كافر
1
امام صادق عليهالسلام:
۰.مَعنَى الكُفرِ كُلُّ مَعصيَةٍ عُصِيَ اللّهُ بها بجِهَةِ الجَحدِ والإنكارِ والاستِخفافِ والتَّهاوُنِ في كلِّ ما دَقَّ وجَلَّ، وفاعِلُهُ كافِرٌ... فإن كانَ هُو الذي مالَ بِهَواهُ إلى وَجهٍ مِن وُجوهِ المَعصيَةِ لجِهَةِ الجُحودِ والاستِخفافِ والتَّهاوُنِ فقد كَفَرَ، وإن هُو مالَ بِهَواهُ إلَى التَّديُّنِ لجِهَةِ التأويلِ والتَّقليدِ والتَّسليمِ والرِّضا بقَولِ الآباءِ والأسلافِ فقد أشرَكَ ؛۱
۰.معناى كفر، هر معصيتى است كه با آن، از روى نفى و انكار و استخفاف و بىاعتنايى به ريز و درشت، خداوند نافرمانى شود و اين نافرمان، كافر است... چنين كسى اگر به سبب هواى نفْس خويش به معصيتى بگرايد و انگيزهاش انكار و استخفاف و بىاعتنايى باشد، كافر شده است و اگر به سبب هواى نفْس خويش به ديندارى روى آورد و انگيزهاش تأويل و تقليد و تسليم و تن دادن به گفتههاى پدران و نياكانش باشد، شرك ورزيده است.
2
امام صادق عليهالسلام:
۰.ـ لِهيثَمٍ التَّميميِّ ـ: يا هَيثمُ التَّميميُّ، إنّ قَوما آمَنوا بالظاهِرِ وكَفَروا بالباطِنِ فلم يَنفَعْهُم شيءٌ، وجاءَ قَومٌ مِن بَعدِهِم فآمَنوا بالباطِنِ وكَفَرُوا بالظاهِرِ فلم يَنفَعْهُم ذلكَ شيئا، ولا إيمانَ بظاهِرٍ إلاّ بباطِنٍ، ولا بباطِنٍ إلاّ بظاهِرٍ ؛۲
۰.ـ به هيثم تميمى ـ فرمود: اى هيثم تميمى! گروهى به ظاهر ايمان آوردند و به باطن كفر ورزيدند. از اين رو، چيزى سودشان نبخشيد و بعد از آنان گروهى آمدند كه به باطن ايمان آوردند و ظاهر را كافر (منكر) شدند و اين شيوه نيز آنان را سودى نداد. ايمانِ به ظاهرِ چيزى، ايمان نيست مگر آن گاه كه با ايمانِ به باطن همراه باشد و ايمانِ به باطنِ چيزى، ايمان نيست مگر آن گاه كه با ايمانِ به ظاهر توأم باشد.
3
امام صادق عليهالسلام:
۰.إنّ اللّهَ عَزَّوجلَّ فَرَضَ فَرائضَ مُوجَباتٍ علَى العِبادِ، فَمَن تَرَكَ فَريضَةً مِن المُوجَباتِ فلم يَعمَلْ بها وجَحَدَها كانَ كافِرا ؛۳
۰.خداوند عزّوجلّ فرايضى را بر بندگان واجب ساخته است؛ پس هر كه فريضهاى واجب را فرو گذارد و به آن عمل نكند و منكرش شود، او كافر است.
4
امام صادق عليهالسلام:
۰.مَن شَكَّ في اللّهِ وفي رسولِهِ صلى الله عليه وآله فهُو كافِرٌ ؛۴
۰.كسى كه در خدا و رسول او شكّ كند، كافر است.
5
امام على عليهالسلام:
۰.الكافِرُ الدُّنيا جَنَّتُهُ، والعاجِلَةُ هِمَّتُهُ، والمَوتُ شَقاوَتُهُ، والنّارُ غايَتُهُ ؛۵
۰.كافر، بهشتش دنياست و همّتش جهانگذرا و بدبختىاش مرگ و خط پايانش آتش.
6
امام على عليهالسلام:
۰.الكافِرُ خَبٌّ ضَبٌّ جافٍ خائنٌ ؛۶
۰.كافر نيرنگباز است و حيلهگر و بيرحم و خيانت كار.
