سه شنبه 13 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب


مقــدمه


شناخت اجمالى امام على عليه السلام
حضرت مولى الموحدين امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلامامام اوّل شيعيان در روز جمعه ۱۳ رجب سال ۳۰ عام الفيل، درون خانه كعبه متولد شد (و جز او كسى در تاريخ بشريت چنين امتيازى ندارد) و در صبحدم روز دوشنبه ۲۱ ماه رمضان ۴۰ هجرى در كوفه شهيد شد. مرقد منورش در نجف و عمر مباركش ۶۳ سال است.
پدر بزرگوارش ابوطالب سرپرست و حامىِ جان نثار پيامبر و مادرش فاطمه بنت اسد و به تعبير مورخين اولين هاشمى است كه از دو هاشمى متولد شده است. در ليلة المبيت با خوابيدن به جاى پيامبر و فدا كردن خود موجب نجات پيامبر شد و صداقت و تسليم بى نظيرش او را به مقام برادرى رسول اللّه صلي الله عليه و آله وسلمممتاز نمود.
ذو الفقارش لبخند شادى و پيروزى را در لحظات حساس بر لبان پيامبر و يارانش مى نشاند. و درايت و تقواى بى انتهايش دوست و دشمن را به ستايش واداشت. پس از پيامبر با اعتراف همگان به حقانيّت او مدت ۲۵ سال خانه نشين شد و در ۵ سال حكومتش نيز ناكثين و قاسطين و مارقين لحظه اى او را به حال خود نگذاشتند. او كه خداوند سخن بود و شهسوار ميدانِ حكمت و عدالت و شهر علم رسالت را در بود و آشناى به راههاى آسمان، در صبحدمى خونين با شمشير جهل و تحجر و ستم به آرزوى ديرين خود نائل شد.
در آستان چهل گوهر درخشان، از سخنان حضرت امام على عليه السلامقرار گرفته ايم.
با دلى سرشار از محبت و عشق
و با دستانى پر نياز و تمنّا و طلب
هر ظرفى، با آنچه در آن ريزند، پر مى شود و ظرفيتش كمتر مى گردد؛ امّا قلب، ظرفى است كه هر چه در آن ريزند، وسيعتر و با گنجايش تر مى شود.
و چه خوب، كه ظرف دلمان را از معارف اهل بيت عليهم السلامو كلمات نورانى ائمّه هدى لبريز كنيم و روشن سازيم. چرا كه كلامشان نور است. دلى هم كه جايگاه سخن آنان گردد، نورانى مى گردد.
خوشا زبانهايى كه تكرار كننده كلمات پر فروغ اين عترت پاك و برگزيده است و خوشا دل و جانى كه با احاديث پربار اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله انس بگيرد و آنها را حفظ كند.
اين دودمان مطهّر، سرچشمه فضيلت بودند. رواياتشان هم عطر حقيقت و بوى صفا و معنويت مى دهد. نورانيّتى كه در كلامشان است، در كلام ديگران نيست.
اينان با حقّند و حق با آنان است.
پس، راه حق و الگوى كمال را هم، بايد از آنان و سخنانشان جست.
پيشوايانى كه:
امامند وشهيدند و گواهند
مصون از هر خطا و اشتباهند
همه از اهل بيت آقتابند
گل جان محمّد صلي الله عليه و آله را گلابند
فدا كردند جان، تا دين بماند
به خون خفتند تا آيين بماند
همه شيرازه امّ الكتابند
همه ميزان حق، روز حسابند
آنچه مى خوانيد، تنها چهل مرواريد برگزيده از درياى پرگهر احاديث شيعه است، كه تقديم شما شيفتگان قرآن و عترت مى گردد.
در همين جا، بر عالمان و راويان پيشين درود و رحمت مى فرستيم كه با تلاش و دقتى بسيار، احاديث أئمه را ثبت و ضبط و تدوين كردند و چون ميراثى گرانبها، نسل به نسل در اختيار آيندگان قرار دادند. روحشان شاد و اجرشان با خدا.
از امام امت قدس سره نيز ياد كنيم، كه زمينه ساز حاكميت ارزشهاى دينى و حيات دوباره اسلام در اين كشور گرديد و به بركت جمهورى اسلامى و خون شهدا، معارف قرآن و اهل بيت عليهم السلام در ميان همه مردم، بويژه نسل انقلاب و نونهالان كشور امام زمان عليه السلام منتشر گشت. يادش گرامى و انقلابش باقى باد.
گذشتگان، تكليف مهمّ خويش را بخوبى انجام دادند. اينك ما رسالت حفظ و نشر و عمل به ميراث ارزشمند امامان را بر عهده داريم.
* * *
چهل حديثى كه به شما شيفتگان اهل بيت عليهم السلام تقديم مى گردد، از كلماتِ گهربار و پرمعناى پيشواى اول شيعه، حضرت امام على عليه السلام كه سرچشمه علم و حكمت و فصاحت و بلاغت بود و تا دامنه قيامت، مردم از درياى علم و حكمتش بهره مند مى شوند و ما در اين مجموعه مختصر، با برخى از سخنان حكمت آميز حضرتش آشنا مى شويم.
براى شما عزيزانى كه خواننده اين احاديث پرمعناييد، از خداى متعال توفيق و سعادت آرزو داريم.

فصل اول:
هستى شناسى


خـداى بى هـمانند
۱ قـالَ عَـلِىٌّ عليه السلام: أَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لا تَدْرِكُهُ الشَّواهِدُ وَ لاَ تَحْويهِ الْمَشاهِدُ وَ لا تَراهُ النَّواظِرُ وَ لا تَحْجُبُهُ السَّواتِرُ. الدّالُ عَلىَ قِدَمِهِ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ وَ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ عَلى وُجُودِهِ وَ بِاشْتِباهِهِمْ عَلى أَنْ لاشَبَهَ لَهُ. [نهج البلاغه، الخطب : 185]
حضرت على عليه السلام فرمود: سپاس خداوندى را كه تجربه ها او را دريافت نمى كند و در هيچ عرصه اى نمى گنجد، چشمها او را نمى بينند و پرده ها او را نمى پوشند. با آفرينش پديدارها برقديم بودن خود دليل آورد و پديده ها را دليل هستى خود ساخت و همانندى آنها را گواه بى همانندى خود آورد.

