سه شنبه 13 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب


بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی‏ بِالْهُدَی‏، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی‏[۱]

مسأله تبلیغ اهمیتش همین بس که خداوند در قرآن می‌فرماید بهترین مردمِ کره زمین مبلغین هستند. کدام آیه می‌گوید؟ «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَی اللَّهِ»[۲] منتها من می‌گویم یک عده آل الله و یک عده آد‌ها فقط روی منبر نیست که دفتر، سازمان تبلیغات، اوقاف و هیئت دعوت کنند اگر واقعاً دُعُوا إِلَی‏ اللَّهِ است باید توی خانه هم اذان بگویی، چون در اذان می‌گویی «حی علی الصلوة» این «دُعُوا إِلَی‏ اللَّهِ» است «دُعُوا إِلَی‏ اللَّهِ» فقط در محرم و رمضان نیست.

بچه‌های کوچه هم «دُعُوا إِلَی‏ اللَّهِ» است اینکه انسان خانه‌اش یک جایی باشد و کاری با بچه‌های محله ندارد فقط منتظر است فلان منطقه دعوتش بکنند برود این «دُعُوا إِلَی‏ اللَّهِ» نیست این برای کاسبی است آدمی که «دُعُوا إِلَی‏ اللَّهِ» است اولین حدیثی را که یاد گرفتی را برای خانمت برای بچه‌ات بگو.

بچه‌های محله را دعوت کنید هفته‌ای یک بار پانزده روزی یک بار یا ماهی یک بار؛ بچه‌ها بیاید خانه ما یک چایی بخورید من ۵ دقیقه یک حدیث برایتان بخونم توی مسجد محله حضور پیدا خواهد نمود این «دُعُوا إِلَی‏ اللَّهِ» واعظ حرفه‌ای دهگی نیست نژادش باید «دُعُوا إِلَی‏ اللَّهِ» باشد. این بهترین آدم‌ها است.

مسأله دوم:

سالی یک بار مرحوم آیت‌الله بروجردی نصیحت می‌کرد من این را از قول آقای امامی کاشانی نقل می‌کنم یک سال نصیحتش این بود که تمام ارزش علم مال علمی است که به مردم بگویی، اگر علمی باشد که مردم از آن بهره نگیرند آن روایت شامل این علم نمی‌شود.

مسأله سوم:

شهوات زمانی اقتضا می‌کند که: حالا که صدها وسیلة تبلیغی از ماهواره‌ها، تبلیغات سوء، برای کودکان و خانواده‌ها، این همه تبلیغات است ما اگه خواسته باشیم مشغول درس‌های خودمان باشیم و غافل باشیم خیلی خطرناک است قرآن لقبی را برای غافل داده که به هیچ کس نداده گاهی وقت‌ها گفته «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکهُ یلْهَثْ ذلِک مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُون»‏[۳] «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوها کمَثَلِ الْحِمارِ یحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین»[۴]

«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ مِنْ بَعْدِ ذلِک فَهِی کالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یشَّقَّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یهْبِطُ مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون»[۵]

ولی خدا یک جا خیلی غضب کرده جایی که فرموده «…أُولئِک کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِک هُمُ الْغافِلُون»[۶] از گاو بدتر است. کی هست که از گاو بدتر است می‌فرماید: «أُولئِک هُمُ الْغافِلُون».


شرط دروس حوزوی
مواظب باشد هر درس در حوزه می‌خوانید و می‌روید چهار تا شرط باید داشته باشد: ۱. یا واجب باشد؛ ۲. یا مستحب؛ ۳. یا مشکل فردی؛ ۴. یا مشکل جامعه را حل بکند.

اگر درسی است که هیچ نتیجه‌ای ندارد چرا این درس را می‌خوانی.

من به یکی از بزرگان گفتم که موضوع درستان چیست؟ گفت: خارج می‌گویم. گفتم: موضوعش چیست؟ گفت: اذان و اقامه هر چه فکر کردم که ایشان اذان و اقامه را واجب می‌خواهد بکند! واجب که نمی‌شود، حرام هم که نمی‌شود، مستحب است دیگر خارج ندارد. مثل این است که انسان بخواهد تحقیق بکند که ابوعلی سینا انسان بوده، حضرت امام سید بوده، خوب این پژوهش است؟

حرفی که می‌زنم کلیدی است: هرچه که در حوزه می‌خوانید ما خیلی چیزها است که نه واجب است نه مستحب است نه نیاز فردی و نه نیاز جامعه مثلاً ذوالقرنین چه کسی بوده کورش بوده یا اسکندر. بببین ذوالقرنین چه کرد نه کی بود «یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ»[۷] نه قائل ما خیلی‌ها هنوز یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ عمل نمی‌کنیم یسْتَمِعُونَ القائل هستیم، می‌گوییم فلانی گفته اصلاً درس هم که می‌رویم نگاه نمی‌کنیم چه درسی بار دارد (البته بعضی‌از ما) نگاه می‌کنیم درس چه کسی است قرآن نمی‌گوید درس کی برو می‌گوید «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ‏ یسْتَمِعُونَ‏ الْقَوْلَ‏- فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‏»[۸] و گرنه می‌فرمود یستمعون القائل.

