مشهور در ميان گروهي از مفسرين اين است كه صفت رحمان اشاره به رحمت عامه دارد كه شامل دوست و دشمن و مؤمن و كافر ، نيكوكار و بد كار ميباشد . باران رحمت بي حسابش همه را فرا مي گيرد، همه بندگان از مواهب گوناگون حيات بهره مندند، ولي رحيم اشاره به رحمت خاصه دارد كه ويژه بندگان صالح و مؤمن است. لذا رحمان در همه جا مطلق اما رحيم بصورت مقيد آمده است «و كان بالمؤمنين رحيما»23
امام صادق نيز فرمود : «الرحمن بجميع خلقه ، الرحيم بالمؤمنين خاصه . »24
رحمت الهي معنا و مفهوم وسيعي دارد . « رحمتي وسعت كلِّ شَي »25 بلكه خداوند متعال رحمت را برخودش فرض و لازم كرده است «كتب ربكم علي نفسه الرحمه »26
رحمت گاهي جنبه معنوي وزماني جنبه مادي دارد هم دنيا هم آخرت را در بر مي گيرد و در آيات قرآن بر معناي زيادي اطلاق شده است. گاهي بر مسئله هدايت و گاهي نجات از دشمن و گاهي باران پر بركت و گاه به نعمتهاي ديگري همچون نور و ظلمت ، شب و روز و در موارد بسيار نيز به بهشت و مواهب خدا در قيامت اطلاق ميشود . بخشيدن از گناهان ، قبول توبه و عيب پوشي از آنان ، فرصت دادن براي جبران اشتباهات، همه از مظاهر رحمت و مهرباني اوست .
رحمت الهي گاهي جنبه تشريعي دارد كه از طريق بعثت پيامبران و نزول كتب آسماني و تشريع احكام و بشارتها و انذارهاست وگاهي جنبه تكويني دارد و از طريق امدادهاي معنوي و الهي است .
رسول اعظم؛ پيامبر رحمت
« وَ ما اَرسَلناكَ الا رحمه للعالمين»27. خداوند رب العالمين، رسول اعظم را به عنوان رحمه للعالمين مبعوث كرد .
همانطوري كه رحمانيت خداوند صفت عامه اوست و همه انسانها اعم از مؤمن و كافر را شامل مي شود، پيامبر اعظم هم براي همه انسانها درهمه اعصار و تمامي مكانها تا پايان جهان رحمت است نه تنها براي پيروان و دوستان بلكه همه اهل عالم ، گويا خوب و بد و دوست و دشمن بايد اين مهرباني و رحمت را از پيامبر احساس كنند .
دنياي امروز كه فساد و تباهي و ظلم و بيداد گري از در و ديوار آن مي بارد و آتش جنگها از هر سو شعله ور است وچنگال زورمندان ، حلقوم مستضعفان را مي فشارد، در دنيايي كه جهل و فساد و جنايت و ظلم و استبداد و تبعيض وجود دارد، در اين زمان مفهوم رحمه للعالمين از هر وقت ديگر آشكار تر است. چه رحمتي از اين بالاتر كه برنامه و آئيني آورده كه همه اين ظلمها و بدبختيها و سيه روزي ها پاياني است و تداوم اين رحمت ، سرانجامش حكومت صالحان است كه سياق آيات به آن اشاره دارد، چونكه ابتدا فرمود : « و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون »28.
ما بعد ازتورات در زبور داود نوشتيم كه بندگان نيكوكار من وارثان زمين مي شوند .
سپس فرمود : « وَ ما اَرسَلناکَ الا رحمه للعالمين »29 ما تو را جز براي رحمت جهانيان نفرستاديم .
تعبير به عالمين و استثناء در جمله منفي و نکره آمدن رحمت آنچنان مفهوم وسيعي دارد که تمام موجودات عالم در تمام اعصار و قرون و حتي تمام ملائکه الهي را شامل مي شود . هنگامي که اين آيه نازل شد پيامبر از جبرييل پرسيد : « هل اصابک من هذه الرحمه شيئي . قال : نعم ، انّي کنتُ اخشي عاقبه الامر فامنت بک ».
