چهارشنبه 7 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 

تاريخ پخش: 20/6/1365

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

«السلام عليك يا ابا عبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك...»

مقدمه

در ماه محرم هستيم، جلسه‌ قبل در مورد عزاداري صحبت كرديم. باز مقداري در مورد تاريخ عاشورا و اصحاب امام حسين علیه السلام صحبت مي‌كنيم.

خدايا! رزمندگان ما را هر چه زودتر به كربلاي حسين علیه السلام برسان.

درباره‌ امام حسين علیه السلام و حركت امام حسين علیه السلام، بد نيست كه ماجرا را بدانيد. البته همه مي ‌دانيد، اما بايد سال به سال تكرار شود.

انحراف در جامعه اسلامی

درباره وضع عاشورا، قصه به اين ترتيب بود. يك ماشين سالمي ‌را فرض كنيد به نام ماشين اسلام كه پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آن را درست كرد. يك راننده‌ بسيار معصوم و لايقي را به نام علي بن ابي طالب علیهما السلام پشت فرمان گذاشت. بعد از رحلت پيغمبر آمدند آن راننده‌ اتومبيل را كه از طرف خدا و پيغمبر نصب شده بود، بيرون انداختند و يك راننده‌ ديگر به جاي او نشاندند. بعد راننده‌ دومي ‌و سومي ‌و بالاخره بعد از راننده سومي، كار به جايي رسيد كه راننده معاويه و سپس يزيد شد. وقتي معاويه و يزيد راننده شدند، اين ماشين ديگر هيچ چيزش باقي نمانده بود. «لا يبقي من الماشين الا شكله» و «لَا يَبْقَى مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ» هيچ چيز نمانده بود، چرا؟ براي اين كه پيغمبر ما يك خط مستقيم ترسيم كرد. به محض اينكه از دنيا رفت، اين مسير مستقيم به قدري منحرف شد كه در زمان پنجاه سال پس از هجرت يعني تا زماني كه امام حسين علیه السلام قيام كرد، در اين پنجاه سال كساني كه پيغمبر و اسلام واقعي را ديده بودند از دنيا رفتند. بعد از پنجاه سال بچه‌ ها كه به دنيا آمدند، هر چه مي‌ ديدند از خليفه، معاويه و يزيد مي‌ ديدند. امام حسين علیه السلام ديد اگر يك حركتي نكند، ديگر از اسلام واقعي هيچ باقي نمي ‌ماند. بنابراين لازم شد كه قيام كند.

نوع و ماهیت قیام امام حسین علیه السلام در برابر یزید

آيا قيام امام حسين علیه السلام نفر در برابر نفر بود؟ فرد در مقابل فرد يا خط در مقابل خط بود؟

بله خط در مقابل خط بود. اگر مي ‌گفت: «انا لايبايع ليزيد» من با يزيد بيعت نمي‌ كنم. يعني اين شخص زير بار آن شخص نمي ‌رود. ولي امام حسين علیه السلام اين طور نبود. امام حسين علیه السلام فرمود: «مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَهُ» (بحارالأنوار، ج‏44، ص‏324) فرمود: كساني كه مثل من هستند، زير بار يزيدي ‌ها نمي‌ روند.

يك جاي ديگر فرمود: «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَام إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ» (اللهوف، ص‏24) يعني خداحافظ اسلام. اين سلام خداحافظي است. «إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ» چون رهبر مردم مثل يزيد شده است. اين جا هم امام حسين علیه السلام روي شخص يزيد تكيه نمي ‌كند. مي ‌گويد: مثل من زير بار مثل او نمي‌ رود. در يك جاي ديگر مي ‌فرمايد: «لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اللَّهِ» (اللهوف، ص‏79) يعني هر كس ايمان دارد بايد بجنبد. پس كربلا و ماجراي امام حسين علیه السلام، نه اين كه حسيني بود و شهيد شد. خير در طول تاريخ خط حق و خط باطل هست. بعضي اين طور مي ‌گويند كه حالا اين جوان‌ هايي كه مي‌ روند و شهيد مي ‌شوند خيال مي ‌كنند علي ‌اكبر هستند؟ در عالم فقط يك علي اصغر و يك امام حسين بود! اين منطقي نيست. همه‌ جوان ‌هايي كه در خط علي اكبر هستند، علي اكبر زمانه هستند. «كل ارض كربلا و كل يوم عاشورا» ما بايد ماجراي يزيد را از همه جهت بشناسيم.

