آيا وقتي دعا مي كنيم كه خدايا همه مريضان را شفا بده اين دعا به نوعي مغايرت با سنت هاي الهي ندارد؟ چرا كه اگر قرار باشد اين دعا پذيرفته شود، معنايش اين است كه هيچ كس نبايد از اين دنيا برود و اين مغاير با سنت الهي است. لطفا مرا راهنمائي فرمائيد.
1. سنن الهی در حقیقت عبارتند از قوانینی همواره ثابت که نظام تکوین و تشریع را می سازند. « ... فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْويلاً.» (فاطر:43) برای مثال:
اینکه همه ی انسانها با فطرت الهی زاده می شوند یک سنّت و قانون ثابت و تبدیل ناپذیر است. « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ .» (الروم:30) یا اینکه انسانها ذاتاً اصل حسن و قبح را می شناسند یک سنّت زوال ناپذیر است. « وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها . فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها » (شمس:7،8) یا اینکه مکر بد به خود مکر کننده باز می گردد یک قانون ثابت است. « وَ لا يَحيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْويلاً : و نيرنگ زشت جز [دامن] صاحبش را نگيرد. پس آيا جز سنّت [و سرنوشتِ شوم] پيشينيان را انتظار مىبرند؟ و هرگز براى سنّت خدا تبديلى نمىيابى و هرگز براى سنّت خدا دگرگونى نخواهى يافت.» (فاطر:43) یا هر که دارای شرایط خاصّی باشد که در کتب فقهی گفته شده است، وجوب نماز و روزه به عنوان یک سنّت تشریعی بر او حاکم می شود. یا اینکه ثروت حاصل از ربا نابود می شود و صدقات رشد می کنند ، یک سنّت پایدار در نظام هستی است ؛ کما اینکه حرمت ربا و استحباب صدقات نیز یک سنّت تشریعی است « يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثيمٍ. » (البقرة:276)
امّا اگر در برخی سنن الهی به ظاهر تغییری مشاهده می شود ، در حقیقت تغییر در سنّت نیست بلکه در چنین مواقعی یا خود سنّت محدود و مشروط به حدود و شروطی بوده است که با فقد آن حدود و شروط خود آن سنّت نیز برطرف می شود یا سنّت دیگری که حاکم بر آن سنّت بوده به کار افتاده بر سنّت اوّلی غلبه نموده است. برای مثال نماز مانع از فحشا و منکر است امّا به این شرط که با حضور قلب باشد. لذا اگر کسی نماز خواند و مرتکب منکر هم شد سنّت مذکور تعطیل نشده بلکه به خاطر مفقود بودن شرط ، سنّت مذکور نیز کم اثر یا بی اثر می شود. یا پاک کننده بودن توبه ی حقیقی یک قاعده ی ثابت و تبدیل ناپذیر است که بر بسیاری از سنن الهی حکومت داشته آنها را مقهور خود می کنند.
2. شکّی نیست که حتمیّت موت بر صاحبان نفوس نیز از سنن تغییرناپذیر الهی است و برای هیچکس چاره ای جز چشیدن طعم مرگ نیست ؛ کما اینکه ابتلاء و امتحان مکلّفین نیز از سنن تخلّف ناپذیر الهی است. « كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ : هر نفسى چشنده ی مرگ است ، و شما را از راه آزمايش به بد و نيك خواهيم آزمود، و به سوى ما بازگردانيده مىشويد.» (الأنبياء:35). همچنین شکّی نیست که امتحان برخی افراد با نقص در انفس است که یکی از مصادیق آن مریضی است ؛ چون مریضی نیز نوعی نقص در سیستم بدنی انسان است که گاه قابل جبران است و گاه غیرقابل جبران.« وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ : و قطعاً شما را به چيزى از [قبيلِ] ترس و گرسنگى، و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مىآزماييم و مژده ده شكيبايان را.» (البقرة:155)
