سخنران : آیت الله علم الهدی مکان : حرم مطهر رضوی رواق امام خمینی(ره) تاریخ 30/8/1391
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله؛ السلام علیک یابن رسول الله؛
أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذی سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ،
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ فی سِـرِّهِ وَ عَلانِـیَـتِـهِ،
أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ،
السلام علی المرمل بدماء،
أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ،
أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،
أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ،
أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ،
لعن الله علی ظالمیک من الاولین والاخرین
ورزقنا الله طلب ثارک مع الامام المنتظر المهدی روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء ابداً.
وبعد قال ابوعبدالله الحسین علیه السلام: «بل اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الإصلاحِ فِي امّة جدّي أُرِيدُ أَن آمُر بِالمَعرُوفِ وَ أَنهي عَنِ المُنكَرِ »
اقامه عزای سیدالشهدا علیه السلام و سوگواری آن حضرت در این دهه و در این ایام، باید دارای دو نقش باشد.
نقش احساسی و عاطفی
که خوشبختانه در قالب مراسم و برنامه های متنوع و مبتکرانه ما، بوسیله اشکها وسینه زنی ها و عرض ارادت های متنوع اجرا می شود. ما در نقش آفرینی در کانون عشق و احساس نسبت به جریان کربلا و سیدالشهدا کمبودی نداریم. میزان عرض ارادت و دلدادگی ها و احساسات و عواطف که از ما بروز می کند در برابر مظلومیت میوه دل پیامبر و عزیزانش مورد تقدیر آن حضرت و اهل بیت علیهم السلام است.
نقش فکری و عقلانی
بُعد دوم عزاداری امام حسین علیه السلام عشق و دلدادگی ها به ابی عبدالله؛ نقش آفرینی در کانون فکر و اندیشه است. که متأسفانه در این جهت تا اندازه ای کُمیت ما لنگ است. درست در پهنه عرض ارادت ها، احساسات و عواطف که در مقام عشق به سید الشهداء علیه السلام و یارانشان انجام می دهیم؛ حوزه معرفت شناسی ما نسبت به آموزش های حسینی و تنظیم برنامه فکری و اعتقادی مخصوصاً در عرصه های اجتماعی ـ سیاسی بر اساس اندیشه حسینی و جریان عاشورایی در ما کمتر وجود دارد.
وظیفه امروز ما
آنچه امروز با استفاده از بصیرتی که مردم ما پیدا کردند و رشدی که در شناخت و معرفت مردم ما نسبت به اهل بیت علیهم السلام پیدا شده است، در جهت گسترش و توسعه نقش آفرینی این عزاداری در حوزه فکر و اندیشه کوشش کنیم خط امام حسین علیه السلام را بشناسیم. ماهیت جریان کربلا وعاشورا برای ما مشخص بشود و سعی کنیم در این جریان حاکم بر امروز جامعه ما، در سلک عاشورائیان در بیاییم. علیرغم اینکه بعضی فکر می کنند مظلومیت سیدالشهداء علیه السلام و جریان قیام آن حضرت یک جریان تاریخی است که در محرم سال 61 هجری قمری اتفاق افتاده است و تنها نقل جریان ها و حوادث و رویدادهای آن روز، عکس العملش برای ما فقط باید در حوزه عشق و عاطفه و اشک باشد؛ مسئله این گونه نیست.
وجود اقدس سیدالشهداء علیه السلام در سال 61 هجری قمری در سرزمین کربلا، جریان را افتتاح کردند، نه اینکه جریان فقط در آن زمان بود. جریانی را افتتاح کردند این جریان با آن تعالیم عالیه و با آن پیگیری های شدید ولایی امام سجاد علیه السلام و بقیه ائمه علیهم السلام در دوران مختلف زندگانی امت اسلام به صورت یک جریان حاکم و یک جریان زنده در هر زمانی درآمد. یعنی در هر زمانی جامعه شیعه و امت اسلام، دقیقاً یک میدان کربلاست، دو جناح در برابر هم هستند، جناح یزیدی و جناح حسینی؛ مهم این است که ما این دو جناح را بشناسیم ودر جریان وجود مقدس ابی عبد الله علیه السلام و جناح عاشورا در بیاییم.