در ماجراي كربلا يزيد رئيس همه بود. فرماندار كوفه، ابن زياد بود. يعني ابن زياد نماينده يزيد بود. فرمانده‌ لشكر عمرسعد بود. قاتل امام حسين علیه السلام شمر بود. يك وقت مردم حق و باطل را مي‌ دانند، آدم وظيفه‌ اش كم است. يك وقت نمي ‌دانند، آدم بايد دست به يك عملي بزند تا بدانند. دانستنش هم گاهي با سخنراني و گاهي با خون است. اگر مرحوم شهيد مظلوم بهشتي و هفتاد و دو تن مي ‌خواستند با سخنراني بگويند كه منافقين چه كساني هستند، شايد پنجاه سال بايد شهر به شهر، روستا به روستا سخنراني مي‌ كردند تا مردم بفهمند. ولي يك انفجار و شهادت اين هفتاد و دو تن، يك مرتبه خون اين‌ ها باعث شد كه مردم روشن شدند. اين خون كربلا يكي از معلم‌ها است و لذا در زيارت اربعين داريم كه : «ياران حسين! شما خون داديد و مردم از جهل بيرون آمدند.» پس آدم را فقط معلم و كتاب از جهل بيرون نمي ‌آورد. خون مظلوم هم مردم را از جهل بيرون مي ‌آورد.

جریان بیعت گرفتن یزید از امام حسین علیه السلام

بعد از رحلت پيغمبر وضع عوض شده بود. هر چه بود، خلاف بود. خفقان شديد بود. يزيد در بلاد اسلامي ‌به همه‌ فرمانداران نامه نوشت، كه ‌اي فرمانداران! اينجانب يزيد، بعد از فوت پدرم معاويه به حكومت رسيدم. شما كه فرماندار هستيد، بايد از همه‌ مردم بيعت بگيريد. منتها نامه ‌اي كه به فرماندار مدينه نوشت، نامه‌ تندي بود. گفت: تو همه‌ حواست را جمع امام حسين بكن. امام حسين علیه السلام در مسجد پيغمبر نشسته بود، يك وقت ديد كه يك كسي آمد و گفت: «فرمانداري شما را احضار كرده است» امام حسين علیه السلام به سي نفر از اين جوان‌هاي به قول معروف «حزب ‌اللّهي» گفت كه من مي ‌روم به فرمانداري و شما پاسدار من و دور و بر فرمانداري باشيد. اگر من الله اكبر گفتم، با هم به داخل فرمانداري بريزيد، چون ممكن است آنجا بخواهند از من بيعت بگيرند و من را در آنجا ترور كنند. من حاضر نيستم در دنيا پنهاني و در اتاق شهيد بشوم. من مي‌خواهم به دنيا خط بدهم. امام حسين علیه السلام رفت و در آنجا زير بار بيعت با يزيد نرفت. امام حسين علیه السلام گفت: «تو از من مي‌ خواهي بيعت بگيري؟ » و يك برخورد قاطعي نشان داد. فرماندار جا خورد و به يزيد نامه نوشت كه ‌اي يزيد! امام حسين علیه السلام تسليم نيست. دو مرتبه يزيد يك نامه‌ ديگر نوشت كه ‌اي فرماندار بي‌ عرضه! مي‌ گويي نمي ‌شود؟ يا بيعت بگير و يا او را ترور كن. فرماندار ديد عجب نامه تندي است. جلسه‌ دوم كه امام حسين علیه السلام خواسته شد براي بيعت، ديد مثل اين كه كار دارد به جاي باريك مي ‌رسد. اما امام حسين علیه السلام از شهادت نمي ‌ترسد. منتها مي ‌خواهد شهادت يك جوري باشد كه دنيا از شهادت نترسد.

