مَثَل کافر و مؤمن
خداوند بزرگ در این مَثَل، به مقایسه حال کافران و مؤمنان پرداخته است و این دو گروه را به انسان های کر و کور و بینا و شنوا تشبیه کرده است؛ زیرا ایمان و تقوا سبب بینایی و شنوایی؛ و لجاجت، تعصّب و بی ایمانی مانع این دو موهبت الهی می گردد.
خداوند متعال در آیه 24 سوره هود می فرماید: «مَثَلُ الْفَریقَینِ کالْاعْمی وَ الْاصَمِّ وَ الْبَصیرِ وَ السَّمیعِ هَلْ یسْتَوِیانِ مَثَلًا افَلا تَذَکرُونَ» حال این دو گروه (مؤمنان و کافران)، حال نابینا و کر و بینا و شنواست؛ آیا این دو، همانند یکدیگرند؟! آیا پند نمی گیرید؟!
شرح و تفسیر آیه مثل
مَثَلُ الْفَریقَینِ کالْاعْمی وَ الْاصَمِّ وَ الْبَصیرِ وَ السَّمیعِ: خداوند متعال پس از بیان ویژگیهای مؤمنان و کافران در آیات پیشین، می فرماید: مثل آن دو گروه (مؤمنان و کافران) مثلِ دو گروه نابینا و کر و شنوا و بیناست، مؤمنان بسان انسانهای بینا و شنوا هستند و کافران به انسانهای کر و کور می مانند.
هَلْ یسْتَوِیانِ مَثَلًا افَلا تَذَکرُونَ: آیا این دو گروه، مانند هم هستند؟! آیا کران و شنوایان با هم یکسانند؟! آیا بینایان و نابینایان مساوی هستند؟! آیا کفر و ایمان برابر است؟!
آیا از این مثل و مقایسه بین افراد فاقدِ حسّ شنوایی و بینایی و دارندگان آنها متذکر نمی شوید؟! برای پی بردن به عمق این مطلب و درک آثار ایمان و قدرت نامتناهی پروردگار عالم، نخست لازم است اهمیت چشم و گوش و نقش آن دو در بدن انسان مورد بررسی قرار گیرد.
چشم، یکی از بزرگترین آیات الهی
بی شک چشم از بزرگترین آیات الهی به شمار می رود؛ بلکه می توان گفت عجیب ترین آیت خداوند- که در دسترس ما انسانها قرار دارد- همین چشم است. ساختمان چشم، بسیار بسیار پیچیده است. عجیب تر آنکه این ساختمان بسیار پیچیده، از مود اولیه بسیار ساده ای تشکیل شده است؛ مقدار کمی چربی، مختصری گوشت و کمی مایع!
دلیل بر قدرت خداوند همین بس که با ابزار ساده، وسایل بسیار پیچیده ای همچون چشم می آفریند. چشم انسان، هفت طبقه ممتاز و جدا از هم دارد که هر یک بر روی دیگری به صورت مستقل و بسیار لطیف نهاده شده و خداوند برای هر طبقه وظیفه ظریف و خاصّی قرار داده است.
هیچ دستگاه فیلم برداری و عکس برداری در دنیا وجود ندارد که مانند دستگاه عظیم و حیرت آور چشم انسان، به صورت خودکار و بدون عکاس و فیلم بردار، از محیط اطراف خود فیلم برداری کند؛ بی آنکه کسی عدسی آن را تنظیم کند، در کمترین زمان برای دورترین و نزدیک ترین نقطه عدسی آن تنظیم می گردد، در حالی که در دوربین های عکاسی و فیلم برداری، تنظیم عدسی برای فاصله های مختلف وقت زیادی می طلبد و در فیلم برداریهای مهم، گاهی این کار حتّی تا یک ساعت به طول می انجامد.
در مورد تنظیم نور نیز چنین است؛ مثلًا اگر در محیطی- که همه چراغهای آن روشن است و چشم ما به روشنایی عادت کرده است- ناگهان برق قطع گردد و فضا تاریک شود، در ظرف چند ثانیه چشم ما با محیط تاریک اطراف عادت کرده، به گونه ای که می توان با همان نور ضعیف اشیای اطراف خود را دید؛ یعنی چشم در کمترین زمان خود را با نور ضعیف تطبیق می دهد و مردمک آن باندازه کافی گشاد می گردد. خداوند قادر، برای چشم عضلاتی قرار داده است که در شش جهت حرکت می کند؛ کره چشم علاوه بر جهات چهارگانه (چپ، راست، بالا و پائین)، به سمت جلو و عقب نیز حرکت می کند.
از دیگر عجایب چشم، مایعی است که از چشم تراوش می کند که آن را اشک نامیده اند. اشک، هم مادّه غذایی چشم است و هم ابزار شستشوی این ساختمان دقیق و ظریف، و هم وسیله ای ضدعفونی کننده برای چشم. از دیگر ویژگی های چشم، این است که خود به ترمیم اشکالات و نقصهای وارده، می پردازد.
آیا هیچ یک از مصنوعات انسان چنین ویژگی دارد؟ انصافاً، اگر در عالم هستی هیچ علامت و نشانه ای برای اثبات وجود خداوند جز ساختمان عجیب و حیرت آور چشم وجود نداشت، همین کفایت می کرد.[1] چگونه می توان باور کرد که طبیعت بی شعور و فاقد درک، چنین دستگاه باعظمتی را خلق کرده باشد؟
گوش آیتِ دیگر خداوند
اگرچه ساختمان گوش به پیچیدگی و ظرافت دستگاه چشم نیست؛ ولی آن نیز حکایت از قدرت نمایی ذات حضرت حق دارد. گوش بیرونی، گوش میانه و گوش درونی، سه قسمت اصلی ساختمان گوش را تشکیل می دهند که در سه منطقه جدا از هم و با وظایف و مسئولیت های مستقل ساخته شده اند.
