شنبه 9 تير 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

توبه

بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الحمدلله ربّ العالمين و صلَّى الله على محمّد خاتم النّبيين و على آله الطَّاهرين اما بعد قال الله تبارک و تعالی فی قرآنه الکریم: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى الله تَوْبَةً نَصُوحاً»[1] اى كسانى كه ايمان آورده ‌ايد به سوى خدا بازگشت كنيد بازگشتى خالص و هميشگى.

«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى الله لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ الله عَلَيْهِمْ»[2] جز اين نيست كه پذيرفتن توبه بر خدا براى كساني است كه به نادانى بدى را انجام مي دهند بعد به زودى توبه مي كنند پس ايشانند كه خداى توبه آنان را مي پذيرد.

«وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ»[3] و نيست توبه براى آنان كه بدي ها را انجام مي دهند هنگامى كه آثار مرگ يكى از آنان آشكار شود بگويد من همين الآان توبه مي كنم و نه هم براى آنان كه مي ميرند و حال اينكه ايشان كافرانند خداى تعالى نفى كرده است پذيرش توبه از گناه را هنگام ديدن نشانه مرگ همانا توبه پذيرفته مى شود هنگامى كه يقين به مرگ نكرده باشد زيرا كه خداى تعالى وعده داده به گفته خودش پذيرفتن توبه را.

چنانچه مي فرمايد: «وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِه وَيَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ»[4] و آن خدایي است كه توبه بندگانش را مي پذيرد و از بدي هايشان درمي گذرد.

باز به قول خودش فرموده: «غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقابِ»[5] آمرزنده گناه و پذيرنده توبه سخت انتقام گيرنده. پس توبه از كارهاى زشت و از خلل رساندن به واجبات ذاتاً واجب است بعد اگر توبه، حق خداى تعالى باشد مانند ترك نماز و روزه و حج و جهاد و زكات و حقوق ديگرى كه براى نفس و بدن يا يكى از اين دو واجب است.

پس بر توبه كننده واجب است شروع در توبه با قدرت و تصميم بر آن توبه و پشيمانى از آنچه كه در گذشته كوتاهى كرده نسبت به احكام و تصميم گرفتن بر اين كه دوباره آن عمل را انجام دهد ولى اگر توبه از حقوق مردم باشد واجب است بر گرداندن حق مردم را بخودشان اگر زنده ‌اند و اگر مرده‌ اند بعد از مرگ به وارثين آنان بايد برگرداند در - صورتى كه عين مال باقى باشد و اگر عين مال نبود مانند همان مال را برگرداند ولى اگر وارثى نداشتند بايد از نيابت آنان صدقه بدهد اگر مي داند چقدر بوده و اگر نمي داند آن قدر بدهد كه گمانش غلبه پيدا كند كه به آن اندازه داده. و پشيمان باشد بر مالى كه غصب كرده و قصد كند كه دوباره مانند آن عمل را انجام ندهد و طلب آمرزش از خدا كند و استغفار نمايد بر اين كه تجاوز از فرمان خداى تعالى و پيامبر و امام زمانش كرده باشد پس براى خدا و رسول و امام در اين جا حقي است كه به وسيله استغفار ادا مي شود.

اگر توبه از آبروريزى ديگران است يا سخن و تهمت به دروغ بر مردم زده واجب است در اختيار آنان كه حقى بر او دارند قرار گيرد و از آنان اطاعت كند و اقرار نمايد به دروغى كه نسبت به آنان داده و حق آنان را ادا كند و ذمه اش را برى نمايد يا به وسيله اى آنان را از خودش راضى كند و اگر توبه از آدمكشى يا مجروح كردن يا وارد كردن نقصى در بدن آنها باشد پس در مقابل صاحبان حق تسليم شود و رام گردد براى بيرون آمدن از حق آنان به طورى كه امر به آن از طرف خدا شده از قبيل قصاص يا مجروح كردن بدنش يا پرداختن ديه از كشتن نفس محترمى كه عمداً كشته اگر صاحبان مقتول بخواهند و به ديه راضى شوند و گر نه در مقابل كشتن كشتن است.