خروج امام حسین علیه السلام از مدینه

شبانه امام حسين علیه السلام از مدينه حركت كرد، مردم مدينه بلند شدند ديدند كه امام حسين علیه السلام نيست. امام به هيچ كس نگفته بود كه به كجا مي‌روم. بين مردم ولوله و زمزمه شد. بعد رفتند دور فرمانداري را جمع شدند و گفتند: آقا كجاست؟ خلاصه فرماندار گفت: ما مي ‌خواستيم از ايشان بيعت بگيريم و ... كه مردم فهميدند قصه چيست.

و مردم گفتند حالا كه امام حسين علیه السلام بيعت نكرد، ما هم بيعت نمي ‌كنيم. مدينه روشن شد. امام حسين علیه السلام مدينه را روشن كرد. با حرف نگفته ‌اش مردم را بيدار كرد.

ورود امام حسین علیه السلام به مکه

در روز سوم شعبان يعني در همان روزي كه متولد شد، وارد مكه شد. يعني روز ورود به مكه با روز تولد امام حسين علیه السلام يكي بود. با پنجاه و هفت سال سن. يعني تولد سياسي حضرت با تولد طبيعي شان يكي بود. چرا به مكه آمد؟ چون «من دخله آمنا» هر كس وارد آن شود در ‌امان است. امام حسين علیه السلام از سوم شعبان در مكه ماند. 30 روز ماه رمضان، ماه شوال و ذي القعده و تا روز هشتم ذي الحجه هم در مكه ماند. يعني امام حسين علیه السلام 125 روز در مكه بود. هر كس مي‌گفت: چه عجب، خوش آمدي. امام حسين علیه السلام مي ‌گفت: مي ‌خواستند از من بيعت بگيرند، حكومت يزيد چنين و چنان است، زير بار نرويد و در مدت 125 روز مردم مكه را آگاه كرد.

حرکت به سمت کربلا

در هشتم ذي الحجه كه دو شب به عيد قربان مانده، تمام حاجي ‌ها به مكه مي ‌آمدند و مكه شلوغ مي ‌شد و از همه‌ ‌نقاط حاجي‌ ها به مكه آمدند، وقتي امام حسين علیه السلام ديد كه حاجي ‌ها جمع شدند، از مكه رفت تا حاجي ‌ها را به فكر وادارد. آقا كجا مي ‌روي؟ همه به مكه مي ‌آيند تو از مكه مي ‌روي؟ امام حسين علیه السلام گفت: تروريست‌هاي يزيد آمده ‌اند تا من را بكشند و من امنيت جاني ندارم و سلام من را به مردم منطقه برسان و به مردم همه اين‌ها را بگوييد و بگوييد كه من زير بار نمي ‌روم.

و هر حاجي در مكه از جريان ماجرا مطلع شد. حاجي‌ها كه برگشتند، مردم به ديدنشان مي ‌آمدند و مي ‌گفتند: خبر تازه امسال چه بود؟ گفتند: بهترين خبر و تازه‌ ترين خبر اين كه پسر فاطمه زهرا سلام رساند و گفت كه زير بار بيعت يزيد نرويد. هر حاجي يك خبرنگار شد و مناطق خودش را روشن كرد. خوب حالا امام به كجا برود؟ به كوفه مي ‌رود. چرا؟ به چند دليل: اولاً دعوت كرده‌ اند، دوماً درست است كه مردم كوفه بد هستند، اما در كوفه طرفدارهاي خوب هم داريم. از كوفه يك مردهايي مثل حبيب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه پديدار شدند. اصلاً بعضي از ياران امام حسين علیه السلام وقتي مي‌ خواستند به ياري امام حسين علیه السلام بيايند، از ترس يزيد نمي ‌توانستند، لباس دشمن را پوشيدند و در ارتش ابن زياد به كربلا آمدند و در كربلا يك مرتبه سوار شدند و پيش امام حسين علیه السلام آمدند. يعني لباس دشمن را به عاريه پوشيدند تا به دوست برسند. از همه گذشته، گر چه مردم كوفه جمع مي ‌شوند و من را مي ‌كشند اما ته دلشان بدهكار است.

