فلسفه عبادت
اصولا چرا انسانها پرستش مي كنند؟ (منشأ و خواستگاه عبادت) حال خود عبادت بت باشد، يا طاغوت يا هوا و هوس (نفس) يا خداوند يكتا (در قالب هر ديني كه مي خواهد باشد چه يهودي، نصاري يا صبائين و چه اسلام - چه مذاهب چهارگانه اهل سنت چه شيعه؟)
يك. چيستى عبادت
حقيقت عبادت يا پرستش و عبوديت عبارت است از تعظيم و تقديس و خضوع و خشوع احترامآميز و تحسينآميز همراه با ثنا و تذلل و خاكسارى عابد در برابر معبود.
پرستش در حقيقت توجه باطنى انسان به حقيقتى است كه او را آفريده و آدمى خود را نيازمند او در قبضه قدرت او مىبيند؛ سيرى است كه انسان از خلق به سوى خالق مىكند؛(1) عبارت است از ميل به خدمت و تقديس موجودى برتر و والاتر كه مستحق اين خدمت است و تقديس كننده بى آن كه پاداشى از او بخواهد او را تقديس، احترام و ستايش مىكند.(2) عبادت پرواز روح است و سفر روحانى، رمز آزادى و نشانه محبت آفريدگار و آمادگى براى خدمت او.(3)
دو. چرايى عبادت
2-1. عبادت نياز ذاتى
تقديس و پرستش امرى غريزى و از نيازهاى فطرى بشر است. به قول ويليام جيمز: «در ما غرايزى هست كه مار ابه دنياى ديگر پيوند مىدهد، همان طور كه غرايزى به اين جهان پيوند مىدهد». به عبارت ديگر عبادت حالتى روحانى و معنوى است كه مبدأ و مقصد مادى ندارد. بنابراين انسان با عبادت به يك احساس معنوى و فرامادى خود پاسخ مىدهد و لازمه هر احساس طبيعى اين است كه پاسخ دادن به آن موجب لذت و ابتهاج است و پايهاى از پايههاى سعادت بشر را تشكيل مىدهد.
اميرمؤمنان در لذت ما قبل از عبادت و انس با پروردگار مىفرمايد: «پروردگارا تو از هر انيسى براى دوستانت انيسترى. و از همه آنها براى كسانى كه به تو اعتماد كنند براى كارگزارى آمادهترى، آنان را در باطن دلشان مشاهده مىكنى و در اعماق ضميرشان بر حال آنان آگاهى و ميزان بصيرت و معرفت شان را مىدانى، رازهاى آنان نزد تو آشكار است و دلهاى آنان در فراق تو بى تاب. اگر تنهايى سبب وحشت آنان گردد ياد تو مونس شان است و اگر سختىها بر آنان فرو زيرد به تو پناه مىبرند».(4)
2-2. عبادت فخريابى
عبادت و نيايش خلوتى براى كسب نورانيت نفس و باز يافتن خود واقعى و فرونهادن خود خيالى است. اقبال لاهورى مىگويد: «... عمل عبادت يا نيايش است كه به نورانيت نفانسى مىانجامد...».(5) او هم چنين نيايش را از تفكر محض برتر داشته و مىگويد: «در عمل تفكر، ذهن حقيقت و واقعيت را مشاهده و دنبال مىكند. در نيايش... از انديشه برتر و بالاتر مىرود و خود حقيقت و واقعيت را تسخير مىكند...».(6) همه بر آن است كه: «نيايش به عنوان وسيله اشراق نفسانى عمل حياتى و متعارفى است كه به وسيله آن جزيره كوچك شخصيت، وضع خود را در كل بزرگترى از حيات اكتشاف مىكند».(7) ويليام جيمز دراين باره مىگويد: «... حقيرترين فرد بر روى زمين با اين توجه عالى، خود را واقعى و باارزش احساس مىكند».(8)
2-3. پرواز روح به ساحت فرامادى
عبادت پرواز روح به افقهاى وسيعتر از حضيض مادى و تنگناى حيات محدود حيوانى است. در اين سير روحانى انسانى مى يابد كه نيازى فراتر از حاجات و لذتى فراتر از لذات بدنى و وجودى برين و جاويد و راى كالبد محدود فانى است.(9)
آلكسيس كارل مىگويد: «نيايش اصولا كشش روح است به سوى كانون غيرمادى جهان، به عبارت ديگر پرواز روح است به سوى خداوند و يا حالت پرستش عاشقانهاى است نسبت به آن مبدئى كه معجزه حيات از او سر زده است، كوشش انسان است براى ارتباط با آن وجود غيرمرئى، آفريدگار همه هستى، حكمت مطلق، خيرمطلق... انسان در برابر خداوندگار هستى نشان مىدهد كه او را دوست دارد، نعمات او را سپاس مىگذارد و آماده است تا خواست او را هر چه هست انجام دهد».(10)
