شب پنجم، فیش محرم۱۳۹۵/ اهمیت تربیت نسل انقلابی
موسسه سفیران انقلاب ۱۳۹۵/۰۷/۰۴
بسم الله الرحمن الرحیم
شب پنجم محرم
ایجاد انگیزه[۱]
بستر زمانه، رویدادهای بسیاری را به خود دیده است. بزرگترین و عظیمترین رویدادی که اتفاق افتاده، کربلا نام دارد. این جریان محصور به مرزهای کشور عراق نیست، بلکه آثارش، همچون خورشید فروزانی تمام گیتی را به تماشا نشسته و هر کسی در پرتو این خورشید عالمتاب قرار گیرد، به اندازه ظرفیت وجودی خویش از آن بهره جسته و درسی از آن میآموزد. در طول تاریخ نیز شهادتطلبان درس شهادت و آزادگان درس آزادگی و مصلحان درس اصلاح از آن آموختهاند.
اما هرچند از زوایای مختلفی به این واقعه پرداخته شده و دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان مطالب بسیاری درباره این واقعه بیان کردهاند؛ امّا زوایای ناشناخته آن بسیار است و امید میرود این زوایای پنهان به مرور زمان، آشکار شود.
یکی از زوایای این واقعه عظیم، تأمل از منظر روانشناسی و تربیت است. کسانی که در انقلاب کربلا و در جبهه حق حضور داشتند، آنچنان تربیت شده بودند که با وجود تهدیدات فراوان از سوی دشمن، تسلیم مطلق مقام ولایت امامِ زمانِ خود بودند و در راه دفاع از امام و آرمانهای او جانشان را به کف دست سپرده و مجاهدانه در دفاع از اسلام، سینه سپر کردند. نوجوانی همچون چون قاسم (ع)، خطاب به امام خود میگوید: «رُوحُی لِرُوحِکَ الْفِدَاء و َ نَفْسِی لِنَفْسِک الوِقاء[۲]؛ روحم فدای روح شما و جانم به قربان جان شما!
مسلم بن عقیل پیشاهنگ آزادی و آزادیخواهی بود. وی در هنگام رویارویی با سپاه ابن زیاد این رجز را خواند:
«أَقْسَمْتُ لَا أُقْتَلُ إِلَّا حُرّاً وَ إِنْ رَأَیْتُ الْمَوْتَ شَیْئاً نُکْرا[۳]؛ هرچند مرگ را چیز ناخوشایندی میبینم، ولی سوگند خوردهام که جز با آزادگی کشته نشوم.»
همین رجز را نیز عبدالله، پسر مسلم بن عقیل در روز عاشورا هنگام نبرد میخواند.
حال جای این سؤالها است که:
تربیت نسل انقلابی عاشوراییان از کجا شروع شده است؟
چه کسانی در تربیت این نسل دخیل بودهاند؟
این نوع تربیت حامل چه پیامی برای زندگیهای امروزی است؟
متن و محتوا
نسل انقلابی عاشورا، تربیت یافته دامن مادرانی است که با رعایت حدود الهی چنین سربازان شایستهای را برای پاسبانی از دین و آرمانهای الهی آماده نمودهاند؛ زیرا در پناه تربیت دینی، تربیت انقلابی صورت میپذیرد و انقلابی بودن، همان داشتن صفات دینی است.
