مقــدمه
زندگى سراسر افتخار و پرفراز و نشيب امام دوم «حسن بن على عليهماالسلام» آن قدر زيبا و شگفت انگيز است كه هر انسان متعهدى را به خود جذب مى كند. صبر و مقاومت، شجاعت و شهامت، دورانديشى ژرف و راهبرى اطمينان بخشش سبب شد كه پيامبر صلي الله عليه و آلهاو را «مصلح بزرگ»[ ـ يوسف مزى، تهذيب الكمال، ج 6، ص 232؛ تذكرة الخواص، ابن جوزى، ص 177.] بنامد و برايش كنيه «ابومحمّد» [ ـ اعيان الشيعه، ج 1، ص 526.] را انتخاب كند.
ريحانه پيامبر، گوشواره عرش الهى، بسان آفتاب ما را به خود خيره كرد تا در ذرّه ذرّه وجود پر بهره اش به قدر توان خويش بينديشيم و او را به ديگران معرفى كنيم. كتاب «حقايق پنهان» (پژوهشى در زندگى سياسى امام حسن مجتبى عليه السلام) همان باور راستين ما نسبت به آن حضرت است كه با فضل و عنايات الهى پژوهشى گسترده را به خود اختصاص داده و توسط انتشارات دفتر تبليغات حوزه علميه قم چاپ شد كه علاقه مندان بآن حضرت مى توانند آن را تهيه كنند.
اينك با استفاده از فصل سيزدهم آن كتاب به همراه احاديث ديگرى از سبط اكبر رسول خدا صلي الله عليه و آله چهل حديث را تنظيم نموديم تا درسى آموزنده براى طبقه جوان و نوجوان جامعه ما باشد، اميد آن كه خداوند منّان ما را مشمول حديث نبوى ذيل گرداند.
«مَن حَفِظَ مِنْ اُمَّتِى أَرْبَعينَ حَديثا ... حَشَرَهُ اللّه ُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مَعَ النَّبِيّينَ وَالصِّديقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحِينَ
[ ـ بحار الانوار، ج 2، ب 20، ص 154؛ كنز العمال، ج 10، ص 255، ح 29185 ـ 29195.] ؛
هركس از افراد امّت من چهل حديث وگفتار از سخنان ما را حفظ كند. خداوند روز قيامت او را به همراه انبياء عظام و راستگويان و شهداء و صالحان محشور خواهد نمود.
از دست اندركاران مؤسسه نشر معروف كه بدين مهم دست يازيده اند و براى هريك از ائمه معصومين عليهم السلام چنين اقدامى را كرده اند تشكر مى نمايم.
رجبعلى (احمد) زمانى
۲/۹/۷۵ ه . ش
زندگينامه امام حسن مجتبى عليه السلام
به قلم: جواد محدثى
پيشواى دوم شيعيان، سبط اكبرپيامبر، حسن بن على عليه السلام، پدرش اميرالمؤمنين و مادرش فاطمه زهرا عليهاالسلامبود. در سال سوّم هجرى در مدينه به دنيا آمد. تولّد او شادى و سرورى عظيم در خانه على و فاطمه پديد آورد. هفت سال از دوران زندگيش همراه با پيامبرخدا صلي الله عليه و آله و درآغوش پُرمهر او و برخوردار ازحمايت وهدايت وتربيت اوسپرى شد. او وبرادرش امام حسين عليه السلام، مورد علاقه شديد حضرت رسول بودند و پيامبر، اين دو عزيز را «سرور جوانان بهشت» مى ناميد.
با رحلت حضرت رسول صلي الله عليه و آله، امام مجتبى به وجود پدر و مادر خويش دلگرم بود. پس از چند ماه، مادرش نيز شهيد شد. از آن پس تحت تربيت پدر بزرگوار خويش قرار گرفت. در دوره سه خليفه، شاهد مظلوميت پدر خويش و اهل بيت بود. وقتى حضرت على عليه السلام به خلافت رسيد، او يكى از بازوهاى پر توان پدر در اداره امور حكومت بود. در سال ۳۶ هجرى، در حالى كه ۳۳ سال داشت، همراه پدرش به بصره رفت و سپس در كوفه اقامت گزيد. در جنگهاى جمل و صفّين در ركاب پدر، با پيمان شكنان و متجاوزان جنگيد.
وقتى حضرت على عليه السلام در سال چهلم هجرى به شهادت رسيد، امام مجتبى عليه السلام به خلافت رسيد و با مردمى كه با وى بيعت كردند، راه پدر را كه نبرد با معاويه و فتنه انگيزان بود در پيش گرفت و سپاهى آراست و آماده نبرد شد، زيرا معاويه كه دشمن اين خاندان بود، پيوسته به بهانه خونخواهى عثمان و در نهايت با دعوىِ خلافت، به قلمرو حكومت حضرت مجتبى عليه السلام لشكر مى كشيد و غارت مى كرد و شبيخون مى زد. حضرت مصمّم بود تا با معاويه بجنگد، ولى تبليغاتِ تفرقه افكنانه معاويه و تطميع برخى از فرماندهان سپاه امام و كشاندن آنان به سوى خود و سست عهدى و خيانت برخى از ياران حضرت، شرايطى را پيش آورد كه امام حسن عليه السلام ادامه نبرد را به صلاح نديد و بى نتيجه يافت و مظلومانه تن به پيشنهاد صلح و ترك جنگ داد و با شرايطى حكومت را به معاويه واگذار كرد و از آن پس به مدينه بازگشت و تا پايان عمر، در اين شهر ماند و دوران تلخ و سختى را گذراند.
معاويه به هيچ يك از تعهّدات خويش در صلحنامه عمل نكرد. بر سختگيرى خويش نسبت به هواداران امام و اهل بيت افزود و در ملأ عام و در خطبه ها، ناسزاگويى به اميرالمؤمنين را رواج داد. امام حسن عليه السلام در اين مدّت خون دل مى خورد و صبر مى كرد و چاره اى هم نداشت.
اين مدّت تلخ، ده سال طول كشيد. ده سالى كه امام حتى در خانه خويش از تعرّضِ دشمن در امان نبود و همسرش جعده دختر اشعث با دشمنان همدستى و همكارى مى كرد و نقش يك جاسوس خانگى را داشت.
امام حسن عليه السلام با آن همه تبليغات مسموم و توطئه هاى دشمن، به خاطر فضايل و كراماتى كه داشت، محبوب دلها بود و هر كس يك بار با او برخورد مى كرد، شيفته اخلاق والا و شخصيت معنوى و علمى او مى شد و عظمت رسول خدا را در سيماى پاك و فروزان او مشاهده مى كرد.
آن حضرت، در خانه خويش، بساط گسترده اى براى پذيرايى از فقيران و غريبان و ميهمانان داشت و سفره جود و سخاوت او باز بود و همين ويژگى، دلهاى زيادى را جذب خاندان پيامبر مى كرد.
صلح امام مجتبى عليه السلام با معاويه و واگذارى خلافت به او، گر چه براى شيعيان و برخى از ياران انقلابى و پرشور حضرت، تلخ و غير قابل تحمّل بود، ليكن امام، با درايت خويش بدين وسيله هم جلوى ريخته شدنِ بى جهت و بى ثمر خونهاى زيادى را گرفت، هم مانع اجراى توطئه هاى خطرناكتر معاويه شد كه مى خواست به نحوى ريشه اسلام را بخشكاند و اهل بيت و فرهنگ نورانى آنان را نابود سازد. زمينه ساز اين عقب نشينى از صحنه مبارزه با باطل هم، كوتاهى و دنيازدگى و خيانت برخى از فرماندهان و سربازان امام بود و شرايط، حتى براى شهادتى خونين و تحوّل آفرين و رسوا ساز هم فراهم نبود. اين بود كه آن حضرت براى مصلحت اسلام و مسلمين جام تلخ صلح را سر كشيد و در اين راه، زخم زبانهايى از نزديكترين يارانش هم شنيد.
امام در مدّت باقى مانده از عمرش، به تبيين مكتب و تربيت شاگردان و نيروهاى فداكار پرداخت و موقعيت والا و ارزشىِ اهل بيت را با نوع رفتارش، در حدّ مطلوب حفظ كرد. هر چند در برخى نقل ها، نسبتهاى نادرست و داشتن همسران فراوان و... به حضرت مى دادند، ولى زندگى سراسر زهد و عبادت و سخاوت حضرت، دور از اين آلايشها و تشكيل حرمسرا بود.