پس مرگ برای همگان سنّت است. امتحان نیز سنّت است. اینکه امتحان برخی می تواند از راه بیماری باشد این هم سنّت است . امّا اینکه خدا حتماً کسی را با مریضی امتحان نماید این سنّت نیست. کما اینکه مردن به سبب بیماری نیز سنّت الهی نیست ؛ مریضی تنها یکی از اسباب مرگ است ؛ تصادف و خفگی و ... نیز که مریضی نیستند جزء اسباب مرگ محسوب می شوند. البته همه ی این اسباب اوّلاً صرفاً معدّ و زمینه ساز مرگند نه علّت حقیقی آن. ثانیاً این امور تنها اسباب موت اخترامی ( مرگ با اجل معلّق) هستند نه اسباب موت طبیعی که با اجل مسمّی است. برای موت طبیعی هیچ اسباب ظاهری خاصّی نیاز نیست ؛ بلکه به محض اینکه حرکت جوهری شخصی تمام شدن انتقال او به عالم برزخ اجتناب ناپذیر خواهد شد حتّی اگر در سلامت کامل باشد. « وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُون : و اگر خداوند مردم را بخاطر ظلمشان مجازات مىكرد، جنبندهاى را بر پشت زمين باقى نمىگذارد؛ ولى آنها را تا زمان معيّنى به تأخير مىاندازد. و هنگامى كه اجلشان فرا رسد، نه لحظه ای تأخير مىكنند، و نه لحظه ای پيشى مىگيرند. » (النحل:61)
پس طبق موارد پیش گفته نمی توان دعا نمود که خدایا کسی را نمیران! یا کسی را امتحان نکن! امّا اگر کسی مریض شد می توان دعا نمود که خدایا او را نمیران! یعنی این بیماری را مرض موت او قرار نده ! همچنین می توان دعا نمود که : خدایا فلانی را به وسیله ی بیماری امتحان نکن! چون راههای دیگری نیز برای امتحان وجود دارد. و چون هر بیماری به دست خدا امکان شفا دارد لذا می توان در مورد تک تک بیماران دنیا دعا نمود که : خدایا فلانی را شفا بده! فلانی را هم شفا بده! فلانی را هم شفا بده! و ... و چون شمارش تک تک بیماران دنیا عادتاً ممکن نیست لذا می توان به نحو عامّ دعا نمود که: خدایا همه ی مریضان مسلمین یا همه ی مریضان عالم را شفا بده! اگر چه می دانیم که به دلائلی خدا همه را شفا نمی دهد بلکه تنها برخی را شفا می دهد ؛ چون چه بسا بیماری برخی افراد ، مرض موت آنهاست و اجل آنها رسیده است یا بیماری برخی مومنین لطف خداست در حقّ آنها تا گناهانشان را بیامرزد ؛ بیماری برخی غیر مومنین لطف خداست در حقّشان تا متوجّه حقّ شوند. ولی چون ما نمی دانیم چه کسی قابل شفا یافتن است و چه کسی قابل نیست لذا به نحو عامّ دعا می کنیم تا هر که قابلیّت شفا یافتن دارد دعای ما شامل حالش شود. و البته در مورد دیگر بیماران نیز خداوند متعال دعای ما را بی جواب نخواهد گذاشت چون استجابت دعا نیز از سنن حتمی خداست. « ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُم» لکن آنجا که دعای ما امکان اجابت در حقّ کسی را ندارد ، خداوند متعال به جای اجابت خواسته ی ما خیر دیگری را نصیب آن شخص می کند ؛ مثلاً بیماری او را شفا نمی دهد ولی به جایش خیر دیگری نصیبش می کند.
در روایات نیز توصیه نموده اند که هنگام دعا آن را توسعه دهید ؛ یعنی همه مردم یا مسلمین را داخل در دعای خود کنید ؛ چرا که تنگ نمود دایره ی دعا در امور نوع دوستانه نوعی سوء ظنّ به عمومیّت رحمت خداست. همچنین موجب ضیق صدر خود دعا کننده می شود ؛ در حالی که گسترده دعا نمودن باعث سعه صدر انسان شده در جلب رحمت الهی مؤثّرتر است.
در ادعیّه ی وارده از اهل بیت (ع) نیز دعاهای تقویت کننده ی روحیّه ی نوع دوستی و رأفت و مهرورزی معمولاً به صورت عامّ و جهانی مطرح شده اند تا چنین روحیّه ای را تقویت نمایند. برای مثال فرموده اند: « اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ اللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ » ( مستدركالوسائل ،ج7 ،ص447 )