استخوانهایی به صورت چکش و سندان در گوش تعبیه شده است که عامل انتقال صدا به مغز است و عجیبت تر آنکه گوش علاوه بر اینکه صدا را درک می کند، جهت و محلّ ایجاد صدا را نیز تشخیص می دهد. این دو نعمت بزرگ الهی- که در اختیار ما انسانها قرار دارد- بسیار عجیب است و در شرح عجایب آن کتابها نوشته شده است و هر کدام متخصّصی مخصوص به خود دارند، بلکه خود چشم رشته های تخصّصی مختلفی دارد.
چشم و گوش دو ابزار مهمّ شناخت
مهم ترین ابزار شناخت انسان چشم و گوش اوست، آدمی در ابتدای تولّد فاقد هر گونه علم و دانش است (وَ اللَّهُ اخْرَجَکمْ مِنْ بُطُونِ امَّهاتِکم لا تَعْلَمُونَ شَیئاً).[2] تمام علوم و دانش های انسان پس از رشدِ لازم از طریق چشم و گوش به او می رسد؛ حتّی علوم عقلی.
علوم تجربی از طریق چشم منتقل می شود؛ انسان در آزمایشگاه مسایل مختلف را تجربه کرده، می بیند و بدان واقف و آگاه می شود امّا علوم نقلی که دیگران آن را منتقل می سازند- مخصوصاً دانش هایی که از طریق وحی به انسان منتقل می شود- از طریق گوش نصیب آدمی می گردد. البتّه علوم عقلی نیز بر پایه علوم حسّی است؛ یعنی اگر چیزی دیده یا شنیده نشود، عقل نمی تواند مسایل آن را درک کند؛ زیرا بنیان علوم عقلی، بر اساس «تجرید» و «تعمیمِ» محسوسات است. بدین جهت، اگر انسانی فاقد حسّ بینایی و شنوایی باشد- که طبعاً لال نیز خواهد بود- هرچند مغزی همچون مغز بوعلی سینا هم داشته باشد، به اندازه بچّه پنج ساله ای نخواهد فهمید؛ زیرا چنین انسانی، دو پایه اساسی علوم عقلی؛ یعنی بینایی و شنوایی را از دست داده است.
کفّار فاقد ابزار شناخت هستند
بنابر آیه شریفه، افراد بی ایمان و کافر کر و کور هستند؛ یعنی آنها فاقد ابزار و وسایل شناخت هستند و منابع شناخت از آنها سلب شده است. به همین جهت از نور ایمان چیزی را درک نمی کنند. امّا مؤمنان در پرتو نور ایمان، کاملًا بینا و شنوا هستند و از تمام علوم و دانش ها و ابزار شناخت بهره مند می گردند.
چرا کفّار کر و کور هستند؟
با توصیف هایی که در آیات پیشین برای آنها گفته شد، کافران بدین جهت کر و کور هستند که کفر، پرده و حجابی در مقابل چشم آنها قرار داده که بینایی و شنوایی آنها را سلب کرده است (خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی ابْصارِهِمْ غِشاوَةٌ)[3].
لجاجت در مقابل پروردگار، تسلیم نبودن در مقابل ذات حق و دیگر صفات رذیله، سبب شده است تا کافران نتوانند حقایق را درک کنند.
امام عارفان، حضرت سجاد علیه السلام، در دعای عارفانه و عاشقانه ابوحمزه ثمالی می فرماید: «انَّک لا تَجُبُ عَنْ خَلْقِک الَّا انْ تَحْجُبُهُ الْاعْمالُ دُونَک»؛ خدایا! تو از بندگان، محجوب و پنهان نیستی، مگر اینکه اعمال مردم، خود، حجاب می شود وگرنه تو از هر ظاهری آشکارتری. در بعضی از نسخه های دعا، به جای کلمه «اعمال»، «آمال» ذکر شده است. که بنابرآن، آرزوهای طولانی حجاب می گردد و انسان را از حقایق و معارف الهی باز می دارد.
اما وقتی ایمان در درون انسان جلوه کرد، حجاب های تعصّب، جهل، خودخواهی و کبر نابود شده، همه چیز برای انسان روشن می شود؛ بلکه خداوند، خود، او را از تاریکی ها به نور ایمان هدایت می کند. از این رو، می فرماید: «اللَّهُ وَلِی الَّذینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الَی النُّورِ وَ الَّذینَ کفَرُوا اوْلِیائُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ الَی الظُّلُماتِ اولئِک اصْحابُ النَّارِ فیها خالِدُونَ»؛ خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند؛ آنهارا از ظلمت ها به سوی نور بیرون می برد. [امّا] کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوت ها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمت ها بیرون می برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.[4]
پی نوشت ها:
[1] شرح بیشتر را در تفسیر نمونه، جلد 27، صفحه 18 به بعد، مطالعه فرمائید.
[2] سوره نحل، آیه 78.
[3] سوره بقره: آیه 7.
[4] سوره بقره: آیه 257.
منبع : کتاب مثالهای زیبای قرآن؛ مکارم شیرازی، ناصر، ج 1، ص 251