شخصيت اخلاقى والاى امام حسن عليه السلام، از او الگويى براى كمال و معرفت و پارسايى ساخته است. نمونه هاى مهمّى از سيره او را مى توان به عنوان درس زندگى قرار داد. آن حضرت با فقيران و محرومان همدردى مى كرد و در حدّ توان، زندگى آنان را تأمين مى نمود. با حلم و بردبارى شگفت، بدرفتارى هاى ديگران را نسبت به خويش مورد عفو قرار مى داد، ناسزا گويى جاهلان را با نرم ترين بيان و عاطفى ترين برخورد، پاسخ مى داد و با اين شيوه، دشمن را به دوست و بيگانه را به خودى تبديل مى كرد. كرم و سخاوت او در حدّى فراگير و گسترده بود كه به وى لقبِ «كريم اهل بيت» داده بودند و كسى از در خانه او دست خالى و نااميد بر نمى گشت و در همه اين بخشش ها حيثيّت و آبروى سائل و نيازمند را حفظ مى كرد، تا او شرمنده نشود.
پيوسته در عبادت و اطاعت خدا بود و عاشقانه به نماز مى ايستاد و همواره لب هاى مباركش به ذكر خدا گويا بود. با ياد مرگ، به خوف و گريه مى افتاد و در نماز و وضو، حالتى منقلب داشت و هنگام ايستادن به نماز، رنگ از چهره اش مى پريد و خشوع و خضوعى عظيم داشت. بيست و پنج بار با پاى پياده به زيارت خانه خدا و سفرحج مشرّف شد و اين نشانه عشق او به معبود بود. تلاوت قرآنش همراه با تدبّر و سوز و حال بود. اهل صدقه و انفاق بسيار بود. دو بار همه دارايى اش را به نيازمندان بخشيد. با اين همه در زهد و پارسايى و دلبسته نبودن به دنيا و ارزشمند شمردن سراى آخرت، الگو و پيشتاز بود. هيبت و وقار او همه را تحت تأثير قرار مى داد و يادآور مهابت رسول اللّه بود.
با آنكه حكومت را در قرار داد صلح به معاويه واگذاشت، ولى از امر به معروف و نهى از منكر كوتاهى نمى كرد و از خلافكارى هاى معاويه انتقاد داشت. بارها در برخورد با معاويه با او بحث كرد و از زشتى هاى بنى اميّه گفت و جايگاه والاى خاندان پيامبر را ستود.
امام حسن عليه السلام، تداوم نسل پيامبر بود. از فرزندان او كه در كربلا به شهادت رسيدند، مى توان از حضرت قاسم، عبداللّه ، ابوبكر و زيد نام برد. شجره نامه بخشى از سادات به آن حضرت منتهى مى شود وبه سادات حسنى وطباطبايى معروفند .
بارى... امام مجتبى عليه السلام، پس از عمرى حيات پربركت، در سال ۵۰ هجرى در مدينه به شهادت رسيد. هنگام شهادت ۴۷ سال داشت. شهادت او با توطئه معاويه و به دستِ همسرش جُعده انجام گرفت كه امام را مسموم ساخت. بدخواهان اجازه ندادند كه پيكرمطهرش را در كنار قبر جدّش رسول خدا صلي الله عليه و آله دفن كنند، ناچار در قبرستان بقيع مظلومانه به خاك سپرده شد. اين مظلوميت هنوز هم باقى است و قبور ويران وبى سايبان امامانِ مدفون در بقيع، صحنه اى جانگداز و شاهدى برخصومتِ آشتى ناپذير دشمنان اهل بيت، با اين خاندان نور و پاكى است.
خـداشــناسى
۱ قـالَ الحَسنُ بنُ عَلِىٍ عليهماالسلام فى قَولِ اللّه ِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ : «بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرِّحيمِ»: فَقالَ: اللّه ُ هُوَ الَّذِي يَتَأَلَّهُ إِلَيْهِ عِنْدَ الْحَوائِجِ وَالشَّدائِدِ كُلُّ مَخْلُوقٍ عِنْدَ اِنْقِطاعِ الرَّجاءِ مِنْ كُلِّ مَنْ دُونَهُ وَتُقَطَّعُ الأسْبابَ مِنْ جَميعِ مَنْ سِواهُ تَقُولُ بِسْمِ اللّه ِ أَيْ أَسْتَعينُ عَلى أُمُورِي كُلِّها بِاللّه ِ الَّذِي لا تُحِقُّ الْعِبادَةُ إلاّ لَهُ، المُغيثُ إذا اسْتُغيثَ وَالُمجيبُ إذا دُعِى . [بحارالانوار، ج3، ص41، ح16 به نقل از تفسيرامام حسن عسكرى عليه السلام]
امام مجتبى عليه السلام با تفسير «بسمله»[ ـ بسمله، مصدر قراردادى «بسم اللّه الرحمن الرحيم» است.] راه فطرت (كه يكى از قوى ترين برهانهاى خداشناسى است) را بيان مى كند، آن حضرت فرمـود: «خداوند متعال وجودى است كه همه موجودات در نيازمندى و سختيها به او پناه مى برند، به ويژه هنگامى كه اميد از غير او قطع گردد و همه وسائط و اسباب را ناچيز ببيند. [يعنى فطرت خداشناسى، انسان را در تنگناها به سوى واجب الوجود هدايت مى كند]اين كه مى گويى: «بسم اللّه ..»؛ يعنى يارى و كمك مى خواهم در همه كارهايم از خداوندى كه عبادت (خضوع و كرنش) براى غيرش سزاوار نيست، او فريادرسى است كه به هنگام دادخواهى دستگيرى مى نمايد، و اگر كسى بخواندش پاسخ مى گويد.»
خشـنودى خــداوند
۲ قيلَ لِلحَسَنِ بنِ عَلِىٍ عليهماالسلام : إنَّ أباذَر يَقُولُ: الفَقْرُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الغِنى وَالسُقْمُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الصِحَّةِ. فَقالَ عليه السلام : رَحِمَ اللّه ُ أَباذَرَ، أَمّا أَنَا أَقُولُ: مَنِ اتَّكَلَ عَلى حُسْنِ اِخْتِيارِاللّه ِ لَمْ يَتَمَنَّ أَنَّهُ فِي غَيْرِ الْحالَةِ الَّتِي اخْتارَاللّه ُ لَهُ، وَهَذا حَدُّ الوُقُوفِ عَلى الرِّضا بِما تَصَرَّفَ بِهِ الْقَضاءُ. [ـ تاريخ الخلفاء، ص191؛ تهذيب، ابن عساكر، ج4، ص217 بيانگر مضمون فوق است.]
به امام مجتبى عليه السلام گفته شد، كه اباذر ـ ره ـ مى گفت: «فقر و تنگدستى را از بى نيازى، و بيمارى را از تندرستى و سلامتى بيشتر دوست دارم». حضرت فرمود: خداوند ابوذر را رحمت كند امّا من مى گويم: آن كس كه بر حسن اختيار خداوند اعتماد كند، چـيزى را نمى طلـبد كه جز خـداوند برايش انتـخاب كرده باشـد. و اين است معـناى خشنودى در برابر حكم خداوند ـ سبحان ـ.
شـناخت قـرآن مجـيد
۳ قـالَ الحَسنُ بنُ عَلِىٍ عليهماالسلام في وَصفِ القُرآنِ المَجيد: إنَّ هَذَا القُرآنَ فِيهِ مَصابِيحُ النُّورِ، وَشِفاءُ الصُّدُورِ، فَلْيَجُلْ جالٌ بَصَرَهُ وَ يَفْتَحُ لِلْضِّياءِ نَظَرَهُ، فَإِنَّ التَّفْكِيرَ حَياةُ القَلْبِ البَصيرِ، كَما يَمْشِى المُسْتَنِيرُ فِى الظُّلُماتِ بِالنُّورِ. [كشف الغمه، ابو الفتح اربلى، ج2، ص199؛ بحارالانوار، ج75، ص112، ح6؛ اصول كافى، شيخ كلينى، ج2، ص600، ح5، باب فضل القرآن: روايت فوق را مرحوم كلينى با اختلاف مختصرى از امام صادق ـ ع ـ نقل كرده است.]