2-4. پيروزى روح بر بدن
در كشاكش اشواق و اهداف روح و شهوات و اميال تن؛ هر يك مىكوشند بر ديگرى فايق آيند و ديگرى را مغلوب و مطيع خود سازند؛ پرستش بهترين وسيله پيروزى روح بر بدن است. لكنت دونوئى مىنويسد: «ستيزه انسان عليه طبيعت و عليه دشمنان خارجى نزاع براى زيست بود... سپس ستيزه مبدل به مجاهده با نفس شد... فردى كه دراين مبارزه پيروزى مىشود مدلل مىسازد كه وى پيشرو نژاد آيند وجه انسان كامل خواهد بود...».(11)
2-5. يقين يابى
انسان به وسيله عبادت در عقايدش به مرحله يقين مىرسد و با يقين به اين كه خداوند همه جا حاضر بر اعمال او ناظر است و جهنم و بهشتى وجود دارد، آماده همه گونه فداكارى و چشم پوشى از لذت و تحمل هر گونه شدت و سختى مىگردد و كسب فضايل و اجتناب از رذايل برايش آسان مىشود.(12)
2-6. رهايش از پوچى
عبادت نشانه آن است كه نيايش زندگى و هستى را پوچ نمىانگارد و در مىيابد كه از تيمار مهر و مشيتى حكيم و عادل برخوردار است. اما آن كه هستى را پوچ مىداند نخستين اثرش آن است كه خود پوچى مىشود.(13)
2-7. نيروبخشى
عبادت صرفا مانع از كژىها نيست، بلكه نيروبخش است. خداوند در قرآن كريم مىفرمايد: «از شكيبايى نماز مدد جوييد». آرى كلمه «الله بزرگتر است» به انسان نيرو و شخصيت اخلاقى مىبخشد.(14)
2-8. سلامت و آرامش روان
عبادت و نيايش آرامش روحى و سلامت روانى مىبخشد. قرآن دراين باره مىفرمايد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(15) در اين آيه كلمه «الا» آگاهى و هوشيارى مىدهد و خبر مهمى را اعلام مىكند. از نظر ادبى هم مقدم داشتن آن آماده حصر مىكند. يعنى تنها به ياد خدا بودن و غير خدا را فراموش كردم آرامش دلهاست.(16) آرى عبادت در سه جبهه طبيعت، اجتماع و نفس به انسان نيرو مىدهد.(17)
2-9. تجديد ميثاق با خدا
يكى از فلسفههاى عبادت اين است كه انسان همواره در يادش باشد كه بنده است و مكلف و چشم بينايى بر او ناظر است. از اين نظر عبادت تجديد پيمان با خدا و مقام ربوبيت او و يادآور بندگى و تكليف انسان در برابر خالق است. مونتسكيو مىگويد: «انسان چون موجود حساسى است و دچار هزار هوس مىگردد و چنين مخلوقى كه گرفتار هوس خود مىباشد هر لحظه ممكن است خالق خود را فراموش كند، چنين مخلوقى هر لحظه خودش را هم فراموش مىكند، بلكه هر آن ممكن است ديگران را هم فراموش كند، به همين است كه خداوند عالم به وسيله قوانين مذهبى او را به طرف خود مىخواند تا از ياد خدا و خالق خود غافل نگردد...».(18)
2-10. ربوبيت و لايت
در حديث است: «بندگى گوهرى است كه كند آن خداوندگارى است».(19) مراد از اين سخن، ولايت كمال و قدرتى است كه در پرتو عبوديت و اخلاص و پرستش واقعى نصيب بشر مىشود. اين مسأله به تناسب درجات عبوديت مراحل و منازلى دارد به شرح زير:
2-10-1. روشن بينى؛ كمترين نشانه قبولى عمل انسان نزد پروردگار اين است كه بنيشى فافذ يافته و روش و بيناى خرد مىگردد. قرآن كريم مىفرمايد: «اگر تقواى الهى داشته باشيد خداوند نيز قدرت تشخيصى براى شما قرار مىدهد».(20)
2-10-2. تسلط بر قواى نفسانى؛ در پرتو عبوديت اراده انسان در برابر خواهشهاى نفسانى و حيوانى نيرومند و غالب مىشود و انسان مدير لايق دايره وجود مىشود.