كتــاب هسـتى
۲ قـالَ عَـلِىٌّ عليه السلام: فَانْظُرْ إِلَى الشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، وَالنَّبَاتِ وَالشَّجَرِ، وَالْمَاءِ وَالْحَجَرِ، وَاخْتِلاَفِ هذَا اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ، وَتَفَجُّرِ هذِهِ الْبِحَارِ، وَكَثْرَةِ هذِهِ الْجِبَالِ، وَطُولِ هذِهِ الْقِلاَلِ. وَتَفَرُّقِ هذِهِ اللُّغَاتِ، وَالْأَلْسُنِ الُْمخْتَلِفَاتِ.فَالْوَيْلُ لِمَنْ أَنْكَرَ الْمُقَدِّرَ، وَجَحَدَ الْمُدَبِّرَ! زَعَمُوا أَنَّهُمْ كَالنَّبَاتِ مَا لَهُمْ زَارِعٌ، وَلاَ لاِخْتِلاَفِ صُوَرِهِمْ صَانِعٌ؛ وَلَمْ يَلْجَؤُوا إِلَى حُجَّةٍ فِيها ادَّعَوْا، وَلاَ تَحْقِيقٍ لِمَا أَوْعَوْا. وَهَلْ يَكُونُ بِنَاءٌ مِنْ غَيْرِ بَانٍ، أَوْ جِنَايَةٌ مِنْ غَيْرِ جَانٍ! [نهج البلاغه، الخطب : 185]
حضرت على عليه السلام فرمود: خورشيد و ماه وگياه و درخت و آب و سنگ را بادقت بنـگر، و نيز آمـد و شد شب و روز را و درهم خروشيدن درياها و انبوهى كوهها و بلنداى قله ها را و نيز كثـرث واژگان و گوناگونى زبانها را در نظر آر.با اين همه، واى بر آنان كه تقدير گر آفرينش را انكار مى كنند و مدبر نظام هستى را ناديده مى گيرند. اينان مى پندارند چون علفهاى هرز، كشاورزى ندارند و چهره هاى گونه گون آنان را نگارگرى نيست، بى آنكه براى پندار خود به دليل و برهانى تكيه كنند و براى جنجال بيهوده شان پشتوانه تحقيق و پژوهشى داشته باشند.

فلسـفه بعـثت
۳ قـالَ عَـلِىٌّ عليه السلام:... فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ، وَواتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِياءَهُ،لِيَسْـتَأْدُوهُمْ مِيثـاقَ فِطْـرَتِهِ،وَيُذَكِّـرُوهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَـتِهِ،وَيَحْتَجُّـوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْـلِيغِ،وَيُثِيرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُولِ،وَيُرُوهُمْ آياتِ الْمَقْـدِرَةِ.[ نهج البلاغه ، الخطب : 1 .]
حضرت على عليه السلام فرمود: ـ چنين بود كه ـ خداوند فرستادگانش را در ميان آنان ـ مردم برانگيخت و پيامبران خود را پى در پى به سوى آنها گسيل داشت تا: پايبندى به ميثاق فطرت الهى را از آنان مطالبه كنند، و نعمتهاى از ياد رفته خداوندى را به يادشان آوردند، و با ابلاغ رسالت الهى حجت را بر آنان تمام كنند، و گنجينه هاى پنهانِ خِردها را بر آشوبند و شكوفا كنند، و آيات قدرت و حكمت الهى را بر آنان بنمايانند.

پـيامـبر نــور
۴ قـالَ عَـلِىٌّ عليه السلام: وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ، وَالْعَلَمِ الْمَأْثُورِ، وَالْكِتابِ الْمَسْطُورِ، وَالنُّورِالسَّاطِعِ، وَالضِّياءِ اللاَّمِعِ، وَالأَمْرِ الصَّادِعِ، إزاحَةً لِلشُّبُهاتِ، وَاحْتِجاجا بِالبَيِّناتِ، وَتَحْذِيرا بِالاْياتِ ، وَتَخْوِيفا بِالْمَثُلاَتِ. [نهج البلاغه، الخطب: 2 .]
حضرت على عليه السلام فرمود: گواهى مى دهم كه محمد صلي الله عليه و آله بنده و فرستاده خـداوند اسـت كه او را بـا آئيـنى پـر آوازه و پرچـمى برافـراشـته و كـتابى نـگاشته و فـروغى درخـشان و شـعاعى تـابان و فرمانى قاطع و برّان، گسيل داشت. تا شبهه ها را بزدايد و با حقايق روشنگر برهان آورد و با آيات الهى هشدار دهد و با ياد آورى سنـّت هاى تـاريخ مـردم را بيـم دهـد.

هـمگام با ولايـت
۵ قـالَ عَـلِىٌّ عليه السلام: انْظُـرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّـكُمْفَالْزَمُـوا سَمْتَهُمْ، وَاتَّبِعُـوا أَثَرَهُمْ،فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى، وَلَنْ يُعيدُوكُمْ فِيرَدًى،فَإِنْ لَبَـدُوا فَالْبُدُوا، وَإِنْ نَهَضُـوا فـَانْهَضُـوا.وَلاَ تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا، وَلاَ تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا. [نهج البلاغه ، الخطب : 96.]
حضرت على عليه السلام فرمود: خاندان پيامبرتان را به دقت بـنگريد و خود را به همسويى با آنان ملزم كنيد و گام بـه گام از آنان پـيروى كنـيد، زيـرا كه آنان هرگز از راه هدايت بيرونتان نمى كنند و ديگر بار به پرتگاه جاهليت شما را نمى افكنند. پس اگر نشستند، همراه آنان بنشينيد و اگر برخاستند با نهضـتشان هماهنگ شويد، نه بر آنان پيشى گيريد كه به گمراهى درافتيد و نه از آنان واپس مـانيد كه هـلاك شـويد.

