با توجه به قضا و قدرالهي اموري چون دعا و صدقه چگونه مي تواند تقدير انسان را تغيير دهند؟
قضاء الهی به این معنی است که هر حادثه ای علّت تامّه ای دارد که با وجود آن علّت تامّه تحقّق آن حادثه حتمی و اجتناب ناپذیر است ؛ کما اینکه با فراهم نبودن آن علّت ، عدم تحقّق آن حادثه حتمی است. و هر دو طرف این قضیّه قضای الهی است. لذا چیزی از قضای الهی خارج نیست.
دعا ، صدقه ، صله ی رحم ، تلاش و كوشش و ... همگي علل ناقصه ی برخي امور مادّي هستند. در جايي كه دعا يا صدقه و امثال آنها جزء علل چيزي هستند اگر تمام علل فراهم باشد و دعا يا صدقه نيز به آنها اضافه شود ، علت تام خواهد شد و فعل به وقوع خواهد پيوشت. در چنين موردي در مرتبه قدر گفته مي شود كه دعا یا صدقه قضاء حتمي را برگردانده است. چون اگر دعا یا صدقه وارد عمل نمي شد، علت تامه ی حادثه درست نمي شد لذا حادثه رخ نمي داد. يعني در آن صورت علت تامه ی رخ ندادن آن حادثه مهيا بود و رخ ندادن آن حادثه خود از مصاديق قضاء بود. چون قضاء نسبت شيء به علت تامه است. پس دعا یا صدقه قضاء حتمي را برگرداند به يك قضاء حتمي ديگر.
مثلا اگر قبولي كسي در امتحان داراي سه علت ناقصه باشد مثل خوب درس خواندن ، شركت در امتحان و طلب قبولي از خدا ، و آن کس دو علّت اوّل را فراهم نماید ولی دعا نكند ، رد شدن او حتمي مي شود چون علّت رد شدن او فراهم است. پس ردّي او در اين حال قضاء حتمي است. ولي اگر اين شخص دعا كند، اين قضاء حتمي برمي گردد و قبولي او حتمي مي شود. بنا براين ، آنجا كه دعا يا صدقه و امثال آنها جزء علت تحقّق امری هستند، اگر علل دیگر آن فراهم باشند و دعا يا صدقه هم به آنها ملحق شود آن امر محقق مي گردد ؛ و اگر در این صورت دعا يا صدقه به آن علل ملحق نگردد آن امر هم محقق نمي شود.
اما اگر در امري، دعا يا صدقه جزء علل نباشد در آن صورت دعا يا صدقه تأثيري در قضاء آن امر نخواهد داشت. همچنين آنجا كه فقط دعا يا صدقه ي خود شخص جزء علل يك چيز است نه دعا يا صدقه ي ديگران ، در آن موارد نيز تنها دعا يا صدقه ي خود شخص مؤثر خواهد بود نه دعا يا صدقه ي ديگري.
البته در موردی هم که دعا یا صدقه جزء علّت مقصود نیستند باز مطلوبیّت دارند. چرا که دعا یا صدقه به تنهایی نیز علل اموری در وجود آدمی هستند.
برای مثال باعث غلبه بر نفس یا لطافت باطن می شوند. و اساساً دعا یا صدقه و امثال این امور از همین راه است که علل امور دیگر نیز می شوند. یعنی یا موجب ایجاد قابلیّت در شخص شده علّت قابلی را مهیّا می کنند یا باعث ترقّی وجود شخص شده وجود ملکوتی او را در سلسله ی علل امور قرار می دهند ، یا باعث مسانخت او با ملائکه شده از قوای آنها برای رسیدن به مقصود مدد می جویند.
بنا براين آنجا كه معصومين(ع) فرمودند دعا قضا حتمي را برمي گرداند منظور آن مواردي است كه دعا جزء علل قضاء مخالف آن قضاء حتمي باشد و آنجا كه فرمودند دعا قضاء را برنمي گرداند ، مواردي مراد است كه دعا جزء علل قضاء مخالف آن قضاء نيز.
همين طور از بيانات فوق معلوم مي شود كه همه ی علل امور و از جمله دعا و صدقه و اختيار و ... همگي داخل در قضاء الهي هستند. چون قضاء يعني نسبت شيء به علت تامه اش، چرا که شيء نسبت به علت تامه اش ضروري الوجود ثابت و تغييرناپذير است.