مبارزه با افراد لجوج و عنود
در آیه 59 سوره مبارکه آل عمران خداوند متعال با یک استدلال کوتاه و روشن به ادّعای مسیحیان نجران درباره الوهیّت مسیح علیه السّلام پاسخ می گوید و اشاره می دارد که اگر حضرت عیسی علیه السلام بدون پدر به دنیا آمد، هیچگاه دلیل بر آن نمی شود که او فرزند خدا یا عین خدا باشد.
انسان لجوج دارای خصوصیات ویژه ای است که باید با روش خاص او را قانع و در نهایت با برهان و استدلال ساکت کرد. گاه فردی آنچنان در لابلای تار و پود ذهنی و تنیده های فکری خود گرفتار آمده که مانند کرم ابریشم خود را در پیله های تنیده خویش محبوس نموده و مجاری اندیشه را بر خود بسته است. طبیعی است که با چنین فردی نمی توان تنها از راه استدلال های منطقی و برهان های فلسفی به مناظره برخاست، بلکه در مواردی چند، ارائه یک مثال گویا و شیوا می تواند گره های فکری او را بگشاید و راه رسیدن به مقصود را هموار نماید.
علّامه زمخشری ضمن بر شماردن فوایدی چند برای روش تمثیل می گوید:
«خداوند، در کتاب های آسمانی مثال های فراوانی برای مزید توضیح و تقریر مطلب بیان فرموده، زیرا مثل در دل ها تأثیر بیشتری می بخشد و دشمن لجوج و عنود، منکوب و سرکوب می شود، و با مثل متخیّل به صورت محقّق و معقول در قالب محسوس ترسیم می گردد.»[1]
از جمله مثال هایی که چنین نقشی را به خوبی ایفا می نماید، آیه 59 سوره آل عمران است که در برابر کسانی که به آفرینش حضرت مسیح علیه السّلام ایراد نموده و می گفتند که چگونه ممکن است انسانی بدون پدر متولّد شود و از این راه قصد داشتند تا ادّعای باطل الوهیّت آن حضرت را ثابت نمایند.
قرآن کریم می فرماید: إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ «مثل عیسی در نزد خدا، همچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: موجود باش و او هم فورا موجود شد.»
در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السّلام نقل شده که مسیحیان نجران با سران خود به مدینه آمدند و در مسجد با رسوم خود به نماز پرداختند و ناقوس زدند. اصحاب پیامبر صلّی اللّه علیه و اله متعجب شدند و به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله گفتند چطور اجازه می دهی که در مسجد تو به نماز آن هم به رسم خویش پردازند؟
پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود: آنها را به حال خویش واگذارید. مسیحیان به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله گفتند: به چه چیز ما را می خوانی؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود: شما را دعوت به اسلام آوردن می کنم و بدانید که عیسی بشری بود که می خورد و می آشامید و صحبت می کرد. آنها (در مقام مجادله برآمدند و) پرسیدند: پدر عیسی کیست؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در جواب به آنها فرمود: به من بگوئید که پدر آدم کیست؟ آنها جواب نگفتند و در آن هنگام این آیه نازل شد.[2]
آیه با یک استدلال کوتاه و روشن به ادّعای مسیحیان نجران درباره الوهیّت مسیح علیه السّلام پاسخ می گوید و اشاره می دارد که اگر عیسی بدون پدر به دنیا آمد هیچگاه دلیل بر آن نمی شود که او فرزند خدا یا عین خدا باشد، زیرا این موضوع درباره آدم به شکل عجیب تری تحقّق یافت، او بدون پدر و مادر به دنیا آمد. بنابراین همانطور که آفرینش آدم از خاک جای تعجب نیست، و خداوند هر کاری بخواهد انجام می دهد و «فعل» و «اراده» او هماهنگ است، همچنین تولّد عیسی از مادر و بدون پدر، مسئله محالی نخواهد بود، بلکه آفرینش آدم به مراتب شگفت انگیزتر است، پس اگر بنا شود این دلیل بر الوهیّت باشد، آدم به این موضوع سزاوارتر است.[3]
لذا ما هر قدر بخواهیم در برابر افراد لجوج بگوییم که این کار (خلقت عیسی بدون پدر) در برابر قدرت بی پایان خدا کار ساده ای است، باز ممکن است بهانه گیری کنند. امّا هنگامی که به آنها بگوییم آیا قبول دارید که آدم و انسان نخستین، از خاک آفریده شده است؟ خداوندی که چنین قدرتی دارد چگونه نمی تواند انسان را از بشری بدون پدر متولّد سازد؟[4] به گفته زرکشی:
«این تشبیه قرآن، تشبیه امری غریب به غریب تر از خود است. زیرا گرچه خلقت عیسی علیه السّلام بدون پدر یک امر عجیب و شگفت بشمار می رود لیکن از آن شگفت تر خلقت آدم است که از خاک آفریده شد و پدر و مادری در خلقت او نقش نداشت. لذا از این تشبیه می توان بعنوان بهترین ابزار برای تأثیرگذاری بر مخاطب و خاموش نمودن خصم و فائق آمدن به روی بهره جست.»[5]
گفتنی است ائمه اطهار علیهم السّلام نیز در روش های تربیتی خود و در میدان مناظره و محاجّه با مخالفان، به تأسّی از قرآن، از تمثیلهای زنده و تأثیرگذاری بهره جسته اند، که هم مسائل پیچیده را در آستانه حس قرار داده و هم چون پتکی، شیشه استدلالهای دشمن را خرد نموده است.
از جمله در روایتی آمده است که:
روزی ابن ابی العوجاء (که پیشوای زنادقه و ملحدین عصر خود بود) به نزد امام صادق علیه السّلام آمد و گفت: نظر تو درباره این آیه چیست که می گوید: «در هر زمان که پوست تن دوزخیان از شدت آتش بسوزد ما پوست دیگری بر آنها می پوشانیم (تا طعم عذاب را به خوبی بچشند).[6] فرض کنیم که این پوست ها گناه کرده و عذاب شوند گناه آن پوست دیگر (که تازه روئیده) چیست؟
امام فرمود: وای بر تو! آن پوست، هم عین پوست اوّل است و هم غیر آن است! (هی هی و هی غیرها) آن ملحد (که از این پاسخ چیزی درنیافته بود) گفت: این سخن را برای من روشن کن![7] امام علیه السّلام (به ذکر یک مثال گویا روی آورد و) فرمود: آیا تا کنون ندیده ای که کسی خشتی را بشکند و بعد با آب آغشته اش نماید و به گل تبدیلش کند و سپس (در قالب ریخته) و آن را به شکل اوّلیه اش درآورد. آیا این همان خشت اوّل نیست و از جهت دیگر غیر آن نیست؟! آن مرد گفت: چرا! خدا عمرت دهد (و از این راه مجاب شد).[8]
پی نوشت ها:
[1] تفسیر الکشاف، ج 1، ص 149.
[2] نمونه بیّنات در شأن نزول آیات، ص 118 و 119.
[3] تفسیر نمونه، ج 2، ص 436.
[4] همان، ج 10 ص 174.
[5] البرهان فی علوم القرآن، ج 3، ص 477.
[6] نساء، 56.
[7] در روایت دیگر آمده که آن مرد گفت: برای من مثالی از امور دنیوی ارائه کنید تا این مسئله را درک کنم! (بحار الانوار، ج 7، ص 38).
[8] بحارالانوار، ج 7، ص 39، که از امالی شیخ طوسی ص 20 نقل نموده است.
منبع : قاسمی، محمد حمید، تمثیلات قرآنی ویژگی ها اهداف و آثار تربیتی آن