چگونه مي توانيم پروردگاري را پرستش کنيم که نمي دانيم چگونه به وجود آمده است؟ در دعاي عرفه مي خوانيم که حتي ائمه(ع) هم از چگونگي وجود پروردگار خبري ندارند پس چرا او را عبادت مي کنند؟
1ـ خدا یعنی وجود محض ؛ یعنی عین وجود ، و وجود حقیقتی است روشن که روشنتر از آن فرض ندارد ؛ چون هر چیزی با وجود است که دارای ظهور گشته ؛ در حالی که خود وجود ، عین ظهور و روشنی است ؛ از این روست که در مورد خداوند متعال اسمائی چون الظاهر و النور و نورالسموات و الارض به کار می روند. و چون خدا عین وجود می باشد ، به وجود آمدن برای او فرض ندارد ؛ چون وجود دادن به آنچه عین وجود است ، بی معنی است. وجود در مقابل عدم بوده ، عدم را برنمی تابد ؛ لذا همواره بوده و خواهد بود. در دعای عرفه نیز دقیقاً همین معانی بیان شده است. طلیعه ی دعای عرفه چنین است: « كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِمَا هُوَ فِي وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَيْكَ أَ يَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَيْسَ لَكَ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَكُونَ الْآثَارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ إِلَيْكَ عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاكَ وَ لَا تَزَالُ عَلَيْهَا رَقِيباً وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصِيباً وَ قَالَ أَيْضاً تَعَرَّفْتَ لِكُلِّ شَيْءٍ فَمَا جَهِلَكَ شَيْءٌ وَ قَالَ تَعَرَّفْتَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْءٍ فَرَأَيْتُكَ ظَاهِراً فِي كُلِّ شَيْءٍ فَأَنْتَ الظَّاهِرُ لِكُلِّ شَيْءٍ : خدايا چگونه بر وجود تو استدلال می شود با آنچه در هستى خود نيازمند توست؟! آيا برای ديگرى ظهورى است كه تو آن ظهور را ندارى ، تا او ظاهر کننده ی تو گردد؟! تو كى نهان بودی که محتاج به دلیلی باشی که به سوی تو رهنمون شود؟! و كى دور بودی تا آثار تو دیگران را به تو برسانند؟! كور باد چشمی كه تو را نبيند در حالی که تو پيوسته ديدهبان اویى! و زيان به دست آورده بندهاى كه بهرهاى از دوستى تو ندارد. و نيز فرمود: تو خود را به هر چیزی شناساندی لذا چیزی جاهل به تو نیست. و فرمود: خدایا تو خود را در هر چيزی به من شناساندى ؛ پس من تو را ظاهر دیدم در هر چیزی ؛ پس تویی ظاهر کننده ی هر چیزی. » ( بحار الأنوار ة، ج64 ، ص142 )
2ـ پس وجود خدا برای هر موجودی روشن و ظاهر است ؛ و انکارگران از فرط ظهورش انکارش نموده اند ؛ آن سان که همه چیز در نور دیده می شود لکن خلائق ، اکثر اوقات از خود نور غافلند ؛ چنانکه که اگر خورشید همیشه در یک حال بود و طلوع و غروب نداشت کمتر کسی متوجّه می شد که نور آن موجب ظهور اشیاء می باشد.
بله کنه ذات خدا بر کسی روشن نیست ؛ آنچه ما از خدا می شناسیم ظهورات اسمائی اوست و کنه ذات در خفای محض بوده از هر گونه ادراکی بیرون است. امّا این دلیل نمی شود که اصل وجود و معبود بودنش نیز انکار گردد ؛ آدمی از وجود عقل و روح و خیال و ذهن و ارده ی خود باخبر است امّا از حقیقت آنها اطّلاعی ندارد ؛ آیا این جهل سبب می شود که ما نتوانیم از این امور بهره ببریم. گذشتگاه و ما از نور بهره برده ایم و می بریم ولی ماهیّت آن همواره مجهول بوده و هنوز هم حقیقت نور در پرده ی ابهام است.
3ـ درباره ی نسبت خدا و خلق در نامه های دیگر حضرت عالی توضیح بیشتری نیز داده خواهد شد ؛ لذا در این نامه به همین اندک بسنده می شود.