چندبار به استان یک عالمی رفتم گفتم در استان شما تفسیر نیست هر چه گفتم: گفت: ما باید طلبه‌ها راعمیق بار بیاوریم. تا اینکه مقام معظم رهبری رفت آنجا گفت چرا در استان شما درس تفسیر نیست؟ بعد که من رفتم گفتم که حالا دیگر آقا فرموده گفت که: یک فکری می‌کنیم. گفتم: تو یستمعون القول نیستی بلکه یستمعون القائل هستی.

تجربیات تبلیغی
در آستانه سفر تبلیغی بود (محرم یا رمضان) جمعی از منبری‌ها خانه آقای فلسفی جمع شدند، گفتند: شما واعظ قدیمی هستی همیشه هم در طول تاریخ نفر اول بودی. یکی عرض کرد: در آستانه سفریم شما عُمری واعظ درجه یک ایران بودی یک نصیحتی بفرما ایشان سرشان را پایین انداخت یک تأملی کرد، بعد سرش را بالا کرد و گفت: شما منبری‌ها خودتان روی منبر می‌گوید: امام حسین (ع) را که کشتند و اهل بیتش را اسیر کردند توی دربار یکی از اصحاب امام حسین (ع) فرمود: مَا ظَنُّک‏ بِرَسُولِ‏ اللَّهِ[۹] ای یزید چه گمان می‌بری بر پیغمبر(ص) لَوْ رَآنَا عَلَی هَذِهِ الْحَالِ… یعنی اگر الان رسول الله در را باز بکند و بیاید و ببیند زینب کبری اسیر است تو که می‌گی من مسلمان هستم چه گمان می‌بری!

آقای فلسفی خیلی قشنگ گفت: گفت هر وقت می‌روید منبر مَا ظَنُّک بِامامِ زمان (عج) یعنی امام زمان (عج) در مسجد را باز بکند بیاید و ببیند چه چیزی در بالای منبر می‌گویی یک جوری حرف بزن که امام زمان (عج) آمد نشست بگوید احسنت یک چیزی نگو که… .

یک نصیحت هم مرحوم شهید مظلوم بهشتی به من کرد عین این نصیحت را حضرت آیت‌الله مرتضی حائری پسر مؤسس حوزه علیمه قم به من کرد. سال‌ها قبل از انقلاب ۴۰ سال یا شاید هم بیشتر گفت یک جوری در منبر حرف بزن که واعظ دوم بیاید رویش را بسازد یعنی یک جوری اسکلت فلزی درست بکن (مثل قرآن می‌فرماید حضرت آدم(ع) یک جوری ساخت که حضرت ابراهیم که بعد از چند هزار سال آمد رویش را ساخت: «وَ إِذْ یرْفَعُ إِبْراهیمُ»[۱۰]).

یک جوری حرف بزن که بعدی‌ها رویش را بسازند. بعدی‌ها نیایند بگویند این حرف‌ها که تا الان خواندیم غلط بوده محکم کاری بکنیم.

آداب سخن گفتن در قرآن
قرآن راجع به سخنوری چند کلمه دارد:

«وَ لْیخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیةً ضِعافاً خافُوا عَلَیهِمْ فَلْیتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیقُولُوا قَوْلاً سَدیداً(سدید یعنی محکم کاری، بتن‌آرمه)[۱۱] «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیدا»[۱۲] «أُولئِک الَّذینَ یعْلَمُ اللَّهُ ما فی‏ قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی‏ أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلیغا»[۱۳] «وَ قَضی‏ رَبُّک أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً إِمَّا یبْلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کریما»[۱۴] «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیناً لَعَلَّهُ یتَذَکرُ أَوْ یخْشی‏»[۱۵] «ادْعُ إِلی‏ سَبیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ‏»[۱۶] «وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی‏ إِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبی‏ وَ الْیتامی‏ وَ الْمَساکینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیتُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْکمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُون‏»[۱۷] چون ما بعضی وقت‌ها حرف‌هایی می‌زنیم بعد که بزرگ می‌شویم به حرف‌های خودمان در گذشته می‌خندیم.

ماجرای این قصه‌ای که حدیثی که همه ما با کم و زیادش توی منبرها می‌گوییم که حضرت آخرهای روزهای عمرش فرمود: من چند روز دیگر از دنیا می‌روم هر کس طلبی دارد از من بگیرد یک نفر گفت یا رسول الله یک روز چوبت را به خطا به من زدی فرمود برو چوبت را بیاور و قصاص بکن این را من گفتم دلیلش را هم گفتم که این حدیث ضد قرآن است در این حدیث ولو در بورس است ولی از آن خانه‌های خشتی است که معمار دوم که می‌آید باید خراب بکند رویش را نمی‌سازیم.

در قرآن یک جا داریم که غضب خدا خیلی برجسته است «تَکادُ السَّماواتُ یتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا»[۱۸] نزدیک است که آسمان‌ها تکه تکه شود. فَطَرَ یعنی پاره، افطار یعنی روزه را بشکن نزدیک است آسمان‌ها بشکافند «وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ» زمین شقه شقه شود. «وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا» کوه تکه تکه بشود.

می‌گوییم چه خبره؟ چه خبر شده که آسمان، زمین، کوه بشکافد. پشت سرش می‌گوید: «أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَدا»[۱۹] یعنی خدا ولد (اولاد) دارد. یعنی فکر کردند خدا جسم است اگر کسی بگوید خدا جسم است این حرف به حدی مزخرف است که اگر آسمان و زمین بشکافد جا دارد.