بدون شک مادران مؤثرترین عامل در تربیت کودکان به شمار میروند. حتی رفتارهایی که مادر تحت تأثیر عناصر و ارزشهای فرهنگی، در زمان حمل جنین از خود بروز میدهد، در کودک او اثر میگذارد. امام خمینی (ره) فرمود: «دامن مادر دامنی است که انسان از آن باید درست شود. ... (بچهها) آنقدر که تحت تأثیر مادر هستند، تحت تأثیر معلم نیستند، تحت تأثیر استاد نیستند. از این جهت بچههایتان را در دامنتان تربیت اسلامی [و] تربیت انسانی بکنید تا وقتی تحویل میدهید شما این بچه را به دبستان، یک بچه صحیح تحویل بدهید»[۴]
و در جای دیگر میفرماید: «مادرها مبدأ خیرات هستند و اگر خدای نخواسته، مادرانی باشند که بچهها را بد تربیت کنند مبدأ شرّند. یک مادر ممکن است یک بچه را خوب تربیت کند و آن بچه یک امت را نجات بدهد و ممکن است بد تربیت کند و آن بچه موجب هلاکت یک امت بشود.»[۵]
یکی از مطالبی که روانشناسان در رابطه با شیر مادر تأکید کردهاند این است که فرزند، نه تنها از شیر مادر استفاده کرده و باعث رشد و نمو میشود، بلکه خصوصیات شخصیت مادر، همراه با محبتها، عواطف و نوازشهای او به فرزندش انتقال مییابد و به رشد روانی او کمک میکند. حضرت علی (ع) میفرماید: «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ بُرْهَانُ کَرَمِ الْأَعْرَاق[۶]؛ خوی نکو، نشان وراثت نیکوست.»
اگر در دین اسلام این اندازه به انتخاب همسر شایسته تأکید شده و معیارهای دقیقی برای این بخش زندگی بیان شده، به خاطر تأثیر بیشازحد مادر در فرزندان و خانواده است.
امام حسن (ع) در جنگ چنان به دشمن حمله میکرد که امیرالمؤمنین (ع) میفرمود: اللهاکبر! حسن چه شجاعتی دارد؛ اما امام حسن (ع) از مادر دیگری یک برادر داشت که نام او محمد حنفیه بود. در جنگ جمل امیرالمؤمنین (ع) صفوف لشکر را منظم کرد و پرچم سپاه خود را به پسرش محمد داد و به او گفت: پرچم را ببر. محمد مدت کوتاهی درنگ کرد و آن حضرت دوباره فرمود: پرچم را ببر! او گفت: ای امیرالمؤمنین! آیا نمیبینی که تیرها مثل باران میبارد؟ حضرت به سینه او زد و فرمود: اصل و ریشه مادرت بر تو اثر گذاشته است. (یعنی تو از مادر یک رگ ترس داری) سپس پرچم را با دست خود گرفت و آن را به اهتزاز درآورد.»[۷]
حضرت علی (ع) در سیره عملی و زندگانی فردی خویش، این موضوع را موردتوجه قرار داد. پس از شهادت حضرت زهرا (س)، از برادرش عقیل، که از آگاهان به انساب عرب بود و طوایف و قبایل شبه جزیره عربستان و نقاط مجاور را به خوبی میشناخت، خواست که برای وی همسری پیدا کند که از دلاوران به دنیا آمده باشد تا اینکه فرزندی شجاع به دنیا آورد. عقیل پس از تحقیق، فاطمه دختر حزام بن خالد بن ربیعه را به برادرش معرفی نمود و خاطر نشان کرد: پدران و داییهای این زن از دلاوران عرب در قبل و بعد از اسلام بوده و مورّخان از آنان در هنگام نبرد، شجاعت و دلیری و رادمردیها نقل کردهاند؛ آنچنان که حاکمان زمان آنان در برابرشان سر تسلیم فرود میآوردهاند. در میان عرب شجاعتر و قهرمانتر از پدرانش یافت نشود و مقصود امیرمؤمنان (ع) نیز چنین همسری بود. چنین بود از این مادر فرزندانی شجاع و دلیر همچون عباس علمدار (ع) به دنیا آمد.
