سه شنبه 13 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

مَثَل سگ هار

گاهی عالم و دانشمندی ممکن است در مسیر صحیح بوده و به مقامات معنوی عالی هم دست یافته است ولی تدریجاً منحرف و از درگاه خداوند رانده شده است. خداوند چنین دانشمندی را به سگ هار تشبیه می کند تا دیگران از او پند و عبرت گیرند.

قرآن کریم می فرماید: (وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَا الَّذِیَّ ءَاتَیْنَهُ ءَایَتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَاتْبَعَهُ الشَّیْطَنُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ اخْلَدَ إِلَی الاَْرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَلهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْب إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّا لِکَ مَثَلُالْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِایَتِنَا فَاقْصُصِالْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ سَا مَثَلاًالْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِایَتِنَا وَانفُسَهُمْ کَانُواْ یَظْلِمُونَ). «و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم؛ ولی (سر انجام) خود را ازآن تهی ساخت و شیطان بر او دست یافت و از گمراهان شد. و اگر می خواستیم (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا می بردیم، ولی او به پستی گرایید و از هوای نفس خویش پیروی کرد! مَثَل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز و زبانش را برون خواهد کرد و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را می کند. این مَثَل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستان ها را (برای آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند) چه بد مثلی دارند گروهی که آیات ما را تکذیب کردند و تنها آنها به خودشان ستم می کردند».[1]

ای محمّد خوان بر اسرائیلیان

یا به قومت زان کس اخبار نهان

که بر او دادیم آگاهی یکی

ما ز آیتهای خود در

مدرکی...از ره رغبت بر آیات و کتاب

که به اسم اعظمش بود انتساب

کرد لیکن میل او سوی زمین

پیرو نفس و هوا شد از یقین

از دنائت میل بر پستی نمود

می نخورده هیچ، بر مستی فزود

او مثالش در صفت پس چون سگ است

خستش هم دور باخون در رگ است

گر به حمله رانی او را، از دهان

افکند بیرون به محرومی زبان

ور که بگذاری نرانی هم ورا

افکند بیرون زبان در ماجرا

وان که باشد غافل از علم و عمل

همچو آن کلب است کامد در مثل

این مثل دارد بر آن قومی فروغ

کاشمارند آیات ما را بر دروغ

پس بخوان این قصّه ها را از قصص

بهر ایشان کامد از آیت به نصّ

همچو آن بلعم که حالش گشت ذکر

شاید اندر خود کنند این قوم فکر

بد بسی باشد مثل آن قوم را

که به تکذیب اند بر آیات ما

بعد از آن کا گاه گشتند از حُجَج

پس کنند انکار آیات و نهج

بر نفوس خویش آوردند ظلم

نی که بر نفس دگر کردند ظلم[2]

وجه تشبیه
این مثل درباره دانشمندی است که نخست در صف مؤمنان بوده و حامل آیات و علوم الهی گشته آنچنان که هیچ کس فکر نمی کرد، روزی منحرف شود، اما سرانجام دنیا پرستی و پیروی از هوای نفس چنان به سقوطش کشانید که در صف گمراهان و پیروان شیطان قرار گرفت. و خداوند این شخص را به سگ هار تشبیه کرده است که بر اثر بیماری هاری حالت عطش کاذب به او دست می دهد و در هیچ حال سیراب نمی شود و پیوسته دهانش باز و زبانش بیرون است و لَهْ لَهْ می کند. واژه «لَهْث»به معنای بیرون آوردن زبان از دهان است.

«لاهِثْ» به سگی گفته می شود که بدون دلیل و بی جهت زبانش را بیرون می آورد. سگ معمولی به هنگام تشنگی و یا وقتی که صدمه ای به او برسد، زبانش را از دهانش در می آورد و لَهْ لَهْ می کند، یعنی این حرکت زشت حیوان ظاهراً دلیلی دارد، اما سگ لاهث بدون علّت پیوسته زبان خود را از دهانش خارج می کند.