سخـنگوى صـادق
۶ قـالَ عَـلِىٌّ عليه السلام: وَاعْلَمُوا أَنَّ هذاالْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لاَيَغُشُّ، وَالْهادِيالَّذِيلاَيُضِلُّ، وَالُْمحَدِّثُ الَّذِيلاَيَكْذِبُ. وَمـا جالَسَ هذَا الْقُرْآنَ أَحـَدٌ إِلاَّ قامَ عَنْهُ بِزِيادَةٍ أَوْ نُقْصـانٍ: زِيادَةٍ فِيهُدًى، أَوْ نُقْصانٍ مِنْ عَمًى. [نهج البلاغه، الخطب : 174 .]
حضرت على عليه السلام فرمود: و نيز بدانيد اين قرآن تنها ناصحى است كه نصيحت خود را به خيانت نمى آلايد، و تنها هدايتگرى است كه هرگز بگمراهى نمى كشاند و تنها سخنگويى است كه هيچگاه دروغ نمى گويد. كسى با قرآن هم نشين نشد مگر اينكه با فزونى و كاستى برخاست، فزونى هدايت و كاستى در كور دلى و ناآگاهى.

سيـنه‌هاى سيـنايى
۷ قالَ أميرُالمُؤمِنين عليه السلام: إِنَّ أَمْـرَنا صَعْبٌ مُسْتَـصْعَبٌ،لاَ يَحْتَمِلُهُ إِلاَّ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللّه ُ قَلْبَهُ لِلاْءِيمانِ،وَلاَ يَعْي حَدِيثَنا إِلاَّ صُدُورٌ أَمِينَةٌ، وَأَحْلاَمٌ رَزِينَةٌ. [غرر الحكم 1 : 235 و تصنيفه، ص 116.]
حضرت على عليه السلام فرمود: ـ تبعيت و همراهى با ما و ـ پيام و امر ما دشـوار و پيچيده است، بر دوش كشيدن اين بار سنگين را كسى نتـواند مگر آن بنـده اى كه خداوند قلب او را براى ايمـان آزمـوده باشد. چـه اينكه جـز سينه هاى امـانتدار و انديشـه هاى اسـتوار، ژرفـاى گـفتار و حـديث مــا را در نيابنـد.

دنـياى ديـن
۸ قالَ أميرُالمُؤمِنين عليه السلام: إِنَّ الدُّنْيا دارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَها،وَدارُ عافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْها،وَدارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها،وَدارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِها.مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللّه ِ،وَمُصَلَّى مَلاَئِكَةِ اللّه ِ،وَمَهْبِطُ وَحْيِ اللّه ِ،وَمَتْجَرُ أَوْلِياءِ اللّه ِ. [نهج البلاغه ، الكلمات : 132 .]
حضرت على عليه السلام فرمود: بى گمان دنيا براى راستان سراى راستىو براى دنياشناسان سراى عافيتو براى توشه گيران سراى بى نيازىو براى پند پذيران سراى پند و اندرز است.دنيا مسجد دوستان خداو نمازخانه فرشتگان اوو جايگاه فرود وحىو بازار اولياء خداوند است.

دنـيا در دو نـگاه
۹ قالَ أميرُالمُؤمِنين عليه السلام: وَإِنَّمَا الدُّنْيَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى،لاَ يُبْصِرُ مِمَّا وَراءَها شَيْئا،وَالْبَصِيرُ يَنْفُذُها بَصَرُهُ،وَيَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَراءَها.فَالْبَصِيرُ مِنْها شاخِصٌ، وَالْأَعْمَى إِلَيْها شاخِصٌ.وَالْبَصِيرُ مِنْها مُتَزَوِّدٌ، وَالْأَعْمَى لَها مُتَزَوِّدٌ. [نهج البلاغه ، الخطب : 131.]
حضرت على عليه السلام فرمود: دنيا، نگاه كور دلان را بن بستى است كه فراسويش هيچ نمى بينند، و چشمان داراى بصيرت از دنياگذشته، سراى هستى را در آن سوى دنيا مى يابد.چنين است كه بينايان از دنيا ـ و با توشه اى كه از آن گرفته اند ـ رخت سفر مى بندند و كوردلان به دنيا چشم دوخته اند، اهل بينش از دنيا و كور دل براى دنيا توشه مى گيرد.

تـمرين و مسـابـقه
۱۰ قالَ أميرُالمُؤمِنين عليه السلام: فَإِنَّ الدُّنْيـا أَدْبَرَتْ، وَآذَنَـتْ بِوَدَاعٍ،وَإِنَّ الاْخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَأَشْرَفَتْ بِاطِّلاَعٍ،أَلاَ وَإِنَّ الْيَوْمَ المِضْمَارَ، وَغَدا السِّبَاقَ،وَالسَّبَـقَةُ الْجَنـَّةُ، وَالْغايَةُ النّـارُ. [نهج البلاغه ، الخطب : 28 .]
حضرت على عليه السلام فرمود: اينك دنيا روى گردانده است و وداع مى كند و آخرت روى آورده است و طلايه هاى آن نمايان شده است. هشدار! كه امروز زمان تمرين و آزمايش است و فردا هنگام مسابقه، مسابقه اى كه بردش بهشت است و باخت آن، آتش.