اگر توبه از معصيت و گناه زنا يا مي خوارى و مانند اين گناهان باشد پس توبه از آن گناه پشيمانى و ندامت است بر آن عمل زشت و قصد اين كه دو مرتبه به اين گناه برنگردد ولى توبه تنها گفتن مرد استغفر الله ربى و اتوب اليه نيست گفتن اين كلمه نه حق خدا نه رسول نه امام و نه حق مردم را ادا مي كند. پس گفتن مرد استغفر الله بدون اداى حق مردم مسخره كردن خودش مي باشد و گناه را به سوى خويش به دروغ مي كشاند چنانچه روايت شده كه همانا بعضى از مردم به مردى گذشت و حال اينكه او مي گفت استغفر الله و مردم را هم فحش مي داد فحش و استغفار را تكرار مي كرد.

آن كس كه فحش هاى او را مي شنيد به او گفت من هم از اين استغفار تو استغفار مي كنم و برمي گردم تو اى مرد خودت را مسخره مي كنى؟ رسول خدا صلَّى الله عليه و آله فرمود: اى مردم به سوى خدا برگرديد برگشتنى خالص پيش از آنكه بميريد و سبقت و پيشى بگيريد به كردار شايسته پيش از آنكه سرگرم دنيا شويد و اصلاح كنيد بين خود و پروردگارتان را تا خوشبخت و سعادتمند شويد و صدقه بسيار بدهيد تا روزى شما فراوان شود و امر به معروف كنيد تا نگهدارى شويد و نهي از بدي ها كنيد تا خدا شما را يارى كند.

اى مردم زيركترين شما آن كس است كه بسيار به ياد مرگ باشد و دورانديش ترين شما كسى است كه آماده مرگ است و همانا از نشانه‌ هاى خرد اطمينان نداشتن به دنياى فريبنده است و برگشت به سوى سراى جاويدان است و رفت و آمد كردن به گورستان و آماده شدن براى روز قيامت.

حضرت رسول صلَّى الله عليه و آله در دعايش مي فرمود: «اللهمّ اغفر لى كل ذنب و تب عليّ انك أنت التواب الرحيم» بار پروردگارا بيامرز براى من تمام گناهان را و بپذير توبه مرا همانا تو پذيرنده مهربانى.

گفته شده كه همانا شيطان گفته است به عزت تو اى خدا هميشه فرزندان آدم را گمراه و دعوت به گناه مي كنم تا زمانى كه روح در بدنشان باشد سپس خداى فرمود: به عزت و جلال خودم او را از توبه مانع نمي شوم تا زمانى كه روح از بدنش جدا نشده و خدا بنده اى را نمي ميراند مگر بعد از آنكه بداند كه اگر زنده هم بماند توبه نمي كند.

همان طور كه خبر داده از قول اهل جهنم كه مي گويند خدايا ما را برگردان كه عمل صالح انجام دهيم «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْه وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ»[6] و اگر برگردانده شوند بهمان كردارى كه نهى شده ‌اند برگشت مي كنند و از سر مي گيرند و همانا اينان دروغگويانند.

همانا رسول خدا صلَّى الله عليه و آله در هر روزى هفتاد مرتبه استغفار مي كرد و مي گفت : «استغفر الله ربى و اتوب اليه»[7]

همين طور بودند اهل بيت پاك و پاكدامنش و اصحاب شايسته آن حضرت بنا به گفته خداى تعالى كه مي فرمايد : «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْه»[8] و همانا طلب آمرزش از پروردگارتان كنيد بعد هم به سوى او برگرديد.

مردى به حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم عرض كرد اى رسول خدا گناهكارم. فرمود:

طلب آمرزش از خدا كن عرض كرد توبه كرده‌ ام باز مرتكب گناه شده ‌ام حضرت فرمود: هر چه گناه مي كنى باز هم بگو «استغفر الله» عرض كرد اى رسول خدا در آن وقت گناهم بسيار است حضرت فرمود بخشش خدا از گناه تو بيشتر است هميشه توبه كن تا اين كه شيطان از تو دور گردد و فرمود: همانا خدا شادمانتر است به توبه بنده از خود بنده نسبت به خودش و خدا فرموده است: «إِنَّ الله يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»[9] خدا پاكان و توبه كنندگان را دوست مي دارد.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: نيست بنده گناهكارى كه گناه كرده سپس برخيزد وضو بگيرد و دو ركعت نماز بخواند و طلب آمرزش كند مگر اين كه خدا او را بيامرزد و بر خدا سزاوار است كه توبه او را بپذيرد زيرا كه خدا فرموده: «وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَه ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ الله يَجِدِ الله غَفُوراً رَحِيماً»[10] و هر كس گناهى را انجام دهد يا بر خود ستم كند بعد از خدا طلب آمرزش كند خدا را بخشنده و مهربان مى يابد.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: بنده همانا گناه مى كند و وارد بهشت مى شود گفته شد كه چطور مى شود اين يا رسول الله؟ فرمود : هميشه گناه خود را پيش نظر دارد و دائماً از آن گناه استغفار مي كند و پشيمان بر آن كردارش مي باشد پس خدا او را وارد بهشت مي كند و من چيزى بهتر از كردار نيكى كه بعد از گناه قديم و پيشين كه پيدا مى شود نديدم «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرِينَ»[11] همانا نيكویي ها بدي ها را مي برد و اين اندرزي است براى پندگيرندگان.

