زهد ميرزا حسن جلوه
حكيم و عارف ميرزا حسن جلوه از علماى بزرگ بود ايشان با وجود اينكه همه طبقات احترامش را داشتند و حاضر بودند همه گونه خدمتى به ايشان داشته باشند در عين حال كارهاى شخصى خود را خودش انجام مىداد و به كسى امرو نهى نمىكرد با وجود كهولت سن گاهى مشغول لباس شستن بود و اگر شخصيتى سياسى و علمى بر او وارد مىشد كارش را نيمه تمام رها نمىكرد.
يكى از شاگردان حكيم گويد روزى ناصرالدين شاه به ديدار ايشان آمد حكيم گفت مرا حالى نيست و شاه با ناراحتى برگشت در يك زمان ديگر شاه بى خبر وارد مدرسه شد ايشان مشغول نماز بود شاه فورأ قليان را برداشته و به طرف حوض مدرسه رفتن تا آب آن را عوض كند ملتزمين ركاب گفتند ما براى خدمت حاضر هستيم ناصرالدين شاه گفت من اين كار را براى ثواب ميكنم كه از بركت اين شخص آمرزيده شوم زيرا نه از من تقاضايى مىكند نه هداياى مرا قبول مىكند اكنون كه در حال نماز بود گفتم خدمتى كرده باشم و گرنه اجازه نمىداد
?مردان علم در ميدان عمل ص 179.