امام حسن مجتبى عليه السلام در توصيف و شرح حال قرآن مجيد فرمود: «در اين قرآن است چراغهاى درخشنده هدايت و شفاى دلها و قلب ها، پس بايد دلها را با فروغ تابناكش روشن ساخت و با گوش فرادادن به فرامينش، قلب را كه مركز فرماندهى بدن است، در اختيارش گذاشت؛ زيرا به وسيله انديشيدن، قلب، زندگىِ روشن خود را مى يابد، همان طورى كه رهروان در پرتو نور از تاريكيها گذر مى كنند و مى رهند.»
پيـروان حقيقى قـرآن
۴ قـالَ الحَسنُ بنُ عَلِىٍ عليهماالسلام : «ما بَقِىَ فِى الدُّنْيا بَقِيَّةٌ غَيْرَ هَذَا القُرآنِ فَاتَّخـِذُوهُ إماما يَدُلُّكُمْ عـَلى هُداكُمْ، وَإنَّ أَحَقَ النّاسِ بِالقُرآنِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَإنْ لَمْ يَحْفَظْهُ وَأَبْعَدَهُمْ مِنْهُ مَنْ لَمْ يَعْمَلْ بِهِ وَإنْ كانَ يَقْرَأُهُ.» [ ارشاد القلوب، ديلمى، ص102]
امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: «تنها چيزى كه در اين دنياى فانى، باقى مى ماند قرآن است، پس قرآن را پيشوا و امام خود قرار دهيد، تا به راه راست و مستقيم هدايت شويد. همانا نزديك ترين مردم به قرآن كسانى هستند كه بدان عمل كند، گرچه به ظاهر (آيات) آن را حفظ نكرده باشند و دورترين افراد از قرآن كسانى هستند كه به دستورات آن عمل نكنند گرچه قارى و خواننده آن باشند.»
قـرآن در صحنه قـيامت
۵ قـالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : «إنَّ هذا القُرآنَ يَجِئُ يَوْمَ القِيمَةِ قائِدا وسائِقا يَقُـودُ قَوْما إلَى الجـَنـَّةِ أَحَلُّوا حَلالَهُ وَحَرَّمُوا حَرامَهُ وآمَنُوا بِمُتَشابِهِهِ ويَسُـوقُ قَوْما إلَى النـّارِ ضَيَّعُوا حُدُودَهُ وأَحْكامَهُ وَاسْتَحَلُّوا حَرامَهُ.» [ارشاد القلوب، ديلمى، ص103، مركز نشر كتاب.]
امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: «قرآن در صحنه قيامت به صورت رهبر و امام ظهور يافته، مردم را به دو دسته تقسيم مى كند: ۱ ـ كسانى كه به قرآن عمل نموده، حلال و حرام آن را همانگونه كه هست بجا آورده اند و متشابه آن را با قلب پذيرا شده اند، قرآن اينان را به سوى بهشت جاويدان هدايت مى نمايد. ۲ ـ آنان كه حدود و قوانينش را ضايع نمودند و محرّماتش را حلال شمرده و به آن تعدّى كردند، قرآن آنها را به سوى آتش (جهنّم) روانه مى سازد.»
فضـايل اهـل بيت عليهمالسلام
۶ قـالَ الحَسنُ بنُ عَلِىٍ عليهماالسلام : «أَيُّهَا النّاسُ اِعْقِلُوا عَنْ رَبِّكُمْ، إنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحا وآلَ إبراهيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَى العالَمينَ، ذُرِّيَةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللّه ُ سَميعٌ عَليمٌ، فَنَحْنُ الذُرِّيَةُ مِنْ آدَمَ وَالأُسْرَةُ مِنْ نُوحٍ، وَالصَّفْوَةُ مِنْ إبراهيمَ، وَالسُّلالَةُ مِنْ إسماعيلَ وَآلُ مُحَمَّدٍ نحْنُ، فيكُمْ كَالسَماءِ المَرْفُوعَةِ وَالأرْضِ المَدْحُوَّةِ وَالشَّمْسِ الضاحِيَةِ وَكَالشَّجَرَةِ الزَّيْتُونَةِ، لا شَرْقِيَّةٌ وَلا غَربيَّةٌ الَّتى زَيْتُها النَبِيٌّ صلي الله عليه و آله وَعَلِىٌّ فَرْعُها، وَنَحْنُ وَاللّه ِ ثَمَرَةُ تِلْكَ الشَّـجَرَةِ، فَمَنْ تَعـَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصـانِها نَجَى وَمَنْ تَخَلـَّفَ عَنْها فَإلَى النّارِ هَوى.» [الروائع المختارة، سيد مصطفى موسوى، ص72، خطبه 45؛ به نقل از جلاء العيون، سيد عبد اللّه شبّر.]
امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: «اى مردم علم و معرفت را از پروردگار خود بياموزيد. همانا خداوند بزرگ آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را براى جهانيان، به پيامبرى برگزيد، آنان دودمانى بودند كه (پاكى، تقوا و فضيلت را) بعضى از بعض ديگر گرفته بودند. خداوند (به كوششهاى آنان در راه رسالت) شنوا و داناست. مردم! ما ـ اهل بيت ـ از فرزندان آدم و دودمان نوح و فرزندان برگزيده ابراهيم و تبار اسماعيليم، ما آل محمد، در ميان شما همانند آسمان بلند و همچون زمين گسترده و مثل خورشيد پر فروغيم. همانند درخت زيتونيم كه نه به شرق مايل است و نه به غرب. درختى كه ريشه اش رسول خدا صلي الله عليه و آلهاست و شاخه اش على بن ابى طالب عليه السلام. سوگند به خدا ما (اهل بيت) ميوه آن درختيم، پس هر كس به يكى از شاخه هاى آن چنگ زند نجات مى يابد (و سعادتمند است) و هر كس از آن جدا شود جايگاهش آتش است.»
مكارم اخـلاق چيست؟
۷ قـالَ الحَسنُ عليه السلام : مَكارِمُ الأَخْلاقِ عَشَرَةٌ: صِدْقُ اللِّسانِ وَ صِدْقُ اليَأْسِ[ ـ در بعضى نسخه ها «صدق البأس» آمده است بأس داراى دو معنى است: 1 ـ شجاعت 2 ـ فقر و تنگدستى.] و إِعْطاءُ السائِلِ و حُسنُ الْخُلقِ وَ الْمُكافاةُ بِالصَنائِعِ وَ صِلَةُ الرَحِمِ وَالتَّذَمُّمُ عَلَى الْجارِ وَ مَعْـرِفَةُ الْحَـقِّ لِلصّاحِبِ، وَ قِرَى الضَّيْفِ وَ رَأْسُهُنَّ الْحَياءُ. [تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 215.]
امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: مكارم اخلاق ده چيز است: ۱. راستگوئى ۲. نوميدى راستين از غير خدا ۳. بخشش به نيازمندان ۴. خوش خلقى ۵. پاداش در برابر خدمات ديگران ۶. پيوند و رفت و آمد با خويشاوندان ۷. حمايت از همسايه ۸. توجّه به حقوق دوستان ۹. مهمان نوازى ۱۰. و مهمترين اينها شرم و حياء است.
آرامش در پرتو ولايت
۸ قـالَ الحَسنُ بنُ عَلِىٍ عليهماالسلام: «أَمّا بَعْدُ فَإنَّ عَلِيّا بابٌ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنا وَمَنْ خَرَجَ مِنْهُ كانَ كافِرا، أَقُولُ قَوْلِي هَذا، وَأَسْتَغْـفِرُ اللّه َ لِي وَلَـكُمْ.» [الروائع المختارة، ص7؛ تفسير فرات كوفى، ح54، ص79؛ بحارالانوار، ج43، ص351]
امام مجتبى عليه السلام در حضور پدر گرامى اش خطبه اى خواند كه در بخشى از آن فرمود: «همانا على بن ابى طالب عليه السلام دربى است كه هركس بر آن وارد شود؛ يعنى او را بشناسد و بر او اقتدا كند، آرامش و امنيت كامل را درمى يابد و هركس به آن درب روى نياورد و مخالفت با او كند كفر و بدبختى و تيره روزى او را فرا خواهد گرفت، سپس فرمود: اين گفته و مطلب اساسى من است، آنگاه براى خود و ديگران طلب رحمت و آمرزش نموده و گفت: استغفر اللّه لى ولكم و آنگاه از منبر فرود آمد.»
