بسم الله الرحمن الرحیم
معمولا پلها و گردنه ها را در دوطرفش نرده گذاری می کنند که ماشین نه از چپ سقوط کند و نه از راست .. وقتی می خواهید به کسی نصیحت کنید باید مثل کاری که اداره راه می کند . دوطرف را نرده گذاری کنید . مثال می زنم مثلا من دفعه قبل برای شما در باره زهد در دنیا و برکناری از ریاست طلبی و قدرت طلبی گفته باشم . این یک طرف لبه گذاری و نرده گذاریه . این جلسه باید بیام اون طرفش رو نرده گذاری کنم . دقت کردید چی گفتم ؟ فرض کنید من جلسه قبل درباره ی این گفتم که ریاست طلب نباشید . دنبال دنیا نباشید . دنبال شهرت نباشید . دنبال اسم و مقام و پست و اینها نباشید .. خب ممکنه کسی نتیجه بگیره که چه بهتر ؟ من احتیاط کنم از دخالت در سیاست . اینکه اینجور عواقبش مشکوکه .. این وضع شبهه ناکه . به اون وقتی که میخوان صرف دخالت در سیاست کنن صرف خدمت به فقرا ، ایتام ، بیچاره ها ، صرف رفتن زیارت و امثال اینها بکنم . چرا ؟ چون گفته بودیم برای دنیا دخالت در سیاست نکنید . یک طرف مشخص شده . تقصیر او نیست تقصیر ماست . ما وقتی یکطرفه حرف بزنیم مردم یک طرفه میشن . پس ما باید دو طرفه صحبت کنیم . اگر اون جلسه درباره اینکه دخالت اگر شبهه دارید درش نکن . این جلسه باید عکس اون صحبت کنم .. یعنی چه . ؟ گاهی لازم میشه واجب میشه انسان دخالت بکنه . برای اینکه خودش سمتی پیدا بکنه … گاهی لازم میشه تبلیغ بکنه . معناش این نیست که این طرف (آقا) در عالم غفلته . معناش چیز دیگری هست . مثالی براتون میزنم . سرنشین یک اتوبوس هستید راننده حالش به هم خورده یکی را می خواهند داوطلب کنن تا ماشین رو راه ببره تا راننده حالش بهتر بشه . شما اطلاع داری که خودت دست فرمانت خوبه و راننده ماهری هستی . میگی آقایون شاید هم ناشیه . اگر نشست پشت فرمون هممون رو از دره میندازه پایین . حالا چکار می کنی ؟ اونجا با همچین ماشینی . سرنشین ماشین شب راننده حالش بد شده میخوان یک نفر دیگه از مسافرا بیاد پشت فرمون . شاید کسی رو می شناسید تو این جمع که خیلی تو رانندگی بی احتیاطه و خلاف قانون می کنه . دایم برات تبلیغ می کنن که این بشه راننده . شما چکار می کنی ؟ چون میدونی رانندگی خودت به مراتب از او بهتره و میگه اگر ما با این آقا رفتیم ممکنه از کوه پرتمون کنه . جاده کرج – چالوس، اتوبان کاشان به تهران نیست . تو این جاده یک ذره دست فرمون نداشته باشی از اون بالا پرت می شی و می افتی . حالا این اتوبوسه و تو هم ساکنش هستی . عضوش هستی . یک آدم ناشی میخواد بشینه پشت فرمون . تو چکار می کنی ؟ چون میدونی رانندگی خودت بهتره .. شما به مهارتی که گفتی من میدونم . همه میگن ریاست طلبه . میخواد خودشو جلو بندازه . اما خودت دیدی که ما یک جان بیشتر نداریم . موقعی که بشینیم تو این ماشین و راننده اش ایشون باشه ما باید شهادتین بگیم . تلاش می کنی که یارهایی پیدا کنی و اینها رای شان بدهند به تو تا تو بشینی پشت فرمون . حالا میخواهم ببینم این ریاست طلبیه . ؟ همچین کسی میخواد برای اسم کار کنه . نه میبینی که اگر نیاد جلو یک راننده ناشی رو رای بهش میدن بعد هم از دره پرت میشه پایین . بعد اگر جان سالم به در بردیم یا اینکه بعد از مجروح شدن بهبود پیدا کردیم می آییم تو مردم و می گیم ایها الناس میدونید چه اتفاقی افتاد ؟ می دونید چرا ما از کوه پرت شدیم پایین . ؟ راننده حالش بد شده بود . من هر چه گفتم نکنید می شناسم ایشون رانندگیش خوب نیست و من اعلام کردم حاضرم رانندگی کنم گفتند میخوای دور را از دست او دربیاری ؟ ببینید جامعه همینطوره . علی (ع) در عصر خودش میدونه اگر این کشتی رو دست او بدن میتونه از غرقاب نجاتش بده و میدونه که اینایی که اومدن زمامداری بکنن اینها اهلش نیستن . خودشون و مردم رو به باد می دهند . حالا علی (ع) چکار می کرد .؟ تلاش می کرد رای بیاره . تلاش می کرد خودش رو به مردم معرفی کنه . برای چی ؟ برای اینکه میگه اگر کشتی رو دادی به ناشی هم خودش غرق میشه و هم مارو غرق میکنه . من برم راننده کشتی رو پیدا کنم تا هم خودم رو حفظ کنم و هم دیگران . اینجوری نیست که همه کسانی که خودشون رو مطرح می کنن جهت ریاست زده به سرشون . اینها میخوان دست نا اهل نیوفته . پس اخلاص به بی میلی داشتن نسبت به قبول مسئولیت ها نیست . چرا ؟ چون من برای اینکه بدنام نشم خودم رو بی تفاوت بگیرم . بعد که از دره پرت شدم پایین یقه چه کسی را بگیرم ؟ یقه خودم رو باید بگیرم . به خودم بگم که خودت رو عرضه نکردی . چرا خودت رو مطرح نکردی . پس گرفتن ریاست برای ریاست غلطه . برای خدمت صحیحه . این معناش دو طرف جاده رو نرده کشی کردن است . هم جوش و حرص بزنی به موقعش نماینده بشی . چرا ؟ چون خودت میدونی بهتر می فهمی و هم اینکه از خودت بهتر اگر سراغ داری معرفی کن ، کاندیدا کن مردم به او رای بدن . به علی (ع) می گفتند : یابن ابی طالب انک لهذا الامر لحریص .پسر ابوطالب برای این ریاست خلافت خیلی جوش می زنی . دلت میخواد رییس بشی .حضرت گفت : شما حریص ترین . چون من از شما وارد ترم . میدونم اگر من زمام اینجا رو به دست بگیرم خیلی کارها جلو میره . اما اگر واگذار کنم به اینهایی که هستن می بینم که یک چیزی از توش درمیاد . پس نگاه کن هر جا خواستی به فرزندت نصیحت کنی ، به اهل بیتت نصیحت کنی دو لبه را نرده کشی کن. یک لبه را نرده کشی نکنید . همیشه وقتی نصیحت می کنید ، بگید : نه خودمون رو کنار بکشیم و بگیم هر چه مردم گفتن خوبه . خوب گفتی خوبه میشه خوب ؟ چون تو خودت رو مطرح نکردی ، او مطرح شد . حالا داره کشتی رو میبره محراب . حالا بزن رو دستت و بگو آخ . کاشکی من از خودم بیشتر دفاع کرده بودم . پس ریاست برای ریاست بده اما برای حکومت و امنیت خوبه . امام راحل می فرمود : من حالا میدونم چرا امامان گاهی از خودشون تعریف می کردن . چون گاهی ضروری میشه . میخواد بگه من این کاره هستم . من توانا هستم . این ریاست طلبی بعضی از علما رو وقتی آمدند زعیم شدند یا توی استان یا توی کشور ، عده ای غیبت اینها کردند که اینها ریاست طلبند . یک عده ای شاید . اما اینها ریاست طلب نبودند. اینها می خواستن توی این ماشینی که ما سوار شدیم دست به راننده خطاکاری ندیم . ماشین تصادف کنه چند تا تلف بشن . اینها خدمتگزار بودند . من به عمر خود دیدم کسانی متهم می شدند به ریاست طلبی . اما بعد از مرگشان مردم متوجه شدند اینها ریاست طلب نبودند. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی را نامه بهش نوشته بودند که شما جاه طلبی ! ایشون توی سر درس جواب داد: که من جاه طلب نیستم اما القاء جاه می کنم . یعنی عزتی را که خدا به من داده حرامش نمی کنم . خوب اخلاق همینه . که نه برای اسم و شهرت انسان بیاد کار فرهنگی یا سیاسی بکنه . چون آخرش هلاکته و نه بیاد بره تو خونه بشینه برای خدا ریاست طلب بشه . گرفتید حرف منو ؟برای خدا ریاست طلب بشه . همین که به علی می گفتند یابن ابیطالب انک علی هذا الامر الحریص . می خوای رییس بشی گفت : شما حرص ترید . من میبینم می تونم اداره کنم میگم بدهیدش دست من . شما سر و کارتان میوفته به عده ای که به درد نمایندگی مجلس می خورند . برید قانعشان کنید که اینها ثبت نام کنند. اگر آدمهای توانا ، لایق و در یک کلام امین و قوی بیایند جلو ، انسان قلبش راحت میشه . اما اگر قوی ها و امین ها نیامدند . ضعیف ها و نا امن ها میان . و چون قوی ها برای رضای خدا برای اخلاص جلو نیامده اند ، اینها میان روی کار . و وقتی اومدن روی کار، آن موقع عصاره تون رو می کشند. بعد میخوای خودتون رو ملامت کنید چرا اینطور شد ؟ خودتون کردید . توانا زهد ورزید ، ناتوان مطرح کرد و زمام مردم افتاد دستش . این مصیبت است . پس اخلاق اینه . ریاست را نخواهم برای خودش . اما بخواهیم برای خدمت کردن . پس نصیحت که می کنی دو طرف را لبه گذاری کنید و نرده کشی کنید . به بچه هاتان می خواهید نصیحت کنید دنبال تفریح نباش . دنبال درست باش . خب تفریح نکرد ، خسته و افسرده گرفتار بیماری افسردگی شد به خاطر خود شماست . گفتینش تفریح نکن . اشتباه کردید . او خیال کرد تفریح سم قاتله . تفریح رو رها کرد . افسرده شد . پس به بچه ات نصیحت کن تفریح یادت نره . جز زندگیه . بهش اهمیت بده . براش وقت تعیین کن و براش هزینه کن . اما عمرت رو در تفریح هدر نده . این بر نرده بزار و اون ور هم نرده بزار . همه چیز همینطوره . اخلاق یعنی دو طرف کار را نرده کشی کردن . لباس پوشیدن . خب یه وقت اهمیت نمیدی . یک لباس بدریخت ، بد طرح می پوشی . موجب انگشت نما شدن میشی . خب غلطه . یک وقتی هم هرچی سرمایه ات هست خرج لباس می کنی . بعد توش در میمونی و این هم غلطه . این بر نرده گزاری … اون بر هم نرده گزاری . به هر طرف : الذین اذا انفقو لم یسرفوا و لم یشکروا . خدا تمجید می کند از کسانی به عنوان متقی که وقتی خرج می کنند نه بریز و بپاش می کنند و نه خنس گری و کنس بازی درمیارن . نه این . نه اون . وقتی میخواد به کسی نصیحت کنید ، بگید بدونید اشتباهات به خاطر لبه گذاری نشدنه ، به خاطر نرده کشی نشدنه . ببین کدام طرفش نرده داره . دیگه تو یکبار دیگه نمیخواد اینجا نرده کشی کنی . اون طرفش که نرده نداره نرده بگذار . گرفتید حرف منو ؟ یعنی با طرف معاشرت می کنید می بینید یک طرف رو رعایت می کنه اما از اون طرف کار نشده . شما در معاشرتت اون لبه را به یاد بیار . یک کسی رفته بود خدمت امام رضا (ع) مجاور شهر که همونجا هم در مشهد از دنیا بره . شیرازی بود . یه اتفاقاتی تو فامیلش افتاد که نمی تونست در مشهد اقامت کنه . اومده بود در مشهد بمیره . نشد . ناچار شد برگرده شیراز . رفت حرم و گفت قابل نبودم . میخواستم زیر سایه تون باشم . اشکها ریخت . گریه ها کرد . شب خواب حضرت را دید که گفتند : ناراحت نباش شیراز میری زیارت حضرت سید علاء الدین حسین برو . زیارت او عین زیارت