دستور امام هشتم به ریان ابن شبیب
صاحب این قبر مطهر وجود اقدس مولا امام هشتم علیه السلام، به ریّان ابن شبیب دستور می دهند و می فرمایند: «یَابنَ الشَبیب اِذا ذَکرتَ الحُسین وَ اَصحابَه فَقُل یا لَیتنی کُنتُ مَعَکُم فَافُوز فَوزَاً عَظَیماً» ای پسر شبیب هر وقت به یاد امام حسین و اصحابش افتادی؛ بگو ای کاش من هم با شما بودم و به همان فوض عظیمی که شما نایل شدید، من هم نایل می شدم. یک تحلیل عقلانی در مورد فرمایش امام هشتم علیه السلام و سفارشی که آن حضرت در این جمله به ریان ابن شبیب می کنند، دقیقاً موقعیت و موضع امروز ما را در جریان کربلا و عاشورا روشن می کند.
اقسام آرزو
برادران و خواهران! آرزو کردن بر دو قسم است یک وقت انسان متوهمانه و خیال پردازانه آرزو می کند؛ این آرزویی است که امکان رسیدن به آن نیست، بنده آرزو می کنم ای کاش هزار سال قبل در دنیا بودم و چنین و چنان می کردم. آرزو می کنم ای کاش من در فلان نقطه کره زمین قرار داشتم و به چنین و چنان می رسیدم. این آرزوها آرزوهای خیالاتی است، آرزوهای متوهمانه است، آرزوی عقلانی نیست. عاقل، هیچ وقت این گونه آرزو نمی کند. اینها خیالات و توهم است و آرزوی خیالاتی و متوهمانه درست نیست.
یک آرزو؛ آرزوی عقلانی است؛ انسان چیزی را آرزو کند که به آن دسترسی دارد. حتی می گویند عقلا و حکما چیزی را که شما امید رسیدن به آن را هم ندارید و لو در دسترس شماست هیچ وقت آرزو نکنید. به خاطر اینکه این آرزو گرایش شما را تحریک می کند، شما چیزی را می خواهید که به آن نخواهی رسید، امید رسیدن ندارید؛ وجود این خواسته و عدم اجرای آن، باعث رنج شما در زندگی می شود. حتی انسان آرزویی هم که معقول است اگر امید رسیدن به آن را ندارد، چنین آرزویی نباید بکند. اما اگر آرزو در مورد موضوعی است که هم دسترسی به آن دارد، هم امید رسیدن به آن را دارد؛ این آروز؛ آرزوی، عقلانی است آرزوی معقول است.
از زمان امام هشتم علیه السلام تا زمان کربلا و جریان 61 هجری حداقل 145 یا 150 سال فاصله بوده، در این 145 یا 150 سال؛ امام رضا علیه السلام به ریّان ابن شبیب می فرمایند: « تو آرزو کن ای کاش 145 سال قبل من در کربلا بودم و با شما بودم و به فوز عظیم می رسیدم» اینکه ریّان ابن شبیب بخواهد نسبت به حضورش در 145 سال گذشته آرزو کند؛ این آرزوی خیالاتی است یک آرزوی معقول نیست، آرزوی متوهمانه است. تا چه رسد به من و شما که امروز هزار سال با آن زمان فاصله داریم و بگوییم: یا لیتنی کنتُ معکم فافوز فوزاً عظیماً؛ در زیارت ناحیه سیدالشهداء علیه السلام وقتی زیارت شهدای کربلا را می خوانیم که این زیارت شهدای کربلا، دنباله زیارت وارث است از وجود اقدس امام باقر علیه السلام این زیارت نقل شده «السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ وَ أَحِبَّاءَهُ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَصْفِيَاءَ اللَّهِ وَ أَوِدَّاءَهُ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ دِينِ اللَّهِ» آخرت زیارت می خوانیم «یا لَیتنا کُنا مَعَکُم فَافُوزُ فَوزاً عَظیماً» کاش ما با شما بودیم. اینکه ما برگردیم و بگوییم ما آرزو می کنیم که هزار سال قبل زنده باشیم و در هزار سال گذشته در صحرا کربلا باشیم؛ این آرزو؛ آرزوی خیالاتی و متوهمانه است. نعوذ بالله امام باقر علیه السلام در زیارت شهداء به ما دستور می دهند آرزوی خیالاتی بکنیم. وجود اقدس امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام به ریّان ابن شبیب دستور می دهند آرزوی خیالاتی بکند که در هزاران سال قبل باشد. این دستورها از مقام عصمت، بعید است که مقام عصمت امام معصوم حجت بالغه الهی، به شیعه خودش دستور بدهد، آرزوی متوهمانه و آرزوی خیالاتی بکند. پس معلوم می شود کربلا تمام نشد کربلا در هزار سال قبل نبود. کربلا در هر زمانی وجود دارد.