فصل دوم:
انسان شناسى


عـقل و ديـن
۱۱ قـالَ أَميرُالمُؤمِنين عليه السلام: مَنِ اْستَحْكَمَتْ لى فيهِ خَصْلَةٌ مِنْ خِصالِ الْخَيْرِ،إحْتَمَلْتُهُ عَلَيْها وَ اغْتَفَرْتُ فَقـْدَ ما سِواها،وَ لا أَغْتَفِرُ فَقْـدَ عَقْلٍ وَلا دِينٍ،لاَِنَّ مُفارَقَةَ الدّينِ مُفارَقَةِ الْأَمْنِ،فَلا يَتَهَنَّأُ بَحَياةٍ مَعَ مَخافَةٍ،وَ فَقْدُ الْعَقْلِ فَقْدُ الْحَياةِ وَ لا يُقاسُ إِلاّ بِالْأَمْواتِ. [الكافى 1: 31 ح 30.]
حضرت على عليه السلام فرمود: هر كه خصلتى از خصال نيك را به كار بندد و آن را در خود ملكه نمايد او را با همان عادت پسنديده مى پذيرم و از اتصاف به خصلت هاى نيك ديگر چشم مى پوشم،اما هيچگاه نداشتن عقل و دين را نمى بخشم،زيرا نداشتن دين يعنى نداشتن امنيت و آسايش،و زندگى در سايه ترس و نگرانى گوارا نيست.چه اينكه نداشتن عقل بمعناى نداشتن خود زندگى است و حيات بدون عقل تنها به زندگى مردگان مى ماند.

مــلاك ديـندارى
۱۲ قـالَ أَميرُالمُؤمِنين عليه السلام: شَيئانِ هُما مِلاكُ الدّينِ:أَلصِّـدْقُ وَ الْيَـقـينُ. [غررالحكم 1: 449 فصل 42 ح 16.]
حضرت على عليه السلام فرمود: مــلاك و مـيزان ديـندارىراستى و باور آگاهانه ـ يقين ـ است.

بـندگى و آزادى
۱۳ قـالَ أَميرُالمُؤمِنين عليه السلام: إِنَّ قَوْما عَبَدُوا اللّه َ رَغْبـَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ التـُّجَّارِ،وَإِنَّ قَوْما عَبَدُوا اللّه َ رَهْبـَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ،وَإِنَّ قَوْما عَبَدُوا اللّه َ شُكْرا فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ. [نهج البلاغه ، الكلمات : 239.]
حضرت على عليه السلام فرمود: گروهى خداوند را به سوداى ثواب و پاداش بندگى مى كنند، كه نيايشى سودا گرانه است و گروهى ديگر از ترس كيفر و عذاب تن به بندگى مى دهند، كه بندگى بردگان است و گروهى ديگر خداى را به انگيزه سپاس و ستايش مى پرستند و اين عبادت آزادگان است.

خـودســازى
۱۴ قـالَ أَميرُالمُؤمِنين عليه السلام: عِبادَاللّه ِ، إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبادِاللّه ِ إِلَيْهِ عَبْدا أَعانَهُ اللّه ُ عَلَى نَفْسِهِ، فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ، وَتَجَلْبَبَ الْخَوْفَ... وَصارَ مِنْ مَفاتيحِ أَبْوابِ الْهُدَى، وَمَغالِيقِ أَبْوابِ الرَّدَى... قَدْ أَمْكَنَ الْكِتابَ مِنْ زِمامِهِ، فَهُوَ قائِدُهُ وَإِمامُهُ، يَحُلُّ حَيْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ، وَيَنْزِلُ حَيْثُ كانَ مَنْزِلُهُ. [نهج البلاغه ، الخطب : 86.]
حضرت على عليه السلام فرمود: اى بندگان خدا بى گمان محبوب ترين بندگان در پيشگاه خداوند، كسى است كه خدا او را در نبرد با نفس خويش يارى كرده است.او حزن ـ دورى از خداى خود ـ را جامه زيرين و ترس از ـ عذاب ـ او را جامه زبرين خود نموده و ... خود به تنهايى كليد همه درهاى هدايت و قفل همه درهاى هلاكت و سقوط گرديده است.قرآن را رهبر و پيشواى خود قرار داده و زمام خود را به او سپرده است، هر جا كه قرآن منزل كند او نيز فرود آيد و هر جا كه قرآن، برگزيند او نيز منزل كند.

ديـن بـاوران
۱۵ قـالَ أَميرُالمُؤمِنين عليه السلام: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ، وَحُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ،أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْرا، وَأَذَلُّ شَيْءٍ نَفْسا.يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ، وَيَشْنَأُ السُّمْعَةَ.طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ،كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ.شَكُورٌ صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ،سَهْلُ الْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ!نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ، وَهُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ. [نهج البلاغه، الكلمات: 333]
حضرت على عليه السلام فرمود: چهره مؤمن شاد و دل او گريان است،گستره سينه او از هر پهنه اى وسيع تر و خود او از همه متواضع تر است، برترى را خوش ندارد و آوازه و اشتهار را زشت مى شمرد، غمش طولانى و اندوهش ژرف و سكوتش بسيار و وقتش مشغول به كار است.پرسپاس و پرشكيب و فرورفته در انديشه است و نسبت به اظهار گرفتارى هاى خود براى ديگران بخل مى ورزد، نرمخو و انعطاف پذير است و با آنكه جانى با صلابت تر از سنگ خارا دارد در رفتارش از بندگان نيز خاكسارتر است.

بـاربرى و دانشـورى
۱۶ قـالَ أَميرُالمُؤمِنين عليه السلام: اعـْقِلُوا الْخـَبَرَ إِذا سَمِعْتُـمُوهُعَقْـلَ رِعايـَةٍ لاَ عَقْـلَ رِوايـَةٍ ،فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ، وَرُعَاتَهُ قَلِيلٌ. [نهج البلاغه، الكلمات: 98 .]
حضرت على عليه السلام فرمود: چون خبرى را شنيديد ـ همانند ژرف انديشان و نه چون ظاهر بينان ـ ژرف در آن بينديشيد و تنها به شنيده خود بسنده نكنيد زيرا كه روايت گران دانش بسيارند و رعايت كنندگانش اندك.