حالا یک چوپانی دارد مناجات می‌کند و فکر می‌کند که خدا جسم است: کجای سرت را شانه کنم چارقت سرت کنم و چی چی چی این حرف‌ها را نزن چوپان هم ساکت شد خدا اینجا باید چه کند باید بگوید موسی آفرین بر تو به وظیفه‌ات عمل کردی جلوی خرافات را گرفتی حالا خداوند در آنجا دعوا می‌کند بنده ما را ناامید نکن ما درون را بنگریم و حال را نی برون را بنگریم و قال را خوب این حدیث یعنی تو برای وصل کردن آمدی.

این شعر است مثنوی گفته صد در صد ضدّ قرآن است. چرا؟ قرآن می‌گوید «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداکمْ أَجْمَعین‏»[۲۰] حجت بالغه یعنی این: حجت خدا نباید جای دغدغه توش باشد اگر پیغمبر دستش خطا کرد چوب را زد یک نفر پای منبر می‌گوید خوب دستش خطا کرد ما از کجا بفهمیم فکرش خطا نکرده از کجا بدونیم زبانش خطا نکرده شک می‌کنیم در حجت، حجت دیگر بالغ نیست اگر یک لاستیک پنچر شد مسافرها به راننده می‌گویند باقی لاستیک‌ها سالم است اگر دکتر یک قرص اشتباه داد به شما دیگر همش دغدغه داری بروی پهلویش، یک آمپول زن آمپول را بد زد دغدغه داری.

قرآن می‌فرماید حجت من نباید دغدغه درش باشد دست پیغمبر خطا کرد یعنی چه؟ اگر خطا در پیغمبر هست پس فکرش هم خطا کرده زبانش هم خطا کرده حجت خدا از بین می‌رود.

قرآن می‌فرماید تمام اعضای پیغمبر معصوم است چشم پیغمبر معصوم است «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی‏»[۲۱] زبانش معصوم است: «وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی‏»[۲۲] قلب پیغمبر معصوم است «ما کذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی»[۲۳] پیغمبر عصمت صد در صدی و مطلقه است و لذا اطاعت مطلقه هم می‌خواهد «أَطیعُوا الرَّسُولَ»[۲۴] بدون قید و شرط از همه گذشته خلاف حوزه علمیه است: تمام مراجع می‌گویند: رو به قبله نماز بخوان (اگر ما درون را بنگریم و حال را ) لازم نیست نماز بخوانیم اصلاً لازم نیست عربی بخوانیم هر کس به هر زبانی نماز بخواند. ما درون را بگیرم.

ببینید شعری که ضد وحی، ضد قرآن، ضد عقل (حجت بالغه) ضد فقه، این در بورس‌ترین حدیث‌هایی است که در منبر می‌خوانیم این آفت تبلیغات ماست مبلغ باید هرچه می‌خواند به قرآن عرضه بکند پس باید قبلاً قرآن را بلد باشیم تا بتوانیم به آن عرضه بکنیم نمی‌شود روی شعر، خواب، قصه، خدا به پیغمبر می‌فرماید اگر می‌خواهی تبلیغ بکنی باید محور سخنرانی تو قرآن باشد «… لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُون»[۲۵] تُبَینَ ما نُزِّلَ. خیلی از چیزهای ما ضد نهج البلاغه است خیلی چیزهای ما مستحب هم نیست ولی به اندازه واجب برایش احترام قائلیم.

ببینید فقه، همانطور که اصول دارد، تفسیر هم اصول دارد، تبلیغ اصول دارد. اصول قصه‌گویی چیست؟ اصول فقه گفتن چیست؟ مسأله می‌خواهیم بگوییم با چه اصولی؟

اگر مسأله می‌خواهیم بگوییم:

۱. مسائل مورد نیاز را بگوییم بعضی شکیات در رساله هست اما مورد نیاز نیست.

۲. اگر می‌خواهید مستحبات یاد بدهید مستحب در مستحب یاد ندهیم بگوییم نماز شب ۱۱ رکعت با یک قل هو الله است همین اندازه کافی است دفعه‌ اولش است نیاز نیست بگوییم ۴۰ تا مؤمن ۳۰۰ العفو و… گیج می‌شود، مثل بچه‌ای که سرما خورده و شما لحاف کرسی بیندازی روش خفه می‌شود در آموزش مستحب، مستحب در مستحب نگویید، اگر دو رقم (و مدل در روایات) وارد است، روان‌ترش را بگویید. «وَ لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکرِ»[۲۶] قرآن می‌فرماید من قرآن را قبولش ندارم تا اینکه متذکر بشوید نماز آیات دو رقم می‌شود: یک حمد و سوره و رکوع؛ حمد و سوره و رکوع؛ حمد و سوره و رکوع؛ و… یا نه یک قول هو الله را پنج قسمت کنید و … دو رقم داریم چرا هر دو رقمش را می‌گویی خوب آنی که آسان است را بگو.

