?و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون (1)
خلق نكردم جن و انسان را مگر اينكه مرا بشناسند و عبادت كنند.
قال الصادق (عليه السلام): وجدت علم الناس فى اربع: اولها ان تعرف ربك، و ثانيها: ان تعرف ما صنع بك و ثالثا: ان تعرف ما اراد منك، و رابعا ان تعرف ما يخرجك عن دينك(2)
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: من دانش مردم را در چهار چيز يافتم: (يعنى اگر كسى داراى اين چهار علم باشد او دانشمند است)، اول: نسبت به ذات اقدس عارف باشد و او را بشناسد و بداند همه چيز از او است، هرچه مىخواهيد از او بخواهيد، اسرارت با او در ميان بگذاريد، دوم: بداند چه كسى او را بوجود آورده، خدا بوده كه تو نبودى بوجود آورد، او است كفيل همه چيز و ضامن رزق و مقام و دنيا و آخرت، سوم: بداند خداوند از انسان چه چيز اراده كرده است، اراده كرده او را عبادت كنيم و معصيت نكنيم و به داد بيچارگان برسيم، اگر اين چنين باشد ما هم از خدا هر چه بخواهيم خودش وعده كرده كه مىدهد، آيه شريفه:
و آتاكم من كل ما سالتموه و ان تعدو نعمت الله لا تحصوها ان الانسان لظلوم كفار (3)
هرچه بخواهيد خداوند تبارك و تعالى خواهد داد و اگر نعمتهاى كه مرحمت كرده بخواهيد بشماريد قابل شماره نيست يعنى نمىتوانيد نعمتهاى خدا را بشماريد. علم چهارم: بداند آن چيزى كه انسان را از دين خدا خارج مىكند چه چيز است، (و آن دنيا است وحب دنيا).
قال على (عليه السلام): ان اخوف ما اخاف عليكم اثنان: اتباع الهوى و طول الامل فاما اتباع الهوى فيصد عن الحق و اما طول الامل فينسى الاخره، الا و ان الدنيا قد ولت حذاء فلم يبق منها الا صبابه كصبابه الاناء اصطبها صابها الا و ان الاخره قد اقبلت و لكل منهما بنون فكونوا من ابنا الاخره و لا تكونوا من ابناء الدنيا فان كل ولد سيلحق بامه يوم القيامه فان اليوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل(4)
دو چيز مورد ترس است: پيروى هوى و هوس، و آرزوى بىحساب.
پيرو هوى واسطه بين خدا و انسان را قطع مىكند و آرزوى زياد آخرت از نظر انسان محو مىكند دنيا پشت كرده و به سرعت مىرود و باقى نمانده از دنيا مگر ته مانده مانند آب ظرف كه سراشيب گرفته و ريخته باشد، آگاه باشيد كه آخرت رو بما كرده هر كدام از دنيا و آخرت داراى فرزندى مىباشد.
باشيد از فرزندان آخرت و نباشيد از فرزندان دنيا براى اينكه هر فرزندى روز قيامت به مادرش ملحق مىشود، امروز روز عمل است بدون حساب، و فرداى قيامت در محضر حضرت رسول اكرم صلىالله عليه و آله و در محضر حضرت امير المومنين (عليه السلام) حساب است بدون عمل.
شاعر خوب گفته:
بپرسيد ز يك علامه معناى مسلمانى
مسلمان را صفاتى گفت آن داناى ربانى
مسلمان آنكه آميزد بهم دنيا و عقبا را
نه مستهلك در آن گردد نه در اين شود فانى
اگر اعمال ما بر طبق قرآنى نيست
شكايت از چنين اوضاع شود عين نادانيست
مسلمان مظهر صدق و صفاى عشق صفاى حق
مسلمان در تلاش زندگى دور از تن آسايى
دنيا اينقدر مهم نيست كه ما تمام فعاليت خود را صرف دنيا بكنيم و آخرت را از دست بدهيم و حال آنكه مقر اصلى آنجا است بازگشت همه ما بسوى اوست، قرآن مىفرمايد: منها خلقناهم و منها نعيدكم و منها نخرجكم تازه
از خاك شما را خلق كرديم آخرالامر بسوى خاك عود خواهم داد، بعد شماها از آن خارج مىنمايم.