جریان امام حسین علیه السلام و یزید
در هر زمانی جریان و جناح امام حسین علیه السلام؛ جریان و جناح یزید؛ اینها در برابر هم در هر زمانی هستند؛ در زمان ما هم سرزمین کربلا تشکیل شده «کلُّ ارض کربلا و کلُّ یومٍ عاشورا» جناح امام حسین علیه السلام الآن وجود دارد مهم این است که ما در مقام عزاداری، عشق و دلدادگی به سیدالشهداء بتوانیم صرف نظر از حوزه عاطفه و احساس در حوزه اندیشه و فکر؛ این جریان را بشناسیم و دقیقاً در داخل این جریان حرکت کنیم. آن هم فعالانه در شکل و صورتی که شهدای کربلا در اطراف سیدالشهداء شرکت کردند و موفق شدند. پس این جریان امروز هم وجود دارد.
برادران و خواهران!
در کنار این عشق ها، اشک ها و گریه ها و نوحه سرایی ها و سینه زنی ها؛ اگر بنا شد کربلا آمد در حوزه فکر و اندیشه ما هم نقش آفرینی کرد. این کربلایی بودن و عاشورایی بودن، این وابستگی و دلدادگی به سیدالشهداء واقعیت دارد. حالا ما در این زمان می خواهیم در جریان امام حسین علیه السلام باشیم جریان امام حسین علیه السلام را بشناسیم و دقیقاً در همین جریان حرکت کنیم.
فلسفه قیام امام حسین علیه السلام
وجود اقدس سیدالشهداء علیه السلام در تبیین فلسفه قیام و حرکت خودشان که جریان سازی بود برای تولید یک جناحی تا روز انقراض اسلام در روی کره زمین، در فلسفه حرکت و در علت این حرکت یک جمله کوتاه دارند «بل اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الإصلاحِ فِي امّة جَدّي أُرِيدُ أَن آمُر بِالمَعرُوفِ وَ أَنهي عَنِ المُنكَرِ» اِنّما؛ از ادات حصر است در ادبیات عرب می گویند اگر کلمه «اِنّما» بر سر جمله ای در آمد؛ معنایش این است که مطلب همان است و غیر از آن نیست.
وجود اقدس سیدالشهداء می فرمایند: مطلب همان است و غیر از آن نیست که من خروج کردم و قیام کردم برای طلب اصلاح در امت جدم؛ اراده می کنم امر به معروف و نهی از منکر انجام دهم. این فرمایش سیدالشهداء دو بخش دارد:
اول: «اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الإصلاحِ فِي امّة جدّي»؛ برای طلب اصلاح در امت جدم؛
دوم:«أُرِيدُ أَن آمُر بِالمَعرُوفِ وَ أَنهي عَنِ المُنكَرِ»
در بخش اول فرمایش سیدالشهداء یک منطوق است یک مفهوم؛ منطوق فرمایش سیدالشهداء این است که خروج امام حسین علیه السلام برای طلب اصلاح در امت است؛ مفهوم فرمایش امام حسین علیه السلام این است که اصلاَ جامعه آن روزی که امام حسین علیه السلام قیام کرد یک جامعه فاسد است. امت دچار فساد شده است. برای اصلاح فساد؛ امام حسین علیه السلام قیام می کند. نقطه مقابل قیام امام حسین علیه السلام تنها حکومت نیست، دستگاه یزیدی نیست، رهبری بنی امیه و سلطه جریان ظلم و ستم بر گرده مردم نیست، عمده ای که در برابر بینش انقلابی سیدالشهداء در قیام کربلاء قرار دارد، جامعه است، مردم اند. جامعه فاسد حاکمش یزید می شود جامعه فاسد رهبرش بنی امیه می شود؛ در جامعه فاسد بر گرده مردم یک سگ باز، شراب خوار مسلط می شود. در جامعه فاسد فحشا و جنایت و ناهنجاری سرنوشت مردم را تعیین می کند این نتیجه فساد در جامعه است.