«وجه شباهت»در این تشبیه «عطش کاذب»و «بی دلیل بودن کار زشت»است؛ یعنی این گونه افراد بر اثر شدّت هوا پرستی و چسبیدن به لذّات جهان مادی، یک حالت عطش نامحدود و پایان ناپذیری به آنها دست می دهد که همواره دنبال دنیا پرستی می روند و به شکل بیمار گونه ای همچون «سگهای هار» دهانشان برای بلعیدن جیفه و مردار دنیا، یعنی مال و مقام باز است و هر قدر مال به دست آورند و به مقام دست یابند، باز هم احساس سیری نمی کنند؛ چنان که امام علی علیه السّلام می فرماید: «اِنَّما الدُّنْیا جِیْفَهٌ وَالمُتَواخُونَ عَلَیْها اشْباهُ الکِلابِ...؛ [3] به راستی که جهان مرداری است گندیده و آنها که بر سر این جیفه گندیده باهم برادری و دوستی می کنند مانند سگانند». ملاّی رومی میل های درونی و غرائز نفسانی انسان را به سگ درنده ای تشبیه کرده، می گوید:

میل ها همچو سگان خفته اند

اندر ایشان خیر و شرّ بنهفته اند

چون که قدرت نیست خفتند این رده

همچو هیزم پاره ها و تن زده

تاکه مرداری در آید در میان

نفخ صور حرص کوبد بر سگان

چون در آن کوچه خری مردار شد

صد سگ خفته بدان بیدار شد

حرصهای رفته اندر کتم غَیْب

تاختن آورد و سر بر زد زجیْب

مو به موی هر سگی دندان شده

وزبرای حیله دُم جنبان شده

صد چنین سگ اندر این تن خفته اند

چون شکاری نیستشان بنهفته اند[4]

یعنی سگان، هنگامی که طعمه ای درکار نیست، چنان کنار هم می خوابند که انسان خیال می کند هیزم ریز شده است که کنار هم چیده شده و یا مانند گوسفندانی که کنار هم خوابیده اند. گویی هیچ گونه غریزه درّندگی در آنها وجود ندارد، امّا وقتی که بوی لاشه مردار را حسّ می کنند، چنان به سوی آن هجوم می برند که هر لاخ از موهای بدنشان همچون دندان برای بلعیدن مردار تیز می شود. آری، حرص و ولع و فزون طلبی نسبت به مال و مقام برای آدمی بسیار خطرناک می باشد که اگر آن را در کنترل عقل و شرع در نیاورد درّنده خویی در او بوجود خواهد آورد.

از امام صادق علیه السّلام روایت است که فرمود: «مَثَل الدُّنْیا کَمَثَلِ ما الْبَحْرِ کُلَّما شَرِبَ مِنْهُ الْعطْشانُ ازْدادَ عَطَشاً حَتّی یَقْتُلَهُ؛[5] مثل دنیا (پرستی و جاه طلبی) همانند آب دریاست که آدم تشنه هرچه از آن بیاشامد، تشنگی اش زیادتر می شود (و آن قدر از آن می نوشد تا) سرانجام او را می کشد». از امام باقرعلیه السّلام روایت شده که فرمود: «مَثَلُ الْحَریصِ عَلَی الدُّنْیا کَمَثَلِ دُودَهِ الْقَزِّ، کُلَّمَا ازْدادَتْ عَلی نَفْسِها لفّاً کانَ ابْعَدَلَها مِنَ الْخُرُوجِ حَتّی تَموُتَ غَمّاً[6]مثل شخص حریص دنیا طلب، همچون مثل کرم ابریشم است که هرچه بیشتر بر خود می تند راه بیرون آمدن و نجاتش دور تر می شود، تا آن که از غصّه می میرد».

1 - خطر بلعم باعوراهای هر عصر
همانگونه که ملاحظه کردید آیات مورد بحث نامی از کسی نبرده، بلکه سخن از عالم و دانشمندی می گوید که نخست در مسیر حقّ بود، آن چنان که هیچ کس فکر نمی کرد روزی منحرف شود، امّا سرانجام دنیا پرستی و پیروی از هوای نفس چنان به سقوطش کشانید که در صف گمراهان و پیروان شیطان قرار گرفت.