آيـا چيـزي از ايـن رحمـت عائـد تو شـد؟ جبرئيل گفت: بله من از پايان کار خويش بيمناک بودم، اما بخاطر شما که رحمت براي جهانيان هستي از وضع خود مطمئن شدم. 30
خود پيامبر اعظم فرمود : «انّما بعثت رحمه »؛ همانا من رحمتي برانگيخته شده ام . 31
عموم مردم دنيا اعم از مومن و کافر ، همه مرهون اين رحمت هستند . چرا که نشر آئين اسلام موجب نجات همگان است . حال گروهي از آن استفاده کردند و گروهي نکردند اين مربوط به خود افراد است و تأثيري بر عمومي بودن رحمت پيامبر اکرم نمي گذارد . اين درست مثل آن است که بيمارستاني مجزا براي درمان همه دردها با پزشکان ماهر و انواع داروها تأسيس کنند و درهاي آنرا به روي همه مردم بدون تفاوت بگشايند، اما بعضي از بيماران از اين مکان استفاده کنند و بعضي نکنند. آيا اين در عمومي بودن آن تأثير منفي دارد؟ به تعبير ديگر ، رحمت بودن وجود پيامبر براي همه جهانيان جنبه مقتضي و فاعليت فاعل دارد.
رسول اعظم؛ مظهر رحمت و رأفت الهي
رحمت و رأفت پيامبر اعظم تجلي رحمت و رأفت بيکران الهي است هر آنچه که از رحمت نبوي در دنيا و آخرت نصيب افراد ميشود پرتوي از رحمت الهي است همه احکام حتي جهاد و حدود و قصاص و ساير کيفر و قوانين جزائي اسلام نيز براي جامعه بشري رحمت است و اگر رحمانيت خداوند اشاره به لطف عام خداوند دارد که هم دوست و دشمن ، مومن و کافر را شامل ميشود، پيامبر اعظم هم که در قرآن بعنوان رحمت براي عالمين معرفي شده هم براي مومن وهم غير مومن رحمت است. از آيات مختلف قرآن به خوبي استفاده مي شود که نبوت ، رحمت و لطف خدا بر جهان بشريت است و براستي چنين است. اگر انبيا نبودند انسانها راه آخرت و دنيا را گم مي کردند، لذا پيامبر اعظم هم مايه رحمت براي انسان هست . « وَ ما ارسلناکَ الا رحمه للعالمين » و هم موجب رأفت . لذا در اوصاف پيامبر اعظم فرمود : « و بالمؤمنين رئوف رحيم »32 رسولي آمده که به مؤمنان رئوف و مهربان است .
قابل توجه اينکه در قرآن کريم هم رحمت بر پيامبر اطلاق شد و هم رحيم بودن يعني پيامبر اعظم هم براي همه مردم اعم از کافر و مومن رحمت عامه است و هم براي مومنين رحمت خاصه و اگر رحمانيت خداوند اشاره به لطف عام خدا دارد که حتي کافر و دشمنان دين را شامل مي شود يعني شما چگونه به خدايي که همه افراد حتي دشمنان و کفار را مشمول لطف و رحمت قرار مي دهد ايمان نمي آوريد. اين نهايت ناداني شماست . پيامبر اعظم هم که رحمت عامه براي جهانيان معرفي شده است معنايش اين است. چگونه رسولي که براي همه جهانيان حتي دشمنان و کفار رحمت است به او ايمان نمي آوريد. اين نهايت بي خردي شماست.
در سيره پيامبر رحمت نقل شده تا آنجا كه ممکن بود سائل را رد نمي کرد، حتي روزي زني فرزند خود را نزد پيامبر فرستاد و گفت به حضرت بگو پيراهن خود را به ما لطف نمايد. فرزندش خدمت حضرت رسيد و تقاضاي پيراهن نمود. پيامبر رحمت هم پيراهن خود را به او داد. آيه نازل شد« ولا تبسطها کل البسط »33 هر چه داري در راه خدا انفاق مکن .
در حق اسرا و بردگان فوق العاده سفارش مي فرمود : حتي با زن اسير ازدواج کرد همينکه شنيد زني را در جبهه اسير کرده اند و بعد از اسارت او را از کنار جنازه همسرش عبور داده اند تا دل آن زن را بسوزانند به شدت ناراحت شد و به اين عمل شديداً اعتراض نمود . هنگامي که سوار بر مركب بود اجازه نمي داد کسي همراه او راه برود بلکه او را سوار مي کرد . در غم و شادي همراه مردم بود لذا به تشيع جنازه آنها مي رفت و در دورترين نقطه شهر مدينه به عيادت مريض مي رفت .