شما در زیارت مقدسه عاشورا؛ قبل از اینکه بخواهید یزید و شمر و عمرسعد را لعنت کنید، قبل از این می گوید: «لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً ظََلمَتْكَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَت بِذالکَ فَرَضیَت بِه» خدا لعنت کند مردم را قبل از اینکه بگویم خدا یزید را لعنت کند. در زیارت عاشورا اول می گوییم خدا لعنت کند مردم را «لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ» مردمی که تو را کشتند مردمی که به تو ظلم کردند «لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَت بِذالکَ فَرَضیَت بِه» خدا لعنت کند آن مردمی را که بستر شدند برای ظلم و جور.
یزیدهای زمان
یزید و شمر یک چیز تازه نبودند همه زمانها یزید دارد زمان ما هم یزید دارد در همه زمانها شمر و عمر سعد وجود دارد، در زمان ما هم هست در زمان های دیگر هم هست. شمر، یزید و عمرسعد مخصوص آن زمان تنها نبودند همه زمان ها دارد. یعنی انسانی که می افتد در دنده قدرت یابی در امت اسلام به یک مقام و رتبه برسند و برای رسیدن به مقام همه کار حاضرند بکنند، دروغ بگویند، جنایت بکنند، با دشمن دست بدهند، مزدور استکبار بشوند، انواع و اقسام مظالم را در قالب تهمت و افترا نسبت دادن؛ به رقیب انتخاباتی خود انجام بدهند؛ اینها در مقام قدرت یابی همه کار می کنند، اگر یک روزی رسیدن به قدرت این شد که سر بریده امام حسین علیه السلام را نصف شب به دختر کوچکش بدهند این کار را هم می کنند. یزید و شمر در همه زمان ها است. مهم مردمی اند که بستر این جنایت شدند.
مردم ما، امت ما، امروز نسبت به اهل بیت علیهم السلام وفا دارند. شما مردم در فتنه 88 دیدید؛ آنهایی که افتادند در دنده قدرت یابی با همه سوابقی که داشتند و آدم های خوبی بودند وقتی در دنده قدرت یابی افتادند تا آنجا پیش رفتند که دست در دست یک مشت اراذل و اوباش گذاشتند، پرچم امام حسین علیه السلام را کندند و آتش زدند. اینها با چشمتان دیدید؛ این دیگر تاریخ نیست این نقل داستان نیست این را با چشم تان دیدید که در مقام قدرت یابی آدم خیلی زود، شمر و عمر سعد می شود خیلی زود یزید و ابن زیاد می شود. اینها چیزهای تازه نبودند شما این را با چشم تان دیدید که این را انجام دادند تا جایی که پرچم امام حسین علیه السلام را آتش زدند. اگر امام حسین علیه السلام خودش بود؛ خودش را هم می کشتند. اگر دستشان به نایب امام زمان و به حجت امام زمان می رسید؛ آن را هم تکه تکه می کردند برای اینکه به مقام برسند. ولی مردم؛ چه مردمی! شوریدند، هیجان کردند، قیام کردند، اجازه ندادند جنایت، در بستر سیاسی آنان نفوذ کند، اجازه ندادند شمر صفتی، یزید صفتی، اینها بیایند در سرنوشت سیاسی ما دخالت کنند.
مردم زمان امام حسین علیه السلام بدترین مردم بودند آن جامعه فاسدترین جوامع بود یعنی اگر ما بخواهیم از زمان ظهور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم تا امروز امت اسلام را تحلیل کنیم بدترین جوامع، بدترین ملتها؛ جامعه یزیدی است، جامعه و امت زمان امام حسین علیه السلام است. اینها بدترین انسان ها بودند. برای اینکه زندگی سیاسی شان بستر شد برای این جنایت؛ اینها پذیرفتند امام حسین کُشی را مردم پذیرفتند.
جامعه یزیدی
برادران و خوهران!