چرا می‌گوییم امحاکم الله این ایرانی است به خدا امید دارد. چرا می‌گویم در روند تکاملی تاریخ، چرا به حرف‌هایمان پیچ می‌دهیم؟

دلیل خطبه خواندن اول منبر
بسم الله الرحمن الرحیم و له الحمد بحث امشب ما این است ـ چرا خطبه می‌خوانیم؟ (حضرت امیر که خطبه می‌خواند عرب بوده و مخاطبش هم عرب بوده فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّیاحَ‏ بِرَحْمَتِهِ[۲۷]). گاهی خطبه را هم لفتش می‌دهیم الْعَبْدُ الْمُؤَیدُ وَ الرَّسُولُ‏ الْمُسَدَّدُ[۲۸] یا خطبه نخوان یا لفتش نده مردم پا می‌شوند، می‌روند مردم امروز ساندویچ می‌خورند یعنی حوصله پختن ندارند اخیراً آب میوه می‌خورند یعنی حوصله جویدن ندارند طلبه‌های ما الان ورقه مکاسب را پلاستیک می‌گذارند و در جیبشان می‌گذارند حال ندارد مکاسب دستش بگیرد من پیدا نکردم یک نفر که الغدیر دیده باشد من پیدا نکردم کسی را در قم که یک دور تفسیر دیده باشد خود ما که عاشق قرآن و حدیث هستیم یک دور نهج البلاغه ندیده‌ایم یک دور تفسیر ندیده‌ایم آن وقت امتی که سالی یک دو بار عاشورا، محرمی می‌آید پای منبر نمی‌شود که لفتش داد ـ بسم الله الرحمن الرحیم و له الحمد بحث امروز این است ـ مهر نماز باید به اندازه یک درهم باشد درهم هم همانی است که موقع انتخابات انگشت می‌زنی. همین و بس. ما چه جور مسأله می‌گوییم مهر نماز به اندازه یک درهم است درهم، سه رقم داریم بصری، رقعی، کوفی، مرحوم سید ابوالحسن، مرحوم بروجردی، مرحوم امام نظرش این است و اما مراجع امروز هم، همه با هم اختلاف دارند.

آخر این مسأله است تو داری می‌گویی مهر نماز به اندازه همین بند انگشت است. مردم تلویزیون را باز می‌کنند اگر من در ۲ دقیقه جذبش نکنم می‌زنند کانال دیگری من ۳۰ تا رقیب دارم باید مواظب باشم و خودم هم رقیب همه شما آخوندها هستم! مردمی که من را در تلویزیون دیده‌اند اگر شما بهتر از من حرف نزنید می‌گویند آقا تلویزیون هست برای چه دلیل بروم مسجد آقای قرائتی درش حرف می‌زند.

شما باید حرفت فنی‌تر باشد خوشمزه‌تر باشد مختصرتر باشد باید آن کمبودهای که بین من و شما است، یک چیزهایی که من کمبود دارم، یک چیزهایی شما، با اخلاق جبران بشود من نمی‌توانم تفقد کنم.

تجربه تبلیغی
چهار سال برای جوان‌های کاشان کلاش داشتم شاگردهای سوپر دولوکس‌ها رفتند دیدن آیت الله انصاری(ره) ایشان فین کاشان منبر می‌رفتد جوان‌های ما از کاشان رفتند دیدندش و برگشتند گفتند: آقا آمد.

آقا آمد: ترجمه لاتیش این است که آقای قرائتی برو گم شو. آقا آمد معناش معلوم یعنی چی. گفتم خوب بنده هم به ایشان ارادت دارم و ایشان را قبول دارم؛ اما شما در یک ملاقات یک ربعی چی دیدید من چهار سال استاد شما هستم گفتند ما با دیدن ایشان دو سه کلمه که صحبت کرد نگاه کرد به بیرون یک تأملی کرد و پا شد رفت بعد از لحظاتی آمد ادامه مذاکره خداحافظی که کردیم پا شدیم که رفتیم دیدیم این که رفته بیرون و برگشته دیده پشت در آفتاب است و آفتاب کاشان هم موقع تابستان داغ است یک گونی تر کرده و انداخته روی کفش ما که آفتاب به کفش ما نتابه.

محسن قرائتی چهار سال تدریس کرد آیت الله شیخ انصاری دارابی یک گونی تر کرد. گونی ترکردن او ایدئولوژی ما را برداشت و رفت امروز مشکل کامپیوتر و اینترنت نیست مشکل این است که یک آخوند خوب پیدا بکنم…

تجربیات تبلیغی
یک تاجری یک چک به من داد (پول یک خانه بود) گفت این چک را ـ زمان شاه ـ یک خونه بخر برای کسی که از درون بجوشه نه از دفتر تبلیغات، اوقاف، سازمان تبلیغات، و آنهایی که اعزام دارند، به اینها نده.

کدام طلبه خودش از درون جوشید یعنی پا شد در خانه همسایه‌ها را زد و به بچه‌ها گفت: آقا یک هندوانه، یک آجیلی و… بیاید خونه ما مهمانی اگر دیدی یک کسی خود جوش بچه‌ها را به خونه‌اش دعوت کرد و بعد هم ادامه داد شما برایش یک خانه بخر چند سال این چک پیش ما بود گفتم: آقا من کسی را پیدا نکردم چک را برگرداندم.