آمرزش گناه در پرتو محبّت
۹ قـالَ الحَسنُ بنُ عَلِىٍ عليهماالسلام: «وَاللّه ِ لا يُحِبُّنا عَبْدٌ أَبَدا وَلَوْ كانَ أَسيرا فِى الدَّيْلَمِ إلاّ نَفـَعَهُ حُبـُّنا وَإنَّ حُبَّنا لَيُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنِيآدَمَ كَما يُساقِطُ الريحُ الوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ.» [بحارالانوار، ج44، ص25]
امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: «سوگند به خداوند كه كسى دوست نمى دارد ما را ـ گر چه در دورترين نقاط؛ همچون ديلم[ ـ اهل نجوم مى گويند دَيْلَمْ سرزمينى است در اقليم قاره چهارم كه طول آن 75 درجه و عرض آن 10/36 سى و شش درجه و ده دقيقه مى باشد. (معجم البلدان، ج2، ص614)] اسير باشد ـ مگر اين كه دوستى ما به حال او مفيد خواهد بود، همانا ولايت و محبت ما ـ اهل بيت ـ گناهان فرزندان آدم را از بين مى برد همان طورى كه باد، برگ درختان را از شاخه و تنه او جدا مى كند و به زمين مى ريزد.»
غفلت در دنيا و پشيمانى در آخرت
۱۰ قـالَ الحَسنُ عليه السلام : النّاسُ فِي دارِ سَهْوٍ وَ غَفْلَةٍ يَعْمَلُونَ وَلا يَعْلَمُونَ فَاِذا صارُوا إلى الآخِرَةِ صارُوا اِلى دارِ يَقينٍ يَعْلَمُونَ وَ لا يَعْمَلُونَ. [سيدعبدالله شبّر، مصابيح الانوار، ج 2، ص 271.]
امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: مردم] در اين دنيا] در خانه بى خبرى و غفلت بسر مى برند، پس هر كارى را انجام مى دهند، نمى دانند [ثمرش را] و چون به خانه آخرت روند، به وادى يقين در آيند و همه چيز را بدانند و لكن نتوانند عمل سودمندى را در آنجا براى خويش انجام دهند.
حـكومت و اهل بيت عليهمالسلام
۱۱ قالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : «إنَّما هذَا الأمْرُ لِي وَالخِلافَةُ لِي وَلِأهْلِ بَيْتِي، وَإنَّها لَُمحَرَّمَةٌ عَلَيْكَ وَعَلى أَهْلِ بَيْتِكَ سِمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله . وَاللّه ِ لَوْ وَجَدْتُ صابِرينَ عارِفينَ بِحَقّى غَيْرَمُنْكِرينَ ما سَلَّمْتُ لَكَ وَلا أَعْطَيْتُكَ ما تُريدُ.» [بحارالانوار، ج44، ص45.]
امام مجتبى عليه السلام در پاسخ به نامه اى كه معاويه براى آن حضرت فرستاده بود، چنين جواب دادند: «همانا اين امر (حكومت) و جانشينى رسول خدا صلي الله عليه و آله از آنِ من و مربوط به اهل بيت من است و بر تو و خاندانت حرام است. اين مطلب را از رسول خدا صلي الله عليه و آلهشنيده ام. سپس فرمود: سوگند به خداوند، چنانچه يارانى آگاه و آشنا به حقم، مى يافتم (كه در راه احياى حق ايستادگى مى نمودند) حكومت را به تو واگذار نمى كردم و آنچه را كه تو مى خواستى، به تو نمى دادم».
فرجـام امامان راستين
۱۲ قالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : «وَاللّه ِ لَقَدْ عَهِدَ إلَيْنا رَسُولُ اللّه ِ يَمْلِكُهُ إثناعَشَرَ إماما مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَفاطِمَةَ، ما مِنّا إلاّ مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ.» [بحارالانوار، ج44، ص139؛ جلاءالعيون، شبّر، ج1، ص370.]
جناده گويد: در روزهاى واپسين عمر امام مجتبى عليه السلامخدمت آن حضـرت رسيدم، آن حضـرت به من نگاهى كرد و فـرمــود: «سوگند به خداوند كه رسول خدابما وعده نمود: امامت و وصايت بعد از او را دوازده نفر بدست مى گيرند، يازده نفر آنان از فرزندان على وفاطمه عليهماالسلام هستند. سپس حضرت فرمود: ما جانشينان او در فرجام كار، در راه خدا يا مسموم مى گرديم و يا كشته مى شويم.»
شيعيان كيستاند و دوستان كداماند
۱۳ قالَ لَهُ رَجُلٌ: «يابنَ رَسُولِ اللّه ِ إنّى مِن شيعَتِكُم» فَقالَ الحَسَن عليه السلام : «يا عَبْدَ اللّه ِ إنْ كُنْتَ لَنا فِى أَوامِرِنا وَزَواجِرِنا مُطيعا فَقَـدْ صَـدَقْـتَ، وَإنْ كُنْـتَ بِخِـلافِ ذلِكَ فَلا تَزِدْ فِي ذُنُوبِكَ بِدَعْواكَ مَرْتَبَةً شَـريفَةً لَسْتَ مِنْ أَهـْلِها، لا تَقُلْ أَنَا مِنْ شِيعَتِـكُمْ ولكِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مُوالِيكُمْ وَمُحِبِّيكُمْ وَمُعادِي أَعْدائِكُمْ وَأَنتَ فِى خَيْرٍ وَإلى خَيْرٍ.» [مجموعه ورام، ص113، چاپ تهران، مؤسسه حيدرى.]
مردى رو به امام حسن عليه السلام كرد و سپس گفت: «اى پسر رسول خدا من شيعه شما هستم.» امام عليه السلام فرمود: «اى بنده خدا، اگر در انجام واجبات و خوددارى از محرمات (گناهان) پيرو ما هستى و تبعيت مى كنى كه راست مى گويى، و چنانچه اينگونه نيستى، با اين ادّعاى دروغ بر گناهان خود افزودى؛ زيرا شيعه و پيرو ما از مقام والا و بلندى برخوردار است و تو اهل آن نيستى، مگو كه من شيعه تو هستم، بلكه بگو من از دوستان و هواداران و نيز از بدخواهان دشمنان شمايم، در اين صورت تو در خير و نيكى بسر مى برى و در مسير خير خواهى قرار دارى.»
معيارهاى دوسـتان سالم
۱۴ قالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : «قال عليه السلام : إيّاكَ أَنْ تَمْدَحَنى فَأَنا أَعْلَمُ بِنَفْسى مِنْكَ أَوْ تُـكَذِّبَنى فَإنَّـهُ لا رَأْىَ لِمَـكْذُوبٍ أَوْ تَغْتابَ عِنْدِى أَحَدا، فَقالَ لَهُ الرَجُلُ: إئذِنْ لِي فِى الإنْصِرافِ. فَقالَ عليه السلام : نَعَمْ إذا شِئْتَ.» [تحف العقول عن آل الرسول، ص236، باب حكمه عليه السلام و مواعظه.]
مردى از امام حسن عليه السلام خواست كه دوست و همنشين وى باشد، امام عليه السلام سه شرط را برايش مطرح نمود: «فـرمــود: ۱ ـ اوّل آن كه از من ستايش و تعريف نكنى؛ زيرا من نسبت به خودم از تو آگاه ترم. ۲ ـ مرا دروغگو ندانى؛ زيرا دروغگو رأى و عقيده درستى ندارد. ۳ ـ مبادا در برابر من از كسى غيبت كنى. چون آن مرد شرايط دوستى با آن حضرت را دشوار ديد گفت:
سـياست از ديدگاه معصوم
۱۵ قالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : فقال عليه السلام: هِيَ أَنْ تَرْعى حُقُوقَ اللّه ِ، حُقُوقَ الأحْياءِ، وَحُقُوقَ الأمواتِ. فَأمّا حُقُوقُ اللّه ِ فَأداءُ ما طُلِبَ وَاجْتِنابُ عَمّا نُهِىَ. وَأمّا حُقُوقُ الأحْياءِ: فَهِىَ أَنْ تَقُومَ بِواجِبِكَ نَحْوَ إخْوانِكَ، وَلا تَتَأخَّرَ عَنْ خِدْمَةِ أُمَّتِكَ وَأَنْ تُخَلِّصَ لِوَلِىِّ الأمْرِ ما أَخْلَصَ لِأُمَّتِهِ وأنْ تَرْفَعَ عَقِيرَتَكَ فِى وَجْهِهِ إذا ما حادَ عَنِ الطَّريقِ السَويّ. وأمّا حُقُوقُ الأمواتِ: فَهِىَ أنْ تُذْكَرَ خَيْراتِهِمْ وَتَتَغاضى عَنْ مَساوِئِهِمْ فَإنَّ لَهُمْ رَبّا يُحاسِبُهُمْ. [الروائع المختارة، سيد مصطفى موسوى، ص118؛ مجموعه ورام، ص301.]