صد و بیست هزار نفر در کربلا لشکر عمر سعد بود این صد و بیست هزار نفر سرباز، افسر، ارتش و نظامی نبودند؛ این صد و بیست هزار نفر مردم کوچه و بازار کوفه بودند. اینها جمع شدند؛ آمدند خون پسر پیامبر را ریختند؛ جامعه فاسد بود و لذا شما لعن می کنید مردم را و می گویید: «لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَت بِذالکَ فَرَضیَت بِه» خدا لعنت کند مردمی را که بستر برای این جنایت شدند. بعد می گوییم: «لعن الله شِمْراً وَ آلَ اَبى سُفْيانَ وَ آلَ زِيادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى يَوْمِ الْقِيمَةِ» اینها را بعد لعن می کنید. امام حسین علیه السلام می خواهد بگوید این جامعه فاسد است در بیان دیگرش سیدالشهداء می فرماید: «الا ترون الی الحق لایُعمل به و الی الباطل لایتناهی عنه» در جمله قبلش می گوید:« اَلا وَ اِنّ الدنیا قد تَغیَرت و تنکّرت و ادبر معروفها فلم یبق منها الاصبابه کصُبابه الاناء» دنیا عوض شده، دنیا زشت شده، دنیا کارش به جایی رسیده که از زندگی انسان ها و از زندگی انسانیت در این جامعه به اندازه چراگاه سوسک سیاه متعفن فقط زندگی باقی مانده است. جامعه به صورت یک باغچه خزانی، درآمده که در فصل پاییز وقتی گلهای باغچه می خشکد و بوته های گل کنده می شود، باغچه صحنه اش، می شود صحنه یگ گِل سیاه که در این گِل سیاه یک عده سوسک های متعفن زشت ظهور می کنند برای خوردن ریشه پوسیده علف هایی که در این گل و لای باقی مانده اند.
امام حسین علیه السلام می فرماید: جامعه یک همچون جامعه ای است جامعه یزیدی یک همچون جامعه ای است. لذا در این جامعه کاری می شود که حتی در جامعه کثیف عنودِ ناپاکِ شیطانیِ یهود این کار نشده است. در جامعه یهود در یک روز هفتاد پیامبر را سر بریدند اما هیچ وقت اتفاق نیفتاد بچه سه ساله یک پیغمبر را بیاورند روی بدن تکه تکه بابایش او را با شلاق بزنند. و در جامعه یزیدی این قضیه اتفاق افتاد وقتی جامعه فاسد بشود تا کجا پیش می رود، وقتی مردم خودشان را رها کنند، زندگی سیاسی شان را میدان رقابت قدرت دربیاورند، وقتی بنا شد مردم سرنوشت اجتماعی شان را خودشان در دستشان نداشته باشند، زورمندان و زرمندان بیایند در میدان سیاسی مردم بازیگر می شوند، آن هم بازیگر برای قدرتهای خارجی؛ این جامعه؛ جامعه یزیدی است.
امام حسین علیه السلام تابلو می دهد، کد می دهد، نمونه نشان می دهد. جریان حسینی این است که در مقابل این وضع آرام نگیریم، در مقابل این وضع، ساکت ننشینیم؛ گناه می بینید بی تفاوت نباشد.
روش امام حسین علیه السلام برای اصلاح جامعه
سؤال از آقا امام حسین علیه السلام؛ آقا شما چگونه این جامعه را اصلاح می کنید؟ «بل اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الإصلاحِ فِي امّة جَدّي»
وجود اقدس سیدالشهداء در بخش دوم فرمایش خود، برای اصلاح جامعه یک ابزار فقط معرفی می کند. نمی گوید با یزید بجنگید نمی گوید یزید را ساقط کنم نمی گوید تشکیل حکومت بدهم نمی گوید قدرت را به دست بگیرم. اهرمی که با آن اهرم می خواهم جامعه را اصلاح کنم «اُرید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنکر» با امر به معروف و نهی از منکر می خواهم جامعه را اصلاح کنم. یعنی اگر انسانها بیایند در جریان امام حسین علیه السلام؛ جریان امام حسین علیه السلام جریان امر به معروف و نهی از منکر است. یعنی در وادی امر به معروف و نهی از منکر وارد بشوند. ورود در جریان امر به معروف و نهی از منکر، تحمل نکردن گناه در جامعه است. یعنی گناه را در جامعه تحمل نکنند. این گناه از موهای پریشان، سر چادر یک زن بی حجاب بدحجاب درآمده، تا این گناه لگد زدن برگرده مردم در یک جریان قدرتمندی تا این گناه چاپیدن؛ غارت کردن بیت المال مردم در یک عرصه زورخواهی اقتصادی، تا این گناه در مقام اجرای مزدوری برای جریان استکبار خارجی؛ همه اینها گناه است.
