جمعه 2 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

فلسفه شكرگزاري

مي خواستم بدونم اگر انسانها عقل دارند خودشان تصميم مي گيرند فقط بايد به خاطر عقلشان از خداوند تشکر کنند پس چرا مي گويند هر چه داريم از خداوند است من شايد نتونم سوالم را مطرح کنم. يعني اگه قراره انسانها خود تصميم بگيرند پس حکمت دعاهاي ما برا خودمان يا ديگران چيست؟

1ـ نعماتی که خداوند به انسان داده دو گونه اند. برخی از آنها با عمل اختیاری خود انسان حاصل می شوند ؛ امّا برخی دیگر ربطی به اختیار ما ندارند. مثلاً ما دست داریم ، پا داریم ، زبان داریم ، شنوایی و بینایی داریم ؛ در کشور اسلامی زندگی می کنیم ، رهبر خوب داریم ، از والدین مسلمان زاده شده ایم و ... . اگر توجّه نماییم می بینیم که همه این نعمتها را ندارند. البته دیگران نیز نعمتهای دیگری دارند که چه بسا ما نداشته باشیم. روشن است که وجود عقل و اختیار دخلی در این گونه نعمتها ندارد. و هر نعمتی نیز شکری را طلب می کند. به قول شخ اجلّ سعدی: « هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات است و چون برمی آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب. از دست و زبان که بر آید ؛ کز عهده ی شکرش بدر آید. بنده همان به که ز تقصیر خویش ، عذر به درگاه خدای آورد». اگر عمیق نگاه کنیم هزاران نعمت آشکار و نهان است که نه بسته به عقل ما هستند نه در اختیار ما ؛ که باید شکر همه را به جای آورد.
امّا آن نعماتی که از راه اختیار ما به دست می آیند ، برخی در پرتو عقل حاصل می شوند و برخی دیگر در پرتو دیگر قوای وجودی ما همچون بینایی ، لامسه ، شنوایی ، بویایی ، چشایی ، قوّه ی خیال ، قوّه وهم ، قوّه ی شهوت ، قوّه ی غضب ، عواطف و احساسات و ... . همان گونه که عقل نعمتی است خدادادی این قوا نیز نعمتند. مثلاً هنرها و اختراعات در پرتو قوّه ی خیال پدید آمده اند. ریاضیّات از همکاری عقل و قوّه ی وهم نمودار گشته است ؛ و وهم قوّه ای است پایین تر از عقل و بالاتر از خیال. اخلاق و عرفان از همکاری عقل و قلب ظهور یافته اند. خانواده از معبر قوّه ی شهوتی که عقل مدار است پدید آمده ؛ دفاع از خود و همنوعان در پرتو همکاری عقل و قوّه ی غضب حاصل می شود. و ... .
پس تک تک این قوا نیز شکری را طلب می کنند. کما اینکه خود اختیار و اراده نیز نعمتند و باید شکرشان را به جای آورد.
حال سوال این است که: آیا نعماتی که از رهگذر این قوا و با اختیار خود انسان حاصل می شوند نیز اقتضای شکر دارند؟
پاسخ این است که: آری ، اینها نیز نعمتند و اقتضای شکر دارند. چون صِرف وجود اختیار و عقل و دیگر قوا کافی نیست تا ما بتوانیم نعماتی را به دست آوریم. اگر خدا موادّی چون آهن و آلومینیوم و موادّ نفتی و ... را در اختیار ما قرار ندهد ، عقل و خیال ما چگونه می خواهد چیزی را اختراع نماید؟ اگر عقل و وهم کافی است برای پدیدار شدن ریاضیّات ، پس چرا قدما این حدّ از ریاضیّات را نداشتند؟ مگر آنها فاقد عقل و وهم بودند؟ حقیقت این است که علوم را نیز خداوند متعال القاء می کند ؛ و عقل چیزی را پدید نمی آورد ، بلکه عقل ، نقش پذیرندگی دارد. اگر عقل ، نقش ایجاد کنندگی داشت همه ی عقلا باید دانشمند می شدند یا همه ی دانشمندان باید توفیق کشف جدید می یافتند ، ولی چنین نیست. وجود عقل و تلاش فراوان لازم است تا علمی به دست آید ؛ ولی اگر خدا علم را افاضه نکند نه وجود عقل تولید علم می کند نه تلاش هزاران ساله. لذا فرمودند: « العلم نور يقذفه اللَّه في قلب من يشاء ـــ علم نوری است که خداوند در قلب هر که بخواهد می افکند».