آری مادران پارسا و باحیا میتوانند فرزندانی با ایمان و با تقوا تربیت کنند، فرزندانی که لیاقت حضور در کنار امام حسین (ع) را داشته و تا پای جان از حریم اهلبیت (ع) محافظت نمایند. در کربلا نقش تربیتی چند زن بسیار کلیدی بوده و صحنههای عجیبی از آنها ثبت شده است. در اینجا گوشههایی از نقشآفرینی برخی از این بانوان شاخص را مرور میکنیم:
الف) حضرت زینب (س)
زینب کبری (س) یکی از مادران کربلایی است که توسط پنجتن اصحاب کساء تربیت یافته و غذای خود را از وجود مطهر مادری همچون زهرای مرضیه (س) تناول نموده است.
این تربیت است که زینب کبری (س) را آماده نموده تا دو فرزندش محمد و عون؛ را با دستان خویش کفن پوش نموده و فدیة راه حسین (ع) کند. زینب کبری (س)، به فرزندان خود تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدید - کما اینکه آن مظلوم حتی غلام سیاه را از قتال بر حذر میداشت - دائی خود را به مادرش فاطمه (س) قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید.[۸]
ب) حضرت امالبنین (س)
امالبنین پیش از حضور در خانه ولایت، فاطمه نام داشت. بسیار با ایمان و دارای خصلتهای نیکو بود. او از بانوان ارجمند و با معرفت نسبت به جایگاه اهلبیت (ع) است. از آنجا که امیرالمؤمنین (ع) در همسرش خردمندی و صفات نیکو مشاهده کرد، در تکریم و احترامش از صمیم قلب کوشید.
تمام تلاش امالبنین این بود که جای خالی مادر را برای سروران جوانان بهشت پر کند. امالبنین فرزندان دختر پیامبر را بر کودکان خود مقدم میداشت و عمده محبت و عاطفه خود را نثار آنان مینمود و این رفتار را نه تنها وظیفهای عاطفی، بلکه فریضهای دینی میشمرد. وی با درک چنین عظمتی، کمر به خدمتشان بست و حقشان را در حدّ توان ادا کرد.
ثمره زندگی مشترک امالبنین با حضرت علی (ع)، چهار پسر بود به نام: «قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس»، «عبداللّه»، «جعفر» و «عثمان»
تربیت صحیح چنین مادری، هر چهار فرزند را فدای امام حسین (ع) کرد. در زیارتنامه حضرت امالبنین میخوانیم: «خدا و رسولش را گواه میگیرم که تو با اهدای فرزندانت و قربانی کردن آنها در راه آرمانهای حسین (ع) جهاد نمودی؛ گواهی میدهم که تو یار و یاور امام علی بن ابیطالب (ع) در سختیها، مشکلات و مصیبتها بودهای؛ گواهی میدهم که به خوبی از عهده سرپرستی و نگهداری فرزندان زهرای اطهر (س) و ادای امانت ایشان برآمدی؛ تو در نزد خداوند از مقام و منزلت بالایی برخورداری؛ سلام بر تو و بر فرزندان شهیدت!»
ج) حضرت رباب (س)
رباب دختر عاقله و عالمه «عدی بن اوس» از انصار ساکن شام بود. رباب یکی از مادرانی است که کلامش به فصاحت مشهور و زبانش به شاعری مشهور شده بود. هشام کلبی مورخ مشهور درباره رباب میگوید: «وَ الرُبَابُ مِن خِیارِ النِساءِ وَ أفضَلهُن أدبَا وَ جَمَالاً وَ عَقلاً[۹]؛ رباب از بهترین زنان و از برترین آنها در ادب، زیبایی و عقل بود.»
رباب پس از ازدواج با حسین بن علی (ع) مورد توجه و علاقه ایشان قرار گرفت تا جایی که آن حضرت درباره رباب (س) و دخترش، سکینه (س) دو بیت شعر سروده است: «لَعَمْرُک اِنِّنی لَاُحِبُّ دارا تَحُلُّ بها سکینةُ و الربابُ اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالی وَ لَیْسَ لِلاَئمی فیها عِتابُ[۱۰]؛ به جان تو قسم من آن خانهاى را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. من ایشان را دوست دارم و بیشتر مال خود را براى آنان بذل و بخشش میکنیم و کسى نمىتواند مرا مورد عتاب قرار دهد.»
