موضوع : جایگاه توبه در قرآن و حدیث
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و اله طاهرین اما بعد قال الله تبارک و تعالی فی کتابه اعوذ بالله من شیطان الرجیم «هو الذی یقبل التوبة عن عباده و یعفوا عن السیئات»[1]
هدیه به پیشگاه قطب عالم امکان، وسیله لطف و رحمت الهی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و سلامتی وجود نازنینش و تعجیل در امر ظهور مبارکشان صلواتی بلند عنایت فرمایید.
خدای عزیز را سپاس می گویم که به حقیر توفیق داد تا خدمت شما مؤمنین در این شب های نورانی و قرآنی برسیم و از انوار بیکران طیبه کتاب و عترت جرعه ای به کام دل برسانیم و از برهوت هلاکت به وادی سلامت رهسپار شویم.
خدا را شکر ...
عرایض بنده امشب در محور عملی گردش دارد که خداوند جل جلاله این عمل را و این کار را بسیار دوست دارد به اندازه ای که در حدیث آمده :
وقتی خدا این عمل را ببیند زیادتر از کسی که از تشنگی به عطش افتاده و به آب می رسد خوشحال می شود ...
مثال های دیگری را هم در حدیث، معصوم علیه السلام بیان فرموده که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.
خُب این عمل چیست و کدام کار است؟ که خدای عزیز آن را خیلی دوست دارد؟
آن عمل عبارت از برگشت به سوی خداوند از گناه و سرکشی است که در اصطلاح دینی به آن توبه می گویند.
در ادامه می خواهیم به طور خلاصه در باره دو موضوع بحث کنیم منزلت توبه در نزد خدا و چگونگی توبه؟
منزلت توبه
توبه در نزد خدای متعال از منزلت والایی برخوردار است چنانچه که پیامبر اکرم می فرمایند : «التوبة تجبُ ما قبلها»[2] توبه ما قبل خود را از بین می برد مثل اینکه از اول گناهی نبوده است.
بندگان خوب خدا
ما در دعای کمیل می خوانیم که امام علی علیه السلام به درگاه خداوند با حال انابه و زاری در سجده بندگی افتاده عرض می کند «اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء» خدایا گناهی را که سبب نزول بلاء می شود از من ببخش ... همان گونه که گناه سبب نزول بلاء و نقمت الهی است اگر چنانچه توبه کردیم و از خط سرکشی و نافرمانی به سوی حضرتش برگشتیم رحمت و نعمت الهی بر ما سرازیر خواهد شد این سنت خداست که امیرالمؤمنین علیه السلام در حدیث دیگر می فرماید: «التوبة تستنزل الرحمة»[3]
اجازه دهید از منزلت خود توبه کننده برای شما حدیث بخوانم «لیس شیءٌ احب الی الله من مؤمن تائبٍ او مؤمنة تائبة»[4] یعنی خدای عزیز از میان بندگان خود انسان های توبه گر را و آنهایی را که با ندامت پشیمانی به سوی درگاه حضرتش برمی گردند بیشتر از همه دوست می دارند.
چگونگی توبه
سرورانم!
از عظمت توبه از جایگاه توبه و توبه گر آیه و حدیث خواندیم حالا سؤال اینجاست که این توبه ای که این قدر عظمت دارد و خدا عامل آن را همچون کسی که گمشده خود را با کمال جود و کرم می پذیرد چگونه تحقق می پذیرد؟ چه کار کنیم که از جمله بندگان توبه گر محسوب شویم ما که می خواهیم از این شب های مقدس و قرآنی کمال استفاده را ببریم و برای همین آمدیم که به در رحمتش دق الباب کنیم و با زبان گدایی عاجزانه درخواست تفضلی کنیم و عرض کنیم الهی العفو با چه روشی توبه کنیم؟
این سؤال بنده و شما را وجود نازنین امام علی علیه السلام آن امام جواب می فرمایند :
«التوبة علی اربعة دعائم»[5] :
امام علی علیه السلام توبه را به خانه مبارک و مأمنی تشبیه می فرمایند هر که این خانه را برای خود ساخت نه تنها گناهان او بخشیده می شود بلکه از تهاجم وسوسه های ابلیس ملعون و هوای نفس در امان می ماند و این خانه دارای چهار ستون است که هر کدام مرحله ای است از برگشت به سوی خدای عزیز است.
خُب عنایت فرمایبد چه حدیث زیبایی است ...
ستون اول «ندمٌ بالقلب» منی که گناه کردم ... منی که به جای شکرگذاری از نعمت های بی شمار خدا به عصیانش رفتم همین که پشیمان شدم همین که مشت ندامت بر سر هوای خود زدم اولین ستون این خانه بنا کردم و آن پشیمانی در قلب و ندامت است.