انسانها اگر به عنوان امام حسین علیه السلام بیایند در صف کربلا وارد بشوند، در صف عاشورا قرار بگیرند، در جناح کربلاء عاشورا و امام حسین علیه السلام وارد بشوند امر به معروف و نهی از منکر را شروع کنند. اگر امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک فرهنگ عاشورا و فرهنگ امام حسین علیه السلام جامعه را تکان بدهد و جامعهِ دلدادهِ امام حسین علیه السلام در این جریان قرار بگیرد گناه ریشه کن می شود.
برادران و خواهران!
مشکل ما این است که عشق و دلدادگی به امام حسین علیه السلام در حوزه عاطفه ما آمده، دلت با امام حسین علیه السلام است اسم کربلا را که می برند پلک هایت به هم می خورد اشک جاری می شود. السلام علیک یا ابا عبد الله؛ من روضه خوان می گویم دلت تکان می خورد، قلبت پرواز می کند، نوحه می خوانند محکم به سینه ات می زنی؛ روز عاشورا به سرت می زنی، اصلاً عاشورا و تاسوعا همه زندگی ات در عشق امام حسین علیه السلام زیر و رو می شود. همه جامعه دگرگون می شود. اما همه اینها در حوزه عاطفه و احساس است. در حوزه عقلانیت من و تو، چقدر امام حسین علیه السلام آمده؛ یک عاشورا چقدر من را در کربلا برده، یک عاشورا چقدر من و تو را در صف امام حسین علیه السلام داخل کرده است. یک عاشورا چقدر مرا دنبال حبیب بن مظاهر، زهیربن قین و عابس ابن ابی شبیب شاکری راه انداخته است. این عاشورا چقدر مرا شکل آنها ساخته است. من در این جامعه دارم زندگی می کنم گناه می بینم و تکان نمی خورم؛ پس من حسینی نیستم. معصیت خدا را می بینم از قدرت و امکاناتم، از پست و مقامم، از شخصیتم، برای براندازی گناه استفاده نمی کنم؛ پس با حسین بن علی کاری ندارم فقط بلدم برایش اشک بریزم.
اشک تنها کافی نیست
اگر اشک ریختن کفایت می کند؛ قبل از من، عمر سعد اشک ریخت. وقتی سیدالشهداء را می کشتند؛ زینب علیها السلام بی دست و پا شد، مستأصل شد، دختر علی، کارش به کجا رسید دوان دوان آمد، پیش سرسخت ترین دشمنانش گفت: یابن سعد «ایقتل ابوعبدالله و انت تنظر الیه» دارند حسین را میکشند و تو نگاه می کنی؟ عمرسعد صورتش را برگردان و اشک از چشمانش ریخت. اشک تنها را عمر سعد هم ریخت.
برادرم! خواهرم!