هنر شما به این است که از تو بجوشید آن خانه‌ای چاهش آب دارد که چاه خودش آب داشته باشد اگر چاه خشک باشد و با سطل آب بریزند توش. یک طرح بصیرتی دارند سپاه و ارتش که این سپاهی‌ها و ارتش‌ها را ۱۰۰ تا ۱۰۰ می‌آورند اینجا گفتم با دو روز قم شما بصیرت پیدا نمی‌کند.

خدا بیامرزد حاج حسین آقا (اخوی آیت الله سعیدی همین امام جمعه قم) بهش گفتم من وقت ندارم در یک دقیقه ۱۰ تا مطلب بگو گفت: یک دقیقه!‌ گفت: می‌گویم: ‌مطلب، ‌مطلب، ‌مطلب، … حالا شما هم با دو روز اردو بصیرت پیدا نمی‌کنید اگر بخواهید بصیرت پیدا بکنید باید یک قرارداد ببندید که تصمیم بگیرید هر سال این جلسه‌ها است.

انس با قرآن
برادرها برایتان بگویم تا با قرآن مأنوس نشوید مبلغ موفقی نخواهید بود، سطح ۳، ۴ اینها حسابش جدا است باید خودتان قرآنی باشید یعنی باید هر جای قرآن مثل استخاره باز کردید دست‌تان به هر کلمه‌ای خورد بفهمید که این کلمه چه می‌خواهد بگوید: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِک یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یظْلَمُونَ شَیئا»[۲۹] یعنی چه؟ یعنی توبه فقط دعا و جمکران رفتن نیست توبه کردی باید «آمَنَ» ایمان بیاوری و عمل صالح انجام بدهی. در قرآن « تابَ » نداریم «تابوا» نداریم هرجا می‌گوید «تابَ» می‌گوید «تابُوا وَ أَصْلَحُوا» باید خلاف‌کاری‌هایت را اصلاح کنی، اگر کتمان کردی می‌گوید «تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَینُوا فَأُولئِک أَتُوبُ عَلَیهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحیم»[۳۰] کتمان کردی توبه کتمان این است که حرفی را که کتمان کردی بیان کنی. هر جا گفته تاب و تابوا پشت سرش شرایط گذاشته است.

یک بحث قرآنی
ما دنبال چه می‌گردیم! آنجاهایی هم که ما برای یک برهه از زمان کج رفتیم برای این بوده که از قرآن غفلت شد چند سال مسؤلین ما تبلیغ می‌کردند که تنظیم خانواده اولاد کمتر زندگی بهتر این به خاطر این بود که به قرآن توجه نشد قرآن می‌فرماید: «إِذْ کنْتُمْ قَلیلاً فَکثَّرَکمْ وَ انْظُرُوا کیفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدین»[۳۱] یادتان نرود که آمار مسلمان‌ها کم بود منت گذاشت بر شما که آمار شما را بالا برد پس «فَکثَّرَکمْ» یعنی کثرت جمعیت یک ارزش است که خدا منت می‌گذارد ما از این آیه غافل شدیم گفتیم کنترل نسل الآن جوان‌های ما جرأت دامادشدن ندارند؛ برای اینکه از قرآن دور شده‌اند قرآن می‌فرماید:‌ «وَ أَنْکحُوا الْأَیامی‏ مِنْکمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکمْ وَ إِمائِکمْ إِنْ یکونُوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم»[۳۲] نمی‌گوید سوف بلکه می‌فرماید فوری خداوند می‌فرماید نترسید وضع مالیتان یکجا خوب می‌شود.

مردم مکه چود در مکه بت توی کعبه بود کافرها برای بت می‌آمدند و مسلمان‌ها برای اسلام بازار مکه داغ بود چون هم موحد داشت و هم مشرک آیه ناز شد «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ فَلا یقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیلَةً فَسَوْفَ یغْنیکمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ حَکیم»[۳۳] مشرک‌ها نجس هستند فلذا «فَلا یقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ» حق ندارند بیایند یک مرتبه بازار مکه دلش تو رفته گفت ما ۵۰ درصد مشتریهایمان بت پرست‌ها هستند «وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیلَةً» اگر از این که بازارتان شکست خورد نگران شدید مشتری هم کم شد «فَسَوْفَ یغْنیکمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ حَکیم» اینجا می‌فرماید: «فَسَوْفَ» یک مدت تأمل کنید در آینده خوب می‌شود یعنی در آینده به‌گونه‌ای می‌شود که نیازی به این‌گونه مشتری ندارید اما راجب دامادها نمی‌گوید «سوف» بلکه گفته «إِنْ یکونُوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللَّهُ» یعنی به تجار می‌گوید «فَسَوْفَ» به داماد‌های بی‌پول نمی‌گوید «فَسَوْفَ»

در تبلیغ گاهی وقت‌ها کلمات زشت است ولی باید آدم پوستش را عوض بکند و بگوید.

تجربه تبلیغی
سمیناری بود با ۳۰۰ یا ۴۰۰ تا پزشک، دکتر. مدیر کل ما را دعوت کرد در راه که داشتیم می‌رفتیم گفت آقای قرائتی این‌ها همه دکتر هستند عملی حرف بزن گفتم: من قرائتی هستم من همینی است که هستم آدم نمی‌آید به نانوایی تافتونی بگوید که نون سنگک بدهید این تنورش تافتون می‌زند سنگک می‌خواهی باید بری به سراغ سنگکی.