این حالت به حدی ارزش دارد که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرماید اگر کسی پشیمان شد انگار که گناهی نکرده است. چطور؟؟
جوابش ادامه این حدیث امیرالمؤمنین علیه السلام است که عرض می کنیم:
دومین ستون، «استغفارٌ باللسان» است یعنی این ندامت قلبی و ملامت وجدان انسان را وا می دارد که مخصوصاً در این شبهای استثنایی در دل شب دست بندگی به سوی آسمان بلند کند و بگوید «استغفرالله ربی و اتوب الیه»
بله این دومین ستون بود ... جواب حدیث پیامبر هم کم کم داده می شود چون آن پشیمانی واقعی باعث شد که من استغفار کنم.
اما سومین ستون «عملٌ بالجوارح» یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید ستون و مرحله سوم جبران است این معنای ان حدیث اول عرایض بود که پیامبر بود که توبه ماقبل خود را از بین می برد چون حسنات سیئات را از بین می برد پس من باید نه تنها گناه نکنم و اوامر الهی را انجام دهم بلکه گناهان گذشته را هم باید جبران کنم.
آخرین ستون و مکمل این خانه عبارت از این است «و عزمٌ ان لایعود» یعنی چه ؟؟
یعنی من که پشیمان شدم و با زبان و عمل خود اظهار برگشتم کردم باید و باید تصمیم بگیرم و عهد کنم که دیگر حتی فکر برگشت به گناه را هم نکنم.
این است ٱن توبه ای که باعث نزول رحمت و از بین بردن گناهان ما و محبوب شدن در نزد خدا می شود نه صرف گفتن استغفرالله.
روضه
در کربلا این فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام توسط یکی از بندگانی که بدترین گناه را انجام داده بود به خوبی ترسیم شد.
گناه چه بود؟ و آن گنهکار که بود؟
صلی الله علیه یا ابا عبدالله
آجرک الله یا صاحب الزمان.
آن گناه که از بدترین گناهان عالم است ایستادن در مقابل امام زمان خود ... الله اکبر ... برای اجرای فرمان بدترین مردمان عبیدالله زیاد می باشد.
و آن گنهکار ... حرّ بود.
و اما در روز عاشورا ... نگاهی به خیمه گاه اهل بیت علیهم السلام انداخت و نگاهی دیگر به سپاه عمر سعد، یک طرف خدا را دید و سعادت، اما طرف دیگر شیطان را دید و شقاوت.
از همین جا شروع شد ...
وای بر من! چه کردم ؟ در مقابل امام زمان خود ایستادم، این اولین مرحله توبه بود که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «ندمٌ بالقلب» ... حرّ پشیمان شد ... حرکت کرد به سوی خیمه گاه، چکمه ها را برگردن آویزان کرد به حالت پشیمان گونه سر به زیر، خود را از سپاه دور کرد و به خیمه امام رساند ...
بنشست، بر براق، در آن روز خون فشان
بر توبه، دیده، دوخت کز این راه نیکنام
دست حسین فاطمه، بوسید با ادب
دست خدا است دست هشام بزرگ است و احتشام
وقتی خود را به امام حسین علیه السلام رساند می دانید امام حسین علیه السلام به جناب حر، چه فرمود؟؟
فرمود: «إرفع رأسک...» به آرزوی آن که در این شبهای رحمت و نورانی فرزند فاطمه سلام الله علیها به ما هم نیم نگاهی بیندازد و بگوید: فلانی سرت را بلند کن توبه ات پذیرفته شد.
این بود استغفار به لسان
و حال نوبت می رسد به مرحله سوم «و عملٌ بالجوارح ...»
به سوی میدان رفت جنگید تا به زمین افتاد خُب نمی پرسید مرحله چهارم چه شد؟ حرّ که افتاد؟ حرّ مرحله چهارم را طوری به انجام رسانید که دیگر حتی امکان معصیت هم نباشد چه برسد که دوباره گناهی انجام دهد. بله حرّ با شهادت خویش همه پایه های توبه را تکمیل کرد به حدی رسید که امام حسین علیه السلام به جسم نیمه جانش رساند و او بر دامان امام جان داد.
«و سیعلمُ الذین ظَلمُوا ای منقلبٍ ینقلبون»
محمد جاوید نظری
[1] شوری 25
[2] بحارالانوار ج21 ص115
[3] میزان الحکمه /ح2268
[4] همان /ح 2273
[5] میزان الحکمه /ح 2314