اگر خدا گیاهان و میوه ها را نرویاند تلاش ما در مسیر کشاورزی ما به چه دردی می خورد؟ اگر خدا افاضه ی روح نکند، ازدواج زن و مرد کی موجب تولّد فرزند می شود؟ لذا خداوند متعال فرمود: « ماييم كه شما را آفريده‏ايم، پس چرا تصديق نمى‏كنيد؟ (57) آيا آنچه را [كه به صورت نطفه‏] فرو مى‏ريزيد ديده‏ايد؟ (58) آيا شما آن را خلق مى‏كنيد يا ما آفريننده‏ايم؟ (59) ماييم كه ميان شما مرگ را مقدّر كرده‏ايم و بر ما سبقت نتوانيد جست (60) [و مى‏توانيم‏] امثال شما را به جاى شما قرار دهيم و شما را [به صورت‏] آنچه نمى‏دانيد پديدار گردانيم. (61)و قطعاً پديدار شدنِ نخستين خود را شناختيد پس چرا سَرِ عبرت گرفتن نداريد؟ (62) آيا آنچه را كِشت مى‏كنيد، ملاحظه كرده‏ايد؟ (63) آيا شما آن را [بى‏يارى ما] زراعت مى‏كنيد، يا ماييم كه زراعت مى‏كنيم (می رویانیم) ؟ (64) اگر بخواهيم قطعاً خاشاكش مى‏گردانيم، پس در افسوس [و تعجّب‏] مى‏افتيد. (65) [و مى‏گوييد:] «واقعاً ما زيان زده‏ايم، (66) بلكه ما محروم شدگانيم.» (67) آيا آبى را كه مى‏نوشيد ديده‏ايد؟ (68) آيا شما آن را از [دلِ‏] ابرِ سپيد فرود آورده‏ايد، يا ما فرودآورنده‏ايم؟ (69) اگر بخواهيم آن را تلخ مى‏گردانيم، پس چرا سپاس نمى‏داريد؟ (70) آيا آن آتشى را كه برمى‏افروزيد ملاحظه كرده‏ايد؟ (71) آيا شما [چوبِ‏] درختِ آن را پديدار كرده‏ايد، يا ما پديدآورنده‏ايم؟ (72) ما آن را [مايه‏] عبرت و [وسيله‏] استفاده براى بيابانگردان قرار داده‏ايم. (73) پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى! » (سوره الواقعه)
اگر خدا خورشید را فروزان نسازد با کدام عقل می توان حیات را در سطح زمین حفظ نمود؟ اگر ماه را از مدارش خارج سازد فصول زمین به هم می خورد و جذر و مدّ دریاها از بین می رود و در اندک مدّتی حیات از روی زمین رخت برمی بندد. و ... .
نتیجه آنکه حتّی نعمات حاصل از قوا و اختیار خودمان نیز در حقیقت از طرف خداست ؛ و وجود عقل و دیگر قوا و تلاش اختیاری، تنها نقش قابلی و پذیرندگی دارد. به این فکر کنید که یک لیوان آب که می خورید چه پروسه ای را طی می کند تا شما با اختیار خود آن را در لیوان ریخته و بخورید! خورشید و ماه و ابرها و دریاها و بادها و کوهها و رودها و هزاران عامل دیگر دست به دست هم می دهند تا آن یک لیوان آب در معرض اختیار ما قرار گیرد. به قول شیخ اجلّ سعدی:« ابر و باد و مَه و خورشید و فلک در کارند ــ تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری».
