قساوت قلب
این آیه شریفه در مورد «بنی اسرائیل» و مثال جالب و زیبایی در مورد سنگدلی آنهاست بنی اسرائیل در طول تاریخ بشریت کارنامه تاریک و سیاهی داشته اند. تعصّب، لجاجت، بهانه گیری، خودبرتربینی، کینه توزی نسبت به پیامبرشان، نفوذ ناپذیری در مقابل حق از جمله ویژگی های قوم سرکش و ناسپاس است.
خداوند در آیه مبارکه 74 سوره بقره می فرماید: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ مِنْ بَعْدِ ذلِک فَهِی کالْحِجارَةِ اوْ اشَدُّ قَسْوَةً وَ انَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَمَا یتَفَجَّرُ مِنْهُ الْانْهَارُ وَانَّ مِنْهَا لَمَا یشَّقَّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَ انَّ مِنْهَا لَمَا یهْبِطُ مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ»؛ سپس دلهای شما پس از این واقعه، چون سنگ سخت شد و حتّی سخت تر از سنگ؛ چرا که از پاره ای از سنگ ها گاه نهرها جاری می شود و پاره ای از آنها چون شکافته شود، آب از آن بیرون می جهد و پاره ای از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر می افتد (امّا دلهای شما نه از خوف خدا می تپد و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است) و خداوند از اعمال شما غافل نیست. این آیه شریفه در مورد «بنی اسرائیل» و مثال جالب و زیبایی در مورد سنگدلی آنهاست بنی اسرائیل در طول تاریخ بشریت کارنامه تاریک و سیاهی داشته اند.
تعصّب، لجاجت، بهانه گیری، خودبرتربینی، کینه توزی نسبت به پیامبرشان، نفوذناپذیری در مقابل حق از جمله ویژگیهای این قوم سرکش و ناسپاس است.
یهودیان در صدر اسلام هم بر ضدّ مسلمانان کارشکنی های فراوان کردند و نسبت به آنان نفاق می ورزیدند. از یک طرف با مسلمانان پیمان می بستند و از طرف دیگر با زیر پا نهادن آن عهد و پیمان از پشت بر پیکر اسلام خنجر می زدند، عداوت و دشمنی این قوم لجوج با مسلمانان هرگز تمام نشد و همچنان ادامه یافت و در عصر و زمان ما به اوج خود رسید و می توان گفت بیشترین ضربه را «بنی اسرائیل» یا بخش خاصّی از آن به نام «صهیونیزم» بر پیکره امّت اسلامی وارد کرده است. اینان در کشورهای اسلامی منشأ فسادها، قتل ها، درگیری ها، اختلافات، فحشا و بی اعتنایی به احکام اسلامی مخصوصاً رباخواری و.. . بوده و هستند، تا بدان حدّ که اگر مظالم آنان یک جا جمع آوری شود، یک کتاب و شاید چند کتاب قطور نوشته شود، بنی اسرائیل آن قدر بی عاطفه و سنگدل بودند که حتّی به پیامبران خودشان هم رحم نمی کردند. حضرت موسی علیه السلام از این قوم لجوج و دل پر خونی داشت. وقتی اینها نسبت به پیامبرشان تا این اندازه بی رحم باشند، روشن است که نسبت به دیگران چگونه خواهند بود.
داستان گاو بنی اسرائیل
آیه شریفه مورد بحث در پی آیاتی است که داستان «گاو بنی اسرائیل» را بیان می کند. خلاصه داستان- که در آیات 73- 67 سوره بقره آمده است- به قرار زیر است:
یکی از بنی اسرائیل به شکل مرموزی کشته شد. و این قتل، سبب اختلاف میان آنها گردید. معمولًا وقتی که حادثه ای رخ می دهد و عامل آن مشخّص نیست، کسانی که با هم خرده حسابی دارند، گناه را به گردن طرف دیگر می اندازند و آنان را عامل آن حادثه معرّفی می کنند. اصل حادثه این بود که جوانی عموی ثروتمند خود را به قتل رساند. این برادرزاده جوان و تنها وارث که از دیر مردن «عمو» ناراحت بود او را کشت تا صاحب و وارث اموال و ثروت فراوان او گردد. بعضی نیز انگیزه قتل را علاقه شدید آن جوان به دختر عموی خود می دانند؛ زیرا که عمو علی رغم دلبستگی برادرزاده، دخترش را به ازدواج دیگری درآورده بود. وقتی خبر قتل این شخص در بین بنی اسرائیل پخش شد، غوغایی برپا شد و هر کس به دنبال قاتل می گشت از جمله برادرزاده مقتول؛ یعنی قاتل حقیقی مصرّانه خواستار شناسایی قاتل بود. فتنه عظیمی برپا شد، نزدیک بود که قبایل در مقابل همدیگر صف آرایی کنند و این حادثه به یک جنگ کامل تبدیل شود. برای حلّ مشکل به خدمت حضرت موسی صلی الله علیه و آله رفتند و از او خواستند که از خدا بخواهد تا قاتل شناخته شود. حضرتش دست به دعا شد و خداوند خواسته اش را اجابت کرد و فرمود: گاوی ذبح کنید و خونش را به بدن مقتول بزنید تا وی زنده شود و خود، قاتل را معرّفی کند؛ بنابراین قرار شد از طریق معجزه این فتنه پایان پذیرد.