مردى از امام مجتبى عليه السلام پرسيد: سياست چيست؟فـرمـود: «سياست، رعايت حقوق خدا، و حقوق زندگان از مردم و حقوق اموات آنان است. اما حق خداوند: انجام دادن فرايض (واجبات) و دورى كردن از آنچه ما را نهى كرده است (محرّمات). اما حقوق زندگان: اين كه وظيفه خود را نسبت به مردم انجام دهى و هرگز از خدمت
عــزّت مـؤمـن
۱۶ قالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : «لَوْ جَعـَلْتُ الدُنْيا كُلَّها لُقْمـَةً واحِدَةً لَقَمْتُها مَنْ يَعْبُدُ اللّه َ خالِصا لَرَأَيْتُ أَنّى مُقـَصِّرٌ فِى حَقِّهِ، وَلَوْ مَنَعْتُ الكافِرَ مِنْها حَتّى يَمُوتَ جُوعا وَعَطَشا ثُمَّ أَذَقْتُهُ شَرْبَةً مِنَ الماءِ لَرَأَيْتُ أَنّى قَدْ أَسْرَفْتُ.» [ مجموعه ورام، ص350.]
امام مجتبى عليه السلام فرمود: «اگر همه دنيا را تبديل به يك لقمه غذا كنم و به انسانى كه خدا را از روى خلوص عبادت مى كند بخورانم، درباره او كوتاهى كرده و خودم را مقصّر مى دانم و چنانچه فرد كافرى را گرسنگى دهم تا به آن اندازه كه جانش از شدّت گرسنگى و تشنگى به لب برسد، آنگاه مقدارى كمى آب به او بدهم، خود را نسبت به او اسراف كار مى پندارم.»
انتخــاب دوسـت
۱۷ قالَ عليه السلام لِبَعضِ وُلدِهِ: يا بُنَيَّ لا تُؤاخِ أَحَدا حَتّى تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَمَصادِرَهُ فَإذا اسْتَنْبَطْتَ الخُبْرَةَ وَرَضِيتَ العِشْرَةَ فَآخِهِ عَلى إقالَةِ العَثْرَةِ وَالمُواساةِ فِى العُسْرَةِ.» [تحف العقول عن آل الرسول، ص233، باب حكمه عليه السلامومواعظه.]
امام مجتبى عليه السلام فرمود: «پسرم با هيچ كس پيمان دوستى مبند مگر اين كه بدانى از كجا مى آيد و به كجا مى رود؛ يعنى خصوصيات اخلاقى و خانوادگى اش را بدست آور، و چون دقيق بررسى كردى و او را انسانى شايسته يافتى، بر پايه گذشت و اغماض و برادرى در سختيها و لغزشها با او رفتار كن و دوستى ات را استمرار بخش.»
توجه به حقـوق ديگران
۱۸ قـالَ عليه السلام : «أَعْرَفُ الناسِ بِحُقُوقِ إخوانِهِ وَأَشَدُّهُمْ قَضاءا لَها أَعْظَمُهُمْ عِنْدَاللّه ِ شَأْنا وَمَنْ تَواضَعَ فِى الدُّنْيا لاِءخْوانِهِ فَهُوَ عِنْدَاللّه ِ مِنَ الصِّدِيقينَ وَ مِنْ شيعَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبىطالِبٍ عليه السلام » [حياة الامام الحسن بن علي عليهماالسلام، ج1، ص319؛ مجموعه ورام، ص312، چاپ تهران، مؤسسه حيدرى.]
امام مجتبى عليه السلام فرمود: «والاترين مقام در نزد خداوند از آن كسى است كه آشنا به حقوق مردم باشد وسعى در اداى آن نمايند، وكسى كه در برابر برادران دينى اش تواضع داشته باشد، خداوند او را از راستگويان وشيعيان على بن ابيطالب عليه السلاممحسوب خواهد كرد.»
نيــكى چيست؟
۱۹ قـالَ المُجتَبى عليه السلام : اَلْمَعْرُوفُ مالَمْ يَتَقَدَّمَّهُ مَطَلٌ وَلا يَتْبَعُهُ مَنٌّ وَ الإعـْطاءُ قَبْلَ السُؤالِ مِنْ أكْبَرِ السُؤدَدْ. [بحار الانوار، ج 75، ص 112، ب 19، ح 7.]
امام مجتبى عليه السلام فرمود: كار نيك آن است كه قبل از انجامش هيچگونه سستى و مسامحه اى انجام نگيرد و بعد از پايان كار هيچ منّتى همراه نداشته باشد] بعد فرمود: [بخشندگى قبل از سؤال كردن نشانه بزرگوارى است.
عبادت در سرزمين عرفات
۲۰ قـالَ الحَسنُ عليه السلام : إِنَّ اللّه َ تَعالَى يُباهي مَلائِكَتَهُ بِعِبادِةِ يَوْمِ عَرَفَةِ فَيَقُولُ: عِباِدي جاؤُنِي شُعْثا يَتَعَرَّضُونَ لِرَحْمَتِي فَأُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ غَفَرَتُ لُِمحْسِنِهِمْ وَ شَفَّعْتُ مُحْسِنَهُمْ فِيمُسِيئِهِمْ وَإِذا كانَ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمِثْلُ ذلِكَ. [تاريخ ابن عساكر، ج 12، ص 529.]
امام حسن عليه السلام فرمود: همانا خداوند مباهات و افتخار به بندگانِ خود در سرزمين عرفات مى كند و به فرشتگان خود مى گويد: بندگانِ من بر روى خاكها نشسته اند و طلب رحمت مى كنند گواه باشيد كه من نيكوكاران آنها را بخشيدم و آنان را شافع و واسطه در بخشش گناهكاران آنها قرار دادم و به هنگام قيامت نيز آنان شفاعت مى كنند.
تـقــوا
۲۱ قالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : «إتَّقُوااللّه َ عِبادَاللّه ِ وَجِدُّوا فِى الطَّلَبِ وَتِجاهَ الهَرَبِ وَ بادِرُوا العَمَلَ قَبْلَ مُقَطِّعاتِ النَّقِماتِ وَهادِمِ اللَّذّاتِ، فَإنَّ الدُنْيا لا يَدُومُ نَعيمُها وَلا تُؤْمَنُ فَجِيعُها وَلا تُتَوَقّى مَساوِيها، غُرُورٌ حائِلٌ و سِنادٌ مائِلٌ.» [تحف العقول عن آل الرسول، ص236]
بخشى از سخنان امام عليه السلام درباره پرهيزكارى: «اى بندگان خدا، از نافرمانى در برابرش بپرهيزيد. و براى تحقّق خواسته هاى خويش كوشش نماييد و از كارهاى ناروا بگريزيد قبل از اينكه سختيها به شما رو آورد و به آغوش مرگ بيفتيد به كارهاى نيك مبادرت ورزيد. همانا نعمتهاى دنيا زودگذر و ناپايدار است و كسى از خطرها در امان نيست و مصون از بدبختيها نخواهد بود، دنيا فريب گر مانعِ خوشبختى است و تكيه گاهى سست و بى اساس است.»
چـگونـگى ورود به نمـاز
۲۲ قالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : قال عليه السلام : «إنَّ اللّه َ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ فَأَتَجَمَّلُ لِرَبّى وَقَرَأَ الآية: يا بَنى آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ.»[ ـ اعراف : 31] [تفسير صافى، ملا محسن فيض كاشانى، ج 2، ص 189، ذيل آيه شريفه: 31.]
