بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين باری الخلايق اجمعين و الصلاۀ و السلام علی عبدالله و رسوله محمد و اله الطاهرين. و لعنت الله علی اعدائهم و منکري فضائلهم و غاصبي حقوقهم من الآن الی قیام یوم الدین. اما بعد قال الله الحکیم فی کتابه الکریم: «قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین».[1]
و فی زیارۀ الامام حسین علیه السلام : «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من جهالة و حیرة الضلالة».[2]
جريان عاشورا برای همه انسانها، پيام ها، آموزه های سازنده و زندگی ساز دارد. در اين جريان، مبارزان، جوانمردان، سياست مداران، خانواده، همه و همه از گفتار و کردار امام حسين علیه السلام الگو گرفتهاند. اما در اين ميان تعاليم اخلاقی جریان عاشورا ويژگی های برجستهای دارد که برای هر انسانی سازنده و درس آموز است. در اين گفتار مختصر، به اجمال آموزه های جريان عاشورا را مرور میکنيم.
در ابتدا اشاره ای کوتاه به تاريخچه عزاداری امام حسين علیه السلام داريم :
سابقه عزاداری برای سيدالشهداء علیه السلام
یکی از موضوعات مهم که قبل از طرح پیشینه عزاداری برای امام حسین علیه السلام لازم به یادآوری است، حجیت و فصل الخطاب بودن اعمال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت زينب سلام الله علیها برای مسلمانان و الگوی حسنه بودن آن حضرات در ابعاد گوناگون زندگی برای پیروانش میباشد.
گريه پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای امام حسين علیه السلام
پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نخستین فردی بود که از شهادت فرزندش حسین بن علی علیه السلام خبر داد و برای مظلومیت وی اشک ریخت.
امام حسین علیه السلام نقل کرد: ام سلمه خبر داد: جبرئیل نزد رسول خدا بود و تو پیش من بودی و ناگهان گریستی. پیامبر فرمود:
«بگذار فرزندم را. من تو را رها نمودم، پیامبر تو را برداشت و در آغوش کشید. جبرئیل پس از دیدن این منظره پرسید: آیا دوستش داری؟ پیامبر پاسخ داد: بلی. جبرئیل گفت: همانا امت شما به زودی او را خواهند کشت؛ آیا میخواهی خاک سرزمینی را که در آنجا کشته میشود به تو نشان بدهم و آن را ببینی؟ گفت: بلی پس جبرئیل بالهایش را گشود و زمین کربلا را نشان داد. پیامبر از آن حالت بیرون آمد و در دستش خاک سرخ بود».[3]
نخستین سوگواری ها پس ازجريان عاشورا
بنابر گواهی نخستین اسناد مکتوب عاشورا، عزاداری شیعیان همزمان و پس از حادثه عاشورا به وقوع پیوست. طبری داستان عبور خاندان امام حسین توسط لشکریان یزید از مسیر قتلگاه را یادآور شده و ذکر مصیبت حسین علیه السلام را که توسط خواهرش زینب هنگام دیدن پیکر غرقه به خون و بي سر برادر بر زبان آورده شده است، این گونه گزارش می کند :
«یا محمداه، یامحمداه! درود فرشتگان آسمان بر تو! این حسین است که در بیابان افتاده، با خون خود آغشته گردیده، اعضایش قطه قطعه شده. یا محمداه! دخترانت اسیر شده اند و اولادت از دم تیغ گذرانده شده اند که بر پیکرشان باد می وزد ...» وی در ادامه می افزاید : «با این جملات و کلماتی که زینب علیها السلام ادا کرد، همه حاضران و دوست و دشمن اشک ریختند.»[4]
طبری همچنین از عزاداری در منزل یکی از دشمنان معروف امام حسین علیه السلام به نام خولی بن یزید ازدی یاد می کند که سر امام را از عمرسعد تحویل گرفت و برای بشارت به عبیدالله بن زیاد و گرفتن پاداش، پیش از دیگران به سوی کوفه حرکت کرد و پس از آنکه با در بسته دارالاماره مواجه شد، به خانه برگشت و سر مبارک را در تنور یا صندوقچه ای پنهان داشت. زن حضرمیه او پس از اطلاع، شروع به ناله و فریاد نمود، برای مظلومیت امام حسین علیه السلام و حادثه عاشورا سخت گریست و منزل او را ترک گفت.[5]
بعد از عاشورا نخستين کسی که بر سيدالشهداء علیه السلام عزاداری کرد حضرت زينب سلام الله علیها بوده است.[6]
به دليل اختصار در اين گفتار به همين مقدار از سابقه عزاداری اکتفا می کنيم.