2-10-3. سلطه بر انديشه؛ قوه خيال آدمى سخت گريز و پراكنده و لجام گسيخته عمل مىكند؛ تمركز و حضور قلب را از ميان مىبرد. رشد عبادى انسان موجب ولايت و تسلط بر انديشههاى پراكنده و نيروى متخليه است. نتيجه اين تسلط آن است كه چون روح و ضمير براساس سائقه فطرى خداخواه ميل به ياد كند؛ قوه خيال با بازيگرىهاى خود نمىتواند مزاحم آن شود.
2-10-4. غناى روح از بدن؛ روح در مراحل قوت و قدرت خود به مرحلهاى مىرسد كه بسيارى از فعاليتهاى خود از به كارگيرى بدن بى نياز مىشود. اين بى نيازى گاه لحظهاى و گذرا و گاه دائم و پايدارست.
2-10-5. سلطه كامل بر بدن؛ در اين مرحله بدن از هر جهت تحت فرمان و اراده شخص قرار مىگيرد وقتى اعمال خارق العاده از آن سر مىزند.(21)
2-10-6. سلطه بر طبيعت؛ در اين گام طبيعت خارجى نيز تحت نفوذ اراده انسان قرار مىگيرد. و كرارت خواريق عادات رخ مىنمايد.(22)
2-11. تقرب به خدا
يكى از مهمترين ثمرات عبادت، بلكه اساسىترين آن تقرب به ذات احديت است.
چيستى تقرب: تقرب به خداوند به معناى پيمودن مدارج كمال و مراتب هستى و از نظر رتبه وجودى و كمالى به كانون لايتنهاى هستى نزديك شدن. انسان در اثر اطاعت و بندگى و عبادت پروردگار نمىتواند در مراتب كمال صعود كند و از مقام فرشته بالاتر رود و يا لااقل در حد فرشته از كمالات هستى بهرهمند گردد.(23)
2-12. شتوانه اخلاق و ايمان
عبادت داراى نقش نيرومند تربيتى و از پشتوانهاى مهم اخلاق و تربيت است. اخلاق بدون پشتوانه سست و لرزان است، چرا كه محور اصلى اخلاق از خردى خارج شدن است و تنها ايمان به خدا مىتواند انسان را از خودى و خودگرايى خارج كند و عبادت پشتوانه ايمان است. رابطه عبادت و اخلاق را به صورت نمودار زير مىتوان دريافت
عبادت ---- ايمان ---- اخلاق(24)
امام على (ع) در خطبه 196 نهج البلاغه پس از اشاره به پارهاى از مفاسد اخلاقى چون سركشى، ظلم، تكبر و... مىفرمايد: «چون بشر در معرض اين آفات اخلاقى و بيمارىهاى روحى است خداوند به وسيله نمازها و زكاتها و روزهها بندگان مؤمن خود را ازا ين آفات حراست و نگهبانى مىكرد...».(25)
2-13. پشتوانه قانون و اجتماع
قانون و عدالت نيازمند پشتوانه است؛ چرا كه مهمتر از وجود قانون عادلانه اجراى آن است. اجراى عدالت نيز مستلزم تحمل محروميت است. پس اگر اخلاق و قانون عادلانه به خدا باشد مىتواند بر وجدان حكومت كند، والا نه. از طرف ديگر عبادت يادآور خدا و غفلت نكردن از بندگى است و لاجرم پشتوانه نيرومندى براى اجراى عدالت و قانون است.(26)
2-14. گناه زدايى و پرورش نيكخواهى