امام حسن مجتبى عليه السلام هرگاه مى خواست نماز بپا دارد، بهترين لباسهاى خويش را مى پوشيد، بعضى از آن حضرت سبب آن را پرسيدند. «همانا خداوند زيبا است (منبع و مجمع همه زيباييها است) و زيبايى را دوست دارد و چنانچه من در وقت اقامه نماز لباس زيبا به تن مى كنم فقط به خاطر پروردگار و خالقم مى باشد. در آن هنگام آيه شريف ذيل را خواند: اى انسانها به هنگام عبادت خداوند، لباسهاى زيبا و زينتى خود (بهترين لباسهايتان) را بپوشيد.
دعــاى قنـوت
۲۳ قالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : «رَبِّ اهْدِنى فيمَنْ هَدَيْتَ وَعافِني فيمَنْ عافَيْتَ وَتَوَلَّنى فيمَنْ تَوَلَّـيْتَ وَبـارِكْ لى فيما أَعْـطَيْتَ وَقِني شَرَّ ما قَضَيْتَ إِنَّكَ تَقْضي وَلا يُقْضى عَلَيْكَ إِنَّهُ لا يـُذِلُّ مَنْ والَيْتَ تَبارَكَ رَبَّنا وَتَعـالَيْتَ.» [ـ الامام المجتبى ابومحمد الحسن بن على ـ عليهماالسلام ـ ، حسن المصطفوى، ص250؛ به نقل از تهذيب ابن عساكر، ج4، ص199.]
ابى الجوزاء مى گويد: خدمت امام مجتبى عليه السلام بودم كه در دعا، دست چنين مى فرمود: «پروردگارا؛ مرا به راه كسانى هدايت كن كه خود، آنها را هدايت فرمودى، و سلامتى را آن گونه عنايت كن كه به آنها عنايت كردى و دوست بدار مرا همانطورى كه آنها را دوست داشتى و بركت ده در آنچه بر من ارزانى داشتى و نگهدار مرا از شرّ و بدى آنچه حكم كردى ـ ] در سايه اعمال زشت، بعضى از شرور به صورت طبيعى سراغ انسـان مى آيد كه عكس العمل افعال و كردار شخص است] ـ همانا تو حاكم بر همه اشيائى و هيچ چيز بر تو غالب نخواهد بود، پروردگارا خوار و ذليل نمى شود كسى را كه تو دوست بدارى، پاك و منزه و بلند مرتبه است پروردگار ما.»
چگونگى ورود به مسجد
۲۴ قالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : «اِلهى ضَيْفُكَ بِبابِكَ يا مُحْسِنُ قَدْ أَتاكَ المُسِى ء، فَتَجاوَزْ عَنْ قَبيحِ ما عِنْدي بَجَميلِ ما عِنْدَكَ ياكَريمُ.» [بحارالانوار، ج43، ص339؛ جلاءالعيون، ج1، ص321.]
امام مجتبى عليه السلام به هنگام ورود به مسجد، سر را به طرف آسمان بلند مى كرد و مى فرمود: «پروردگارا مهمان تو، جلو در خانه ات ايستاده است. اى نيكوكار، بنده تباه كار و بدرفتار به درگاهت شتافته، از زشتيهايى كه مرتكب شده به خاطر زيباييهايى كه در نزد تواست، درگذر وببخش، اى بخشنده كريم.»
فوايد رفت و آمد به مسجد
۲۵ قـالَ المُجتَبى عليه السلام : «مَنْ أَدامَ الاِخْتِلافَ إلَى المَسْجِدِ أَصابَ إحدى ثَمانِ: آيَةً مُحْكَمةً، وَأَخا مُسْتَفادا وَعِلْما مُسْتَطْرِفا، وَرَحْمَةً مُنْتَظِرَةً وَكَلِمَةً تَدُلُّ عَلَى الهُدى، أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدى وَتَركَ الذُّنُوبِ حُبّا أَوْ خَشْيَةً.» [ـ الروائع المختارة، ص111؛ به نقل از: عيون الأخبار، ابن قتيبه، ج3، ص3؛ در بعضى نسخه ها «أو تردعه عن ردى» مى باشد.]
امام مجتبى عليه السلام فرمود: «كسى كه به مسجد رفت و آمد (تردّد) داشته باشد، بر يكى ـ يا بيشتر ـ از نعمتهاى هشتگانه دسترسى پيدا خواهد نمود: ۱ ـ استدلالهاى استوار و محكم در امور دينى خود (اعتقادى، فقهى، سياسى و...)؛ ۲ ـ دستيابى به دوستان سودمندى كه تردّد با آنها مايه بهره ورى است؛ ۳ ـ معلومات و دانش تازه و شگفت انگيز؛ ۴ ـ رحمت و نعمتى كه چشم به راه اوست؛ ۵ ـ دستيابى به سخنان هدايت كننده اى كه شخص را به راه راست رهبرى مى كند؛ ۶ ـ دستيابى به مطالبى كه انسان را از پستيها و ضد ارزشها دور مى دارد؛ ۷ ـ دورى از گناه و محرمات يا بدان جهت كه ترك گناه را دوست مى دارد؛ ۸ ـ دورى از گناه و محرمات يا بدان جهت كه مى ترسد گرفتار عقوبت الهى شود يا آبرو و حيثيت خود را با انجام گناه از بين ببرد.»
تـوجه به قــيامت
۲۶ قالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : «إنّما أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ: لِهَوْلِ المُطْلَعِ، و فَراقِ الأحِبَّةِ.» [بحارالانوار، ج44، ص150؛ الوافى، فيض كاشانى، ج2، ص174.]
گاهى امام عليه السلام را محزون و اندوهگين مى ديدند، بطورى كه اشكهاى چشم امام عليه السلام بر روى صورتش جارى بود، از آن حضرت مى پرسيدند: چرا شما محزونيد و گريه مى كنيد؟! و حال آن كه شما وارث پيامبر و وصى او هستيد، فرمود: «گريه من براى دو چيز است: ۱ ـ وحشت از ورود به صحنه قيامت ۲ ـ جدايى از دوستان و عزيزانى كه انسان بدانها وابسته و علاقه مند است.»
ماه رمضان ماه آزمايش
۲۷ مـَـرَّ عليه السلام فِى يَوْمِ فِطْرٍ بِقـَوْمٍ يَلْعَبُونَ وَيَضْحَكُونَ، فَوَقَفَ عَلى رُؤُوسِهِمْ فَقالَ: «إِنَّ اللّه َ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْمارا لِخَلْقِهِ فَيَسْتَبِقُونَ فيهِ بِطاعَتِهِ إلى مَرْضاتِهِ، فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفازُوا وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا، فَالْعَجَبَ كُلَّ العَجَبِ مِنْ ضاحِكٍ لاعِبٍ فِي اليَوْمِ الَّذي يُثابُ فيهِ الُمحْسِنُونَ وَيَخْسَرُ فيهِ المُبْطِلُونَ، وَأيْمُ اللّه ِ لَوْ كُشِفَ الغِطاءُ لَعَلِمُوا أَنَّ الُمحْسِنَ مَشْغُولٌ بِإحْسانِهِ وَالمُسى ءَ مَشْغُولٌ بِإساءَتِهِ،» ثـُمَّ مـَضى. [تحف العقول عن آل الرسول، ص236.]
«روز عيد فطرى بود، امام مجتبى عليه السلام به جمعى كه مشغول به بازى و خنده بودند برخورد، بالاى سر آنان ايستاد و فرمود: خداوند ماه رمضان را ميدان مسابقه و بهره بردارى براى مخلوق خويش قرار داده كه با اطاعت و بندگى بر يكديگر پيشى و سبقت گيرند و خشنودى خداى را به دست آورند، گروهى سبقت جستند و مسابقه را بردند و گروهى ديگر عقب ماندند و متضرر شدند. شگفت و تعجب از آنانى است كه در روز پاداش گرفتن نيكوكاران و زيان ديدن بى هدفان، به خنده و لهو و لعب پرداخته اند. به خدا قسم اگر حجابها بركنار شود، خواهيد ديد نيك رفتار به نيكى خويش مشغول است و بدكردار به رفتار بدش گرفتار؛ يعنى قيامت را به چشم خويش مى بيند و نتايج رمضان را مشاهده مى كند. سپس آنها را به حال خويش وا گذاشت و رفت.»
چارهانديشى در ترك گناه
۲۸ قالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : «اِفْعَلْ خَمْسَةَ أَشْياءٍ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، لا تَأْكُلْ رِزْقَ اللّه ِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَاطْلُبْ مَوْضِعا لا يَراكَ اللّه ُ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَاْخْرُجْ مِنْ وِلايَةِ اللّه ِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَإذا جاءَ مَلَكُ المَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَإذا أَدْخَلَكَ مالِكُ النّارِ فَلا تَدْخُلْ فِى النّارِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ.» [اثنى عشرية، محمد بن قاسم حسينى، ص12.]
