ادب در توسل به معصومین علیهم السلام
در زمان آشیخ عبدالکریم حائری، آقایی بود به نام شیخ ابراهیم ترک که این آقا سالی یک بار به مشهد سفر میکرد و سه ماه آن جا می ماند.
یک بار که به مشهد رفت موقع برگشت کرایه ماشین و پول سوغات نداشت. با خودش فکر کرد که باید برای به دست آوردن این مقدار پول چه کنم؟ بهتر است که بروم پیش استاندار مشهد و برای او و در وصفش شعری بخوانم و پولی به دست بیاورم. بعد که نزدیک به استانداری شد با خود گفت وقتی امام رضا(ع) اینجا هستند چه طور ممکن است که من راضی شوم در مدح کس دیگری شعر بخوانم، پشیمان شد و برگشت.
آمد در حرم و زیارتنامه خواند و عرض ادب کرد و احتیاجش را گفت که من ۶۰ تومان کرایه ماشین و ۶۰ تومان نیز برای سوغات میخواهم. هر چه نیازش را مطرح کرد جوابی نگرفت دوباره درخواست کرد باز هم نتیجهای به دست نیاورد. تا در آخر به امام رضا(ع) عرض کرد آقا کاش من این اشعار را برای استاندار میگفتم. داشت از حرم بیرون می آمد که دید شیخی تند تند به سمت او میآید به او که رسید مبلغ را به او داد و گفت این پول را بگیر اما دیگر هرگز با امام رضا(ع) گستاخانه صحبت نکن. هم پول را گرفت و دید ۱۲۰ تومان در پاکت است. آقا شیخ رفت و آن مرد از یکی از خدام پرسید که این آقا شیخ چه کسی است؟ خادم گفت، ایشان آقا شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی است که با امام رضا(ع) ارتباط مستقیم دارند.