دانشـمندان ديـن
۱۷ قـالَ أَميرُالمُؤمِنين عليه السلام: الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَهِ اللّه ِ،وَلَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللّه ِ، وَلَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِاللّه ِ. [نهج البلاغه ، الكلمات : 90.]
حضرت على عليه السلام فرمود: فقيه كامل كسى است كه نه مردم را از رحمت خداوند دلسرد كند و نه از مهر و لطفش نوميد سازد و نه از مكر خداوندى ايمنشان سازد.

تعــهد آزادانـه
۱۸ قـالَ أَميرُالمُؤمِنين عليه السلام: عِبادَ اللّه ِ! زِنُوا أَنْفُسَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا،وَحـاسِبُوها مِـنْ قَبْـلِ أَنْ تُحـاسَبُوا،وَتَنـَفَّسُوا قَبْـلَ ضِيـقِ الْخِنـاقِ،وَانْقادُوا قـَبْلَ عُنـْفِ السِّياقِ. [نهج البلاغه ، الخطب : 89.]
حضرت على عليه السلام فرمود: اى بندگان خدا! پيش از آنكه سنجيده شويد خويشتن را بسنجيد و پيش از آنكه به حسابتان رسيدگى شود حساب خود را تسويه كنيد، پيش از آنكه گلويتان بسته شود و نفس به شماره افتد تنفس كنيد و قبل از آنكه شما را به زور برانند خود، به راه افتيد.

فرصـت‌هاى طـلايى
۱۹ قـالَ أَميرُالمُؤمِنين عليه السلام: قُرِنَتِ الْهَيـْبَةُ بِالْخَيْبَةِ، وَالْحـَياءُ بِالْحِرْمانِ،وَالْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ. [نهج البلاغه ، الكلمات : 20.]
حضرت على عليه السلام فرمود: هيبت و ترس، قرين ناكامى و شرم و حياء، زمينه ساز محروميت است و فرصتها چونان ابر در گذرند پس فرصتهاى نيك را دريابيد. [ ابّهت بعضى از كارها و شرم از اشتغال به برخى كارها فرصت ها را از دست مى گيرد و موجب ناكامى و محروميت مى شود.]

ســبكبـالان
۲۰ قـالَ أَميرُالمُؤمِنين عليه السلام: فَإِنَّ الْغَايَةَ أَمَامَكُمْ، وَإِنَّ وَرَاءَكُمُ السَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ.تَخَفـَّفُوا تَلْحَقُوا، فَإِنَّمَا يُنـْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُمْ. [نهج البلاغه ، الخطب: 21.]
حضرت على عليه السلام فرمود: پايان راه فرا روى شماست و قيامت از پشت سر، شما را به پيش مى راند. سبكبار شويد تا به پيشتازان بپيونديد، چرا كه اولين هاى اين كاروان، آخرين نفرهايش را انتظار مى برد.

فصل سوم:
وظيفه شناسى


حــق و بـاطل
۲۱ الراوي: قيلَ: إنَّ الْحارِثَ بْنَ حَوْطٍ أتاهُ فَقالَ: أتَراني أَظُنُّ أصْحابَ الْجَمَلِ كانُوا عَلى ضَلالَةٍ؟ فَقالَ عليه السلام:ياحارِثُ،إِنَّكَ نَظَرْتَ تَحْتَكَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَكَ فَحِرْتَ!إِنَّكَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ فَتَعْرِفَ أَهْلَهُ،وَلَمْ تَعْرِفِ الْباطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتاهُ. [نهج البلاغه، الكلمات: 262.]وَ فى رِوايَةٍ: فَقالَ عليه السلام:يا حارِثُ إِنَّهُ مَلْبُوسٌ عَلَيْكَ وَ إِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِالنّاسِ وَلكِنِ اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ مَنْ أَتاهُ. [تاريخ اليعقوبى 2 : 210.]
راوي: آورده اند حارث بن حوط ـ در حادثه جمل ـ به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: آيا از نظر شما من بايد اصحاب جمل را گمراه بدانم؟ حضرت فرمود:اى حارث! تو جز پيش پاى خود را نمى بينى و از بالا به مسائل نمى نگرى و در نتيجه به حيرت افتاده اى.تو حق را را نشناخته اى تا اهلش را بازشناسى، باطل را نيز نمى شناسى، تا هر كه را كه به آن روى كرد، بشناسى.و در روايت ديگر آمده است كه حضرت فرمود:اى حارث! مسائل بر تو مشتبه شده است و بى گمان اشخاص نمى توانند ملاك و معيار حق و باطل باشند، بلكه اول حق را بشناس تا اهل آن را بشناسى، و نيز اول باطل را بشناس تا هر كه را كه به سوى آن گام نهاد بازشـناسى.

گسـتره حـق و تـكليف
۲۲ قـالَ أَميرُالمُؤمِنين عليه السلام:... فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْياءِ فِيالتَّواصُفِ،وَ أَضْيَقـُهـا فِيالتـَّنـاصُـفِلاَ يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلاَّ جَرَى عَلَيْهِ،وَلاَ يَجْرِي عَلَيْهِ إِلاَّ جَـرَى لَهُ.[ نهج البلاغه ، الخطب : 216.]
حضرت على عليه السلام فرمود: حق، مقوله ويژه اى است كه به هنگام سخن و توصيف، گسترده ترين واژه و مفهوم ولى در عمل و ملاحظه انصاف ـ مفهومى دقيق و ـ تنگنايى بى همانند است، زيرا هرگاه بسود كسى جارى شود به ضرر او نيز به كار رود و اگر به ضرر كسى اجرا شود به سود او نيز جريان مى يابد. [ حق خواهى تعهدآور است، زيرا كسى به حق خود مى رسد كه در برابر حقوق ديگران متعهد و پايبند باشد.]