بعد گفتم: حرف‌های غیر علمی چیست؟ گفت: تو خیلی روان حرف می‌زندی گاهی وقت‌ها آداب دستشویی را می‌گویی گاهی وقت‌ها… اینجا می‌روی این حرف‌ها را نزدن این‌ها همه دکتر هستند گفتم حالا که گفتی همین را می‌گویم. آقا بنده را بغل کرد و بوسه زد که آقا من خواهش می‌کنم مدیر کلم من مسؤل شدم که شما را دعوت کنم ولی در شأن شما نیست دکترها می‌گویند در شأن ما نیست…

من تو قالب نمی‌روم قالب من قرآن و روایت است و از خیلی چیزها که بزرگان می‌گویند من این‌ها را قبول ندارم از جمله این محراب‌ها نهج البلاغه می‌فرماید: نباید محراب باشد.

حضرت وقتی داشت نماز می‌خواند پرده گل داشت حضرت فرمود: پرده را بردارید (پارچه گلی داشته) پیغمبر نپذیرفت شما به چه دلیل جلوی آیت الله العظمی سنگ مرمر، کاشی‌کاری درست می‌کنی.

با مناره مخالفم. پیغمبر(ص) به بلال فرمود: برو روی دیوار اذان بگو روی دیوار که یک و نیم متر بود اندازه قد یک انسان مناره چند ده متری نداریم که می‌رود که بالا و خیلی چیزهای دیگر مانند تواشیح (تواشیح کجای دین است) این خط کوفی که عربی‌ها را می‌نویسند یک خط جنی است که نمی‌شود بخونی می‌گویم چیه این؟ می‌گویند خط میخی، کوفی، … احیاء شده است. ما نه شرقی هستیم و نه غربی نه قرآنی گیجیم گاه به اسم میراث فرهنگی …

میراث فرهنگی اگر علامت تمدن است بگذار باشد اگر علامت حماقت است ما نمی‌خواهیم حضرت رفت خانه کسی فرمود: خانه‌ات خیلی تنگ است گفت: خانه پدری است نمی‌خواهم از دست بدهم حضرت فرمود: پدرت اگر احمق بود تو هم می‌خواهی احمق باشی.

رفتم توی مجلس دیدم بله سالن پر از دکتر گفتم آقایون دکتر خوب چه کسی است به نظر شما دکتر خوب دکتری است که اگر به کلیه نسخه می‌دهد قلبش آسیب ببیند، اگر برای قلبش نسخه می‌دهد اعصابش برای چشم، گوشش برای گوش حلقش… اگر یک جا را خوب بکند و یک جا را خراب که این دکتر خوب نیست دکتر خوب آنی است که وقتی نسخه می‌نویسد کل بدن را در نظر بگیرد، قبول کردند، گفتم دکتر خوب خود پیغمبر است که برای هر چیزی که می‌خواهد نسخه بدهد کل هستی را در نظر می‌گیرد حتی برای یک مسأله ساده و جزئی و پست.

ادرار هم پست است هم جزئی است و هم ساده در اسلام برای ادرار که می‌خواهد نسخه بدهد می‌گوید رو به خورشید نباشد، زمین سفت نباشد، سوراخ مورچه نباشد، پای درخت میوه، کوچه بن‌بست، ایستاده، رو به قبله، پشت به قبله، رو به انسان نباشد، ابر و باد مه خورشید در کارند تا ایشان بشیند و ادرار بکند این را می‌گویند دکتر خوب که حتی وقتی برای ادرار می‌خواهد نسخه بدهد خورشید و ماه، … همه اینها را در نظر می‌گیرد، این را می‌گویند دکتر خوب بعد بحث را عوض کردم.

در راه برگشت هم به این آقای مدیر کل گفتم دیدی آخر از ادرار گفتم. گفت: آخر یک جوری گفتی که این‌ها نفهمیدند. همین را اگر به این صورت می‌گفتم: بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقایان پزشک بحث امشب ما راجع به آداب ادرار است پا می‌شدند و می‌رفتند چگونه باید بگوییم که بنشینند و گوش بدهند.

یک بار روایات کفن را می‌خواستم بگویم این هم تجربه تبلیغی است، بگویم مردم ایران بحث امشب ما کفن است اصلاً فوری خاموش می‌کنند، نگویم چرا نمی‌گویی می‌ترسی گفتم حالا چرا کفن بگویی یک خورده تیتر را عوض کن گفتم بسم الله الرحمن الرحیم بحث امشب ما بحثی است که قبل از تولد و قبل از مرگ به آن نیاز داریم و آن بحث لباس است در قرآن سه تا لیاس داریم لباس اجتماعی «هُنَّ لِباسٌ لَکمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ»[۳۴] یک لباس تقوا داریم «…وَ لِباسُ التَّقْوی‏ ذلِک خَیرٌ ذلِک مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یذَّکرُون»[۳۵] یک لباس دیگر داریم «وَ ثِیابَک فَطَهِّر»[۳۶] در اسلام و قرآن برای لباس خیلی آیه داریم رنگ لباس شاد باشد به غیر از ایام محرم رنگ لباس شاد باشد.