مردى خدمت امام مجتبى عليه السلام رسيد، عرض كرد: من بنده اى گنهكارم و برانجام معصيت عادت نموده ام نمى توانم گناه نكنم. اى فرزند پيامبر خدا، مرا پند و اندرز ده و موعظه كن. حضرت فرمود: «چنانچه نمى توانى ترك گناه كنى، پنج كار را انجام بده و هر چه مى خواهى گناه كن: ۱ ـ روزى خداى را نخور. ۲ ـ گناه را در جايى انجام ده كه خداوند تو را نبيند. ۳ ـ از سرزمين خدا خارج شو، (و برو به جايى كه در زير سلطه و قدرت خداوند نباشد!). ۴ ـ آنگاه كه فرشته مرگ (عزرائيل) خواست جانت را بگيرد او را از خود دور كن. ۵ ـ هنگامى كه مالك دوزخ خواست تو را داخل آتش كند، پس با قدرت ايستادگى كن و داخل نشو. اين پنج عمل را انجام بده، بعد هر چه خواستى گناه كن.»
رذائل اخلاقى(تكبّر،حرص،حسد)
۲۹ قـالَ المُجتَبى عليه السلام : هَلاكُ النّاسِ فى ثَلاثٍ: اَلْكِبْرُ وَالحِرْصُ وَالْحَسَدُ، فَالكِبْرُ هَلاكُ الدّينِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْليسُ وَ الحِرْصُ عَدُوُّ النَفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الجَنَّةِ وَ الحَسَدُ رائِدُ السُوءِ وَ مِنْهُ قَتَلَ قابيلُ هابيلَ.» [الروائع المختارة، سيد مصطفى موسوى، ص116]
در مورد آثار شوم بعضى از رذائل اخلاقى، امام مجتبى عليه السلامفرمودند: «سه چيز مردم را به هلاكت مى رساند: تكبّر، حرص و آز، حسد. پس خودبينى و تكبر، دين انسان را از بين مى برد، همانطورى كه شيطان تكبر كرد و دينش نابود شد و منفور گرديد. حرص و آز دشمن شخصيت هر فرد است همانطور كه آدم ابوالبشر (بواسطه حرصى كه در وى به وجود آمد) از بهشت رانده شد. حسد (آرزوى زوال نعمت از ديگران) راهبر بدبختيها و تيره روزيها است، بواسطه حسد قابيل هابيل را كشت.»
بُـخـــل
۳۰ قـالَ الامامُ الحَسنُ عليه السلام : «البُخْلُ جامِعٌ لِلْمَساوى وَالعُيُوبِ وَ قاطِعٌ لِلْمَوَدّاتِ مِنَ القُلُوبِ.»...فَقالَ عليه السلام : «هُوَ أَنْ يَرَى الرَجُلُ ما أَنْفَقَهُ تَلَفا وَأَمْسَكَهُ شَرَفا.» [حياه الامام الحسن، باقر شريف قرشى، ج1، ص319.]
امام مجتبى عليه السلام فرمود: «بخل سرآمد همه بديها و زشتيها است، كه محبت و دوستى را از دلها مى زدايد.» مردى پرسيد بخل چيست؟ « در جواب آن مرد فرمود: بخل آن است كه انسان هرآنچه را
آداب غــذا خـوردن
۳۱ قـالَ الامامُ الحَسنُ عليه السلام : «فِى المائِدَةِ اثْنَتَى عَشَرَ خِصْلَةً يَجِبُ عَلى كُلِ مُسْلِمٍ أَنْ يَعْرِفَها، أَرْبَعٌ فيها فَرْضٌ، وَأَرْبَعٌ سُنَّةٌ، وَأَرْبَعٌ تَأْديبٌ: الفَرْضُ: المَعْرِفَةُ، الرِّضا، التَّسْمِيَةُ، الشُّكْرُ. اَلسُّنَّةُ: الوُضُوءُ قَبْلَ الطَعامِ، الجُلُوسُ عَلى_'feالجانِبِ الأيْسَرِ، الاكْلُ بِثَلاثَةِ أَصابِعَ، وَلَعْقِ الأصابِعِ. التَأْدِيبُ: الاكْلُ مِمّا يَليكَ، تَصْغِيرُ اللُّقْمَةِ، تَجْويدُ المَضْغِ، قِلَّةُ النَظَرِ فى وُجُوهِ الناسِ.» [من لا يحضره الفقيه، ج3، ص227، ح38.]
امام مجتبى عليه السلام فرمود: «سزاوار است مسلمان هنگام غذاخوردن دوازده چيز را رعايت نمايد. كه چهارتاى آن واجب (اخلاقى) و چهار امر ديگر آن سنت و سيره اسلامى است و چهارتاى باقى مانده، از آداب محسوب مى گردد. اما چهار امر لازم: ۱ ـ شناسايى غذا ۲ ـ خشنود بودن بدانچه روزى ات گرديده ۳ ـ نام خدا را بر زبان جارى كردن (بسم اللّه گفتن) ۴ ـ شكر گزارى در برابر نعمتى كه به تو داده شده. اما چهار موضوعى كه مراعات آن ثواب وسنّت است: ۱ ـ وضو گرفتن پيش از شروع به غذا ۲ ـ نشستن بر جانب چپ بدن ۳ ـ غذا را با سه انگشت بردارد و بخورد. ۴ ـ انگشتان خود را بليسد. و چهار امر باقى مانده كه از ادب اسلامى به شمار مى رود: ۱ ـ لقمه را از جلو خويش بگيرد ۲ ـ لقمه هاى غذا را كوچك بردارد ۳ ـ غذا را خوب بجود ۴ ـ به صورت ديگران نگاه نكند.»
شسـتن دست قبل از غـذا
۳۲ قـالَ الحَسنُ عليه السلام : «غَسْلُ اليَـدَيْنِ قَبْـلَ الطَعامِ يُنْفى الفَقْرَ وَبَعْدَهُ يُنْفى الهَمَّ.»
ـ اثنى عشرية، ص۵۵، و نيز حديث فوق از امام صادق ـ ع ـ نقل شده. ركـ : فروع كافى، ج۶، ص۲۹۰.
«شستشوى دو دست قبل از غذا، فقر و بيچارگى را از بين مى برد و بعد از غذا، غم و غصه را از بين مى برد.»
چـرا وحشت از مـرگ؟
۳۳ قـالَ لَهُ رَجُـلٌ: يابنَ رَسُولِ اللّه صلي الله عليه و آله ما لَنا نَـكرَهُ المَوتَ وَ لا نُحِبُّه؟ فَقالَ عليه السلام : «إنَّكُمْ أَخْرَبْتُمْ آخِرَتَكُمْ وَعَمَّرْتُمْ دُنْياكُمْ، فَأَنْتُمْ تَكْرِهُونَ النُّقْلَةَ مِنَ الْعُمْرانِ إلى الخَرابِ.» [بحارالانوار، ج44، ص110، ح1.]
مردى از امام مجتبى عليه السلام پرسيد: چرا سفر مرگ براى ما ناخوش آيند است و از او استقبال نمى كنيم؟! حضرت فرمود: « شما خانه آخرت را خراب كرده ايد و خانه دنيا را آباد، طبيعى است كه انتقال از اقامتگاه آباد به جايگاه خراب براى شما ناخوشايند است .»
هرگز نيازمند را دست خالى برنگردانيد
۳۴ قيلَ لَهُ: لأىِّ شَى ءٍ لا نَراكَ تَرُدُّ سائِلاً وَإنْ كُنْتَ عَلى ناقَةٍ؟ فَقـال عليه السلام : «إنّى لِلّهِ سـائِلٌ، وَفيهِ راغِبٌ، وَأَنـا أَسْتَحْـيى أنْ أَكُونَ سائِلاً وَأَرُدَّ سائِلاً، وَإِنَ اللّه َ عَوَّدَنى عادَةً أَنْ يـُفيضَ نِعَمَهُ عَلَيَّ وَعـَوَّدْتُهُ أَنْ أَفيضَ نِعَمَهُ عَلَى النّاسِ فَأَخْشى إنْ قَطَعْتُ العادَةَ أَنْ يَمْنَعَنى العادَةَ.» [نورالابصار، شبلنجى، ص123؛ كنز المدفون، جلال الدين سيوطى، ص434؛ به نقل از بلاغة الامام الحسن عليه السلام، ص135.]
