حديث «عبدي اطعني...»
اين حديث که براتون مي نويسم از پيامبر اکرم (ص) مي باشد. اين حديث را من بيش از 6 ماهه به ديوار اتاقم زدم تا مفهومش رو بفهمم در آخر فهميدم منظورش رسيدن به اخلاص در بندگيه. حالا من از شما مي خوام برام بيشتر تفسيرش کنيد تا برام هضم بشه. بنده من! مرا اطاعت کن تا تو را مانند خود قرار دهم. من زنده و جاويدم تو را هم زنده و جاويد قرار مي دهم که نميري. من بي نياز هستم، هيچ گاه نيازمند نمي شوم، تو را نيز بي نياز مي کنم که نيازمند نشوي. من هر چه بخواهم و اراده کنم همان شود، تو را نيز آن گونه قرار دهم که هر چه بخواهي و اراده کني همان شود.
خداوند متعال در حدیث قدسی فرمود: « عبدي أطعني أجعلك مثلي، أنا حيّ لا اموت اجعلك حيّا لا تموت، أنا غنيّ لا أفتقر أجعلك غنيّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء يكون أجعلك مهما تشاء يكون. ــــ بنده ی من! مرا اطاعت كن تا تو را مثل خود سازم. من زنده ای هستم که نمىميرم تو را هم زنده ای قرار دهم که نمیری. من دارایی هستم که فقير نمىشوم تو هم چنان سازم که فقیر نگردی. من هر چه را اراده كنم مىشود تو را هم چنان قرار دهم که هر چه بشود» (الجواهر السنية (كليات حديث قدسى) ،ص709)
این حدیث قدسی در واقع از حقیقت بندگی پرده برداری می کند ؛ و می خواهد بگوید که اگر کسی بنده ی حقیقی شد ، مظهر اسماء الهی می شود ؛ و آثار ربوبیّت خداوند متعال در وجود او ظاهر می گردد.
مراد از عبودیّت و بندگی ، صرفاً به جا آوردن عبادتهای شرعی نیست ؛ بلکه مقصود رسیدن به درجه ای از معرفت و خلوص قلبی است که در آن مرتبه ، شخص هیچ اعتباری برای خود و دیگر مخلوقات قائل نیست و جز خدا هیچ نمی بیند و همه ی موجودات و از جمله خود را بند به اراده ی خدا می یابد ؛ لذا بنده ی خدا (بند شده به خدا) نامیده می شود. در این رتبه است که بنده ی خدا مظهر اسماء الله می شود و اسماء الهی در وجود او ظاهر می گردند ؛ مانند تصویر آیینه ی شخص ، که تماماً بند به وجود خود شخص می باشد. لذا همان گونه که تصویر آیینه ی ما ، بند به ما و بنده ی ماست و اوصاف ما را می نمایاند و از خود چیزی ندارد ، عبد حقیقی خدا نیز خلیفة الله و نماینده ی خدا ( نمایان کننده ی خدا) می گردد ؛ چون تمام وجودش خدا را می نمایاند.
در این مرتبه ، شخص آیینه ی تمام نمای خداست. شنیدن او شنیدن خداست ؛ دیدن او دیدن خدا ، سخن گفتن او سخن گفتن خدا و فعل او فعل خداست.
امام صادق(ع) فرمودند:« العبوديّة جوهرة كنهها الرّبوبيّة ـــ عبودیّت (بندگی) حقیقتی است که کنه و باطن آن ، ربوبیّت می باشد»( مصباح الشريع، ص597باب صدم) ؛ یعنی عبد حقیقی ، مظهر اسم ربّ می شود و آثار ربّ از وجود او نمایان می گردد.پس چون امر کند به دریا ،دریا شکافته شود ؛ و چون امر کند به ماه ، به دو نیم گردد. دروازه خیبر را به یک دست از جای برکند و به کناری پرتاب نماید. سنگ ریزه را فرمان دهد تا سخن گوید. مرده را زنده نماید ؛ و ... . و همه ی اینها از آن جهت قادر باشد که اسماء الهی در او ظهور نموده است.
رسول الله (ص) فرمودند: « قَالَ اللَّهُ مَا تَحَبَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَحَبَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا إِذَا دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِذَا سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِي شَيْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي فِي مَوْتِ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَكْرَهُ مَسَاءَتَه ــــــ خداوند متعال مىفرمايد بندگان مىتوانند با انجام واجبات خود را نزد من محبوب كنند و هر كس واجبات را انجام دهد نزد من از همگان محبوبتر مىباشد. بنده من مىخواهد با انجام مستحبات خود را نزد من محبوب كند، و هر گاه من او را محبوب خود قرار دهم در اين هنگام گوش او خواهم شد كه با آن مىشنود، و ديدگان او مىشوم كه به وسيله آن خواهد ديد و زبان او خواهم شد كه با آن سخن خواهد گفت. من دست او خواهم شد كه با آن هر چيزى را برمىدارد، و پاهايش مىشوم كه به هر جا مىرود. هر گاه مرا بخواند اجابت مىكنم و اگر از من چيزى بخواهد عطا مىكنم، و در قبض روح مؤمن همواره مردد هستم، او از مرگ كراهت دارد و من هم نمىخواهم او ناراحت گردد » (بحار الأنوار ،ج67،ص22)
بر همین اساس است که امیرمومنان(ع) فرمودند: « أَنَا عِلْمُ اللَّهِ وَ أَنَا قَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِي وَ لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ ـــ منم علم خدا و منم قلب الله پرگنجایش ؛ و منم زبان گویای خدا ؛ و منم چشم نظاره گر خدا ؛ و منم همسایه ی خدا ؛ و منم دست خدا» (بحار الأنوار ،ج24،ص200)
پس آنکه عبد حقیقی خدا گردد ، ذات او خدایی می شود ؛ و فعل خدا و ربوبیّت او از وجود او تراوش می نماید.