ببينيد، يك وقت يك كسي است كه اصلاً ايمان به خدا و پيغمبر ندارد، هر چه هم جنايت كند اگر پير هم بشود، باز يك برنامه‌ هايي ديگر دارد. اما آن‌هايي كه بچه مذهبي هستند، اگر يك غلطي هم بكنند، بعد از آن پشيمان مي ‌شوند و در دلشان مي ‌گويند كه اين چه غلطي بود كه كرديم. چون ريشه مذهبي دارند، بعد از غلطي كه كرده‌ اند دوباره برمي ‌گردند. «فَرَجَعُوا إِلى‏ أَنْفُسِهِم» (انبياء/64) مردم كوفه ممكن است يك غلطي بكنند، اما بالاخره بعد از آن هيجان شرمنده مي‌ شوند. يعني ريشه‌ هاي مذهبي هست، حتي اگر انحراف پيش بيايد.

چون دعوت مردم كوفه هم هست، امام حسين علیه السلام به كوفه مي‌ رود. در راه كه مي ‌رود امام به اين جا و آن جا و به رؤساي قبيله و مردهاي معروف منطقه نامه مي ‌نويسد، كه‌ اي مردهاي معروف منطقه، من حسين بن علي پسر فاطمه زهرا هستم. حكومت يزيد اين است، من در فشار هستم. امنيت جاني در مدينه و مكه نداشتم و به كوفه مي‌ روم. هر كس مي‌ خواهد كمك كند به كربلا بيايد.

فایده نامه ‌های امام حسین علیه السلام

فايده نامه ‌ها چه بود؟ اين نامه‌ ها چهار تا فايده داشت: 1- مردم روستاها و شهرها روشن شدند 2- يا به كمك مي ‌آيند، يا نمي ‌آيند. اگر كمك نيايند، با آنان اتمام حجت شده است، ديگر كسي نمي ‌گويد كه ما خبر نداشتيم. اگر هم بيايند كمك يا شهيد مي ‌شوند يا نمي ‌شوند. اگر شهيد شدند، هر قبيله ‌اي كه يك شهيد داد مردم آن قبيله به خونخواهي شهيد با حكومت يزيد بد مي ‌شوند.

يكي از چيزهايي كه مملكت ما را بيمه كرده است، اين است كه در هر فاميلي يك شهيد داريم و هر فاميل و محله و كوچه، هم شاگردي، همسايه، فاميل به حمايت خون او اجازه نمي‌ دهد انقلاب را شرق و غرب ببرند.

1- نامه برود تا مردم بفهمند.

2- نامه برود، تا اتمام حجت بشود.

3 - بيايند شهيد شوند كه خودشان به بهشت بروند و قبيله هم مخالف حكومت گردد و يك لشكر به لشكرهاي مخالف اضافه بشود.

4- اگر هم بيايند و شهيد نشوند، باز هم يك خبرنگار به خبرنگارها اضافه مي‌ شود. همه‌ موارد آن مفيد است. نامه‌ ها هم مردم را روشن كرد.

نقش اهل ‌بیت امام حسین علیه السلام در کربلا

وقتي هم به كربلا آمد، حضرت زينب كبري علیها السلام را به عنوان خبرنگار زن آورد، حضرت زين العابدين علیه السلام را هم به عنوان خبرنگار مرد آورد. بچه كوچولوها كه با گوششان صداها را ضبط كردند را هم به عنوان ضبط صوت آورد. يك مهر كوچك هم يعني علي اصغر كنار سندش بود تا اين طومار كربلا را با اين بچه كوچك شش ماهه كامل كند. علي اصغر، اصغر است، اما عملش اكبر بود. كوچكي كه كار بزرگ بكند، بزرگ است. امام در مورد آن بچه سيزده ساله مي ‌گويد: «رهبر من آن است، او كاري كرد كه بزرگان را به تعجب واداشت.» حضرت قاسم علیه السلام، پسر امام حسن مجتبي علیه السلام سيزده ساله است. عمو از او پرسيد: شهادت را چگونه مي‌ بيني؟ فرمود: از عسل شيرين تر.

