دعا و مصلحت
مي گويند اگر در کاري صلاح خدا نباشد آن کار صورت نمي گيرد پس خدا که از سرنوشت انسانها مطلع است و هر چه به صلاح بندگانش باشد، همان را محقق مي سازد، براي چه انسانها دعا مي کنند؟ يعني در تحقق يافتن امري و اجابت حاجتي فقط صلاح خدا مد نظر است و رضايت بنده خدا اهميت ندارد؟ آيا اين نوعي جبر نيست که تمامي اتفاقات زندگي را مصلحت خدا بدانيم و دل به آن خوش کنيم؟
در این باره توجه به چند نکته لازم است :
1. یکی از سنتهای حکیمانه الهی این است که برخی از مواهب را در صورت دعا و درخواست بنده به او مرحمت نماید , وبه تعبیر دیگر انسان با دعا قابلیت کسب یکسری مواهب را به دست می آورد و بدون دعا از آنها محروم می ماند . بنابر این مصلحت یک چیز است و قابلیت دریافت فیض چیز دیگر.
2.آفريدگار عالم هستي چون به تمام امور آگاهي دارد و خير و صلاح بندگانش را به خوبي مي شناسد ، وقتي آنها از او درخواستي کنند چون به صلاحشان باشد برآورده مي سازد اما چنانچه براي آنها ضرر و زياني در بر داشته باشد عين ظاهری خواسته شان را بدانها نمي دهد بلکه باطن و حقیقت دعا و خواسته شان را اجابت می کند . هر انسانی در باطن خواستار خیر و سعادت خویش است ولی گاه در تشخیص مصداق اشتباه می کند و خدا که می داند بنده در طلب مصالح واقعی خویش است اجابت حقیقی دعایش به این است که آنچه خیر اوست به او عطا کند . بنابر این در اینجا هم واقعا اجابت هست ولی اجابت خفی و باطنی , نه ظاهری و اگر بنده احساس عدم اجابت می کند به خاطر عدم آگاهی از منفعت و مصلحت واقعی و ماندگار خویشت به طوری که اگر از حقایق عالم آگاه بود همان رال طلب می کرد که خدا به او ارزانی داشته است.از کريمي چون خدا محال است که گدايان درگاهش را براند از اين رو چيزيکه متناسب با خیر و مصلحت آنها باشد به آنها خواهد داد و آنان آنگاه راضی خواهند شد که به سر عطای الهی واقف شوند.
اکنون بد نیست چند سخنی نیز در حقیقت دعا بخوانیم:
حقيقت دعا
حقيقت دعا توجه به بارگاه حضرت معبود است و براي مؤمنان نوعي معراج روحي و معنوي به حساب ميآيد. دعا فقط تلفّظ پاره اي كلمات و مراعات برخي آداب خاص نيست. حقيقت و روح دعا توجه قلبي انسان به خداوند عالم است و قوت اين توجه به ميزان معرفت و محبت انسان به خداوند بستگي دارد از اين رو بايد پيش از دعا و هنگام دعا به صفات خداوند توجه داشت حقيقت دعا چيزي جز عبادت نيست و حتي به دليل توجه به خداوند در انجام اين عبادت شايد بر بسياري از عبادات ديگر ترجيح داشته باشد. (بر درگاه دوست،آيت الله مصباح يزدي به نقل از سايت تبيان)
بر »آستانِ جانان« دعا و مناجات، نوعى توسل عاشقانه به معشوق و پيوستن موجودى كوچك و ناتوان به وجودى بى نهايت بزرگ و توانا است.
آدمى به هنگام دعا - كه همچون گدايى بينوا، دست نياز به درگاه كريم بىنياز دراز مىكند - به حقيقت وجودى خويش نزديك مىشود؛ انسانى كه خود را تهىدست و بينوا، رانده و از همه جا مانده، حقير و فقير، خوار و زبون و بيچاره و بىپناه ديد، اكنون حقيقت هستى او - كه پرتوى از هستى مطلق خداوند است - هويدا مىگردد و با احساس بستگى و پيوند با حق و نيازمندى به او، حال و شورى وصفناشدنى به انسان مىبخشد. بنده در حال دعا و مناجات، چنان غرق لذت مىشود كه پستى و زبونى خويش را فراموش مىكند و از ياد دوست لبريز و سرشار مىگردد و مجموعهاى از اميد و بشارت و نور و نيرو مىشود.