حضرت رباب نیز علاقه وافری به امام حسین (ع) داشت. او در سفر کربلا همراه امام (ع) بود و فرزندش علیاصغر (ع) را به آستان حسینی تقدیم کرد و بعد از شهادت فرزند شش ماههاش، برای آنکه مبادا حضرت اباعبدالله (ع) با دیدن حضرت رباب متأثر شوند، از خیمه بیرون نیامد و صبر نیکوی خویش را نشان داد.[۱۱]
د) مادر عمرو
مادر عمرو، به همراه همسر و پسرش با کاروان امام حسین (ع) همسفر شد. همسر او در کارزار عاشورا به شهادت رسید و پسر او نیز، با تشویق مادر راهی میدان شد. مادر عمرو، پس از شهادت پسرش، ستون یکی از خیمهها را برداشت و با آن دو نفر از اشرار قوم حرامیان را به دوزخ فرستاد و چنین رجز خواند: «من پیرزنی ضعیف هستم که قدم خمیده و پیکرم لاغر و پوسیده شده است، ولی ای گروه کافران! در یاری فرزندان عزیز حضرت فاطمه (س) عزتمند، ضربه سختی به شما میزنم.»[۱۲]
امام حسین (ع) پس از این رجزها، او را به خیمهها بازگرداند و در حق او دعای خیر فرمود. او پس از شهادت امام حسین (ع) همراه با باقی زنان و کودکان، به دست گرگصفتان اسیر شد.
در زمان جنگ تحمیلی هم مادرانی بودند که زینبوار در جهت تربیت فرزندان انقلابی فرزندانشان اقدام کردند، مادرانی که حتی برخی از آنان چهار فرزند خود را تقدیم انقلاب اسلامی ایران نمودند و ذرهای از بابت شهادت فرزندانشان پشیمان نبوده و نیستند. برخی از این بانوان چنان ایمان قوی داشتند که حتی با دستان خویش، فرزندان شهیدشان را به خاک سپردند.
آثار تربیت نسل انقلابی
سؤال دیگری که مطرح میشود این است: «تربیت نسل انقلابی، چه آثاری در جامعه دارد؟»
ضرورتی که همواره در جوامع اسلامی وجود داشته، تربیت نسل انقلابی، مؤمن و ولایی است، نسلی که به منافع اسلام و مسلمانان بیندیشد و در هر مقطعی که قرار بگیرد، همواره انقلابی و مجاهد در میدان حاضر شود. چنین تربیتی است که افراد را برای مبارزه با طاغوتهای درون و بیرون آماده میسازد و در نهایت زمینهساز عصر ظهور مهدی (عج) میباشد. چنین تربیتی در جامعه، آثار فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱. تقویت اخلاق در جامعه
وجود اخلاق در جامعه، از ضروریترین مسائل است. چراکه سعادت بشر به امنیت اخلاقی و معنوی وابسته و انسانیت انسانها با اخلاق معنا مییابد. از اینرو اخلاق مبنایی است برای زندگی نیک و پر فضیلت.
کسانی که تربیت انقلابی شدهاند، بر اساس آموزههای دینی، اخلاق را رعایت میکنند و حاضر نیستند در هیچ صورتی اصول و آرمانهای دینی را زیر پا بگذارند. جامعهای که با چنین افراد انقلابی تشکیل گردد، امورات آن با پایبندی به اخلاق اداره شده و همین سبب امنیت و آرامش در فضای این جامعه میشود. در چنین جوامعی آسیبهای اجتماعی همچون طلاق، بیعفتی، تجاوز به عنف و ... بسیار کم است.