کلام خداوند دراین باره اطلاق دارد و در مقام بیان است و بی قید و شرط؛ امّا این قوم لجوج شروع به بهانه جویی کردند و گفتند: این گاو باید در چه سنّ و سالی باشد؟ حضرت موسی گفت: باید وحی نازل شود. منتظر وحی شد. خداوند فرمود: نه پیر باشد و نه جوان. بنی اسرائیل رفتند و برگشتند و گفتند: این گاو چه رنگی باید داشته باشد؟ حضرت موسی باز در انتظار وحی نشست. وحی آمد که:
گاوی باشد زرد یک دست که رنگ آن بینندگان را مسرور سازد. باز بهانه گرفتند که: چه نوع گاوی باشد؟ باز وحی آمد که: نه گاو شخم زن باشد و نه گاو آب یاری؛ ولی گاوی که از هر عیبی پاک و مبرّا باشد. بالاخره بعد از زحمت های فراوان و خرج زیاد گاو مورد نظر را یافتند و او را ذبح کردند و به اعجاز الهی مقتول زنده شد و قاتل را معرّفی کرد.
شرح و تفسیر آیه شریفه
این معجزه، طبیعتاً می بایست ایمانشان را بیشتر و آنان را به خداوند نزدیکتر می کرد؛ امّا بر خلاف این عمل شد. چه این آیه پس از بیان این داستان آمده است:
بهانه جویی، اختلاف انگیزی، فتنه گری، تمرّد از فرمان الهی، لجاجت، بی حرمتی به پیامبران و.. . باعث شد که «قلب های شما مانند سنگ سخت، بلکه سخت تر از سنگ شود.» آیات متعدّدی در قرآن مجید وجود دارد که کلمه «قلب» و مشتقّاتش در آن به کار برده شده است.[1] آیا منظور از قلب در این آیات همان قلب صنوبری شکل است که در سینه انسانهاست؟ همان عضوی است که کار گردش خون در بدن انسان را به عهده دارد؟ آیا منظور از قلب در قرآن مجید همان عضوی است که از عجایب خلقت است و در هر دقیقه بطور متوسّط 70 مرتبه می زند و در هر دقیقه 2 بار تمام خون را در تمام بدن انسان به گردش درمی آورد و به جای اوّل باز می گرداند؟ اگر چه این قلب صنوبری شکل از عجایب خلقت خداوند است و وظایف مهمّی هم در بدن انسان به عهده دارد؛ ولی مراد قرآن از قلب، این قلب صنوبری شکل نیست.
برای روشن شدن اهمّیت قلب در بدن، اختصاراً به وظایف آن اشاره می شود که عبارتند از:
اوّل- تغذیه تمام سلولهای بدن، موادّ غذایی در معده یا شیره معده آمیخته و آماده می شود و در روده ها جذب و سپس وارد گردش خون می شود. خون، موادّ غذایی مورد نیاز بدن را به تمام ذرّات و سلول های بدن می رساند. بدین وسیله، غذای تمام بدن تأمین می شود.
دوّم- آبیاری بدن، قسمت عمده بدن انسان آب است. اگر بخشی از بدن انسان کم آب شود، پژمرده می شود و می خشکد و کم کم باعث مرگ انسان می شود.
سوّم- رساندن حرارت یکسان به بدن، بدن انسان گرم است، هیچ گاه فکر کرده اید که بدن انسان این حرارت را از کجا تأمین می کند؟ اکسیژن از هوا وارد دستگاه تنفّسی انسان می شود و از آن جا جذب بدن و گردش خون انسان می شود و با سوخت و سوزی که در سلول های بدن انجام می شود، تبدیل به حرارت می گردد و این حرارت به وسیله خون و قلب به همه سلول های بدن انسان می رسد.