جملات شورانگيز دعا، چون آبشارسپيده در افق روح، فرو مىريزد و روح انسان را روشن و مشتعل مىسازد، همان طور كه سيل زرّين آفتاب، تيرهگىها را از ميان برمىدارد و جهان را در نور فرو مىبرد. در دعا و توسل، روح تسكين مىپذيرد و التهاب دل فرو مىنشيند و بىقرارىها جاى خود را به آرامش و قرار مىدهد؛ همانند فرزند گمشدهاى كه به مادر برسد يا تشنه كامى كه به چشمهاى زلال و گوارا دست يابد.
همدم شدن با خداوند و راز و نياز با دوست و در ميان نهادن دردِ دل با او، غمها را سبك مىكند و دلها را روشنايى و فروغ مىبخشد. لذت دعا و مناجات با ذات بى زوال خداوند، چون چاشنى سحرانگيزى، همه تلخىها را شيرين كرده، زندگى را باصفا و گوارا مىسازد. جان ناشكيبا و بىطاقتى كه ديگر توان تحمل بار رنج و درد را ندارد، در پرتو دعا و راز و نياز و گريستن و خالى شدن از عقدهها، گنجايش دريا گونه مىيابد و هجوم طوفان و بلا و غم را نسيمى دلانگيز مىانگارد.
دعا آبرو بخش انسان در پيشگاه ربوبى است و اگر دعاى ما نبود، در نزد خداوند قدر و اعتبارى نداشتيم: (قُلْ ما يَعْبَؤُاْ بِكُمْ رَبِّى لَوْ لا دُعاؤُكُمْ)؛فرقان (25)، آيه 77. «اگر دعاى شما نبود، خداوند به شما اعتنا و توجهى نداشت». دعا «بهترين و برترين عبادت»محمدى رىشهرى، ميزان الحكمه، ج 3، ص 245، ح 5516.، «مغز عبادت»همان، ح 5519.، «كليد رستگارى»همان، ح 5521.، «گشاينده درِ رحمت»همان، ح 5522. و «سلاح مؤمن و ستون دين و نور آسمانها و زمين»همان، ح 5523. است. دعا «محبوبترين عمل در نزد خداوند»همان، ح 5525.، «نيمى از عبادت»همان، ح 5533.، «سلاح پيامبران»همان، ح 5540. و «سپر مؤمن»همان، ح 5544. است. دعا «دفع كننده امواج بلا»همان، ص، 249، ح 5554.، «سبب شفاى از هر بيمارى»همان، ص 248، ح 5552. و «دفع كننده قضا و قدر» است.همان، ح 5549. بايد دانست كه هدف نهايى از دعا، تنها برآمدن حاجت و رفع گرفتارى و سختى و شفاى بيماران نيست؛ بلكه براى اهل حال و معرفت - كه شناختى درست از جهان و رويدادهاى آن دارند - انس با ذات پاك خداوندى است كه كانون همه نيكىها و زيبايىها است. از استجابت دعا با ارزشتر، روح اجابت است و در نزد آنان، دعا در عين حال كه وسيله است، هدف نيز مىباشد.
آثار دعا
دعا آثار مثبت و گران قدر بسيارى براى انسان به ارمغان مىآورد از جمله: الف) دعا داراى آثار تربيتى و سازنده فراوانى است. دعاها مشتمل بر مجموعه عظيمى از معارف بلند الهى و عميق ترين آموزههاى توحيدى عرفانى و فلسفى است. ب ) دعا موجب تلطيف روح در سايه ارتباط با معبود و در پىآورنده پاكى و طهارت نفس است. ج ) دعا آرام بخش دل و تسكين دهنده آلام روحى و روانى است. د ) دعا آرمان پرور و هدف ساز و جهت بخش است. ه ) دعا اميد بخش انسان است. زيرا در پرتو آن انسان خود را با بزرگترين منبع فيض هستى در ارتباط تنگاتنگ و صميمانه مىبيند و از تنهايى و بى كسى نجات مىيابد. و ) دعا استمداد از نيروها و عوامل ماوراى مادى در حل مشكلات و از طرف ديگر كسب موفقيت هرچه بيشتر در امور است. از طرف ديگر مسأله اجابت دعا از مسائل قطعى در همه اديان الهى است. قرآن مجيد مىفرمايد: {/Bإِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ اَلدَّاعِ إِذا دَعانِ{w2-12w}{I2:186I}/} به عبارت ديگر سنت الهى بر آن تعلق گرفته كه برخى از امور را از طريق دعا و درخواست به انسان عنايت فرمايد و اين تبعيض نيست؛ زيرا سنتى كلى و داراى قوانين عام و مشتمل بر حكمت است. ليكن اين به معناى آن نيست كه هر بندهاى هر چه به هر شكل و در هر شرايطى درخواست كند تماما مطابق خواست او اجابت شود.