هر گناهى اثرى تاريك كننده و كدورت آور بر دل باقى مىگذارد و ميل به كارهاى نيك را كاهش و رغبت به ديگر مفاسد و گناهان را افزايش مىدهد. در مقابل عبادت و بندگى وجدان مذهبى انسان را پرورش مىدهد؛ گرايش به شر و فساد را ذايل مىگرداند و ميل به خير و نيكى و جايگزين آن مىسازد. در خطبه 196 نهج البلاغه آمده است: «... اين عبادت دستها و پاها را از گناه باز مىدارند، چشمها را از خيرگى باز داشته به آنها خشوع مىبخشد، نفوس را رام مىگردانند، دلها را متواضع مىنمايند، و باد دماغ را؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مىسازند».(27)
آموزههاى عبادى اسلامى ويژگىها و امتيازاتى دارد كه برخى از آنها به اختصار عبارتند از:
3-1. تعادل
اسلامى دين جامع و همه جانبه نگر است. نه چنان زندگى را درگير عبادت به معنى خاص آن مىكند كه ديگر امور زندگى مختل گردد و نه آن چنان به ديگر فعاليتها بها مىدهد كه رابطه با خدا و عبادت و نيايش فراموش گردد. اسلام زندگى و معنويت را با يكديگر توأم مىسازد و همه مراتب ظاهريى و باطنى حيات را در نظر مىگيرد. تنها افراد خاص به آن گرايش پيدا مىكنند نيست، بلكه عبادت را در متن زندگى، همگانى، و دلپذير مىسازد.(28)
3-2. گستره عبادت
در اسلام عبادت گسترهاى فراغ دارد و منحصر به امورى ويژه (عبادى به معنى خاص) نيست در اسلام تعليم و تصميم و تفكر عبادت است. در روايت است كه: «... هيچ عبادتى مانند فكر نيست».(29)
3-3. عبادت و تربيت
اسلام به روح عبادت كه تذكر و ارتباط با خدا است قناعت نكرده؛ بلكه از نظر تربيتى به عبادت شكل داد، آنها هم نهايت اهميت را داده است. در عبادات نيست، طهارت و نظافت، احترام به حقوق، دقتشناسى، جهتشناسى، تصورات عالى، ضبط نفس در مقابل احساسات و غرايز، اعلام صلح و سلام با صالحان و پاكان، همكارى و همدلى و استانت و عبادت دسته جمعى، اجتماع عملى در جماعات، در حج و غيره قرار داده است.(30) به عنوان مثال از نظر روح عبادت فرقى نمىكند كه ما روى فرش غصبى نشسته باشيم يا فرش خود؛ چرا كه اينها مربوط به حوزه قراردادهاى اجتماعى است؛ اما اسلام وجود حتى يك نخ غصبى در لباس را هم باطل مىكننده عبادت دانسته است. و اين بالاترين تأثير تربيتى در عرصه رعايت حقوق اجتماعى را دارد. به عبارت ديگر در دين اسلام برنامههاى تربيت مربوط به حقوق اجتماعى در پيكره عبادت است.(31)
3-4. عبادت و نيت
اسلام هيچ عبادتى را بدون نيت نمىپذيرد. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «لاعملالا بنيته»،(32) و نيز فرمود: «براى هر كسى همان است كه نيت كرده».(33) نيت داراى دو ركن است:
3-4-1. عمل همراه با آگاهى و توجه باشد؛ نه عادتى غافلانه و تهى از توجه و حضور قلب.