اخلاق و رفتار امام حسين علیه السلام
عظمت وبزرگي حسين بن علي علیهما السلام چنان افق وسيع دين و دينداري و رادمري واستقامت را درخشان كرده است، كه هر عاشق و جوياي حقيقتي را به سوي خود كشانده و شيفتة صفا و عشق خويش مي گرداند.
با نگاهى اجمالى به 56 سال زندگى سراسر خداخواهى و خداجويى امام حسين عليه السلام، درمي يابيم كه همواره بندگى، عشق واقعي به معبود، پاكدامنى و نشر رسالت پيامبر مكرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم و مفاهيم عميقى والاتراز درك و فهم ما، سراسر زندگي آن امام همام را نوراني نموده است. امام حسين علیه السلام خود تجسم اخلاق بود که در جريان عاشورا بيشتر تجلی نمود. در اينجا به چند نمونه از سجايای اخلاقی آن حضرت اشاره می کنيم.
الف : نماز
آن حضرت به نماز و نيايش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسيارى داشت، گاهى در شبانه روز صدها ركعت نماز مي خواند.[7] و حتى در آخرين شب زندگى، دست از نياز و دعا برنداشت و خود امام علیه السلام از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خداى خويش به خلوت نشسته وبه راز و نياز به معشوق خويش بپردازد و فرمود: خدا مي داند كه من نماز و تلاوت قرآن و دعاى زياد و استغفار را دوست دارم.[8]
حضرتش بارها پياده به خانه كعبه شتافت و مراسم حج را برگزار كرد.[9]
ب : وفاداری
اگر چه امام حسین علیه السلام می فرماید : «فانی الاعلم اصحابا اوفی»؛ همانا من یارانی باوفاتر از یارانم نمی شناسم».[10] اما سرآمد همه وفاداران، حضرت عباس علیه السلام است که ایثار و فداکاری او مرهون تربیت صحیح علوی است.
امام سجاد علیه السلام می فرماید : «رحم الله عباس، اثر و ابلی و فدی اخاه بنفسه حتی قطعت یداه»[11] خدا عمویم عباس را مورد رحمت ویژه قرار دهد، چون ایثار کرد و برادرش را بر خود مقدم داشت تا این که دو دستش را قطع کردند.
در اینجا به چند نمونه از ایثار و وفاداری حضرت ابالفضل العباس علیه السلام اشاره می کنم:
الف : ایثار نخست
هر دو فرزند قمر بنی هاشم علیه السلام یعنی محمد و عبدالله در کربلا حضور داشتند حضرت ابوالفضل علیه السلام هر دو را به میدان نبرد فرستاد. آنها هم رفتند و به شهادت رسیدند. در مقابل یک جمله هم پیدا نمی کنیم که حضرت ابوالفضل علیه السلام در مورد فرزندانش گفته باشد، یا این که به بالین آنها رفته باشد؛ زیراحضرت می گوید : اگر من بروم شاید برادرم خجالت بکشد.
ب : ایثار دوم
بعد از پسرها حضرت به سراغ برادرهایش، یعنی عبدالله، جعفر و عثمان آمد و هر سه را برای نبرد فرستاد تا به شهادت رسیدند. در اینجا نیز به بالین هیچ کدام نیامد و هیچ حرفی در مورد آنها نزد.