پس اختیار و عقل کافی نیست تا ما بتوانیم به نعمتی برسیم ؛ بلکه هزاران عامل آشکار و نهان دیگر نیز در کارند که از اختیار ما بیرونند. لذا باید عقل و اختیار را به کار گرفت و تلاش لازم را کرد و در عین حال باید از خدا نیز با دعا طلب نمود تا آن عوامل خارج از اختیار ما را با اختیار ما همسو گرداند. هنگام بیماری باید به پزشک مراجعه نمود و داروها لازم را مصرف نمود ولی باید از خدا نیز خواست تا عوامل دیگر را در مسیر بهبودی ما یا دیگری به کار اندازد. بسیار دیده ایم که افراد مبتلا به سرطان درمان شده اند و افرادی در اثر ابتلا به سرماخوردگی مرده اند. پزشک و دارو برای درمان لازمند امّا کافی نیستند. این حقیقتی است که بسیاری از پزشکان نیز در اثر تجربیّات سالیان به آن رسیده اند؛ لذا در سر برگ نسخه ی برخی پزشکان ذکر « هو الشافی» را می توانید ببینید. پزشکی که مطبّ او نزدیک حرم یکی از معصومین(ع) بود روی تابلوی مطبّش نوشته بود:« دوا اینجا شفا آنجا ».

2ـ چرا خدا را شکر کنیم؟
در اینکه خدا کمال محض بوده ، بی نیاز مطلق است ، شکّی نیست. لذا محال است چیزی از جانب مخلوقش عائد او گردد. پس اگر از ما خواسته تا شکرش نموده ، عبادتش را به جای آوریم ، برای خود ماست نه برای خودش. « وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميدٌ ـــــــــ ما به لقمان حكمت داديم؛ (و به او گفتيم:) شكر خدا را بجاى آور! و هر كس شكرگزارى كند ، پس تنها برای خويش شكر كرده ؛ و آن كس كه كفران كند، پس همانا خداوند بى‏نياز و ستوده است‏ » (لقمان:12)
اینکه خداوند متعال از ما خواست تا شکر او را به جای آوریم ، مقصود این نیست که ما صرفاً در زبان سپاس او بگوییم ؛ بلکه مراد آن است که متوجّه امکانات داده شده از سوی او باشیم و بدانیم که آن امکانات برای ترقّی وجود ما داده شده اند. پس همانگونه که خدایی خدا ایجاب می کند که تمام امکانات لازم برای رشد حقیقی و الهی را در اختیار بنده اش قرار دهد ، بنده بودن بنده نیز ایجاب می کند که از آن امکانات کمال بهره را ببرد و خود را ترقّی دهد و الّا شرط بندگی را به جا نیاورده است. لذا فرمود: « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً ــــــ ما راه را به او نشان داديم ، خواه شاكر باشد(و پذيرا گردد) يا ناسپاسی کند» (الإنسان:3) ؛ یعنی من هدایت نمودن را که لازمه ی خدایی من است به جا آوردم ، پس اگر شما آن را پذیرا شدید شکر این نعمت را به جای آورده اید و در غیر این صورت کفران نعمت نموده اید. و در هر دو صورت نتیجه به خود انسان بر می گردد نه به خدا ؛ چرا که او غنیّ محض می باشد و محال است خیری از دیگری به او برسد. پس اگر کسی شکر نعمت را به جا آورد و از آن در مسیر درستش ، که خدا مشخّص نموده ، بهره گرفت ، خودش در مراتب وجود بالا رفته به مرتبه ی عبد شکور می رسد. پس شکر نعمت برای این است که خود انسان بزرگ شود ؛ لذا خداوند متعال فرمود: « وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ ؛ وَ قالَ مُوسى‏ إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَميد ــــــــــ و آن‏گاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعا سپاسگزارى كنيد ، قطعاً شما را افزون خواهم كرد، و اگر ناسپاسى كنيد عذاب من بسيار سخت است. و موسى(به بنى اسرائيل) گفت: «اگر شما و همه ی مردم روى زمين كافر شويد ، خداوند ، بى‏نياز و ستوده است» (إبراهیم: 7ـ 8). این آیه ی شریفه را اکثر مترجمین نادرست معنا نموده و چنین گفته اند: « ... قطعاً (نعمت ) شما را افزون خواهم كرد ... » ؛ در حالی که چنین مطلبی در آیه مطرح نیست. در این شریفه سخن از افزودن خود فرد شاکر است نه نعمت او ؛ یعنی اگر شکرگزار باشید (نعمت را درست و طبق فرمان خدا به کار گیرید) خداوند متعال به واسطه ی این شکرگزاری وجود خود شما را وسعت می دهد و رتبه ی وجودی خود شما را بالا می برد. البته این امر اختصاص به شکر ندارد بلکه تمام عبادات چنین می کنند. لذا هر که نماز را آنچنان که شایسته است به جای آورد ، به ملکوت و جبروت عالم راه می یابد ؛ چرا که « الصّلاة معراج المؤمن ». بر این اساس ، می توان انجام هر تکلیف شرعی را از مصادیق شکر نعمت شمرد.