و فرمود هر گاه بنده گناه كند نقطه اى سياه بر دلش باشد پس اگر آن بنده توبه كند و برگردد آن نقطه را ريشه كن كند و چون طلب آمرزش نمايد دلش از آن سياهى پاك و نورانى گردد و اگر توبه نكرد و طلب آمرزش ننمود گناه بالاى گناه باشد و سياهى بالاى سياهى به طورى كه همه دلش را سياهى بپوشاند پس به واسطه پرده ‌هاى زياد گناه بر آن دل دلش بميرد چنان كه خداى تعالى مي فرمايد: «بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ»[12] بلكه گناه بر دلهاى آنان پرده‌ هاى سياه را غلبه داده، خردمند آن كسي است كه خودش را مرده حساب كند و از خدا بخواهد كه او را به دنيا برگرداند تا اين كه توبه كند و نقطه سياه دل را ريشه كن نمايد و خويشتن را اصلاح كند پس خدا او را جواب دهد او هم سعى و كوشش در اين كار نمايد.

و در قول خداى تعالى آمده: «وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»[13] و مي چشانيم ايشان را عذاب دنيا سواى عذاب بزرگ قيامت شايد اينان برگردند فرموده است مراد به عذاب ادنى مصايب در مال و اهل و عيال و فرزند و نفس است سواى عذاب اكبر كه عذاب جهنم باشد و قول خداى تعالى كه در آيه مي فرمايد شايد اينان برگردند يعنى از گناه و معصيت برگردند و اين كار مربوط به دنياست كه از گناه برگردند.

و خداوند به داود پيغمبر وحى فرستاد كه اى داود بترس از آن زمان كه تو را قبض روح كنم و تو فريب خورده باشى و بدون توبه بميرى.

كلماتى را كه آدم از پروردگارش ياد گرفت و به همان واسطه خدا توبه آدم را قبول كرد اينهاست كه خدا مي فرمايد: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَتَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ»[14] پروردگارا ما به خويشتن ستم كرديم و اگر تو ما را نيامرزى و بر ما رحم نكنى مسلم ما از زيانكارانيم و روايت شده كه آدم و حوا ديدند كه بر در بهشت نوشته شده محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسين برگزيدگان آفريده‌ هاى منند پس خدا را به حق آنان سوگند دادند خداوند هم توبه آنان را پذيرفت.

شرایط توبه

1- پشيمانى به دل 2- تصميم بر اين كه برگشت به گناه را دوباره ترك نمايد 3- اداى حقوق مردم هر حقى كه از مردم به عهده اوست. 4- تمام اعضا هر عملى را انجام مي داده ‌اند ترك نمايند.

توبه نصوح توبه اي است كه توبه كننده دوباره برگشت به گناه نداشته باشد و توبه كننده از گناه مانند كسى است كه گناهى نداشته و آن كه پافشارى بر گناه دارد و استغفار مي كند خودش را مسخره مي كند و شيطان هم او را مسخره مي كند و همانا مرد هر گاه بگويد پروردگارا از تو طلب آمرزش مي كنم و به سوى تو برمي گردم و توبه مى نمايم بعد برگردد بعد باز طلب آمرزش و توبه كند باز برگردد تا چهار مرتبه در بار چهارم از دروغگويان شمرده مى شود و بعضى گفته خود صاحب و اختياردار خويشتن باش اختيار خويش را به دست ديگران مده تو كه خودت را در زندگي ات ضايع مي كنى چگونه جانشينان خويش را بر ضايع كردن ملامت و نكوهش مي كنى.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام شنيد كه مردى مي گويد استغفر الله سپس فرمود: «مادرت به عزايت بنشيند تو حد و اندازه استغفار را مي دانى؟

استغفار درجه و جايگاه عليين و بلند پايگان است و آن نامى است كه شش معنى دارد:

1- پشيمانى بر افعال و كردار گذشته.

