چگونه به بصیرت برسیم؟
نویسنده:
حجت الاسلام و المسلمین رفیعی
بصیرت
در زیارت نامه ابالفضل(ع) میخوانیم:«مزیت علی بصیرة» عباس جان من شهادت میدهم. تو بصیرت داشتی، آگاهی داشتی. بحث ما در رابطه با بصیرت و آگاهی است. بیشتر این انحرافات، گرفتاریها از جهل و ناآگاهی است بصیرت یعنی فهم. بصیرت یعنی درک، یعنی قدرت تشخیص...
چگونه به بصیرت برسیم؟
در زیارت نامه ابالفضل(ع) میخوانیم:«مزیت علی بصیرة» عباس جان من شهادت میدهم. تو بصیرت داشتی، آگاهی داشتی. بحث ما در رابطه با بصیرت و آگاهی است. بیشتر این انحرافات، گرفتاریها از جهل و ناآگاهی است بصیرت یعنی فهم. بصیرت یعنی درک، یعنی قدرت تشخیص. بصیر وصف خداست. «والله بصیر بما تعلمون». قرآن میفرماید: «هل یستوی الأعمی و البصیر» بصیر با کور یکی است؟
شیطان به سه شکل به سراغ انسان میآید:
گاهی مس میکند یعنی به اصطلاح لمس میکند. قرآن میفرماید شیطان بیش از این حریف این افراد نمیشود. فقط در حد مس، یک دست کشیدن. برای بعضی قرین میشود و رفیقشان میشود.
. برای بعضیها «شارکهم» میشود. دیگر در همهی کارها با هم شریکند. اصلا من کی ام تو که هستی؟ با هم یکی هستند. «انّ الشیاطین لیهون الی اولیائهم» بعضیها شیطان درون گوشت و خون و پوستشان دخیل است. اینها را مشارکت میگویند. اینها همه آیه دارد. «شارکهم فی الاموال و الاولاد» اینها مشارکتند یک دسته را قرآن میگوید «فهو له قرین» شیطان قرین، قرین هم بد است. همهاش شیطان کنار آدم باشد اما بعضیها نه فقط میآید دوری میزند و میرود. این دسته آدمها آیه ۲۰۱ سوره اعراف میفرماید: گروهی هستند وقتی شیطان میآید سراغشان زود دفعش میکنند شیطان حریفشان نمیشود. آیه این است «انّ الذین تقوا» کسانی که دوتا ویژگی دارند شیطان هیچ وقت به آنها نفوذ نمیکند یکی تقوا «اذا مسّهم طائف من الشیطان» وقتی شیطان میآید مسّشان کند مس یعنی دست کشیدن یعنی لمس کند آنها را «تذکّروا» زود از شیطان جدا میشوند. «فاذا هم مبصرون» چون اینها بصیرت دارند. یعنی تقوی و بصیرت باعث میشود که ضررش از سوی شیطان دفع بشود. انسان اسیر شیطان نشود. فلذا در زندگی سعی کنید وقت برای کسب بصیرت بگذارید.
ما به ۴تا بصیرت نیاز داریم.
۱) بصیرت اعتقادی
۲) اخلاقی
۳) اجتماعی
۴) سیاسی.
اینها را توضیح میدهیم.
البته شما ۵تای دیگر به آنها اضافه کنید. من این ۴ تا را براساس وقت بگوییم.
بصیرت اعتقادی است؛ باید اعتقادات ما با آگاهی و با فهم باشد. یک جوان باید خداشناسیاش، پیغمبرشناسیاش و اعتقاد به ائمه اطلاعاتش از روی فهم و درک باشد. با مطالعه و با سوال از علما با تحقیق بصیرت اعتقادی اگر باشد دشمن نمیتواند بر انسان نفوذ کند.
