حالت بی ثباتی و عدم استقلال منافقین
یکى از مسائل مهمى که در سوره هاى مختلفى از قرآن مورد بحث قرار گرفته است، مسأله «نفاق» است و قرآن از گروهى به نام «منافقین» یاد مى کند که ما در فارسى از آن به «دورو» یا «دو چهره» تعبیر مى کنیم. منافقان شخصیّت های دوگانه و دورویی دارند، ظاهری مسلمان و باطنی کافر؛ ظاهری صادق و باطنی ناراست؛ ظاهری مخلص و باطنی ریاکار؛ ظاهری امین و باطنی خیانت پیشه؛ ظاهری دوستانه و باطنی دشمن صفت و...در هیچ عصر و زمانی، جوامع انسانی از وجود منافقان خالی نبوده است و می توان گفت از پیدایش انسان بر روی زمین، نفاق و منافقان نیز پیدا شده و دشمنی آنان با بشریّت آشکار شده است. قرآن کریم در سوره منافقین آیه چهارم با تمثیل و همانندی چوب خشک از آنان یاد کرده است.
برای شناخت انسان های دو چهره و مبارزه با آنها، آشنایی با صفات و ویژگی های آنان لازم است. بدین منظور قرآن مجید در آیات مختلف به معرّفی این دشمنان خطرناک و بیان خصوصیات و صفات آنان پرداخته است. در سوره منافقین، ده ویژگی ممتاز آنان بیان شده است. قرآن کریم در تمثیلی، برای آنکه نشان دهد منافقین اجسامی بی روح و صورت هایی بی معنی و هیکل هایی تو خالیند، که نه از خود استقلالی داشته و نه از درون نور و صفایی و نه اراده و تصمیم محکم و ایمانی دارند، آنها را به چوب های خشک تکیه زده بر دیوار تشبیه نموده است: قرآن کریم در این زمینه می فرماید: کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ[1]«گوئی ایشان چوب های خشکی هستند که بر دیوار تکیه شده است.» «منافقینی که اجسامی زیبا و فریبنده و سخنانی جاذب و شیرین دارند، به خاطر نداشتن باطنی مطابق ظاهر، در مثل مانند چوبی می مانند که به چیزی تکیه داشته باشد، اشباحی بدون روحند، همان طور که آن چوب نه خیری دارد و نه فایده ای بر آن مترتّب می شود اینان نیز همین طورند، چون فقه و فهم ندارند.»[2]
در در این آیه، خداوند منافقان را به چوب های خشک که بر دیگری تکیه می زند، تشبیه می کند. «خُشُبْ» جمع «خَشَبْ» به معنای چوب خشک است و «مُسَنَّدَة» به معنای چوب خشکی است که روی پای خودش نمی ایستد و همواره بر دیگری تکیه می زند.[3] در این تشبیه، نکات مختلفی وجود دارد و به تعبیر دیگر، از جهات مختلف، منافقان به چوبهای خشکیده تشبیه شده اند:
الف: همان گونه که گذشت، «مسنّدة» چوب های خشک بی ریشه هستند. منافقان نیز ریشه و اساسی ندارند و همواره وابسته به دیگران هستند. آنها هیچ گاه روی پای خویش نمی ایستند؛ بلکه نمی توانند بایستند و هیچ استقلالی ندارند. آنها همیشه وابسته به بیگانگان و کفّار هستند، همان گونه که تاریخ صدر اسلام نیز این مسأله را تصدیق می کند؛ مثلا در داستان مسجد ضرار ـ که شرح آن در جلد اوّل این کتاب، صفحه 235 به بعد گذشت ـ سردسته منافقان ابو عامر نصرانی بود که با رومیان زد و بندهایی داشت و به تحریک آنان و با تکیه و اتّکاء بر مسیحیان روم قصد توطئه داشتند. با توجّه به این تشبیه ویژگی دیگر منافقان که همان تکیه بر بیگانگان و ایجاد آشوب در دل مسلمانان می باشد نیز روشن می گردد.
ب: ویژگی دیگر چوب خشک این است که معمولا فایده ای جز سوختن ندارد، نه میوه ای دارد، نه برگی، نه سایه ای منافقین هم به همین اندازه بی خاصیت هستند.
ج: چوب خشک قابل انعطاف نیست. منافق هم متعصّب، لجوج، یک دنده و غیر قابل انعطاف است، اگر بهترین دلیل ها و متین ترین برهان ها و روشن ترین استدلال ها را بشنود، بازهم به راه خود ادامه می دهد و انعطافی در مقابل آن نشان نمی دهد. بر خلاف مؤمنین که انعطاف پذیرند و بدین جهت، بهتر طوفان ها را پشت سر می گذارند.
به روایت زیبایی که از وجود مبارک پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در این زمینه نقل شده است، توجّه کنید:
«مَثَلُ اْلمُؤمِنِ کمَثَلِ الزَّرْعِ؛ لاتَزالُ الرِّیاحُ تُفیؤهُ وَ لا یزَالُ الُمْؤمِنُ یصِیبُهُ بَلاءٌ، وَمَثَلُ الْمُنافِقِ مَثَلُ الشَّجَرَةِ الاْرِزَةِ لاتَهْتزُّ حَتّی تُسْتَحْصَدُ»[4] ـ مثل مؤمن، مثل گیاه است، در مقابل باد خم می شود، ولی نمی شکند و دوباره بلند می شود. مؤمن گرفتار بلا می شود؛ امّا در مقابل بلایا، شکست نمی خورد و دوباره راست قامت برمی خیزد. گیاه ممکن است در مقابل هجمه سیلاب موقتاً شکل ظاهری اش تغییرکند ولی دوباره روی پا می ایستد، سیلاب که از سر او گذشت دوباره برمی خیزد؛ ولی مثل منافق مثل درخت صنوبر است که ظاهری آراسته و قامتی بلند و جالب دارد؛ امّا همچون چوب خشک غیر قابل انعطاف است. اگر باد شدیدی بوزد مقاومتی در مقابل آن ندارد و می شکند. آری! منافق همچون «خشب مسنده» غیر قابل انعطاف است.
خلاصه این که، منافقان دو چهره همانند چوب های خشک بی ریشه، همواره متّکی به بیگانگانند و هیچ فایده و ثمره ای برای جامعه ندارند و به هیچ وجه قابل انعطاف نمی باشند.
پی نوشت ها:
[1] منافقین، 4.
[2] تفسیر المیزان، ج 19، ص 566.
[3] گاهى درختى که داراى ریشه است، خشک مى شود؛ این درخت خشکیده متّکى بر دیگرى نیست، بلکه بر ریشه هاى خود استوار است؛ قطعه چوب خشکیده اى را که ریشه اى ندارد تصوّر کنیم که همواره نیازمند است و باید به چیزى دیگرى تکیه کند. «مسنّده» چوب خشک قسم دوم است.
[4] میزان الحکمه، باب 3608، حدیث 18468.
منبع : قاسمی، محمد حمید، تمثیلات قرآنی ویژگی ها اهداف و آثار تربیتی آن