شما امروز بصیرت دارید؛ امروزِ شما با چهل سال قبل، فرق می کند. چهل سال قبل یک نظام طاغوتی، اختناق و خفقان شدید بود. غیر از اینکه ما در حوزه احساس و عاطفه حسین علیه السلام را نقش بدهیم، قدرت های شیطانی مزدوران آمریکا و استکبار نمی گذاشتند. الآن نظام ولایی است به عنایت پروردگار، به برکت خون شهدای ما، چکمه های شیطانی خائنان مستشاران نظامی امریکا از روی سری ما برداشته شد. چشم خود را باز کردی سایه بلندپایه میوه دل زهرا را بالای سر خودت می بینی، حجت امام زمان را در راس جامعه ات می بینی؛ امروزِ ما با آن روز فرق کرده اگر امروز ما بخواهیم فقط در عزاداری، در عشق، در دلدادگیمان فقط در پهنه احساس و عاطفه عمل کنیم، در میدان لشکر امام حسین علیه السلام وارد نشویم در عرصه نظامی ابی عبدالله وارد نشویم، امام حسین علیه السلام یک جریان راه انداخت با72 نفر؛ این جریان امروز حاکم است در این مملکت، با 20 میلیون آدم با 15 میلیون آدم؛ اگر من و تو داخلش نرویم؛ من و تو در این صف و جناح قرار نگیریم؛ چطور می توانیم به شهدای کربلا بگویم «یالیتنا کنا معکم فافوز فوزاً عظیماً»؛ زهیر بن قین به ما جواب می دهد شما هستید. چرا آرزو می کنید؟ بسترش برای شما درست شده؛ نظام ولایی دارید. صف کربلا تشکیل شده، مظهر حسین علیه السلام پیشاپیش شما در حرکت است. شما معطل چه هستید؟ چرا شما آرزو می کنید؟ عزیزان این نکته را که سیدالشهداء می فرماید: «انی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر» یعنی اصلاح جامعه و ابزار و اهرمش، منحصر به امر به معروف و نهی از منکر است.
غیرت دینی
امربه معروف ونهی از منکر این نیست که بنده تنها به یک زن بیحجاب بگویم چادر سرت کن، به جوان بگویم به این زن نگاه نکن، به آن آقا بگویم چنین و چنان نکن. نه؛ اصل امر به به معروف و نهی از منکر یک ریشه ذاتی دارد، یک ریشه باطنی دارد. آن ریشه ذاتی و باطنی اش، غیرت دینی است. ریشه اش غیرت دینی است. آدمی که غیرت دینی دارد، یک مرد غیرتمند اگر ببیند یک مرد نامحرم آمد دستش را گذاشت روی شانه زنش؛ چه حالی پیدا می کند چه وضعی به دست می دهد. غیرتمند دینی، وقتی می بیند حکم الله در برابر مردم در حال ضایع شدن است، قانون خدا مورد هتک قرار گرفته است، یک هرزه آمده با هرزگی اش با خدا و دین خدا دهن کجی می کند، این آدم غیرتمند دینی آرام نمی گیرد، این تحریک می شود حساسیت دارد و حساسیتش او را وادار به عکس العمل می کند. این باید واکنش نشان بدهد. اگر واکنش نشان نداد معلوم می شود این حساسیت ندارد. این حساسیت را نداشت یعنی غیرت ندارد، غیرت دینی ندارد. آدمی که غیرت دینی داشته باشد نمیتوان جلویش را گرفت که امر به معروف و نهی از منکر نکن. می گویند امر به معروف و نهی از منکر یک فریضه است مانند نماز امّا چرا ما نماز را می خوانیم، امر به معروف و نهی از منکر نمی کنیم؟ نماز در جریان ارتباط ما با مردم نیست نماز با خودمان مربوط است به مجرد اینکه مقید به بندگی خدا شدیم نماز را می خوانیم. اما امر به معروف و نهی ازمنکر مربوط به جریان ارتباطی ما با مردم است. منافع مان، مطامع مان، شخصیت مان، پست سیاسی مان و موقعیت مان، همه چیز در وسط است، تنها تعبد مرا وادار به امر به معروف و نهی از منکر نمی کند، اینجا یک انگیزه باطنی لازم است که من یک حساسیت درونی داشته باشم، وقتی گناه را می بینم این حساسیت مرا تحریک کند عکس العمل نشان بدهم اگر این حساسیت بود، من امر به معروف می کنم، امّا اگر این حساسیت نبود، به صِرف تعبد امر به معروف ونهی از منکر از من صادر نمی شود. لذا مردم نمازشان را می خوانند یک رکعت نماز ترک نمی کنند اما حاضر نیستند امر به معروف و نهی از منکر کنند. چون این حساسیت در درون شان نیست.
عزیزان! امام حسین علیه السلام و یاران امام حسین علیه السلام همه وجودشان غیرتمندی دینی بود. غیرت داشتند. ما بیایم از کربلا در حوزه عقلانیت خودمان این غیرت دینی را بفهمیم و در خودمان پیاده کنیم.