3-4-2. اخلاص و انگيزه خدايى.
نيت جان عمل است و بقيه پيكر آن. پيامبر فرمود: «نيته المؤمن خير من عمله»(34). راز اين مسأله اين است كه:
الف. جهت گيرى كامل عمل به سوى خدا حفظ شود.
ب. بر اثر عادت به صورت كارى غير ارادى، بى هدف و تهى از درك و توجه نشود، چه در اين صورت ديگر عمل خاصيت خود را از دست داده است.(35)
راز احكام نماز
يكى از عبادات اسلامى نماز است؛ نماز عبادتى جامع و آميزه شگفتانگيزى است كه هر يك از آداب و اجزا و شرايط آن اسرارى نهفته دارد. برخى از آنچه در اين باب گفتنى است عبارت است از:
1. اباحه مكان و... حقوق اجتماعى
اسلام غصبى نبودن و مباح بودن مكان نماز، لباس نماز گذار، آبى كه با آن وضو مىگيرد و حتى ظرف آن را لازم مىداند و مىگويد حتى اگر يك نخ غصبى در لباس تو باشد نمازت پذيرفته نيست. اين گنجايدن نوعى برنامه تربيتى در پيكره عبادت و فرهنگ سازى و نهادينه كردن رعايت حقوق ديگران است.(36)
2. طهارت و نظافت
شرط طهارت بدن و لباس در نماز يك برنامه نظافت و تمرين دائمى و مستمر آن در ضمن عبادت است. از نظر پيش خدا رفتن تأثيرى ندارد كه روى انسان شسته باشد يا نه، اما خداوند مىفرمايد: «هر گاه به نماز ايستاديد صورت خود و دستان تا مرفق را بشوييد...».(37) يا «و اگر جنب هستيد پاكيزه شويد».(38) بدين سان اسلام عبادت را با اصول صحيح زندگى توأم نموده و معنويت و زندگى را به هم مىپيوندد.(39)
3. قبله
در نگاه قرآن ما به هر سو بايستيم با خدا مواجه هستيم: «و از آن خداست مشرق و مغرب، پس به هر طرف روى كنيد، به سوى خدا رو آوردهايد».(40) در عين حال اسلام به جاى اين كه مردم به هر جهتى نماز بخوانند دستور داد كه همه به سوى نقطهاى واحد بايستند تا:
3-1. افراد بفمهند كه يك جهت باشند، و اين درس اتحاد و يكسويى است.
3-2. اولين عبادتگاه را برگزيد تا ما را با تاريخ توحيدى گذشته پيوند دهد و سنت توحيدى ابراهيم و پيشينيان براى هميشه در خاطر همگان زنده و جاويد بماند. انتخاب كعبه يعنى احترام به عبادت و پايگاه توحيد. اولين مسجد و معبد، قبله هميشه و همگان!(41)
4. تسلط بر خود
در نماز خوردن و آشاميدن، خنديدن، گرفتن براى غير خدا و رويگردانى به اين سوى و آن سوى و بسيارى از ديگر امور جايز نيست. چرا كه در حال نماز انسان بايد بر تمايلات خود غالب شود. اين نوعى انضباط جسمى و روحى و تمرين ضبط نفس و تسلط بر خويشتن است. در نماز اگر سخن از نوع گفتگوى معمولى انسانها بر زبان جارى شود نماز باطل است، تا چه رسد آنچه موجب زوال طهارت است چون خوابيدن.(42)
5. تمرين وقت شناسى
در نماز دقت زيادى نسبت به وقت صورت گرفته به طورى كه روى دقيقه و ثانيه آن حساب مىشود بدين روى اسلام نوعى تمرين دقتشناسى و احترام به نظم در زمان داده و از هرج و مرج و لجام گسيختگى در وقت اجتناب داده است.(43)
6. همسويى و مسالمت طلبى
در نماز پس از حمد و ثناى خدا در سوره حمد مىخوانيم: «پروردگارا «ما» تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو مدد مىجوييم». و پس از آن گوييم «ما را به راه راست هدايت فرما». در اين جا صحبت از «ما» است، نه «من». بدين سان اسلام روح مسلمان را روحى اجتماعى و همدل، همكار، همسو و همگام با ديگران مىكند.