منه . ایشون اومد و سوال بود بین علما که چرا نگفتن حضرت احمد بن موسی (ع) چرا نگفتن سید میرمحمد (ع) ببین نگفتم کدوم طرفش لبه نداره همون طرفش لبه بذار . حضرت دیده بودند احمد بن موسی (ع) زائر دارد . سید میر محمد (ع) زائر دارد . اون طرف لبه گذاری شده . سید علاء الدین حسین (ع) اون موقع زائر نداشته . حضرت این طرف رو لبه گذاری کرد . گارد کشی کرد . یعنی به او گفت برو آنجا زیارت . یک چیز از این روشنتر براتون بگم . زیارت رجبیه . توقیعی است از امام زمان (عج) . بیایید بخونیدش . اللهم انی اسئلک بالمولودین فی رجب ، محمد بن علی و…… ……….. لدیه رغب . اونوقت دید زیارت کاملی است . خب همه میدونن که امام علی تو رجب . حضرت فقط گفت اللهم انی اسئلک بالمولودین فی رجب ، امام جواد (ع) و امام هادی (ع) را گفت . امام علی (ع) را نگفت . چرا نگفت ؟ چون دید اونطرف لبه گذاری شده ، گارد کشی شده . حضرت زائر داره . این دو تا غریب ماندند . حضرت زیارت را به نام این دوتا کرد . اسم جدش علی (ع) با اینکه مولود در رجب نبرد . این زیارت شاهد مثال داره از این جهت می بینید گاهی شما فکر می کنید لباس برای چیه ؟ قرآن گفته لباس چیه ؟ از هر کی بپرسید میگه لباس برای چیه . همه میگن لباس برای دفع سرماست . قرآن نگفته همچین چیزی . اسمی از سرما نبرده . لباسی که شما رو از حرارت حفظ کنه نگفته از سرما حفظ کنه . امروزه میفهمن که آفتابزدگی و این اشعه خطرش از سرما بیشتره . از این جهت در اون بادیه ها زندگی می کنند سرتاسرشون توی لباس غرق می کنن توی گرما و اشتباه می کنند کسانیکه توی این تابستان کم لباس می کنند تنشان . من گاهی دیدم بچه های خردسال رو یک زیرپوش رکابی ، بچه شش ساله هفت ساله هشت ساله دختر یا پسر ….. میگم آقا این اگه عادت کرد به این لباس بعد بخوای ازش بگیری سختشه . تو اگر تو این سن سیگار بکشه میزاری ؟ مگه مکلفه ؟ میگیم عادت میکنه . من آدمهای حزب اللهی دیدم خانمهای حزب اللهی دیدم بچه هاشون رو اینجور میارن بیرون . این دو تا ضرر داره . اینکه عادت کنه به این برهنگی . یکی دیگه اشعه آفتاب به اون لطمه میزنه . قران میگه لباسه که شما رو از گرما حفظ میکنه .شما خیال می کنید لختی از گرما حفظ می کنه . میگی نه . لباس از گرما حفظ میکنه . قرآن علمی است . قرآن همه چیزش کارشناسی است . الان مشخص شده که اشعه خورشید بد سمی است . و انسان باید خودش را از آن حفظ کند. اگر این خورشید شعاع آفتاب مستقیمش برای کسی خوب بود . به پیغمبر ما وقتی خدا می خواست علامت پیغمبری بده یک ابری همراهش حرکت نمی کرد که زیر سایه ابری باشه . اگه یک آفتاب اتیوپی نعمت بود این ابر بالای سرش نمی گرفت که ایشون از این نعمت محرومش کنه . اینکه عقل کل بود برای همین بود . می دونست این آفتاب خوردن به سر بعدش یه خورده عقلش رو تکون میخوره و خودش هم نمیفهمه . پس همیشه نگاه کنید ببینید چه کاری زمین مونده سراغ همون برید . وقتی دیدید مشتری پیدا کرد بزارینش سراغ مشتری بیاد اینور . یکبار دیگه تکرار می کنم کارها رو رو به راه کنید بیایید کنار . برای کارها مشتری درست کنید . بروید سراغ کار دیگه ای که مشتری ندارد. مسجد ها را رونق بدهید بیایید بیرون . برید دنبال کار دیگه ای . وصل الله علی محمد و آل محمد .