داستانی را برایتان تعریف کنم. جالب است میدانید پنجاه سال تمام تقریبا به دستور معاویه خبیث. لعن و سب امیرالمومنین علی(ع) میشد. در خطبههای نماز جمعه در مسجدها حتی مسجد ساخته بودند به نام مسجد سب علی یعنی مسجد ناسزا گفتن به حضرت علی(ع) آنقدر این سب به علی(ع) گسترده بود که اگر در خانههایشان نماز میخواندند و مقید نبودند بعد از نماز بایستی به امیرالمومنین سب میکردند یعنی ناسزا و فحش،
بعضیها میپرسند این لعن از کجا شروع شده؟ بنیان و شروع لعن را معاویه گذاشت بنیان سب را اینها گذاشتند بعد شما میبینید در زمان امام صادق(ع) اگر اینها موضع گرفتند ائمه ما شروعش با آنها بوده، آن هم سب، سب غیر از لعن است.
لعن یعنی زمانی که مثلا بگوئیم خدا لعنتش کند یعنی خدایا رحمتت را از او بردار، لعن یعنی محرومین از رحمت، وقتی میگوئیم مثلا “اللهم العن اول ظالم: یعنی خدایا این را مشمول رحمتت قرار نده”. کسی که امام حسین(ع) را کشته، کسی که ناراحتی حضرت زهرا(س) را فراهم کرده، کسی که قصد حق امیرالمومنین را کرده است. یعنی چه؟ یعنی اینکه خدایا این لیاقت رحمت ندارد لعن در مقابل رحمت است و سب غیر از لعنت است. سب یعنی فحش ناسزا. لذا در روایات داریم سب نکنید.
قرآن میفرماید: بتهای مشرکین را نیز سب نکنید چون آنها هم به خدای شما فحش میدهند.سب را معاویه راه انداخت. عمربن عبدالعزیز سال ۹۹ به قدرت رسید یعنی درست ۵۰ یا نزدیک ۶۰ سال بعد از جریاناتی که اتفاق افتاده بود سب میکردند. میخواست سب را بردارد اما حریف نمیشد حسابی در بین مردم جا افتاده بود.
روزی پزشکی مسیحی را دید به او گفت: من از تو میخواهم کاری را انجام بدهی برایم. گفت چه؟ گفت یک روز که من در کاخ نشستم و علما و بزرگان و شخصیتهای بزرگ هم اطراف من نشستند وارد شو. دختر من را از من خواستگاری کن. بگو جناب خلیفه من آمدم دخترت را خواستگاری کنم گفت: جناب عمر من زن نمیخواهم. گفت: من که نمیخواهم به تو دختر بدهم این یک (به قول بعضیها) یک مکر علمی و برنامه ریزی است. تو بیا و من هم به تو دختر نمیدهم چون تو مسیحی هستی بعد تو بگو پس چرا پیغمبر(ص) دختر به امیرالمومنین(ع) داد همین را بگو و برو و کارت دیگری نداشته باش وارد شد پزشک مسیحی، عمربن عبدالعزیز نشسته و شخصیتها نشستهاند اطرافشان، سلام کرد. بفرما چکار دارید؟ گفت: جناب خلیفه آمدهام خواستگاری دخترتان، گفت شما دینتان چیست؟
گفت من مسیحی هستم. گفت ما دختر به غیر مسلمان نمیدهیم. دختر فقط به مسلمان میدهیم. مسلمان به مسلمان. دختر به مسیحی نمیدهیم. گفت: پس چرا پیغمبر(ص) شما دختر خود را به امیرالمومنین(ع) دادند. عمربن العزیز و اطرافیانش عصبانی شدند گفت: امیرالمومنین(ع)، اول مسلمان عالم بود. اول کسی بود اسلام آورد. به علما گفت: جوابش را بدهید.