نعمت از نعم است به معنی خیر و خوبی ، و هیچ چیزی برای آدمی نعمت نیست مگر اینکه عین ذات او گردد. چون آنچه نپاید ، دلبستگی را نشاید. پس نعمت حقیقی همانا کمالات وجودی شخص می باشد که در قوس نزول برای او مقرر شده است. و من باب «وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم ــــ و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن نزد ماست ، و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه ی معلوم معیّن » (الحجر:21) ، خداوند متعال آن کمال را دم به دم به سوی صاحبش نازل می کند ، لکن هر کمال که به سوی مادّه ی شخص نازل می شود ، در مسیر نزول ، متکثّر می گردد و در عالم مادّی به صورت اسباب و زمینه های کسب کمال نمود می یابد. لذا هر شرائطی که شخص در آن واقع می شود ، لازمه ی وجود اوست ؛ و تا در آن شرائط قرار نگیرد ، امکان کسب جمیع کمالاتش برای او ممکن نیست. از طرف دیگر ، خداوند متعال شریعت را ارسال فرمود که دستور العمل و دفترچه ی راهنمای استفاده از آن امکانات و شرائط می باشد. حال اگر کسی طبق شرع با اسباب و علل و شرائط کمالات خود به درستی برخورد نمود ، او شاکر نعمت است و الّا کافر نعمت خواهد بود.
پس شکر نعمت در حقیقت یعنی عمل درست به کتاب راهنمای انسان که به ضمیمه ی یک انسان کامل و متخصّص انسان سازی ، از سوی سازنده اش فرستاده شده است. پس اگر کسی به این کتاب درست عمل نمود ، به نفع خود شکر نموده و در غیر این صورت سیم ارتباطی خود را به جای زدن به پریز الهی ، می زند به پریز شیطان و ذات و کمالات خود را می سوزاند ؛ و جهنّم یعنی همین. البته آدمی تا در دنیاست گارانتی هم دارد ، یعنی می تواند خود خراب شده اش را به خدا برگرداند تا تعمیرش کنند یا خود تازه ای به بدهند ؛ و این یعنی توبه و انابه ؛ چون معنی لغوی توبه و انابه یعنی بازگشت. البته خود خداوند رحیم نیز توّاب می باشد ؛ یعنی دائماً به بندگانش ، که آنها را با دست جلال و جمالش آفریده ، رجوع می کند تا اگر نیاز به کمک داشتند کمکشان کند. و همه ی اینها نیز لازمه ذات کامل اوست و اگر غیر این بود ، خدا نبود. البته افراد بعد از ورود به جهنّم نیز به کلّی نابود نمی شوند ، بلکه آنجا نیز کارخانه بازیافت انسان می باشد ؛ لذا عدّه ای بعد از برهه ای تحمّل عذاب نجات می یابند. لکن نه به صورت یک انسان کامل بلکه در حدّ موادّ و قطعات خام انسانی که اصطلاحاً فطرت انسانی گفته می شوند. اهل بهشت نیز بسته به این که تا چه اندازه خود را بر اساس کتاب راهنمای انسان ، مونتاژ نموده و طبق آن از خود کار کشیذه اند ، درجاتی از انسانیّت را خواهند داشت.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group