الحمدلله الذى لا ادعو غيره و او دعوت غيره لم يستجب لى دعايى و الحمدلله الذى لا ارجو غيره و لو دعوت غيره لاخلف رجايى و الحمدلله الذى وكلنى اليه فاكرمنى و لم يكلنى الى الناس فيهينونى و الحمدلله الذى تحبب الى و هو غنى عنى(5)
سپاس خدايى را كه غير او را نمىخوانم، اگر غير او بخوانم مستجاب نمىشود، حمد خدايى را اميد به غير ندارم، اگر اميد به غير داشته باشم خلف وعده مىكرد و مرا نااميد مىگرداند، سپاس و حمد خدايى را كه مرا به خودش واگذاشته و گراميم داشت و به غيرش وانگذاشته تا خوارم گرداند، حمد و سپاس خدايى را كه با من اظهار دوستى فرمود با اينكه احتياج به من ندارد الى آخر دعا.
عن الصادق (عليه السلام) قال: مر رسول الله صلىالله عليه و آله بجدى اسك ملقى على مزبله ميتا فقال لا صحابه كم يساوى هذا؟ فقالوا: لعله لو كان حيا لم يساوى درهما فقال النبى صلىالله عليه و آله و الذى نفسى بيده الدنيا اهون على الله من هذا الجدى(6)
امام صادق (عليه السلام) فرموده است: حضرت رسول اكرم صلىالله عليه و آله عبور كرد از يك بز كه گوش بريده و مرده بود انداخته بودند توى مزبله، حضرت رو كرد به اصحاب خود فرمودند: چقدر اين بز مرده قيمت دارد؟ در جواب گفتند: اگر اين حيوان زنده بود يك درهم شايد هم ارزش نداشت. رسول اكرم صلىالله عليه و آله قسم به آن كسى كه جان من به يد قدرت او است دنيا در نظر من پستتر است از اين حيوان مرده(7).
روايت شده كه: حضرت عيسى (عليه السلام) ديد پيرمردى در بالاى كوهى مشغول عبادت است در زير گرماى هوا، ح
ضرت عيسى (عليه السلام) فرمود: چرا براى خود سايه بانى تشكيل نمىدهى؟ عرض كرد: يا نبى الله شنيدم من از يكى از پيغمبران كه من بيش از هفتصد سال زنده نيستم ديگر با اين عمر قليل عقلانى نيست كه من مشغول يك ساختمان بشوم، حضرت عيسى (عليه السلام) فرمود: من خبر تعجب آورنده به شما دهم، گفت: چه باشد؟ فرمودند: در آخر الزمان قومى مىآيد كه عمر يكى از آنها به صد سال نمىرسد لكن قصرها بنا مىكنند و آرزو مىنمايند آرزوهاى هزار ساله، شيخ گفت: اگر من آن زمان را درك مىكردم به يك سجده واحده عمرم را تمام مىكردم(8).
قال رسول الله صلىالله عليه و آله: لو كان لابن آدم واديان من ذهب لا بتعنى و رائهما ثالث(9)
براى فرزند آدم اگر دو رودخانه طلا باشد در فكر سومى است به دست بياورد.
بيا اى عاقل مرد خردمند
مشو مغرور به مال و جاه و فرزند
كه اينها زينت روى زمين است
كه نيكو بگذرى رخسار دين است
اگر عمرت بود عمر فريدون
اگر گنجت بود چون گنج قارون
اگر دستت رسد در چرخ گردون
در آخر منزلت زير زمين است
و اعتدنا للظالمين عذابا اليما، و عادا و ثمودا و اصحاب الرس و قرونا بين ذلك كثيرا (10)
قبل از اين آيه مىفرمايد: قوم حضرت نوح وقتى كه انبيا را تكذيب كردند آنها را غرق نموديم و قرار داديم اين را براى مردمان ديگر نشانه و علامت؛ و آماده كرديم براى ستمگران عذابى دردناك و عاد و ثمود را و اصحاب رس را و قرنهايى ميان آنها بسيار.
قوم عاد همان هود پيغمبر است كه از سرزمين يمن مبعوث شد، قوم ثمود قوم صالح پيغمبر است كه در سرزمين وادى القرى ميان مدينه و شام مبعوث گرديد، اما اصحاب رس طايفهاى بودند كه در يمامه زندگى مىكردند و پيامبرى با نام (حنطله) بر آنها مبعوث شد و آنها حضرت حنظله را تكذيب كردند و در ميان چاه انداختند و چاه را پر از نيزه كردند و دهانه چاه را با سنگ بستند تا اينكه آن پيغمبر شهيد شد.
?1- سوره 51 آيه 56
2- اثنى عشريه ص 167
3- سوره 14 آيه 34
4- بيان نهج البلاغه خ 42 ص 118
5- اوايل دعاى ابو حمزه ثمالى
6- مرقات الكمال ج 1 ص 74 نقل از بحار الانوار
7- اسك يعنى: گوش بريده
8- انوار النعمانيه ج 3 ص 105
9- مجموعه ورام ص 163
10- سوره 25 آيات 38 - 37