از روایات بسیار و کلمات مفسّران استفاده می شود که منظور از این شخص، مردی به نام «بلعم باعورا» است که در عصر حضرت موسی علیه السّلام زندگی می کرد و از دانشمندان و علمای مشهور بنی اسرائیل محسوب می شد و حتّی موسی علیه السّلام از وجود او به عنوان یک مبلغ نیرومند استفاده می کرد و کارش در این راه آن قدر بالا گرفت که دعایش در پیشگاه خدا به اجابت می رسید، ولی بر اثر تمایل به «فرعون»و وعد و وعیدهای او، از راه حقّ منحرف شد و همه مقامات خود را از دست داد تا آنجا که در صف مخالفان موسی علیه السّلام قرار گرفت.

از امام باقرعلیه السّلام روایت شده است که فرمود: «اصل آیه در باره بلعم است، سپس خداوند آن را به عنوان یک مثال در باره هر کسی که هوا پرستی را بر خدا پرستی ترجیح دهد، بیان داشته است».[7]

اصولاً کمتر خطری در جوامع انسانی به اندازه خطر دانشمندانی است که علم و دانش خود را در اختیار فراعنه و جبّاران عصر خود قرار می دهند و در اثر هوا پرستی و تمایل به زرق و برق جهان مادّه (وإ خلاد إ لی الا رض) همه سرمایه های فکری خود را در اختیار طاغوتها می گذارند و آنها نیز برای تحمیق مردم عوام از وجود این گونه افراد حدّ اکثر استفاده رامی کنند.

این موضوع اختصاص به زمان موسی علیه السّلام یا سایر پیامبران نداشته، بعد از عصر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و تا به امروز نیز ادامه دارد که «بلعم باعوراها» علم و دانش و نفوذ اجتماعی خود را در برابر درهم و دینار یا مقام و یا به خاطر انگیزه حسد در اختیار گروه های منافق و دشمنان حقّ و فراعنه و بنی امیّه ها و بنی عبّاسها و طاغوتها قرار داده و می دهند.[8]

صدهزار ابلیس و بلعم در جهان

همچنین بوده است پیدا و نهان

این دو را مشهور گردانید اله

تا که باشند این دو بر باقی گواه

این دو دزد آویخت بر دار بلند

ورنه اندر شهر بس دزدان بدند

این دو را پرچم به سوی شهر برد

کشتگان قهر را نتوان شمرد[9]

امام خمینی قدّس سرّه در بخشی از پیامشان در سال 1367 به مناسبت سالگرد کشتار خونین حجاج ایرانی در مکّه، مفتی های دربار سعودی را «نوادگان بلعم باعورا» خواند و فرمود: «آری در منطق استکبار جهانی هر که بخواهد برائت از کفر و شرک را پیاده کند متّهم به شرک خواهد شد و مفتی ها و مفتی زادگان این نوادگان «بلعم باعورا»ها به قتل و کفر او حکم خواهند داد...».[10]

توضیح چند مطلب
1 «اِنْسَلَخَ» از مادّه «انسلاخ»به معنای از پوست بیرون آمدن است، همان گونه که مار از پوست خود بیرون می آید. به قصاب از این جهت سلاّخ می گویند که پوست گوسفندان را از بدنشان بیرون می آورد.پاین تعبیر نشان می دهد که آیات و علوم الهی در آغاز چنان بر «بلعم باعورا» احاطه داشت که همچون پوست تن او شده بود، امّا او باگرایش به هوا پرستی از این پوست بیرون آمد و با یک چرخش تند، مسیر خود را به کلّی تغییر داد! [11]