سـياست فـراگير
۲۳ وَ سُئِلَ عليه السلام: أيُّهُما أَفْضَلُ: أَلْعَدْلُ، أوِ الْجُودُ؟ فَقالَ عليه السلام :الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَواضِعَها،وَالْجُودُ يُخْرِجُها مِنْ جِهَتِها،وَالْعـَـدْلُ سـائِسٌ عـامٌّ،وَالْجـُودُ عارِضٌ خاصٌّ،فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُما وَأَفْضَلُهُما. [نهج البلاغه ، الكلمات : 431.]
از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيدند كه از داد و دهش كدام ارزشمندتر است؟ حضرت فرمود:عدل و داد همه چيز را در جايگاه خود مى نهد ـ امور را در مجراى خود جارى مى كند ـ در حالى كه جود و بخشش، كار را از مسير طبيعى خود بيرون مى برد. عدل، سياستى فراگير و، جود عارضه اى استثنايى است. در نتيجه: عدل برتر و بهتر از جود است.دهش وجود امور را از جهت طبيعى خود بيرون مى برد. عدل، سياسيى فراگير وجود، عارضه اى استثنايى است در نتيجه: عدل، اشرف و افضل از جود است.

فلسـفه انقـلاب
۲۴ وَ قــالَ علي عليه السلام: اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كانَ مِنَّا مُنافَسَةً فِي سُلْطانٍ، وَلاَ الِْتماسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَلكِنْ لِنَرِدَ الْمَعالِمَ مِنْ دِينِكَ، وَنُظْهِرَ الاْءِصْلاَحَ فِي بِلاَدِكَ، فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ، وَتُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ. [نهج البلاغه ، الخطب : 129 .]
حضرت على عليه السلام فرمود: بـارخـدايا تو خود خوب مى دانى كه تلاش و كوشش ما براى كشمكش قدرت و فزون خواهى ثروت و ... نبود و انگيزه اى جـز بارگشت شعائر دين تو و ايجاد اصلاح در سرزمين هاى تو نبوده است، تا بندگان مظلومت، امنيت و آسـايش يـابند و حدود و حقوق به تعطيل كشيده شده ات به اجرا در آيند.

مشـروعيت حـكومت
۲۵ وَ قــالَ علي عليه السلام: أَما وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْلاَ حُضُورُ الْحاضِرِ، وَقِيامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِالنَّاصِرِ، وَما أَخَذَاللّه ُ عَلَى الْعُلَماءِ أَلاَّ يُقارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظالِمٍ، وَلاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ، لَأَلْقَيْتُ حَبْلَها عَلَى غارِبِها، وَلَسَقَيْتُ آخِرَها بِكَأْسِ أَوَّلِها. [نهج البلاغه، الخطب : 3.]
حضرت على عليه السلام فرمود: بهوش باشيد! سوگند به آفريدگارى كه دانه را شكافت و به جنبنده ها جان بخشيد اگر: حضور انبوه مردم در صحنه نبود و اگر وجود اين همه ياران، حجت را تمام نمى كرد و اگر نبود آن تعهدى كه خدا از دانشمندان گرفته است تا در برابر شكمبارگى سمتگر و گرسنكى مظلوم بى تفاوت نمانند، مهار شتر خلافت را بر كوهانش مى افكندم و آخرين شتر اين كاروان را به كاسه اولين آن سيراب مى كردم.

آزادى بــيان
۲۶ وَ قــالَ علي عليه السلام: وَلاَتَظُنُّوابِيَاسْتِثْقالاً فِيحَقٍّ قِيلَ لِي،وَلاَالِْتماسَ إِعْظامٍ لِنَفْسِي، فَإِنَّهُ مَـنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقالَ لَهُ أَوِالْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ، كانَ الْعَمَلُ بِهِما أَثْقَلَ عَلَيْهِ فَلاَتَكُفُّواعَنْ مَقالَةٍ بِحَقٍّ، أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ،...فَإِنَّمَا أَنَا وَأَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لاَ رَبَّ غَيْرُهُ؛ يَمْلِكُ مِنَّا ما لاَ نَمْلِكُ مِنْ أَنْفُسِنا... [نهج البلاغه، الخطب : 216.]
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در ضمن سخنرانى خود فرمود: و چنين مپنداريد كه اگر با من سخن حقى گفته شود مرا گران مى آيد و نيز گمان مبريد كه من خواهان بزرگداشت خويش ـ تملق ـ هستم زيرا آن كه از شنيدن حق و يا از پيشنهاد عدالت احساس سنگينى كند، عمل به آن دو، برايش سنگين تر خواهد بود. پس، از گفتن سخن حق و ارائه نظر عدل دريغ نكنيد...واقعيت اين است كه من و شما همگى بندگان پروردگارى هستيم كه جز او خدايى نيست و او بيش از آنچه ما نسبت به خود مالكيم بر ما تملك دارد.

كارگـزاران حـكومت
۲۷ وَ قــالَ علي عليه السلام: وَإِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَلكِنَّهُ فِيعُنُقِكَ أَمَانَةٌ، وَأَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ. لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتاتَ فِي رَعِيَّةٍ، وَلاَ تُخاطِرَ إِلاَّ بِوَثِيقَةٍ. [نهج البلاغه ، الكتب : 5 .]
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به يكى از كارگزارانش نوشت: بى گمان كارى كه به تو سپرده شده است، لقمه اى چرب نيست، بلكه بار امانتى برگردن تو است كه در حـفظ آن بـايد در برابر ما فوق خودت پاسخگو باشى. تو را نرسد كه درباره مـردم، خود سرانه تصـميم بـگيرى و يا بدون مجـوز و پشتوانه اطمينان بخشى به كارهاى خطير اقدام كنى.

مشـاركت و مشـورت
۲۸ وَ قــالَ علي عليه السلام: مَنْ مَلَكَ اسْتَأْثَرَ وَ مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ،وَمَنْ شاوَرَ الرِّجالَ شارَكَها فِي عُقُولِها. [نهج البلاغه ، الكلمات : 152 / آيتى]
حضرت على عليه السلام فرمود: هركس كه فرمانروايى يابد خود را بر ديگران ترجيح دهـد و هركه خودكامگى پيشه كند در گرداب نابودى درافـتد و هركه با مردم مشورت كند در انديشه آنان شركت جـويد.