خلاصه به كربلا آمدند و در كربلا شهيد شدند.

اسيرها را به كوفه آوردند تا در كوفه بچرخانند تا مردم بترسند. در خيابان و بازار كوفه، سخنراني‌ ها، مردم را يك مرتبه شوراند، كه فرمانده كوفه ديد اوضاع خيلي بد شده است. يك نفر آمد در كربلا مجروح شد و افتاد. فاميل‌هايش ديدند كه اين در ياري امام حسين علیه السلام جان مي ‌دهد، زود بردند و به كوفه منتقل كردند. يك سال در كوفه بستري بود، مردم كوفه كه از كارشان شرمنده شده بودند به عيادت مي ‌رفتند. همين طور كه خوابيده بود، سخنراني‌ها مي ‌كرد و مردم را حركت مي‌ داد. يك روز براي عمر سعد در شهر كوفه انتخابات بود، زناني كه به عيادت آمده بودند، در مسجد ريختند و انتخابات عمر سعد را به هم زدند و شروع كردند به مرثیه و نوحه‌ سرايي. جلسه انتخابات عمر سعد را تبديل كردند به جلسه عزاي حسين علیه السلام كارهاي عجيب و غريبي مي‌ شد. اسرا را وارد شام كردند، گفتند: اسرا كنار خيابان بنشينند تا مردم شام عبرت بگيرند. بفهمند كه هر كس با دودمان بني ‌اميه دربيفتد به اين سرنوشت مبتلا مي‌ شود. اين‌ها كنار خرابه سخنراني كردند. خياباني‌ها، متوجه شدند. بعد گفتند: آن‌ها را در خانه ببريم. خانه يزيد، دروني و بيروني داشت. زينب كبري علیها السلام در قسمت زن‌ها و حضرت زين العابدين علیه السلام قسمت مردها بودند. زينب كبري علیها السلام چنان سخنراني كرد كه زن يزيد را عليه يزيد شوراند.

سخنرانی امام سجاد علیه السلام در شام

امام سجاد علیه السلام جوري حرف زد كه پسر يزيد را عليه پدرش شوراند. يك مرتبه يزيد ديد زنش و پسرش به او چيزي مي‌ گويند. در دربار و در كاخ انقلابي درست شد. فقط مردم عوام مانده بودند. يزيد رفت در مسجد نماز بخواند. پيش نماز بود. يك آخوند درباري هم روي منبر رفت كه تعريف يزيد را بكند. امام سجاد علیه السلام را هم با يك حالت دلخراشي در مسجد آوردند تا مردم بترسند. يك خورده كه واعظ سخنراني كرد، امام زين العابدين علیه السلام گفت: از اين چوب‌ها بالا بروم؟ چون اگر روي منبر، حرف درست و حسابي نزني منبر نيست، چوب است. يك عده گفتند: امام سجاد علیه السلام منبر برود! مردم هم رنگ زرد و بيماري را ببينند تا بترسند كه ديگر كسي با حكومت يزيد مخالفت نكند. امام سجاد علیه السلام بالاي منبر رفت و يك سخنراني كرد، يك مرتبه مردم شام تكان خوردند، مرگ بر يزيد در مسجد شروع شد. يزيد مانده بود چه كار كند؟ چه كنيم، چه نكنيم؟ برنامه اين طور شد كه يك كسي اذان بگويد. يزيد گفت: مؤذن اذان بگو. مؤذن هم براي اين كه مذهب را با مذهب بشكند اذان گفت تا با اسم الله اكبر جلوي سخنراني گرفته ‌شود. در طول تاريخ كساني كه حق مي‌ گفتند ممنوع المنبر مي‌شدند.