به چه دلیل مردم می‌خواهد گوش بدهد یک ساعت باید سیاه ببیند به چه دلیل؟ چادر سیاه هم برای خیابان خوب است خانم‌هایی که سخنرانی می‌کنند همه جلسه که خانم هستند مرد که نیست با لباس شاد صحبت بکنند نه شادی که زرق و برق داشته باشد و حواس را پرت بکند، شاد طبیعی قرآن می‌گوید «… لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرین»[۳۷] یعنی رنگ در او اثر دارد. ۲. جنس لباس پنبه، پشم، کتان، لباس شهرت البته لباس شهرت نمونه است. ریش شهرت هم گناه است چون وقتی می‌گویند لباس شهرت حرام است یعنی چه؟ یعنی این پنبه گناه کرده! هر چیزی که شما را از بقیه جدا بکند (از عرف خارج بکند) همسرداری شما «… وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ …»[۳۸]. مثل بقیه مردم زندگی کنید. حجاب شما، بستنی خوردن شما، خنده، گریه، گردش شما عادی باشد.

آخوند خوب آخوندی است که دخترش بزرگ شد زن آخوند بشود اگر دختر آخوند زن آخوند نشد یا زن آخوند من دخترم را به طلبه نمی‌دهم یعنی اینکه آخوند شکست خورده است. باید جوری زندگی بکنید که پسرتان و دخترتان هم طلبه بشود یعنی عرفی باشد، عقده‌ای نشود که بگوید چه خاکی به سرم شد که زن ایشان شدم.

داشتم لباس را می‌گفتم رنگ لباس ، جنس لباس، وصله کردن لباس، اسراف لباس، لباس دادن به برهنه‌های و … خیلی عناوین لباس. ـ امروز هم که کامپیوتر است؛ شما بحث لباس را برید اوقاف بگیرید و مجموعه آثار من را داشته باشید (قفل هم ندارد هر کس می‌خواهد تکثیر بکند) چند هزار تا سخنرانی دارد بریزید در کامپیوتر هر موقع که لازم شد هر بحث را می‌آورید، می‌بینید و از خودتان هم چیزهایی رویش می‌گذارید. یک دایرة المعارف است. این بحث‌هایی است که بیان شده و گرفته و نیازی به تجربه کردن ندارد راهی است که طی شده است.

مردم ایران این بحث لباس‌ها را گفتیم سه دقیقه هم می‌خواهم آخرین لباس را بگویم آخرین لباس، لباس کفن است. روایات کفن را گفتم چند میلیون گوش دادند همین روایات کفن را که در آخر جلسه گفتم و میلیون‌ها نفر گوش دادند اگر اول بحث می‌گفتم بحث امشب کفن خاموش می‌کردند.

آیه صیام کی نازل شد سال دوم هجرت یعنی پیغمبر (ص) ۱۳ سال مکه بود آنجا نبود بعد که هجرت کرد ۲ سال هم که گذشت در سال ۱۵ بعثت تازه آیه صیام «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کما کتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُون»[۳۹] جهاد هم همین‌طور است، خمس، زکات، هم ۱۵ سال بعد از بعثت نازل شد. چرا که پول دادن و جان دادن سخت است. چیزهای سخت را روزهای اول نمی‌گوید.

انتخاب کنید اگر طلبه رفت منبر گفت «مَنْ‏ فَطَّرَ مُؤْمِناً ….»[۴۰] بسم الله الرحمن الرحیم هر کس یک مؤمنی را افطار بکند پای منبری‌ها می‌گویند شیخ دارد سی شب خودش را جور می‌کند این را بگذارید دهه سوم رمضان بگو آقایان ماه رمضان دو سومش تمام شد من هم چند شب قول دادم برای افطار پس برای خودم نمی‌گویم ولی هرکه افطاری نداده دو سه شب آخر افطاری بدهد. که نگویند برای خودش می‌گوید. اینها مهم است چه برهه‌ای چه زمانی.

دعا می‌فرماید «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یسْتَغْفِرُونَ»[۴۱] یعنی دعا زمان دارد ساعات آخر دعا مستجاب می‌شود «هُنالِک دَعا زَکرِیا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لی‏ مِنْ لَدُنْک ذُرِّیةً طَیبَةً إِنَّک سَمیعُ الدُّعاء»[۴۲] اینجا بود که حضرت زکریا دعا برایش مستجاب شد.

گاهی وقت‌ها تیتر را باید عوض کرد، عنوان را عوض کرد یکی از شیوه‌های تبلیغ این است که پاداش‌ها و کیفرهایی که طبع مردم پس می‌زنند نگویید.

ما رفتیم مسجد نماز بخوانیم پیش نماز گفت یک چیز مهمی برایتان بگویم هر کس مثلاً (او چیز دیگر گفت من مَثَل را عوض می‌کنم) یک سال «عَمَّ یتَساءَلُونَ»[۴۳] بخواند می‌رود مکه. نگویید این را ممکن است ده سال بخواند و «وشنوه» هم نرود. مقدرات خدا که با قرآن عوض نمی‌شود این طور بگویید سوره «عَمَّ یتَساءَلُونَ» می‌تواند در رفتن مکهِ شما مؤثر باشد به شرطی که قضا و قدر حتمی جلویش نباشد. هر که ۷ تا کشمش سیاه بخورد هوشش زیاد می‌شود و کسی پا بشود بگوید روزی نیم کیلو می‌خورم … نگویید این‌ها را.