2 از تعبیر (فَاتْبَعَهُ الشَّیْطانُ) چنین استفاده می شود که در آغاز شیطان تقریباً از «بلعم باعورا» قطع امید کرده بود، چراکه او کاملاً در مسیر حق قرار داشت، امّا همین که دید تمایل به هواپرستی پیدا کرده و از راه حقّ منحرف شده است، به سرعت او را تعقیب کرد و به او رسید و بر سر راهش نشست و به وسوسه گری پرداخت و سرانجام او را در صف گمراهان قرار داد؛[12] یعنی سگ درون که همان هوا پرستی و جاه طلبی است، با سگ برون دست به دست هم دادند و «بلعم باعورا»را به خاک مذلّت نشاندند؛ به عبارت دیگر دشمن داخلی، یعنی خواهش های نفسانی و دشمن خارجی، یعنی شیطان او را به سیه روزی کشاندند.

از شرّ این دو دشمن خطرناک باید به خدا پناه برد چنان که در دعا آمده است: «واغَوْثاهُ بِکَ یا اَللّهُ مِنْ هَویً قَد غَلَبَنی وَمِنْ عَدُوٍّ قَدِ اسْتَکْلَبَ عَلَیَّ؛ خدایا! فریاد از (هوای نفس) که بر من مسلّط شده و پناه بر تو از دشمنی که همچون سگ بر من حمله ور شده و مرا دنبال می نماید».[13]جمله (وَلَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ) به معنای این است که: «اگر می خواستیم، می توانستیم او را در همان مسیر حق به اجبار نگاه داریم و به وسیله آن آیات و علوم، وی را مقام والا دهیم». ولی مسلّم است که نگهداری اجباری افراد در مسیر حق با سنّت پروردگار که سنّت اختیار و آزادی اراده است، سازگار نیست و نشانه شخصیّت و عظمت کسی نخواهد بود، لذا بلافاصله اضافه می کند: ما او را گذاشتیم و او به جای اینکه با استفاده از علوم و دانش خویش هر روز مقام بالاتری را بپیماید، «به پستی گرایید و بر اثر پیروی از هوا و هوس نفس سقوط کرد»؛ (وَلکِنَّهُ اخْلَدَ إِلَی الاَْرْضِ وَاتَّبَعَ هَواهُ). «اخلد» از مادّه «اخلاد» به معنای سکونت دائمی در یک جا اختیار کردن است، بنا بر این (اَخْلَدَ إِلَی الاَْرْض) یعنی برای همیشه به زمین چسبید که در اینجا کنایه از جهان ماده و زرق و برق و لذّات نامشروع زندگی مادی است».[14]در پایان درباره این گونه افراد هوا پرست می گوید: (وَانْفُسَهُمْ کانُوا یَظْلِمُونَ)؛ «اینها بر خویشتن ستم روا داشته اند». چه ستمی از این بالاتر که سرمایه های معنوی علوم و دانشهای خویش را که می تواند باعث سربلندی خود آنها و جامعه هایشان گردد، در اختیار صاحبان «زر» و «زور» می گذارند و به بهای ناچیز می فروشند و سرانجام خود و جامعه ای را به سقوط می کشانند.[15]

پی نوشت ها:

[1] اعراف.175 177.

[2] تفسیر صفی، ج 1، ص 389 390.

[3] غرر الحکم، ج 1، ص 299، ح 23.

[4] مثنوی معنوی، انتشارات کلاله خاور، ص 289.

[5] اصول کافی، ج 1، ص 136، ح 24.

[6] اصول کافی، ج 2، ص 143، ح 20.

[7] تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 500، ذیل آیه مورد بحث .

[8] اقتباس از تفسیر نمونه، ج 7، ص 14 16.

[9] مثنوی معنوی، دفتر اوّل، چاپ انتشارات کلاله خاور، ص 65.

[10] صحیفه نور، ج 20، ص 228.

[11] اقتباس از تفسیر نمونه، ج 7، ص 12.

[12] همان.

[13] حاشیه مفاتیح الجنان، کتاب باقیات الصالحات، دعای حزین .

[14] تفسیر نمونه، ج 7، ص 13.

[15] حاشیه مفاتیح الجنان، کتاب باقیات الصالحات، دعای حزین .

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group