يكى از نعمتهاى خداوند گندم است كه خوراك اوليه مردم است حيات عمره بشره وابسته به گندم است كه بايد قدردانى كرد از باب نمونه.
از ابن هشام كلبى يكى از پايه گذاران تاريخ اسلامى مىنويسد: در كشور يمن سيل قبرى را نمايان كرد جنازه زنى را ديدند در حالتى كه هفت در سفيد و گوهر گرانمايه از گلويش آويزان بوده و در هر يك از دست و پاهايش هفت عدد از دستبند و النگو و خلخال وجود داشت و در هر انگشت انگشترى بود كه دانههاى مرواريد قيمتى آراسته شده بود و يك تابوت و صندوقى پر از مال نقود و مال نقود و مال در بالاى سرش قرار گرفته بود و در آن صندوق نيز لوحى وجود داشت و اين كلمات سودمند و پر منفعت در آن نوشته شده بود:
به نام تو اى خالق جهان و پروردگار عالميان و معبود حمير يعنى قبيله كه سلاطين يمن از آن قبيله بودهاند من تاجر دختر ذى شغرم كسان خودم را براى آوردن طعام و نزد يوسف و عزيز مصر اعزام نمودم وليكن درنگ كردند به يكى از نزديكانم يك مد يعنى ده سير نقره و سيم سكه دادم كه به اندازه آن آرد تهيه كند اما پيدا نكرد.
دوباره يك مد طلا و زر دادم تا معادل آن خوراك و غذا آماده نمايد باز هم ميسر نشد و مرتبه سوم يك مد لؤلؤ شاهوار و مرواريد ناب به او دادم اين دفعه نيز دست خالى مراجعت نمودم لذا از گرسنگى خشك شدم و هلاك گرديدم.
هر كس كه از احوالم باخبر و آگاه گردد از سرگذشت من درس عبرت بگيرد و بداند هر زنى كه مثل من زر و زيور در بر داشته باشد نمىميرد مگر مانند من(1).
سيوطى نقل كرده كه در سال چهارصد شصت هجرى قحطى و گرسنگى در مملكت مصر اتفاق افتاد و زنى از قاهره پايتخت كشور مصر بيرون آمد و با خود يك مد گوهر برداشته بود و فرياد مىكرد كيست كه گوهر را با ده سير گندم معاوضه نمايد؟
هيچ كس به او نگاه نكرد و توجهى به حرف ننمود، طلا و جواهر فراوان ليكن گندم و خوراك اوليه مردم بسيار ناياب است(2).
به دريا بنگرم دريا تو بينم
به صحرا بنگرم صحرا تو بينم
به هر جا بنگرم كوه و در و دشت
نشان قامت رعنا تو بينم
به كوه و دشت و دريا و بيابان
به هر جا بنگرم آنجا تو بينم
?1- سفينه البحار ج 2 ص 408
2- سفينه البحار ج 2 ماده قحط ص 408