کسی که تربیت انقلابی شده است، در مواجهه با انحرافات جامعه نمیتواند سکوت کند. چنین شخصی بر اساس دستور خداوند و اهلبیت (ع)، امربهمعروف و نهی از منکر را وظیفه شرعی خود میداند و از کسی نمیترسد. او با صراحت و بدون سیاست حرف خود را میزند. این روحیه، روحیه انسانهای انقلابی است. مضمون بعضى از روایات این است که: «کسانی که با امربهمعروف به دنبال رشد جامعه و توسعه ایمان و کار نیک میباشند و با نهى از منکر بینى فاسقان را به خاک مالیده و از سقوط جامعه جلوگیرى میکنند خلیفه و جانشین خدا و پیامبر در زمین هستند و اهداف الهى به وسیله آنها در جامعه تحقق پیدا میکند.»[۱۳]
انسان انقلابی به سادگی از کنار انحرافات جامعه عبور نمیکند، بلکه با دلسوزی و با صراحت نسبت به این قضیه عکسالعمل نشان داده و با امربهمعروف و نهی از منکر خود زمینه برچپیده شدن انحرافات اجتماعی را فراهم میسازد.
مقام معظم رهبری میفرماید: «من دیپلمات نیستم، من انقلابیام، حرف را صریح و صادقانه میگویم. دیپلمات یک کلمهای را میگوید، معنای دیگری را اراده میکند. ما صریح و صادقانه حرف خودمان را میزنیم؛ ما قاطع و جازم حرف خودمان را میزنیم.»[۱۴]
نمونه بارز انقلابی را میتوان در وجود نازنین ابا عبدالله الحسین (ع) دانست که آنی حاضر نشد اخلاق را فدای قدرت و انقلاب گری خود نماید و برای اصلاح امت جدش به صحنه کارزار کربلا قدم نهاد.
امروزه هم هر کشوری با سرمشق گرفتن از امام حسین (ع)، نسل انقلابی تربیت کند، اصول اخلاقی در آن کشور حاکم است و انحراف و تباهی در آن جامع جایی ندارد.
۲. دفاع از حریم ولایت
دومین اثر تربیت انقلابی، دفاع از حریم ولایت است. در طول تاریخ تنها انقلابیون بودند که تا نفس داشتند در راه ولایت ایستادند. نمونههای این انقلابیون را میتوان در طول حیات پیامبر اکرم (ع) و زندگانی اهلبیت (ع) مشاهده نمود. این انقلابیون در کربلا زیاد هستند. یکی از آنها «عبدالله بن الحسن (ع)» است.
عبدالله بن الحسن (ع) نمونهای از نوجوان انقلابی در صحنه کربلا است. هر چند او سن کمی داشت؛ اما با تمام قدرت در برابر دشمن ایستاد تا از حریم ولایت دفاع نماید.
در آخرین لحظات حیات شریف اباعبدالله (ع)، در حالی که سپاه کفر، حضرت را محاصره کرده بودند و به بدن آن حضرت هفتاد و دو زخم وارد نمودند، امام حسین (ع) ایستاد تا اندکى استراحت کند، ضعف بر بدنش غالب شده بود و دیگر قدرت جنگ نداشت، در این هنگام ناگاه از سوی دشمن سنگى آمد و بر پیشانیش خورد، دامنش را بلند کرد تا خون پیشانی را پاک کند، ناگاه قلب او هدف تیر سه شعبه زهرآلود قرار گرفت.
فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّه» سپس سرش را به طرف آسمان بلند کرد و عرض کرد:
«اللّهُمَ اِنّکَ تَعلَمُ اَنّهُم یَقتُلُونَ رَجُلاً لَیسَ عَلى وَجهِ الارض اِبن بِنتِ نَبِىّ غَیرهُ؛ خدایا تو مىدانى اینان مردى را مىکشند که در سراسر زمین، جز او پسر دختر پیامبر (ص) نیست.»