مسـؤوليت اجتـماعى
۲۹ وَ قــالَ علي عليه السلام: وَما أَعْمالُ الْبِرِّ كُلُّها وَالْجِهادُ فِي سَبِيلِ اللّه ِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، إِلاَّ كَنَفْـثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ. وَإِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لاَ يُقَرِّبانِ مِنْ أَجَلٍ، وَلاَ يَنْقُصانِ مِنْ رِزْقٍ، وَأَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمامٍ جائِرٍ. [نهج البلاغه ، الكلمات : 373.]
حضرت على عليه السلام فرمود: تمامى كارهاى نيك و حتى جهاد در راه خدا در مقايسه با امر بمعروف و نهى از منكر چيزى نيست مگر در حـدِّ دمـيدن انسـان در برابر دريـاى خروشـان. و نـيز ـ معلوم است كه ـ امر بمعروف و نهى از منكر نه در نزديك نمودنِ مرگ انسان تأثير دارد و نه در كاستنِ روزى مؤثر است. و بالاترين مرتبه اين كار ـ امر بمعروف و نهى از منكر ـ شعار عدالتخواهى در برابر رهـبرى ستم پيشه است.

استـقامت تا نـهايت
۳۰ وَ قــالَ علي عليه السلام: الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهايَةَ النِّهايَةَ،وَالاِسْتِقامَةَ الاْءِسْتِقامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ،وَالْوَرَعَ الْوَرَعَ!إِنَّ لَكُمْ نِهايَةً فَانْتَهُوا إِلَى نِهايَتِكُمْ،وَإِنَّ لَكُمْ عَلَما فَاهْتَدُوا بِعَلَمِكُمْ،وَإِنَّ لِلاْءِسْلاَمِ غَايَةً فَانْتَهُوا إِلَى غَايَتِهِ. [نهج البلاغه ، الخطب : 174.]
حضرت على عليه السلام فرمود: عمل، عمل! پس از آن: عاقبت، عاقبت! و نيز: استقامت، استقامت! و سپس : صبر، صبر! و: پارسايى، پارسايى!بى گمان هر يك از شما را نهايت و هدفى معين است، پس راه خود به آخر بريد. و بى ترديد براى شما پرچم و نشانى است، به دنبال پرچم خويش هدايت جوييد، اسلام را نيز غايت و هدفى است، شما بايد به سوى آن هدف نهايى به پيش رويد.

فصل چهارم:
آفت شناسى


آفـت و عـافـيت
۳۱ وَ قــالَ علي عليه السلام: إِنَّ مِنَ الْبَلاءِ الْفاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنْ ذلِكَ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ ذلِكَ مَرَضُ الْقَلْبِ . وَ إِنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةُ الْمالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ صِحَّةُ الْبَدَنَ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ تَقْوىَ الْقَلْبِ. [الامالى للطوسى : 146 ح 240.]
حضرت على عليه السلام فرمود: بى گمان فقر و تنگدستى، نوعى بلاست و سخت تر از تنگدستى، بيمارى تن است و بدتر از آن، بيمارى قلب است. چه اينكه گشايش مادى نوعى نعمت است و بالاتر از ثروت مادى، تندرستى و بهتر از آن، تقواى قلبى است.

آغـاز انحـراف
۳۲ وَ قــالَ علي عليه السلام: أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَخْوَفَ ما أَخافُ عَلَيْكُمُ اثْنَتانِ: اتِّباعُ الْهَوَى، وَطُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّباعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ، وَأَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الاْخِرَةَ. [نهج البلاغه ، الخطب : 42 .]
حضرت على عليه السلام فرمود: اى مردم، دو چيز است كه بيش از هر موضوع ديگر از گرفتارى شما به آنها نگران و بيمناكم: يكى تبعيت از هوى و هوس و ديگر آرزوى دور و دراز، زيرا پيروى از هوسها مانع ـ اجرا و عمل به ـ حق مى شود و آرزوهاى دراز، آخرت را به فراموشى مى سپارد.

رفـاه و غـفلت
۳۳ وَ قــالَ علي عليه السلام: وَ اللّه ُ مُسْتَأْدِيـكُمْ شُكْرَهُ وَ مُوَرِّثـُكُمْ أَمْرَهُ، وَمُمْهِلُكُمْ فِي مِضْمارٍ مَحْدُودٍ، لِتَتَنازَعُوا سَبَقَهُ، فَشُدُّوا عُقَدَ الْمَآزِرِ، وَاطْوُوا فُضُولَ الْخَواصِرِ، وَلاَ تَجْتَمِعُ عَزِيمَةٌ وَوَلِيمَةٌ. ما أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزائِمِ الْيَوْمِ، وَأَمْحَى الظُّلَمَ لِتَذاكِيرِ الْهِمَمِ! [نهج البلاغه ، الخطب : 238.]
حضرت على عليه السلام فرمود: خداى تبارك و تعالى اداى شكر خويش را از شما طلبيده است و وارث امر خود قرارتان داده است. او شما را در ميدان زندگى فرصت تمرين و آزمايش داده است تا از يكديگر گوى سبقت برباييد، پس كمر بندها را محكم ببنديد شكم ها را از طعامِ افزون تهى نگه داريد، بدانيد كه هرگز عزمِ استوار با سور چرانى قابل جمع نيست! چه بسيار خواب شبانه، كه اراده هاى روز را درهم مى شكند و چه بسيار سياهى ها و تاريكى ها ـ ى گونه گون ـ كه برياد آورى و توجه به اهداف پرده مى پوشد.