چهارم- جمع آوری موادّ زاید و سمّی، موادّ زاید و اکثراً سمّی حاصل از سوخت و سوز بدن به وسیله خون به گردش درمی آید. مقداری از آن به وسیله دستگاه تنفّسی دفع می شود و مقداری نیز به داخل کلیه ها می آید و توسّط ادرار دفع می گردد.
انصافاً این قلب با این ظرافت و با این کار زیاد و خستگی ناپذیر، آیتی بزرگ از خداوند است. اگر این قلب از آهن هم باشد در حدود 70 سال عمر انسان ساییده می شود و از بین می رود؛ امّا قدرت بی انتهای خالق، اندامی آفریده که گاهی حتّی بیش از یک صد سال کار می کند و عجیب تر این که قلب از جمله اندام های بدن است که در خواب و بیداری مشغول کار است اگر چه فعالیتش در خواب کمتر است.
این جاست که انسان در مقابل این فرموده خداوند «وَ فِی الْارْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنینَ وَ فِی انْفُسِکمْ افَلَا تُبْصِرُونَ» و در زمین نشانه هایی (دال بر وجود خدا) برای جویندگان یقین پیداست و در وجود خود شما (نیز آیاتی است) آیا نمی بینید؟![2] با تمام وجود سر تعظیم فرود می آورد.
اگر به جز «قلب» دلیل دیگری بر عظمت خداوند وجود نمی داشت توجّه به قلب برای درک قدرت و حکمت لایزالش کافی می بود..
تعبیر قرآن از دلهای بنی اسرائیل: «سخت تر از سنگ»
در بخش اوّل آیه 74 سوره بقره در مورد بنی اسرائیل: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ مِنْ بَعْدِ ذلِک فَهِی کاْلحِجارَةِ اوْ اشَدُّ قَسْوَة» در مورد «فَهِی کاْلحِجارَةِ» و «اوْ اشَدُّ قَسْوَة»، مفسران آراء مختلفی بیان کرده اند: از آن جا که این آیه همچون دو مثل پیشین درباره منافقان است و نیز همان طور که گفته شده بود نفاق درجات و مراتبی دارد «فَهِی کالْحِجارَة» مربوط است به گروهی از بنی اسرائیل که به تعبیر قرآنی «سنگدل» بودند و «او اشدُّ قَسوَة» ناظر است به گروهی دیگر از بنی اسرائیل که «سنگدل تر» بودند.
این که چگونه دلی می تواند سخت تر از سنگ باشد قرآن مجید در همین آیه توضیح می دهد و در آن سه برکت از برکات سنگ را برمی شمارد:
اوّل- بعضی از سنگها در دل کوهها شکافته می شوند و چشمه ها از آن می جوشد و نهرهای آب از آنها جاری می شود و از این آبها، کشتزارها و گیاهان و جانوران سیراب می شوند و بدان زنده می شوند و جان می گیرند. آری سنگ برکتی چنین مهم دارد؛ ولی قلب بنی اسرائیل نه منبع جوشان فضیلت است و نه چشمه سار زلال علم و حکمت و نه کانون عاطفه و نه جای مهر و محبّت! براستی که قلب اینان سخت تر از سنگ است!
دوّم- بعضی از سنگها نیز ترک ها و شکاف های کوچکی پیدا می کنند و همچون حوضچه ای اندک آبی را در خود نگه می دارند، که گر چه با آن نمی توان کشتزارها و درختان و جانوران را سیراب کرد، ولی ممکن است رهگذر تشنه ای را از کام مرگ برهاند؛ امّا قلب بنی اسرائیل سنگدل این مقدار ناچیز هم اثری از مهر و محبّت در خود ندارد.
سوّم- بعضی از این سنگها از خوف و ترس خداوند از بالای کوه فرو می ریزند و در برابر عظمت آفریدگار یکتا و توانا فروتنی می کنند و خضوع نشان می دهند؛ همان طور که آیه شریفه 21 سوره حشر نیز بر این مطلب دلالت دارد، خداوند در این آیه می فرماید: «لَوْ انْزَلْنا هَذَا الْقُرآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِّنْ خَشْیةِ اللّهِ وَ تِلْک الْامْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُون» اگر این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم می دیدی که در برابر عظمت خدا خاشع می شد و از خوف خدا می شکافت، این مثالهایی است که برای مردم می زنیم، شاید در آن بیندیشند!
پی نوشت ها
[1] بیش از 130 بار از قلب و مشتقّاتش در قرآن استفاده شده است.
[2] سوره ذاریات، آیات 20 و 21.
منبع : مکارم شیرازی، ناصر؛ مثالهای زیبای قرآن، ج 1، ص: 65