امام سجاد علیه السلام ممنوع المنبر شد. مؤذن گفت: «الله اكبر» امام سجاد علیه السلام گفت: به همين الله اكبر گوشت و پوست من شهادت مي‌ دهد. تا گفت «اشهد انّ محمّداً رسول الله» امام سجاد علیه السلام فرمود: ‌اي يزيد! اين پيغمبري كه در اذان مي‌گويد، جد من است يا جد تو؟

مي‌گويند ليموي ترش دستت آمد، نگو ليموترش است. از همان ليموي ترش ليموناد درست بكن. از همان اذان استفاده‌ تبليغاتي بكن. خلاصه مردم شهر همه روشن شدند. يزيد ديگر هيچ پايگاهي نداشت. فقط يك جلسه درست كرده بود و سفراي خارجي را دعوت كرده بود كه اهل بيت را به سفراي خارجي نشان بدهد و بگويد: ‌اي سفرا! به كشورهايتان خبر بدهيد كه من محبوبيت دارم. مردم من را دوست دارند. مي‌ خواست در روابط خارجي و ملي ‌اش يك آبرويي داشته باشد كه امام سجاد و بچه‌ هايش يك سخنراني كردند و سفرا هم به هم نگاه كردند و فهميدند قصه از چه قرار است. خلاصه عاشورا شروع شد و يكي دو ماه طول نكشيد كه محبوبيتي براي يزيد نماند.

حالا در كربلا چه خبر است و چه كساني بودند؟

برادرها ايام عاشورا را عزاداري بكنيد، اما نه اين كه فقط در اين چند روز عاشورا مساجد و تكايا پر شود. ما بايد هر شب مسجدها را پر كنيم، نماز بخوانيم و امام در پيامي ‌كه براي حجاج امسال داده بودند، يك جمله‌ مهمي‌فرمود «كه به سراغ قرآن برويد» خدا يكي از علماي كاشان به نام حاج شيخ علي آقاي نجفي رحمت كند. ايشان بعد از نماز مغرب و عشاء قرآن را باز مي ‌كرد، آيات را مي‌ خواند و تفسير مي‌ كرد. با كمال تأسف اين عزاي امام حسين علیه السلام سِيلي است كه از آن كشاورزي خوبي نمي ‌شود.

عزاداری امام حسین علیه السلام در هند

من پارسال عاشورا به هند رفتم. در هند ما 20 ميليون شيعه و 100 ميليون مسلمان داريم. از اين 20 ميليون شيعه فقط چند طلبه دارد. در يك شهري رفتم هزار شيعه بود ولي يك طلبه هم نبود. آن وقت شماها در يك خيابان 20 تا روضه مي ‌خوانيد و در هر روضه هم 5 تا واعظ داريد.

در هند گودي مي‌ كَنند. در آن كنده‌ درخت مي‌ گذارند، آتش سرخ، بعد پا برهنه حسين حسين مي‌ كنند و روي آتش‌ها راه مي‌ روند. يكي رفت و پايش سوخت، گفت: من چون شك داشتم پايم سوخت، اين‌ها چون يقين دارند پايشان نمي ‌سوزد. بايد رفت و ديد، تا نبينيد باور نمي ‌كنيد. اين تبليغات ما سر و سامان ندارد. ‌اي كاش در هر مسجدي هر روحاني يك آيه قرآن تفسير كند. ما بايد قصه‌ كربلا را براي بچه ‌ها بگوييم. نيرو زياد داريم اما كم استفاده مي ‌شود. حديث داريم كه بعد از ظهور، امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف نمي ‌گذارد افراد طواف مستحبي بكنند. براي اين كه به خاطر عده ‌اي كه طواف مستحبي مي ‌كنند، عده ‌اي به طواف واجب نمي‌ رسند. يك حديث هم داريم كه حضرت مهدي عجّل الله تعالی فرجه الشریف مي ‌آيد و مسجدهايي را كه زياد است خراب مي‌ كند.