زيرا اجابت دعا نيز امرى قانونمند و ملايم با ديگر سنتهاى جارى الهى در نظام تكوين و مشروط به شرايطى است؛ از جمله: 1) شرايط مناسب روحى دعا كننده از قبيل تضرع و تواضع در مقابل پروردگار. 2) مصلحت بودن تحقق خواسته شخص دعا كننده. چرا كه در بسيارى از موارد تحقق آن خواسته براى شخص سودمند نيست؛ مثلا رسيدن به مقام يا امكاناتى خاص چه بسا نه تنها به نفع او نباشد.
بلكه ممكن است مايه دورى او از ايمان و تقوا گردد. 3) فرا رسيدن زمان مناسب براى تحقق مطلوب. مثلا ممكن است فردى علاقهمند باشد كه يك شخصيت علمى ممتاز باشد و تلاش علمى فراوانى كند ولى قطعا در اندك زمان تحقق آن ممكن نيست و سالها بايد بگذرد تا نتيجه تلاشهاى خود را به دست آورد. 4) اخلاص در نيت و انقطاع كامل به خداوند؛ چرا كه عطايا به اندازه نيت و اخلاص در آن سرازير مىشوند و در كلام حضرت امير(ع) در نهج البلاغه آمده است: ان العطيه على قدر النيه 5)معقول بودن خواسته انسان. 6) اقدام براى رسيدن به نتيجه و به كار گيرى ساير عوامل طبيعى نقش دارنده متناسب با سنتهاى الهى در نظام خلقت. 7) از طرفى خداوند گاهى اجابت مطلوب انسان را به عللى كه صلاح مىداند و بر ما پوشيده است به تأخير مىاندازد يا آن را به گونهاى ديگر تبديل مىنمايد و در واقع به شيوه بهتر اجابت مىشود بدون آن كه ما بدانيم. 8) نكته مهم ديگر اين كه استجابت در آيه شريفه معناى بسيار عميقى دارد ولى غالبا برداشتهاى عموم با مفهوم شگرف آن ناسازگار است. ما همواره خيال مىكنيم كه اگر دقيقا همان را كه ما طلب مىكنيم در همان زمان و با همان شرايطى كه مىخواهيم عمل شود دعايمان اجابت گرديده در حالى كه چه بسا همين پاسخ نيافتن ما اجابت از سوى خدا باشد. يعنى خداوند منان با طول دادن اجابت ما را بيشتر به حالت انابه و تضرع در درگاهش نگاه مىدارد و اين لطف بزرگى است كه به اين وسيله ارتباط عبد با معبود حفظ مىگردد و در پى آن الطاف بىشمار ديگرى نصيبش مىشود.
مولوى مىگويد: {Sآن يكى الله مىگفتى شبى# تا كه شيرين مىشد از ذكرش لبىS} {Sگفت شيطان: آخر اى بسيار گو!# اين همه «الله» را «لبيك» كو؟S} {Sمى نيابد يك جواب از پيش تخت# چند «الله» مىزنى با روى سختS} {Sاو شكسته دل شد و بنهاد سر# ديد در خواب او خضر اندر خضرS} {Sگفت: «هين» از ذكر چون واماندهاى# چون پشيمانى از آن كش خواندهاى؟S} {Sگفت: لبيكم نمىآيد جواب# زآن همى ترسم كه باشم رد بابS} {Sگفت: آن «الله» تو «لبيك» ماست# و آن نياز و سوز و دردت پيك ماستS} {Sترس و عشق تو كمند لطف ماست# زير هر يارب تو لبيكهاستS} براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- تفسير الميزان و نمونه ذيل آيه 186 سوره بقره 3- اصول كافى، ج 4 كتاب الدعا 2- دعا،آيت الله مشكينى