همه گفتند ساکت شود این حرفها چیست که میزنی اول کسی که به اسلام روی آورد علی بود اول کسی که از اسلام دفاع کرد علی بود. این چه حرفی است که میزنید پزشک مسیحی گفت: پس چرا سبش میکنید؟ اگر مسلمان است اگر اینگونه است پس چرا سبش میکنید؟ همه سرهایشان را پایین انداختند، عمربن عبدالعزیز گفت یا جوابش را میدهید یا اینکه از فردا سب کردن ممنوع است. جواب نداشتند با این برنامهریزی به جامعه به علما بصیرت داد. و بالاخره جلوی سب را گرفت. ایشان خیلی خدمت کرده البته ایشان خودشان هم از بنیامیه است. نمیخواهم بگویم حکومتش مورد تأیید است.
ملاقاتی با امام محمدباقر(ع) کرد. میخواست مکه برود. گفت میشود یک حدیثی از جدتان برایم نقل کنید؟ امام باقر(ع) حدیثی از رسول خدا(ص) را نقل کردند که یک تکه از این حدیث این بود که گرفتن حقی که برای آدم نیست جایز نیست. چیزی که حق آدم نیست را نباید از دیگران بگیرد. تا این را از امام محمدباقر(ع) شنید گفت: قلم و کاغذ بیاورید. همانجا نوشت فدک را برگرداندند. از کسانی که سب حضرت را برداشت ایشان بود. فدک را به اهلبیت برگرداند. ایشان حکوتش زیاد طول نکشید. دوسال، از سال ۹۹ تا ۱۰۱ بیشتر حکومت نکرد. منظورم روی این بُعد است.
بصیرت اعتقادی.
بصیرت اعتقادی یعنی باورهای ما باید درست باشد. الان خیلی از باورهایمان از امام زمان(عج) درست نیست. در همین مملکت میگویند ظلم کنید تا امام زمان بیاید. اصلا مخالف با انقلاب و امام بودند. میگویند باید ظلم کنیم اینها نمیفهمند که امام زمان (عج) میآید تا ظلم را از بین ببرد. به جای انجام وظیفه در غیبت زمان امام زمان(عج) به دنبال علائم ظهور هستند. الان دیدهام برخی از افراد نوشتهاند سال فلان آقا ظهور میکند کی کجا آقا را دیده، در دوره غیبت تکذیب کنیم نباید تأیید کنیم. بله افرادی خدمت امام زمان(عج) رسیدهاند؛ بحرالعلومها، مقدس اردبیلی، ولی اینها درب دکان باز نکردند الان چند تا به جرم ادعای همسری امام زمان زندان هستند. حضرت موسی(ع) به میقات رفت و قرار بود سی روز برود و عبادت کند. بعد از اینکه عبادتش تمام شد الواح تورات را بگیرد و بعد بیاید، خداوند میخواست قوم بنیاسرائیل را محکی بزند ۱۰ روز تمدید شد. سی روز آن ۴۰ روز شد.. هارون را جای خودش قرار داد تا مردم به هارون مراجعه کنند تا از خداپرستی دست برندارند، وقتی برگشت دید مردم گوسالهپرست شدند، یعنی به فاصله ۱۰روز خداپرستی به گوساله پرستی تبدیل شد. امام زمان(عج) حدود ۱۰۰سال است غیبت دارد. مردم آخرالزمان آدمهای خوبی هستند روایت داریم که اینها از مردم دورانهای گذشته بهترند. هزار و خوردهای سال از غیبت میگذرد هنوز مردم به خدا و امام زمان(عج) اعتقاد دارند. چطور موسی(ع) یک ملاک گذاشت گفت هارون ملاک است امام زمان(عج) هم رفته غیبت کرده و یک ملاک گذاشته گفته علما، نه دراویش نه صوفیه نه فرقههای انحرافی «اما من کان من الفقها» یک خط به ما داده امام زمان(عج) دهها روایت داریم چرا علما؟ چرا نگفتهاند زهّاد، عبّاد، پیرمردهای قوم، رئیس هر کشور، رئیس جمهور هر مملکت. نه، میخواهد حکومت اسلامی باشد. میخواهد طاغوتی باشد هرکس میخواهد قدرت دست هر نظامی باشد. آن کسی که باید زمام را به دست بگیرد فقیه است «من الفقها» تازه آن هم با شرایطی، بله معصوم نیست که الان ما از او استفاده کنیم ولی عادل که هست، عصمت برای امام شرط است، برای فقیه عدالت شرط است. علم لدنّی برای امام شرط است، فقیه علم لدنی ندارد مثل امام. امام ۵سال دارد علمش از خداست در فقیه علم اجتهاد شرط است در معصوم ولایت تکوینی شرط است معجزه و کرامت دارد، اما در ولایت فقیه ولایت تکوینی شرط نیست. عبادت، تقوی، زهد، مخالفت با هوی یعنی شما یک پزشک متخصص در منطقهای نبود. بالاخره به سراغ پزشک عمومی، می روید. به سراغ بقال یا عطار نمیروی و بگویی پایم درد میکند. بالاخره پزشک عمومی است. وقتی دسترسی به امام معصوم ممکن نیست. چه کسی باید قرآن را تفسیر کند؟ چه کسی باید روایت را تفسیر کند؟ این افتخار شیعه هست که در زمان غیبت ارتباط با قرآن و روایات را از طریق عالم میداند و هر کسی را ولی امر نمیداند. این اولین بصیرت اعتقادی بود. دو تا داستان کوتاه برایتان بگویم. شخصی بود به نام حسنبن عبدالله، زمان امام کاظم آدم متدین، مومن، عابد و زاهد و ضد طاغوت، آدمی که اهل امر به معروف و نهی از منکر بود منتهی امام کاظم را قبول نداشت و شیعه نبود. امام کاظم(ع) هر وقت به مسجد وارد میشد به او سلام میکرد، او را اباعلی خطاب میکرد و میفرمود: «انّی احبّ عملک» من از کارهایت خوشم میآید، در مسجد الحرام قرآن میخوانند، نماز میخوانند، روزه میگیرند طواف میکنند، حج انجام میدهند. اینها کارهای خوبی است. من از همه کارهایت خوشم میآید ولی از عقیدهات خوشم نمیآید. برو عقیدهات را درست کن، گفت: آقا چه کنم. گفت: برو تحقیق کن، نمیگویم از من امام کاظم، برو از فقهای مدینه، علما، دانشمندان، مدتی رفت و برگشت و گفت: آقا به نتیجه نرسیدم. خود شما بفرمائید، آقا شروع کرد و برایش ولایت امیرالمومنین مطرح کرد. فرمود: ولایت امیرالمومنین در رأس هست تو اعتقاد به ولایت نداری، حسن بن اباعبدالله علی بصیرت اعتقادی پیدا کرد. امروزه بازار ادیان و فرقهها باز است، بازار کتب، سایت وبلاگ، ماهواره و شبکه است هواستان جمع باشد. جوانی به نام محمد طیار بود، نقل کرد که من زمان امام محمدباقر(ع) خیلی گیر کردم در مذهب حق، حداقل چهار تا مذهب و مکتب خودش را نشان داده بود آن زمان یکی زیدیه بودند. من با زیدیه گفتو گو کردم در مکه، دستهی دوم حروریه است. حروریه خوارج هستند چون اسم منطقهشان به این نام است آنها را حروریه میگفتند. اینها میگفتند: امیرالمومنین علی(ع) العیاذ بالله کافر است. دسته سوم عذریّه بودند. عذریّه میگفتند: جبر، هر اتفاقی میافتد ما کافر هستیم خدا خواسته شمر، شمر شود و امام حسین(ع) بشود امام حسین(ع) این اگر باشد. پس تمام بعثت انبیا و قرآن و بهشت و جهنم همه باید تعطیل شود. به چه دلیل، خدا