در روز عاشورا هند بودم، مي‌ خواستند غذا بدهند، يك نان را تكه تكه كردند و به چهل نفر دادند. يعني به هر كدام به اندازه يك نعلبكي نان دادند. و آن وقت شما 35 تا ديگ غذا درست مي ‌كنيد. غذاي امام حسين علیه السلام را بايد خورد. ديگ امام حسين علیه السلام هم بايد به عنوان تبرك بار گذاشته شود. افتخاراً بايد غذاي امام را خورد. شعائر و حماسه و دود و دم هم بايد باشد. اين‌ها چيزهايي است كه دل حضرت زهرا علیها السلام را خوش مي ‌كند.

يك روز حضرت زهرا علیها السلام بچه‌ اش را بغل كرده بود. پيغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: حسين را به من بده. تا امام حسين علیه السلام را گرفت، پيغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم گريه كرد. حضرت زهرا علیها السلام فرمود: مگر بچه‌ من عيبي دارد؟ چرا گريه مي ‌كنيد؟ فرمود: او را مي ‌كشند. حضرت زهرا پرسيد: وقتي او را بكشند شما هستيد؟ فرمود: نه! من نيستم. پرسيد: بابايش علي هست؟ فرمود: نه! علي هم نيست. فرمود: من خواهم بود؟ پيغمبر فرمود: نه! تو هم نيستي. امام حسن هم نيست. فاطمه گفت: حسينم كشته بشود، هيچ كس نيست كه گريه كند؟ فرمود: چرا هر سال يك عده جمع مي ‌شوند و پول خرج مي‌ كنند و براي حسين گريه مي ‌كنند. اين جلسات عزاداري بايد باشد، اما رقابت نباشد.

در هند شب عاشورا بود كه يك مرتبه ديدم صداي يا حسين بلند شد. نصف شب بود. رفتم ديدم مسلمانان هندي حسين حسين مي ‌كنند، ولي نه مداح دارند و نه واعظ دارند. بعد به يك جوان شيعه گفتم: نمازت را بخوان. گفت: بلد نيستم. گفتم: چند سالت است؟ گفت: 18 سال دارم. براي امام حسين علیه السلام گريه مي‌ كند اما نماز بلد نيست. چرا؟ براي اين كه روحاني نيست، تبليغ نيست. ما قيام امام حسين علیه السلام را نداريم كه به دنيا معرفي كنيم. يكي از اشكالاتي كه حاجي ‌هاي خارجي به حاجي ‌هاي ايراني امسال مي ‌كردند، مي‌ گفتند: شما صداي راديو و تلويزيونتان به دنيا نمي‌ رسد. يكي هم مي ‌گفتند: شما قانون اساسي را به زبان دنيا ترجمه نكرديد كه ما بفهميم چيست. ولايت فقيه چيست؟ يكي هم گفتند ما كتاب نداريم. ‌اي كاش يك قدرتي پيدا شود اين مجله ‌هاي ايران را حذف كند و كاغذهايش را صرف تبليغات خارجي بكند. علت كمي‌ تبليغات در خارج به خاطر تبليغات بيش از اندازه در ايران است.

اصحاب امام حسین علیه السلام در کربلا

حالا يك مقداري از اصحاب امام حسين علیه السلام بگويم؛

پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «كَأَنَّهُمْ نُجُومُ السَّمَاءِ» (كامل ‏الزيارات، ص‏68) حسين علیه السلام ياراني خواهد داشت كه مثل ستارگان آسمان مي‌ درخشند و بهترين افراد هستند. در يك پيشگويي پيغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «أُولَئِكَ مِنْ سَادَةِ شُهَدَاءِ أُمَّتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (أمالى صدوق، ص‏115) يعني ياران حسين علیهم السلام رئيس شهدا هستند. در يك پيشگويي ديگري سلمان فرمود: حسين ياراني دارد كه «وَ يُقْتَلُ بِهَا خَيْرُ الْآخِرِينَ» (رجال ‏الكشي، ص‏19) بهترين فردها هستند. اميرالمؤمنين علیه السلام در سفري به كربلا رسيد، فرمود: اينجا قتلگاه عاشقان است «شُهَدَاءَ لَايَسْبِقُهُمْ مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ وَ لَايَلْحَقُهُمْ مَنْ كَانَ بَعْدَهُمْ» (تهذيب‏ الأحكام، ج‏6، ص‏72) نه شهداي قبلي به پاي اين‌ها مي‌ رسند و نه شهداي بعدي مانند آن‌ها خواهند بود.