2- تصميم اينكه دیگر برگشت به آن كردار نكنى.

3 - حقوق مردم را به خودشان برگردانى تا خدا را پاك و پاكيزه ملاقات كنى.

4 - هر واجبى كه از تو فوت شده قضايش را به جا آورى.

5 - گوشتى كه از حرام و معصيت رویيده قصد كنى كه به ناراحتى عبادت آبش كنى.

6 - بچشانى بدن را الم و زحمت اطاعت همان طورى كه شيرينى گناه و معصيت را چشانده اى».[15]

روضه حضرت زهرا علیها السلام

عايشه مى ‏گويد: فاطمه علیها السلام آمد و راه رفتن او چون راه رفتن پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بود. پيامبر فرمودند: دخترم! خوش آمدى و او را سمت راست يا چپ خود نشاند و آهسته سخنى به او گفت كه گريست. پس از آن آهسته سخن ديگرى به او گفت كه خنديد. من به فاطمه علیها السلام گفتم: پيامبر سخنى به تو فرمود كه گريستى و سپس سخن ديگرى آهسته فرمود كه خنديدى. هرگز چون امروز شادى و اندوهى اين چنين پيوسته از تو نديده‏ ام. فاطمه علیها السلام فرمود: اكنون راز پيامبر را آشكار نمى‏ سازم. چون پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم رحلت فرمود، فاطمه علیها السلام گفت: پيامبر نخست كه پوشيده با من سخن گفت چنين فرمود كه جبرئيل هر سال يك بار قرآن را به من عرضه مى ‏كرد و امسال دو مرتبه آن را بر من عرضه داشته است و چنين احساس مى ‏كنم كه مرگ من فرا رسيده است و تو هم نخستين كس از خاندان منى كه به من ملحق خواهى شد و من پيش از تو مى ‏روم و به همين سبب گريستم. سپس فرمودند: آيا خشنود نمى ‏شوى كه بانوى بانوان اين امت يا بانوى بانوان مؤمن باشى؟ و بدين سبب خنديدم.[16]

روايت شده است كه پس از رحلت پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فاطمه علیها السلام از شدت درد همواره بر سر دستار بسته بود و از آن مصيبت، سخت ناتوان و نزار و اندوهگين و دل گرفته و شكسته بال و همواره گريان و با دلى سوزان بود. گاه گاه از خود، بى ‏خود مى شد. مخصوصاً هر گاه پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را به خاطر مى ‏آورد و از ساعاتى ياد مى‏ كرد كه پيامبر به ديدن او مى ‏آمدند و در آن هنگام اندوهش بيشتر مى ‏شد. گاه به حسن و گاه به حسين كه كنارش نشسته بودند مى ‏نگريست و مى ‏فرمود: آن پدرى كه شما را گرامى مى ‏داشت و مكرر بر دوش خود مى ‏كشيد و از همگان بر شما بيشتر محبت داشت و اجازه نمى ‏داد كه پياده بر روى زمين حركت كنيد كجاست؟ «انا لله و انا اليه راجعون» به خدا سوگند پدر بزرگ شما كه حبيب دل من بود از دست رفت و ديگر او را نمى ‏بينم كه اين در را بگشايد و شما را بر دوش كشد و حال آنكه اين كار را همواره مى ‏كرد. سپس فاطمه علیها السلام سخت بيمار شد و چهل روز بيمارى ادامه يافت تا رحلت فرمود، درودهاى خدا بر او باد.