بالاتر از آن مسأله صلح و سلم طلبى در اسلام نماز است. «السلام علينا و على عباد الله الصالحين». اين يك اعلام سلم طلبى است، البته براى عموم بشريت حتى كسانى كه بايد ريشه آنها را كند، بلكه براى بندگان صالح و شايسته خداوند يعنى خدايا! من با هيچ بنده خوب تو سر جنگ و ستيز ندارم.(44)
7. وحدت زبان
پيش از اين گفته آمد كه عربى بودن نماز دينى مشتركى بر كل امت اسلامى پديد مىآورد و اين اولاً در جهت بقاء و ماندگارى دين است و ثانياً گامى است به سوى وحدت بشريت.(45)
...................) Anotates (.................
1) شهيد مطهرى، اسلام و مقتضيات زمان، ج 1، ص 292.
2) همو، يادداشتها، ج 6، الفبايى، ص 160.
3) همان، ص 197.
4) نهج البلاغه، خ 225، شهيد مطهرى، سيرى در نهج البلاغه، ص 98-97.
5) اقبال لاهورى، احياى تفكر دينى در اسلام، به نقل از شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 6، ص 191.
6) همان، ص 105، به نقل از همان، ص 192.
7) همان، ص 105، به نقل از همان جا.
8) اقبال لاهورى، احياى تفكر دينى در اسلام، ص 105، شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 6، ص 199.
9) شهيد مطهرى، يادداشتها، ص 193 و 194.
10) همان، ص 193.
11) همان، ص 194.
12) همان جا.
13) همان، ص 196.
14) همان ج.
15) رعد13)، آيه 28.
16) شهيد مطهرى، هدف زندگى(در مجموعه تكامل اجتماعى)، ص 85.
17) ر.ك: على احمد پناهى، آرامش در پرتو نيايش، قم، موسسه آموزش و پژوهشى امام خمينى.
18) منتسكيو، روح القوانين، ص 85.
19) العبوديه جوهره كنسها الربوبيته.
20) انفال (8)، آيه 29.
21) اين مسأله غير از مطالبى است كه قبلا تحت عنوان پيروزى روح بر بدن بيان شد.
22) شهيد مطهرى، ولاء و ولايتها، ص 83-73.
23) شهيد مطهرى، ولدء و ولايتها، ص 64-68.
24) همو، يادداشتها، ص 176.
25) همو. سيرى در نهج البلاغه، ص 97.
26) همو. يادداشتها، ص 176.
27) همو. سيرى در نهج البلاغه، ص 96 و 97.
28) بنگريد:
الف.شهيد مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، ص 344.
ب. همو، ولدء و ولايتى، ص 69.
29) لاعباده كالتفكر، شيخ طوسى، ج 1، ص 145.
30) شهيد مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، ص 26.
31) همو. يادداشتها، ج 6، ص 178؛ نيز همو، تعليم و تربيت در اسلام، ص 186.
32) اصول كافى، ج 1، ص 70.
33) صحيح بخارى، ج 1، ص 2.
34) كافى، ج 2، ص 84.
35) نگا: شهيد مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، ص 193-198.
36) شهيد مطهرى، مجموعه آثار، ص 637 و 638؛ نيز گفتارهاى معنوى، ص 89.
37) مائده (5)، آيه . «إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ...».
38) مائده (5)، آيه 6. «وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا».
39) شهيد مطهرى، مجموعه آثار، ج 22، ص 636 و 637 و نيز گفتارهاى معنوى، ص 88.
40) بقره (2)، آيه 115. «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ».
41) شهيد مطهرى، مجموعه آثار، ص 638 و 639؛ همو. گفتارهاى معنوى، ص 89 و 90.
42) همو. مجموعه آثار، ج 22، ص 640.
43) همان، ص 641.
44) همان، ص 642.
45) همو. مجموعه آثار، ج 21، ص 73 و 74.