گروهى در محضر امام مجتبى عليه السلام بودند، از حضرت سؤال كردند: «چگونه است كه شما هرگز سائل و نيازمندى را نااميد برنمى گردانيد، گرچه سوار بر اشتر، در حالت رفتن باشيد؟ «فرمود: من هم به درگاه خداوند محتاج و سائلم و مى خواهم كه خداوند مرا محروم نگرداند و شرم دارم كه با چنين اميدوارى، سائلان را نااميد كنم، خدايى كه نعمتهايش را بر من ارزانى داشته، مى خواهد كه من هم به مردم كمك كنم و مى ترسم كه اگر بخشش خود را از مردم دريغ دارم، خداوند هم به من عنايتش را دريغ دارد و منع نمايد.
نيكى را اينگونه پاسخ دهيد
۳۵ قالَ أنَسُ بنُ مالِك: حَيَّت جارِيَةٌ لِلحَسَن عليه السلام بِطاقَةِ رَيحانٍ، فَقالَ عليه السلام لَها: «أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللّه ِ!» فَقيلَ لَهُ فى ذلِكَ: فقال عليه السلام: «هكَذا أَدَّبَنا اللّه ُ ـ تعالى ـ قالَ: (إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها)[ ـ نساء : 85] وَكانَ أَحْسَنُ مِنْها اِعْتـاقـُها. [بحارالانوار، ج43، ص343، ح15، و بلاغة الامام الحسن عليه السلام، ص 14 تحقيق حائرى]
انس بن مالك مى گويد: يكى از كنيزان امام مجتبى عليه السلامدسته گلى را بـه آن حضـرت هـديه كرد. حضـرت در پاسـخ بـه او فرمود: تو را در راه خدا آزاد نمودم. پس از اين پاسخ زيبا، بعضى گفتند: در برابر يك دسته گل آزادى او، يعنى چه؟! حضرت فرمود: خداوند اينگونه ما را تربيت نموده است؛ زيرا فرموده: آنگاه كه جهت احترام به شما، هديه اى دادند و يا تهنيتى فرستادند، شما با وضع بهترى پاسخـگوى تحيّت آنان بـاشيد. و سپـس فـرمود: برتر از هديه او، آزادى و رهاييش بود.
اهـميت غـذاى روحـى
۳۶ قـالَ الحَسنُ بنُ عَلِىٍ عليهماالسلام : «عَـجِبْتُ لِمَنْ يَتَفَكَّـرُ فى مَـأْكُولِهِ كَيْـفَ لا يَتَفَـكَّـرُ فى مَعْـقُـولِهِ، فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما يُؤْذيهِ، وَيُودِعُ صَدْرَهُ ما يُرْدِيهِ.» [ـ بحارالانوار، ج1، ص218]
امام مجتبى عليه السلام فرمود: «در شگفتم از كسى كه درباره خوراكيهاى خود انديشه و تأمل مى كند و ليكن درباره نيازمنديهاى فكرى و عقلى اش تأمل نمى كند، پرهيز مى كند از آنچه معده اش را اذيت مى نمايد و سينه و قلب خود را از پست ترين چيزها پر مى كند.»
خـانه دنيا سرگرمى است
۳۷ قالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : «أَخْرَبْتَ دارَكَ وَعَمَّرْتَ دارَ غَيْرِكَ أَحَبَّكَ مَنْ فِى الأرْضِ وَمَقَّتَكَ مَنْ فِى السَّماءِ.» [الارشاد لمن طلب الرشاد، شيخ حسن نائينى، ص95.]
مردى خدمت امام مجتبى عليه السلام رسيد و گفت: آقا! خانه اى تازه ساخته ام دوست دارم در آن منزل جهت تيمن و تبرك داخل شويد و دعا كنيد، امام عليه السلام به منزل آن شخص داخل شد و نگاهى به اطراف كرد و فرمود: «ويران كردى خانه خويش را و آبادى كردى خانه ديگران را، زمينيها دوستدار تو شدند و عرشيان دشمن تو.»
مراعات سهنكته درجامعه
۳۸ قـالَ المُجتَبى عليه السلام : «حُسْنُ السُؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ وَمُداراةُ الناسِ نِصْفُ العَقْلِ وَالْقَصْدُ فِى المَعيشَةِ نِصْفُ المَؤُونَةِ.» [شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج4، ص333 چهار جلدى.]
امام مجتبى عليه السلام فرمود: «پرسش صحيح و نيكو، نيمى از دانش است. سازش و مدارا نمودن با مردم نيمى از تدبير و انديشه انسانى است. ميانه روى و مراعات اقتصاد در زندگى، نيمى از مخارج انسان را مى كاهد.»
جـانشيـنان پـيامبر صلىاللهعليهوآله
۳۹ قـالَ المُجتَبى عليه السلام : «اَئِمَةُ بَعْدَ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله اِثْنا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ أَخيالحُسَين، وَمِنهُم مَهْدِيُّ هذِهِ الاُمَّةِ.» [معجم احاديث الامام المهدى، ج3، ص171 به نقل از اثبات الهداة، ج1، ص599-598، ب9، ف27، ح569؛ بحارالانوار، ج36، ص383، ب43، ح1.]
اصبغ بن نباته مى گويد امام مجتبى عليه السلام فرمود: «امامان و پيشوايان بعد از پيامبر خدا صلي الله عليه و آلهدوازده نفر هستند كه نُه نفر آنها از فرزندان برادرم حسين مى باشند و از جمله آنها: مهدىِ اين امّت است.»
مهدى عج از زبان امام مجتبى عليهالسلام
۴۰ قالَ الحَسَنُ بنُ عَلِى عليهماالسلام: «ذلِكَ التاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخىالحُسَيْنِ ابْنُ سَيِّدَةِ الإماءِ، يُطيلُ اللّه ُ عُمْرَهُ فى غَيْبَتِهِ، ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فى صُورَةِ شابٍّ دُونَ أَرْبَعينَ سَنَةً، وَذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنَّ اللّه َ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٍ.»
[ اِكمال الدين، ج1، ص315، ب29، ح2؛ اعلام الورى، الطبرسى، ص401، ب2، ف2؛ بحارالانوار، ج14، ص394، ب24، ح12؛ احتجاج طبرسى، ج2، ص10، مكتبة المصطفوى بقم.]
امام مجتبى عليه السلام فرمود: «آن نهمين نفر، از فرزندان برادرم حسين فرزند اشرف كنيزان ـ نرجس ـ[ ـ نرجس بنت يشوعا بن قيصر پادشاه روم بوده است كه به شمعون از حواريون عيسى ـ ع ـ نسبت داده مى شود وى در جنگ هاى روم با مسلمانان جهت مداواى مجروحين شركت كرده بود. در جنوب شرقى اروپا به دست گروه گشتى رزمى مسلمانان اسير گشت، آنگاه كه او را بهمراه ديگر اسرا به پشت جبهه انتقال دادند. گفت: نام من نرجس است كه معمولاً كنيزها را بدان نام مى خواندند و اين واقعه در زمان امام دهم على النقى ـ ع ـ اتفاق افتاد، بشر بن سليمان از سوى امام هادى ـ ع ـ او را خريدارى كرد مدّتى وقت خود را به آموزش معارف اسلامى گذراند و سپس امام هادى ـ ع ـ او را به عقد فرزندش امام حسن عسكرى ـ ع ـ درآورد و مراحل كمال را در خدمت آن بزرگوار طى كرد، پس از مدّتى اين خانم عزيز و عفيف و پاكدامن مادر حضرت قائم ـ عجل اللّه تعالى فرجه الشريف ـ گرديد. (قادتنا كيف نعرفهم، آيت اللّه العظمى ميلانى، ج7، ص209؛ به نقل از يوم الخلاص، ص61)] است، در دوران غيبتش خداوند طولانى مى كند عمرش را، سپس او را به قدرت خويش به صورت جوانى كه كمتر از چهل سال دارد، آشكار خواهد ساخت. تا بدينوسيله خداوند ثابت كند كه بر ايجاد همه اشياء قادر و توانا است.»