یک مثال بزنم بنده پای تلویزیون نشسته‌ام دارم نگاه می‌کنم می‌بینم بوش رییس جمهور سابق آمریکا در تلویزیون عراق خبرنگار عراق کفش را پرت کرد من می‌گویم احسنت همه دنیا می‌گویند احسنت، می‌گویم ببین این لنگه کفش که ایشان پرت کرد به کل تبلیغات عمر ما می‌ارزد گفتم این را. درست هم گفتم؛ اما این قانون نیست که شما بگویید توجه، توجه هر کس به دشمن خود لنگه کفش پرت بکند انگار که چهل سال تبلیغ کرده او در یک شرایط خاص است بوش توی عراق، خبرنگار عراق جلوی تمام دوربین‌های دنیا اون حسابش فرق می‌کند.

حرفتان مبنا داشته باشد این‌هایی که پای منبر خوب تربیت شده‌اند یک خورده عمیق باید تربیت شوند یک عمری دارد می‌گوید الهی آمین. می‌گویم: آمین‌ات چیست؟ می‌گوید: نمی‌دانم! چند سال هم هست می‌آید مسجد ۳۰ سال یعنی ۳۰ سال آمین گفته، نفهمیده چیست. «السَّلَامُ‏ عَلَینَا وَ عَلَی‏ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِین‏» صالحین کیانند؟ نمی‌دانم! به کی سلام می‌کنی؟ نمی‌دانم! یک عمر سلام می‌کنیم، آخر نمی‌دانیم کیست؟

ما باید یک مقدار خودمان مطالعه بکنیم، یک مقدار فشرده حرف بزنیم، یک مقدار سلیقه خرج بدهیم.

هر جایی (دفتر تبلیغات اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، اوقاف و…) که مبلغ اعزام می‌کند اولاً باید منبر مبلغی را که دارد می‌فرستد خودش بشنود تا بدان من که دارم این مبلغ را می‌فرستم چه سطحی دارد که دارم به مهمان‌ها (مردم) می‌دهم.

خیلی از حدیث‌ها را ما حق نداریم بخوانیم. حدیث‌ها به مانند شکر هستند. شما حق نداری شکر را بدهی به دست هر فردی، باید شربت بشود. خیلی از حدیث‌ها را باید دقت کنیم که با چه بیانی بگوییم که بپذیرند.

حرف اول و آخر
حرف اول و آخر بنده این است اگر می‌خواهید موفق باشید قرآن و روایات، آن هم روایات معتبر، نذر کنید که اگر یک آیه را ندیدید نخوانید.

می‌خواهید بخوابید ـ می‌بینید کفایه خواندی رسائل خوانی با قرآن آشنا نشدی ـ یک تفسیری دم دست باشد تفسیر یک آیه را ببین بعد بخواب.

والسلام

[۱]. علی بن الحسین، امام چهارم علیه السلام، الصحیفة السجادیة، ص۹۸، قم، چاپ: اول، ۱۳۷۶ش
[۲]. فصلت، آیه ۳۳
[۳]. أعراف، آیه ۱۷۶
[۴]. جمعه، آیه ۵
[۵]. بقره، آیه ۷۴
[۶]. اعراف، آیه ۱۷۹
[۷]. زمر، آیه ۱۸
[۸]. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی ج‏۱، ص۲۸۲، تهران، چاپ: اول، ۱۳۸۰ ق
[۹]. ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الأحزان، ص ۹۸، ایران ؛ قم، چاپ: سوم، ۱۴۰۶ ق
[۱۰]. بقره، آیه ۱۲۷
[۱۱]. نساء، آیه ۹
[۱۲]. أحزاب، آیه ۷۰
[۱۳]. نساء، آیه ۶۳
[۱۴]. إسراء، آیه ۲۳
[۱۵]. طه، آیه ۴۴
[۱۶]. نحل، آیه ۱۲۵
[۱۷]. بقرة، آیه ۸۳
[۱۸]. مریم، آیه ۹۰
[۱۹]. مریم، آیه ۹۱
[۲۰]. أنعام، آیه ۱۴۹
[۲۱]. نجم، آیه ۱۷
[۲۲]. نجم، آیه ۳
[۲۳]. نجم، آیه ۱۱
[۲۴]. مائده، آیه ۹۲
[۲۵]. نحل، آیه ۴۴
[۲۶]. قمر، آیه ۴۰
[۲۷]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص ۳۹
[۲۸]. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۱۶، ص ۱۰۵
[۲۹]. مریم، آیه ۶۰
[۳۰]. بقره، آیه ۱۶۰
[۳۱]. اعراف، آیه ۸۶
[۳۲]. نور، آیه ۳۲
[۳۳]. التوبة، آیه ۲۸
[۳۴]. بقره، آیه ۱۸۷
[۳۵]. اعراف، آیه ۲۶
[۳۶]. مدثر، آیه ۴
[۳۷]. بقرة، آیه ۶۹
[۳۸]. نساء، آیه ۱۹
[۳۹]. بقرة، آیه ۱۸۳
[۴۰]. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج‏۲، ص۳۹۶
[۴۱]. کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی (ط – الإسلامیة)، ج‏۳، ص ۳۲۱
[۴۲]. آل‌عمران، آیه ۳۸
[۴۳]. نبأ، آیه ۱

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group