چون احساس به فرا رسيدن مرگ خويش كرد، ام ايمن و اسماء بنت عميس را احضار فرمود و كسى دنبال على علیه السلام فرستاد و چون على علیه السلام آمد، به او گفت: اى پسرعمو! احساس مى‏كنم كه مرگ من فرا رسيده است و چنانم كه ترديد ندارم به اينكه هر ساعت به پيوستن به پدرم نزديكتر مى‏ شوم و اكنون به چيزهايى كه در دل دارم تو را وصيت مى ‏كنم.[17] على علیه السلام گفت: اى دختر رسول خدا! به آنچه مى‏خواهى وصيت كن، و كنار بالين او نشست و هر كه را در خانه بود، از خانه بيرون كرد. سپس فرمود: اى پسرعمو! مى‏دانى كه هرگز دروغ نگفته‏ ام و از هنگامى كه با يك ديگر زندگى مشترك داريم با تو مخالفتى نكرده ‏ام. على فرمود:

پناه بر خدا كه تو به احكام خدا داناتر و پرهيزكارتر و بهتر از آنى و بيشتر از آن از خدا مى ‏ترسى كه من فرداى قيامت بتوانم بگويم كه مخالفتى با من روا داشته ‏اى و مفارقت و از دست دادن تو بر من سخت گران است، ولى افسوس كه از اين جدايى چاره نيست و به خدا سوگند با مرگ تو مصيبت از دست دادن پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بر من تازه مى ‏شود و مرگ تو و از دست دادن تو مصيبتى بسيار بزرگ است، ولى همگان از خداييم و همگان به سوى او باز گردنده ‏ايم و اين مصيبت چه سخت و درد انگيز و دشوار و اندوه افزاست و اين اندوهى است كه چيزى مايه تسكين آن نيست و هيچ چيز آن را جبران نمى ‏كند. ساعتى هر دو گريستند و على علیه السلام سر فاطمه علیها السلام را بر سينه نهاد و گفت: به آنچه مى‏خواهى وصيت كن كه به هر چه وصيت كنى رفتار خواهم كرد و فرمان تو را بر خواسته خود ترجيح مى‏دهم. فاطمه علیها السلام فرمود: خدايت پاداش نيكو دهد و از سوى من هم بهترين پاداش را به تو ارزانى فرمايد. اكنون اى پسرعمو! به تو وصيت مى ‏كنم كه پس از من با دختر امامه ازدواج كنى كه او براى فرزندان من همچون خود من است و براى مردان از داشتن زن چاره نيست. على‏ مى ‏فرمود: چهار چيز است كه مرا از انجام آن چاره نيست. يكى ازدواج با دختر امامه است كه فاطمه علیها السلام مرا به آن وصيت كرده است. فاطمه علیها السلام سپس گفت: و وصيت مى ‏كنم براى حمل جسد من تابوتى بسازى كه تصوير آن را ديدم و فرشتگان نشانم دادند. على گفت: چگونگى آن را توصيف كن و فاطمه براى او توصيف كرد و على چنان تابوت و سريرى فراهم كرد و اين نخست تابوتى بود كه ساخته شد و پيش از آن كسى چنان فراهم نساخته بود. فاطمه علیها السلام سپس فرمود:

به تو وصيت مى‏ كنم كه هيچ يك از اين كسان كه بر من ستم روا داشتند و حق مرا گرفتند، در تشييع جنازه ‏ام حاضر نشوند كه آنان دشمنان من و دشمنان رسول خدايند و اجازه مده كه هيچ يك از پيروان ايشان هم شركت كنند و چون چشمهاى مردم به خواب رفت و آرام گرفت، مرا در نيمه شب به خاك بسپار. در اين هنگام فاطمه علیها السلام رحلت كرد.

همه مردم مدينه بانگ شيون برداشتند و زنان مدينه در خانه فاطمه علیها السلام جمع شدند و چنان بانگ شيون برداشتند كه نزديك بود مدينه به لرزه درآيد و مى‏ گفتند: اى بانوى ما، اى دختر رسول خدا! مردان هم همچون موهاى يال اسب كه بر گردن آن جمع است به حضور على علیه السلام رسيدند كه نشسته بود و حسن و حسين علیهما السلام هم جلوی پدر نشسته بودند و مى ‏گريستند و مردم از گريه آن دو مى ‏گريستند. در اين هنگام ام كلثوم در حالى كه روبند بر چهره افكنده بود و ردايى بر خود پوشانده و دامن آن بر خاك كشيده مى ‏شد بيرون آمد و مى‏ گفت: اى پدر بزرگ جان، اى رسول خدا! اكنون ما ديگر تو را چنان از دست داديم كه هرگز پس از آن ديدارى نخواهد بود. مردم جمع شدند و نشستند و منتظر بودند كه جنازه را بيرون آورند و بر آن نماز بگذارند. ابوذر از درون خانه بيرون آمد و گفت: برويد كه بيرون آوردن جنازه دختر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به تأخير افتاد. مردم برخاستند و رفتند و چون شهر آرام گرفت و پاسى از شب گذشت، على و حسن و حسين عليهم السلام و عمار و مقداد و عقيل و زبير و ابوذر و سلمان و بريده و تنى چند از بنى هاشم و خواص دوستان على علیه السلام جنازه را بيرون آوردند و بر آن نماز گزاردند و در دل شب به خاك سپردند و على علیه السلام اطراف آرامگاه فاطمه علیها السلام صورت هفت قبر ديگر هم پديد آورد تا آرامگاه آن حضرت شناخته نشود. برخى از خواص اصحاب على علیه السلام نقل كرده ‏اند كه على علیه السلام آرامگاه فاطمه علیها السلام را با سطح زمين يكسان و صاف قرار داد و آن را با ماله هموار و صاف فرمود، آن چنان كه كسى جاى آن را نشناسد.