جـفاى جـاهـليت
۳۴ وَ قــالَ علي عليه السلام: لِيَتَأَسَّ صَغِيرُكُمْ بِكَبِيرِكُمْ،وَلْيَرْأَفْ كَبِيرُكُمْ بِصَغِيرِكُمْ؛وَلاَ تَكُونُوا كَجُفاةِ الْجـاهِلِيـَّةِ:لاَ فِي الدِّينِ يَتَفَقَّهُونَ، وَلاَ عَنِ اللّه ِ يَعْقِلُونَ؛كَقَيْضِ بَيْضٍ فِي إِداحٍ يَكُونُ كَسْرُها وِزْرا،وَيُخْرِجُ حِضانُها شَرّا. [نهج البلاغه ، الخطب : 164 .]
حضرت على عليه السلام فرمود: مى بايد كوچكترانتان از بزرگترانتان الگو گيرند و بزرگتران نيز با كوچكتران مهربان باشند. و هم چون جفاپيشگان جاهليت نباشيد كه نه در دين ژرف مى نگرند و نه از خداوند انديشه اى درست دارند، چونان تخمى مرموز در لانه مرغان، كه شكستنش و بال است و اگر بماند چه بسا از درونش شرى برون آيد.

مــرز آزادى
۳۵ وَ قــالَ علي عليه السلام: إِنَّ اللّه َ افْتَرَضَ عَلَيْكُمُ فَرائِضَ، فَلاَ تُضَيِّعُوها؛وَحَدَّ لَكُمْ حُدُودا، فَلاَ تَعْتَدُوها؛وَنَهاكُمْ عَنْ أَشْياءَ، فَلاَ تَنْتَهِكُوها؛وَسَكَتَ لَكُمْ عَنْ أَشْياءَ وَلَمْ يَدَعْها نِسْيانا، فـَلاَتَتَكـَلَّـفُوها. [نهج البلاغه، الكلمات: 106.]
حضرت على عليه السلام فرمود: خداى بزرگ فريضه هايى را بر شما واجب شمرده است، پس تباهشان مسازيد و مرزهايى تعيين كرده است، از آن حدود پا فراتر مگذاريد و شما را از امورى نهى كرده است، حرمت اين حريمها را نشكيند، در مواردى نيز سكوت كرده است كه بى گمان از روى فراموشى آنها را واننهاده است پس خود را ـ با كاوش بيهوده در مورد آنها ـ به رنج و زحمت ميندازيد.

گذشته چراغ راه آينده
۳۶ وَ قــالَ علي عليه السلام: إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلاَتِحـَجَزَتْهُ التـَّقْوى عَنْ تَقَحُّـمِ الشـُّبَهاتِ.
حضرت على عليه السلام فرمود: بى گمان كسى كه حوادث عبرت آموز تاريخ، بازتاب هاى هشدار دهنده خود را فرا رويش نهاده باشد، پرهيزكارى ـ حاصل از تجربه هاى تلخ ـ او را از فرو افتادن در امواج فتنه ها و شبهات بازخواهد داشت.

فتــنه شـناسى
۳۷ وَ قــالَ علي عليه السلام: إِنَّ الْفِتَنَ إِذا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ؛ يُنْكَرْنَ مُقْبِلاَتٍ، وَيُعْرَفْنَ مُدْبِراتٍ، يَحُمْنَ حَوْمَ الرِّياحِ، يُصِبْنَ بَلَدا وَيُخْطِئْنَ بَلَدا. [نهج البلاغه ، الخطب : 92.]
حضرت على عليه السلام فرمود: بى گمان، فتنه ها چون روى مى آورند فضا را به شبهه مى الآيند (فضا را مشتبه مى كنند) و چون پشت مى كنند، آگاهى مى بخشند. بهنگام روى آوردن ـ در آغاز ـ ناشناخته اند، امـا به گاه رفتن ـ و بروز آثـار ـ شناخته مى شوند هجومشان گردبادى كور را مى ماند كه به شهرى فرود مى آيند و شهرى ديگر را ناديده مى گـيرند.

سـرچشـمه آلـودگى
۳۸ وَ قــالَ علي عليه السلام: ذَوُوا العُيُوبِ يُحِبُّونَ إِشاعَةَ مَعايِبِ النّاسِلِيَتـَّسِعَ لَهُمُ الْعـُذْرُ فى مـَعايِبِهِمْ. [غرر الحكم 1: 407 فصل 32 ح 37.]
حضرت على عليه السلام فرمود: رسوايانِ آلوده، پخش و شيوع عيبهاى مردم را دوست دارند تا براى بدنامى هاى خود زمينه عذرتراشى داشته باشند.

سـرآغـاز انحـطاط
۳۹ وَ قــالَ علي عليه السلام: يُسْتـَدَلُّ عَلَى الاَْ?ْبارٍ بِـأَرْبَعٍ: بِسُوءِ التَّدْبيرِوَ قُبْحِ التَّبْذيِر وَ قِلَّةِ الاَْ?ْتبِارِ وَ كَثْرَةِ الاَْ?ْتِرارِ. [غررالحكم 2، فصل 88 ح 4 .]
حضرت على عليه السلام فرمود: چـهار چيز نشانه انحـطاط و ارتجـاع است: تدبـير و مديريـت بـد، ولخرجى هاى زشت و ناپسـند، از حـوادث روزگار كم عبرت گرفـتن و غـرور و فريب دنـيا را فـراوان خوردن.

عـوامل سـقوط دولتـها
۴۰ وَ قــالَ علي عليه السلام: يُسـْتَدَلُّ عـَلَى إِدْبـارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ:تَضْيِيعِ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّكِ بِالْفـُرُوعِوَ تـَقْديمِ الْأَراذِلَ وَ تَأْخيرِ الْأَفاضِلِ. [غرر الحكم 2 فصل 88 ح 12 .]
حضرت على عليه السلام فرمود: چهار چيز نشانه سقوط و انحطاط دولت هاست:تباه ساختن ريشه ها و دست يازيدن به شاخ و برگهاو پيش انداختن فرومايگان و پس راندن فرزانگان.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group