ج : ایثارسوم
روز عاشورا خدمت برادر آمد و گفت : آقا جان! آیا اجازه جنگ و نبرد به من عنایت می کنید؟ امام حسین علیه السلام فرمودند : تو پرچم دار منی اگر بخواهی بروی سپاه من پراکنده و متفرق می شود. قمر بنی هاشم علیه السلام گریه کردند و گفتند : آقای من! سینه ام از این زندگی ذلت بار و نکبت بار؛ یزید و یزیدیان تنگ شده و خسته شده ام. ابی عبدالله علیه السلام فرمودند: «فاطلب لهؤلاء الاطفال قلیلا من الماء» برو و برای بچه های من مقداری آب بیاور. قمر بنی هاشم علیه السلام قهرمان بی نظیری است و اگر به صحنه نبرد برود یک نفر را باقی نمی گذارد، ولی می بیند مولایش دوست ندارد او بجنگد و به او می گوید مأموریت تو جنگیدن نیست باید حالت تدافعی بگیری. حضرت نیز ایثار کردند و به فرمان مولایش کنار آب آمدند و آب را تا نزدیک لب هایش آورد، ولی دوباره روی آب ریخت و به خودش خطاب کرد : ای نفس مولایت و بچه های مولایت تشنه هستند. به خدا قسم این عمل دینی من نیست و این کار را نمی کنم. به همین خاطر است که امام حسین علیه السلام به ایشان فرمودند: «بنفسی انت»؛ جانم به فدایت.[12]
جمع بندی
جریان عاشورا آموزه های بی نظیری از خود در تاریخ ثبت کرده است که این گفتار به دلیل اختصار بودن آن فقط به ذکر چند نمونه از ایثارحضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام اشاره کردیم.
روضه
هنگامی که برادران یوسف علیه السلام می خواستند یوسف علیه السلام را ببرند، حضرت یعقوب علیه السلام سبدی پر از غذا و آب به برادران یوسف علیه السلام داد و در حفظ و نگهداری یوسف علیه السلام سفارش زیادی کرد : می گفت : «به این امانت خیانت نکنید. هر گاه گرسنه و تشنه شد، آب و غذایش بدهید...» اما وقتی از منزل دور شدند، کینه هایشان آشکارشد و شروع به اذیت و آزار کردند. یوسف علیه السلام را اذیت می کردند و او توان مقابله نداشت. او را پای پیاده می دواندند و اذیتش می کردند. یوسف علیه السلام دیگر خسته و تشنه شده بود. از برادران آب طلبید؛ ولی آنها آب را جلوی چشمان تشنه یوسف علیه السلام بر زمین ریختند.
اینجا برادری به خاطر این که آب به برادرش نرسد، آب را بر زمین ریخت؛ ولی کربلا حضرت اباالفضل علیه السلام با لب تشنه به آب رسید؛ ولی به خاطر تشنگی برادرش، آب را بر روی آبها ریخت. مشک ها را پر آب کرد و خود با لب تشنه از شریعه فرات بیرون آمد؛ اما 4 هزار تیرانداز امید او را ناامید کردند. دستانش را قطع کردند. عمود آهنین به فرقش کوبیدند و بدنش را پر از تیر کردند ...
مادرم داده به من درس وفاداری را عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم
گاه سردار علمدار و گاهی سقا گه به پاس حرمت گشت زنان چون شیرم
کربلا کعبه عشق است منم در احرام شد در این کعبه مقصود دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود حج من و تقصیرم[13]
عبدالرحمن حکیمی
[1] انعام / 162.
[2] مفاتیح الجنان، زیارت اربعین
[3] سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، تحقیق بحرالعلوم، تهران، نینوی، ص250.
[4] تاریخ الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر طبری، ج 5، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ص455.
[5] همان.
[6] محمد بن عبدالواحد الموصلی، النعیم المقیم لعتره النباء العظیم، مناقب آل محمد، تحقیق العلامة السید علی عاشور، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1424، ص1
[7] عقد الفريد، ج3 ص143.
[8] ارشاد مفيد، ص214.
[9] مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص224 - اسد الغابة، ج2، ص20.
[10] سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج11، ص477.
[11] امالی صدوق، ص548.
[12] حسین گنجی، رمز و راز کربلا، ص103-104.
[13] محمدهادی میهن دوست، گریزهای مداحی، ص295