و گفته ‏اند مرقد فاطمه زهرا علیه السلام در بقيع نيست، بلكه آرامگاهش در فاصله مرقد پيامبر و منبر آن حضرت قرار دارد و به اين گفتار پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم كه فرموده ‏اند ميان قبر و منبر من باغى از باغهاى بهشت است استناد كرده ‏اند و گفته ‏اند مقصود مرقد فاطمه علیها السلام است.

روايت شده است كه امير المؤمنين على علیه السلام هنگام دفن فاطمه علیها السلام چنين عرضه داشت:

«اى رسول خدا! درود و سلام بر تو باد، از سوى من به تو و از سوى دخترت كه در جوار تو فرود آمده است، و شتابان به تو ملحق شده است. اى رسول خدا! شكيبايى من از فراق اين دخترت كه برگزيده تو بود اندك شده و پايدارى من كم گرديده است، ولى براى من در تحمل درد بزرگ فراق از تو و مصيبت بزرگ مرگ تو، مايه تسكين و دلدارى است. آه كه خود من تو را در آرامگاهت قرار دادم و جان تو ميان سينه و گلوى من از تن تو بيرون شد و همه ما از خداييم و همانا كه ما به سوى او برمى‏گرديم. همانا امانت پس داده شد و گروگان باز پس گرفته شد، ولى اندوه من جاودانه و شب من همراه با بى ‏خوابى و بيدارى است تا آنگاه كه خداوند براى من هم خانه‏اى را كه تو در آن اقامت دارى برگزيند. و هم اكنون دخترت به تو خبر خواهد داد و نيكو از او سؤال فرماى و اخبار را از او بپرس و حال آنكه هنوز از رحلت شما چيزى نگذشته و ياد شما فراموش نشده است و بر هر دو تن شما از من درود باد، درود وداع ‏كننده با محبت، نه درود كسى كه خشمگين و رنجيده باشد و اگر از اينجا برمى‏گردم چنين نيست كه از دلتنگى برگردم و اگر بمانم از سوء ظن به آنچه خداوند به شكيبايان وعده داده است نخواهد بود.»

«الا لعنۀ الله علی قوم الظالمین سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون»

 

سید مرتضی عابدی

 

 

[1] تحريم/8


[2] نساء/17


[3] نساء/23


[4] شورى/23


[5] مؤمن/2


[6] انعام/72


[7] اصول كافى، ج6، ص119


[8] هود/3


[9] بقره/222


[10] نساء/110


[11] هود/116


[12] تطفيف/14


[13] سجده/21


[14] اعراف/23


[15] ارشاد القلوب ج1 ص116


[16] اين روايت كه با اختلاف لفظى اندك در منابع مختلف شيعى آمده است، در منابع اهل سنت هم مكرر نقل شده است. براى اطلاع رك. به: صحيح ترمذى، ج2، ص319 و به صحيح بخارى، كتاب بدء الخلق و منابع ديگرى كه در فضائل الخمسه من الصحاح السته ج3، ص157 آمده است و علاوه بر آن به مناقب ابن مغازلى ص362 هم مراجعه كنيد كه موارد ديگرى هم معرفى شده است و از جمله احاديث متواتر در فضيلت زهراى اطهر سلام الله عليها است.


[17] با اينكه اين روايت از روضة الواعظين در ص191 و 192 بحار الانوار ج43 آمده است ولى چند سطر اول آن نيامده است. ظاهراً نسخه ‏اى كه در اختيار مرحوم علامه مجلسى بوده است با اين نسخه تفاوت داشته است.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group