سپس با دست آن تیر را از پشت بیرون آورد، خون همچون ناودان جارى شد، دیگر نتوانست جنگ کند، همان جا ایستاد، در این وقت، ناگاه عبد اللّه بن حسن (ع) [که یازده سال بیشتر نداشت و] بچهاى نابالغ بود، از خیمه بانوان بیرون آمد و دوان دوان خود را به عمویش رسانید و در کنار عمو ایستاد.
ای عمو من هواییت هستم بعد اصغر فداییت هستم
از علیِ تو کم ندارم من روی دست تو جان سپارم من
تا تو را بین دشمنان دیدم دست در دست عمه لرزیدم
تا صدای تو را شنیدم من یا حسن گفته و دویدم من
دیدمت که زپای بنشستی صید گرگ درندهای هستی
دیدمت روی خاک افتادی تشنه و سینهچاک افتادی
باید از بهر تو کنم کاری خون ز اعضای تو شده جاری
امام حسین (ع) وقتى که او را دید صدا زد: «خواهرم، او را نگهدار، زینب (س) از خیمه خارج شد تا او را نگهدارد و به خیمه برگرداند، او به شدّت خوددارى کرد و گفت: «وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّی؛ سوگند به خدا از عمویم جدا نشوم.» یکى از دشمنان به نام بحر بن کعب- و به قولى حرملة بن کاهل- شمشیرش را به طرف امام حسین (ع) فرود آورد، عبد اللَّه به او گفت: «وَیلَکَ یَا بنَ الخَبیثَة أ تَقتُلُ عَمّى؛ واى بر تو اى فرزند زن ناپاک آیا عمویم را مىکشى؟» آن ظالم، شمشیر را به سوى امام حسین (ع) فرود آورد، عبد اللّه دستش را سپر شمشیر قرار داد، دستش بریده و آویزان شد، صدا زد: «یا عمّاه! اى عمو جان.» [و به نقل دیگر گفت: «یا امّاه، اى مادر جان.»] امام حسین (ع) عبد اللّه را به سینهاش چسبانید و فرمود: «اى برادر زاده! در برابر این مصیبت صبر کن و به وسیله آن از درگاه خدا تقاضاى خیر و سعادت کن، که خداوند تو را به نزد پدران شایستهات ملحق مىکند.
در این هنگام حرمله (لعنت خدا بر او باد) گلوى او را هدف تیر قرار داد، آن تیر، سر او از بدن جدا کرد و او در آغوش عمویش حسین (ع) جان سپرد.[۱۵]
در زیارت ناحیه مقدسه از این کودک شهید یاد شده و مورد سلام و درود امام جواد (ع) قرار گرفته است. در این زیارت آمده: «السّلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او حرملة بن کاهل اسدی لعن شده است.
[۱]. تلفیقی از روش ابهام و سؤال.
[۲]. مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، ج۳، ص ۳۶۹.
[۳]. امالی صدوق، ص ۱۶۲.
[۴]. صحیفه نور، ج ۸، ص ۱۶۲.
[۵]. همان.
[۶]. عیون الحکم والمواعظ، ص ۲۸۸.
[۷]. شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۴۳.
[۸]. سوگنامه آل محمد (ص)، ص ۲۹۲.
[۹]. شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار (ع)، ج۳، ص ۱۷۸.
[۱۰]. البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۲۱۱.
[۱۱]. بلخاری قمی، ۱۳۷۸، ج ۳، ص ۴ ـ ۵.
[۱۲]. خوارزمی، مقتل الحسین (ع)، ج ۲، ص ۲۱.
[۱۳]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۲، ص ۱۷۹. (عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ: مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَى عَنِ الْمُنْکَرِ فَهُوَ خَلِیفَةُ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ وَ خَلِیفَةُ رَسُولِه)
[۱۴]. بیانات مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی)، ۱۹ بهمن ۱۳۹۱.
[۱۵]. غمنامه کربلا: ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف، ص ۱۴۸.