خواسته من گناه کنم و به جهنم بروم خیلی زور دارد. خدا خواسته نه این نیست. انسان مختار است. عذریّه جبری بودند. مرجعه گروه چهارم بودند که دین را خیلی سهل میگرفتند. میگفتند دلت پاک باشد نماز خواندی خواندی، اگر نخواندی هم نخواندی. آدمهایی هستند که الان اینگونهاند. من یک وقتی تهران داخل فرودگاه بودم آقایی آمد پیش من و گفت: حاج آقا من دلم پاک است، نه نگاه به کسی میکنم نه دروغ میگویم همه را هم دوست دارم ولی شراب میخورم نماز هم نمیخوانم. من بهشت میروم. من همینطور ماندم چه بگویم. شراب میخورم نماز هم نمیخوانم ولی دلم پاک است. این چه دل پاکی است که دل پاک قرآن کریم میگوید، که درخت میوهاش پر از کرم باشد و شما بگویید ریشهاش پاک است. چطور میگویید پاک است. اینکه میوهاش این را نشان نمیدهد. میوهی پر از کرم، «مثلک لکلمت طیبه کشجرة طیبه» محمد طیار میگوید: من در چهار مکتب گیر کرده بودم زیدیه، عذریه، حروریه، مرجعه. ناراحت داخل خانه آمدم و درب را بستم و همینطور که داشتم ذکر میگفتم(ذکر، دعا، توسل؛ اعتقادات آدم را قوی میکند) ناگهان درب را زدند درب را باز کردم شخصی دم درب آمد، محمد طیار شما هستید، گفتم بلی بفرمائید. «أجب امامک» امامت را جواب بده. امام باقر(ع) تو را میخواهد. بلند شدم آمدم خدمت امام باقر(ع) تا وارد شدم. من در ذهن خودم عقیدههایم را بررسی میکردم به کسی نگفته بودم آقا فرمود: «لا إلی الزیدیه، و لا إلی الحروریه، و لا إلی العذریه و للمرجعه، علینا علیبا» نه به سراغ زیدیه برو نه حروریه، نه عذریه نه مرجعه، بیا سراغ خود ما. خوشحال شدم الحمد لله عقیده ام اصلاح شد. چهار جور بصیرت. «مزیت علی بصیر» به مناسبت نام ابالفضل العباس که در زیارت نامهاش میخوانیم با بصیرت بود. اول بصیرت اعتقادی عقیدهمان را درست کنیم. حالا اگر از من بپرسید چطور؟ راهش را هم به شما میگویم. روایت داریم «جابر العلما تستبصر؛ با عالم نشست و برخواست کنید بصیرت پیدا میکنید» از عالم بپرسید از کسی که آگاه است، این بصیرت اول.
بصیرت اخلاقی
بصیرت اخلاقی دومین بصیرت است. بیشتر گیرها هم همینجاست.«ابصرا الناس من ابصر علی عیوبه و عقل عن ذنوبه؛ بصیرترین مردم کسی است که عیبهای خودش را بشناسد». الان چقدر آروم اینجا نشسته است؟
در این جمعیت چه کسی چه عیبی اخلاقی دارد نمیدانیم. چه کسی حسود است؟ نمیدانیم، چه کسی نگاه به نامحرم میکند؟ نمیدانیم .چه کسی بدبینی دارد؟ نمیدانیم. چه کسی دروغ میگوید؟ چه کسی کینهای است؟ چه کسی اسیر شهوات است؟ نمیدانیم عیوب خیلی زیاد هستند. چه کسی عصبانی است چه کسی حریص است. چه کسی دنیادوست است؟ چه کسی در رفاقت اهل کلک زدن است؟ چه کسی خدعه گراست؟ هرکسی الان یک کاغذبگذارد. من اوائل انقلاب یادم است وقتی میخواستیم به جبهه، برویم کاغذی از سپاه آوردند. گناهانی که انجام دادید را بنویسید. من یادم است. من همان موقع به بچگی خودم که آن موقع ۱۸سالم بود نوشته خدا ستارالعیوب است. همان را الان اگر سپاه پیدا کند هست. امام برای این اقدام سپاه صدایش درآمد گفت این چه کارهایی است که میکنید این که گزینش نیست. الان خیلی اصلاح شد. آن موقع گفتند گناهانی که تا الان انجام دادید. خداوند که ستارالعیوب است شما چکار دارید چه گناهانی انجام دادهاند. چه گناهان مخفی چه گناهان آشکاری، بله حالا شما یک وقتی میپرسید نماز جمعه تشریف میبرید یا نه. خب البته این را هم نباید پرسید یک وقت میبیند دوست دارد و میرود و یا نمیرود، نماز جمعه که واجب نیست یکی دوست دارد میرود یکی دوست ندارد و نمیرود بالاخره نماز جمعه عمل ثواب دارد یک عمل واجب است این باید توجه شود که بینماز باشد ممکن است بالاخره او به درد این اداره نمیخورد آدم حقه باز و یا اهل ربایی باشد. حالا الان یک تکه کاغذ خدا رحمت کند شهید جابری(رض) این شهدای خودمان هم باید گاهی درسهایی از آنان یاد گرفت میگویند ایشان یک کاغذ درست کرده بود خصوصی داده بود به دست نیروهای زیر مجموعهاش بالایش نوشته بود «حاسبوا قبل عن تحاسبوا؛ خودتان را محاسبه کنید قبل از آنکه در روز قیامت خداوند محاسبهتان بکند». مثل این کسانی هست که میخواهند قسط بدهند، خودشان پول را میشمارند دفترچه را نیز نگاه میکنند. آری سه تا ۵۰تومان میشود ۱۵۰ میگذارد لای دفترچه هم مامور بانک را معطل نمیکند و هم خودش را، اما یک آدمی که نمیداند و همهاش دست در این جیب و آن جیبش میکند و میخواهد پول جور کند آخرهم پول کم میآورد و باید از بانک بیرون بیاید. خودتان را محاسبه کنید اینها را میداد به سربازهایش به نیروهایش میگفت: اینها خصوصی است به کسی نشان ندهید. ۳۰مورد نوشته بود جلویش را نیز یک پرانتز یا یک مربع گذاشت مثلا نوشته بود غیبت، تهمت، دروغ، نماز قضاشدن مثلا نماز صبح. به آنها میگفت اینها را هفته به هفته جلوی رویتان قرار بدهید. و میبینید که مثلا این هفته دو تا غیبت کردهای، علامت بزن. دو روز نماز صبحم قضا شد علامت بزنید. نگاه به نامحرم کردهای، علامت بزن، آخر هفته جلویتان بگذارید. بله ۱۶-۱۷ تا گناه در یک هفته هفت روز اگر ۵۵هفته در این هفت تا ضرب شود هفتهاش بشود بیست تا. ببینید تا آخر عمر چقدر میشود میگفت: آخر هفته توبه کنید اینها را کنار بگذارید هفته دیگر کمتر کنید این خوب است. دومین بصیرت، بصیرت اخلاقی است یعنی انسان عیبهای خودش را بشناسد بداند مشکلش چیست؟ وقتی خدمت پیغمبر گرامی اسلام میرسیدند بعضیها تا گفتند آقا من را موعظه کنید. میشناخت مریضی را میدانست چه دردی دارد که به او قطره نمیدهند در گوش بریزد آن کسی که پادرد دارد که قطره نمیدهند در چشمش بریزد. ببینید چه دردی دارد. تا وارد شد بر پیغمبر(ص) نگاهی میکرد و میفرمود «و حفظ لسانک؛ تو برو زبانت را کنترل کن». میگفت آقا یک چیز دیگر بفرما. پیغمبر میگفتند همین کافی است. دکتر خوب کسی نیست که پانزده تا دارو بنویسد که گیرهم نیاید یک نسخه و یک دارو. باز دیگری آمد یا رسولالله مرا موعظهای بکنید. فرمود:«لاتعضب؛ عصبانی نشو» خودت را کنترل کن. آن دیگری خدمت پیغمبر آمد؛ آدم بی فکری بود هرکاری میکرد بی حساب و بی گدار به آب میزد حضرت فرمود: سه بار اگر بگویم گوش میدهی. دارویش را مصرف میکنی؟ یا اصلا داروخانه نمیروی بگیری؟ و میروی نسخهاش را پاره میکنی؟ گفت: نه آقا گوش میدهم. سه بار اعتراف گرفت. فرمود:«إذا هممت بالامر فدبّر بالعاقبة؛ از این به بعد بیگدار به آب نزن میخواهی کاری انجام بدهی عاقبتش را بسنج». امروز پیغمبر(ص) که نیست که ما برویم مقابلش بگوئیم یا رسولالله بنده اشکالم چیست بفرمائید رفع کنید خب چکار کنیم؟ قرآن میگوید یک راه حل دارد. «بلل النسان علی نفسه بصیره؛ خودتان که خودتان را میشناسید بصیرت اخلاقی است». یعنی خودم سعی کنم بر نفسم بر شهوتم با آن کنار بیایم. خیلیها از من میپرسند ما جوانها در نماز صبح سست هستیم. خب کار دست خودتان است از من چه میخواهید معجون میخواهید بدهم بخورید نماز صبح برخیزید. نه. همهاش میگوید چه کنیم. ساعتی کوک کن. نذری کن. زودتر بخواب. ارادهات را تقویت کن. چه کنیم فلان گناه شهوانی را ترک کنیم. خودتان، خودتان. این بصیرت اخلاقی میشود.
بصیرت اجتماعی
بصیرت سوم، بصیرت اجتماعی است. بعضیها در مسائل اجتماعی دچار اشکال هستند. عثمانبن مظعون صحابه جلیلالقدر صحابهای که اینقدر متدین است وقتی که پیغمبر(ص) رقیه دختر خودش را در بقیع به خاک سپرد دعا کرد خدایا این دختر من را به صحابه جلیلالقدر عثمان بن مظعون ملحق کن با او محشورش کن. ولی دچار اشکال و اشتباه اجتماعی شده و آن اشتباه این است که فکر میکند آدم باید از مردمدوری کند تا دین داشته باشد. لذا زن و بچه را رها کرده بود و رفته بود یک گوشه عبادت بکند این هنر نیست اسلام میگوید در جامعه و بین مردم باشی پیغمبر گرامی اسلام او را خواست و به او گفت این کار تو اشتباه است. من که پیغمبر شما هستم زن دارم، غذا خوب میخورم هر روز روزه نیستم گاهی روزه هستم گاهی نیستم اینطور نبود که شما فکر کنید بله حدیث دیدهام که پیغمبر اسلام سه روز پشت سر هم یک غذای سیر نمیخورد. یعنی اینطور نبود که هر روز غذایش کامل باشد. نه گاهی کامل، گاهی ناقص، گاهی روزه، گاهی شب میخوابید گاهی عبادت میکرد. دهه آخر ماه رمضان رختخواب را جمع میکرد مسجد میرفت. اعتدال باید باشد. پدر جوانی آمد پیش من گفت: بچه من با سه چهار تا از این جوانها جمع شدهاند. یک قبر در قبرستان پیدا کردهاند شبها در آن میخوابند و العفو العفو میگویند. این کار درست است؟ گفتم العفو را در خانه بگوید. اینجا هم میشود گفت: بله میگفت: آقا گفته فلان شخصیت بله ما در قدیم شخصیت را داشتهایم و کسانی بودند که گاهی در قبر میخوابیدند بعد میآمدند: «ارجعونی یعمل صالحا». اما تو ای جوان که در درس فیزیک شدهای پنج شیمی را چهار شدهای. حالا در قبر میروی میخوابی و میگویی العفو؟ برو و درست را بخوان رتبهات را بالا ببر. جوانها پشت مسأله نیفتیم. فریب بعضی از افرادی که به لباس اسلامی دارند ترویج افکار غلط میکنند من روی این منبر نمیخواهم اسم این احزاب را ببرم عرفانهای کاذب گاهی به اسم مهدویت. آقا حاضر نیست یک دفاع از نظام از اسلام از جنگ همهاش حسین حسین حسین، آقا اباعبدالله(ع) جای خودش را دارد تاج سر ما. این همه جوان در این جبههها جان دادند. این همه جانباز بالاخره شما ببینید در سراسر این دنیا من نمیگویم اشکال در نظام نیست نه زمان ما، خدا در قرآن میفرماید؛ چرا راه دور میرویم میفرماید:«در ملک سلیمان که رئیس جمهور و پادشان بود وحی داشت همه چیز در اختیارش بود سلیمان که به باد میگفت حرکت کن، حرکت میکرد به ابر میگفت باران ببار، باران میبارید. به گیاهان میگفت چه فایدهای دارید میگفتند یعنی گیاهان زمان سلیمان طب گیاهی رشد کرد. چون میدانست خاصیت گیاهان چه بود. سلیمان کسی است که جن در اختیارش بود. با یک اشاره تخت بلقیس را کشاند به پایتخت خودش با این حال قرآن میفرماید:«علی ملک سلیمان شیاطین» توطئه میکردند. یعنی همان زمان هم ناراضی بودند خلاف بود. در زمان حکومت امیرالمومنین نجاشی مگر شراب نخورد نجاشی شاعر و مداح امیرالمومنین بود. مگر در زمان حکومت امیرالمومنین منذربن جارود فرماندار امام چهارم صدهزار درهم اختلاص نکرد؟ اینها همه در تاریخ است منذرین جارود اختلاص کرد آقا اولا پستش را خلع کرد مگر زیادبن عدی پدر همین ابن زیاد خبیث، فرماندار امیرالمومنین بود. مگر خیانت نکرد؟ بوده این چیزها در زمانهای گذشته هم ولی اگر در این عالم شما نظامی پیدا میکنید رهبری به این عدالت به این نفوذ کلام به این تقوی، تدیّن واقعا این جای شکر دارد رهبران دنیا کسانی هستند زنش می آید کنارش (آن هم بد حجاب) در مقابل آن پیالههای شراب من یک گزارش از آل سعود میخواندم. قبل از آنکه بعضی از سفرهای غرب بروند اول خمرههای شرابشان میرود خب چرا این جای شکر دارد شما سراسر دنیا را نگاه کنید سراسر دنیا مسئولین رهبر، رئیس جمهور. اینها جای شکر دارد مجلس امام حسین(ع) روضه یاد خدا ذکر. اینها همه نکاتی است. یک وقت شما را فریب ندهند یک وقت شما را دور نزنند من هم مثل شما نبودم زمان طاغوب ولی خواندهام ببینید این کتابهایی که امثال آقای فردوست و دیگران که عمرشان را در کنار شاه گذاشتهاند نوشتهاند. ببینید چقدر فساد در دربار پهلوی بود؟ چه کردند این اشرف پهلویها؟ چه کردند مرکز فساد، شهوت، مواد مخدر در این کشور بودند. اینها جای شکر دارد. تلویزیون ما واقعا این اواخر سالهای ۵۷-۵۶ که رژیم داشت سقوط میکرد. اگر ادامه پیدا کرده بود وضع ما خیلی بدتر از این کشورهای لائیک بود”این شکور این مجالس این همه آوازهها از شه بُوَد” اینها همه از عنایات و توجه خدا و اخلاص امام است. بصیرت، بصیرت عنایتش این است در اعتقادات صحیح در اخلاق تشخیص عیوب در مسائل اجتماعی و چهارم بصیرت سیاسی که ضمن حرفهایم اشاره کردم این عرض من که راجع به موضوع بصیرت که در زیارت نامه ابالفضل العباس(ع) جانباز رشید کربلا میخوانیم. «اشهد انّک لم تهن و لم تنکر و مزیت علی بصیره؛ شهادت میدهم سست نشدیم محکم بودی و بابصیرت بودی».