ما مي‌ گوييم كربلاي ايران و كربلاي حسين. اما خيلي فرق مي ‌كند. كربلاي ايران ما با ماشين آب مي‌ برند. اما كربلاي حسين با مشك هم عباس نتوانست آب ببرد. خانواده‌ شهيد در ايران محترم است، اما در كربلا خانواده شهيد را كتك زدند. خانواده‌ هاي ما هر كدام يكي دو شهيد مي ‌دهند، اما زينب كبري علیها السلام در يك روز 72 تا شهيد داد كه هجده تا از آن‌ها از خودش بودند.

و در يك جا داريم كه حضرت علي علیه السلام از كربلا عبور مي ‌كرد، خاك كربلا را برداشت و بو كرد. فرمود: از اين خاك گروهي بي حساب به بهشت مي ‌روند.

يكي از ياران امام انس بود. در لشكر امام حسين علیه السلام چند نفر صحابي بودند. صحابي كساني هستند كه زمان پيغمبر را درك كرده‌ اند و از اصحاب پيغمبر و علي و امام حسن علیه السلام بوده‌ اند و حالا به كربلا آمده ‌اند.

در لشكر يزيد يك صحابي هم نبود. يكي از اين صحابي‌ها انس بود. از اولين جنگ‌ها بود. در زمان پيغمبر در جنگ بدر و حنين شركت كرد و حالا در كربلا شركت كرده بود. او نزد امام حسين علیه السلام آمد و گفت: من پير هستم. حال يك جوان را در جنگ ندارم. اما چون عنوان من يك پيرمرد صحابي است، مي‌ خواهم با همين عنوانم، اين خط را ياري كنم. پيرمردها! اگر يك جا ديديد كه بچه‌ها حسين، حسين مي‌ گويند، لبخند نزنيد. شما هم برويد و حسين، حسين بگوييد. انس آمد و گفت: مي‌ خواهم به جبهه بروم. امام حسين علیه السلام فرمود: «شُكْراً لِلَّهِ» تشكر كرد. ابروهايش روي چشم‌هايش آمده بود، يك دستمال برداشت و ابروانش را روي پيشاني ‌اش بست و به جبهه رفت. انس شبانه آمد. اول محرم آمد. پس اگر پير هم هستيد بياييد. اگر شب بود باز هم بياييد تا از جوان‌ها عقب نيفتيد.

يك وقت من به آقايي بازاري گفتم: شما يك وقتي پيشگام انقلاب بوديد. وقتي كه ما بسيجي و تكيه نداشتيم، شما خمس و سهم امام و خلاصه آن چيزي كه از اسلام آثاري بود، پولش را مي ‌داديد. الآن بچه بسيجي ‌ها از بازاري ‌ها جلو زدند. حالا شما كاميون، كاميون جنس مي‌ فرستيد، اين فايده ندارد، خودتان به جبهه برويد. يك لشكر بايد از بازار برود. با مال مي‌ شود كمك كرد. خدا به آن‌هايي كه پولشان را در خدمت اسلام مي ‌گذارند جزاي خير بدهد، اما بالاخره ما براي علي اصغر علیه السلام بيش‌تر از خديجه علیها السلام گريه مي ‌كنيم. خديجه علیها السلام مال داد، علي اصغر علیه السلام خون داد.

من زندگي حبيب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، شبيب غلام، حنظله، حر، عبدالله بن عمير را نوشته بودم كه برايتان بگويم، اما وقت تمام شده است.

«السلام عليك يا ابا عبداللّه و علي الارواح الّتي حلت بفنائك، عليك مني سلام اللّه ابداً ما بقيت و بقي اللّيل و النّهار و لا جعل اللّه آخر العهد مني لزيارتك، السّلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين»      «والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group