7
امام على عليهالسلام:
۰.هَمُّ الكافِرِ لِدُنياهُ، وَسَعيُهُ لِعاجِلَتِهِ، وغايَتُهُ شَهوَتُهُ ؛۷
۰.همّ و غم كافر براى دنياى اوست و كوشش او براى جهان گذرايش و مقصدش شهوتش مىباشد.
8
امام صادق عليهالسلام:
۰.ـ لمّا سُئلَ عن مَنزِلَةِ رجُلٍ إن حَدَّثَ كَذَبَ، وإن وَعَدَ أخلَفَ، وإن ائتُمِنَ خانَ ـ: هِي أدنَى المَنازِلِ مِن الكُفرِ وليسَ بكافِرٍ ؛۸
۰.ـ وقتى از ايشان منزلت كسى را پرسيدند كه هرگاه سخن بگويد، دروغ گويد و هر گاه وعده دهد، خلف وعده كند و هر گاه امين شمرده شود، خيانت كند ـ فرمود: منزلتش نزديكترين منازل به كفر است، اما كافر نيست.
9
امام على عليهالسلام:
۰.الكُفرُ على أربَعِ دَعائمَ: علَى التَّعَمُّقِ، والتَّنازُعِ، والزَّيغِ، والشِّقاقِ، فمَن تَعَمَّقَ لم يُنِبْ إلَى الحَقِّ، ومَن كَثُرَ نِزاعُهُ بالجَهلِ دامَ عَماهُ عنِ الحَقِّ، ومَن زاغَ ساءَت عندَهُ الحَسَنةُ، وحَسُنَت عِندَهُ السَّيّئةُ، وسَكِرَ سُكرَ الضَّلالَةِ، ومَن شاقَّ وعُرَتْ علَيهِ طُرُقُهُ، وأعضَلَ علَيهِ أمرُهُ، وضاقَ علَيهِ مَخرَجُهُ ؛۹
۰.كفر بر چهار ستون استوار است: بر تندروى و ستيزهگرى و كژى و عناد؛ زيرا، كسى كه تندرو باشد، به حق بازنگردد و آن كه از روى نادانى ستيزهگرى بسيار كند، كوردلى او از ديدن حق، پايدار مانَد و آن كه [از راه حق]منحرف شود، نيك در نظرش بد و بد در نظرش نيك جلوه كند و مستِ گمراهى شود و آن كه دشمنى و عناد ورزد، راههايش بر او ناهموار و كارش بر او، دشوار شود و راه خروجش [از گمراهى]بر او، تنگ گردد.
10
امام صادق عليهالسلام:
۰.اُصولُ الكُفرِ ثلاثةٌ: الحِرصُ، والاستِكبارُ، والحَسَدُ. فأمّا الحِرصُ فإنّ آدمَ عليهالسلام حينَ نُهِيَ عنِ الشَّجرَةِ حَمَلَهُ الحِرصُ على أن أكَلَ مِنها، وأمّا الاستِكبارُ فإبليسُ حينَ اُمِرَ بالسُّجودِ لآدمَ استَكبَرَ، وأمّا الحَسَدُ فابنا آدَمَ حيثُ قَتَلَ أحدُهُما صاحِبَهُ ؛۱۰
۰.ريشههاى كفر سهتاست: آزمندى، خود بزرگبينى و حسادت. امّا آزمندى، نمونهاش آدم عليهالسلام است كه چون از آن درخت نهى شد، آزمندى او را به خوردن از آن واداشت. اما خود بزرگبينى، نمونهاش ابليس است كه وقتى به سجده در برابر آدم فرمان يافت، استكبار ورزيد. اما حسادت، نمونهاش دو فرزند آدم است كه يكى از آن دو [از روى حسادت]، ديگرى را كشت.
1.۱. وسائل الشيعة ۱/۲۴/۱۵.
2.۲. بحار الأنوار ۲۴/۳۰۲/۱۱.
3.۳. الكافى ۲/۳۸۳/۱.
4.۴. الكافى ۲ ص ۳۸۶/۱۰.
5.۵. غرر الحكم ح ۱۹۴۶.
6.۶. غرر الحكم ح ۱۴۵۵.
7.۷. غرر الحكم ح ۱۰۰۶۰.
8.۸. الكافى ۲/۲۹۰/۵.
9.۹. نهج البلاغه حكمت ۳۱.
10.۱۰. بحار الأنوار ۷۲/۱۰۴/۱.