يشيع الجنائز و يعود المرضي في اقصي المدينه34
علي (ع) فرمود : هر گاه کسي از برادران ديني را سه روز نمي ديد سراغ او را مي گرفت و اگر در سفر بود برايش دعا مي کرد و اگر -بيمار بود به عيادتش مي رفت . 35
همواره مي فرمود هر که رحم نکند به او رحم نمي شود « من لا يرحم وَلا يرحَم »36
حضرت زهرا (س) دختر رحمه للعالمين هم در لحظه افطاري غذاي مورد نياز خود را به فقير و مستمندان اعطا نمودند .
« وَ يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيماً و اسيرا »37
آنها بخاطر حب به خدا به فقير و اسير و يتيم طعام مي دهند .
علي(ع) هم در بستر شهادت سفارش قاتل خود را به فرزند ش امام حسن مجتبي(ع) مي کند و ميفرمايد: اطعموه و اسقوه و احسنوا اسارته38 . او را غذا و نوشيدني بدهيد و در حال اسارت با او خوش رفتاري کنيد.
پيامبر رحمت؛ مانع عذاب الهي
« وَما کان الله ليعذبهُم وَ أَنتَ فيهم »39
هيچگاه خداوند آنها را عذاب نمي کند ماداميکه تو در ميان آنها هستي . وجود با برکت آن حضرت مانع از عذاب الهي بر گنهکاران و کفار است . در منابع شيعه و اهل تسنن از امير المومنين (ع) روايت شده که آن حضرت فرمود : « کان في الارض امانان من عذاب اهله وَ قَد رَفَعَ اَحَدهما فَدونکم الا خره فتمسکوا به وَ قراء هذه الايه » . 40 در روي زمين دو وسيله امان از عذاب الهي است؛ يکي وجود با برکت رسول خدا که از دنيا رحلت کردند و ديگري استغفار است که به آن تمسک بجوييد سپس اين آيه شريفه را تلاوت فرمودند : « وَما کان الله ليعذبهُم وَ أَنتَ فيهم » اينکه وجود نازنين آن حضرت مانع از عذاب الهي است از مشخصات پيامبر اعظم است چونکه با وجود ديگر انبيا ، امت آنها مورد عذاب الهي واقع شده اند . از ديگر ويژگي پيامبر رحمت اين است که هيچگاه کسي را نفرين نکرد و در هيچ حال از درگاه خداوند عذاب کسي را درخواست نکرد اما حضرت نوح عرضه داشت : « ربِّ لا تذرني علي الارض من الکافرين دياراً 41پروردگارا کافران را هلاک کن و از آنها کسي بر روي زمين باقي مگذار . و در جايي ديگر عرضه داشت « ولا تَز ِدِ الظّالمينَ اِ لَّا تَبارَا.» ستمکاران جز بر هلاک و عذابشان ميفزاي . 42
اما از پيامبر اعظم درخواست مي کردند که در حق مشرکين نفرين کند مي فرمود : من براي رحمت آمده ام نه لعنت43 بلکه در حق آنها و براي هدايت آنها دعا مي کرد . همچنانکه پيامبر رحمت در فتح مکه وقتي وارد شهر شد با کفار و مشرکين که از هرگونه اهانت و جسارت و غارت و تجاوز بر پيامبر و ياران او کوتاهي نکردند و انتظار مجازات را داشتند اما همه را مو رد عفو و بخشش قرار داد فرمود : « اليوم يوم المرحمه » امروز روز رحمت و مهرورزي است . « اذهبوا انتم الطلقا » برويد امروز همه شما آزاد هستيد . 44
پيامبر رحمت حتي در لحظه مرگ دلواپس عذاب امت گناهکار خود در قيامت بود هنگامي که ملک الموت براي قبض روح آمد پيامبر فرمود صبر کن برادرم جبرئيل بيايد بعد از مدتي که جبرئيل آمد فرمود چرا دير آمدي؟ جبرئيل عرض کرد يا رسول الله مشغول تزئين بهشت بوديم فرمود : اينها دلم را خوش نمي کند بگو با امت من چه خواهد شد جبرئيل رفت و برگشت و عرضه داشت خداوند سلام مي رساند و مي فرمايد آنقدر از امت خود در روز قيامت شفاعت کن تا خودت راضي شوي . 45
علي(ع) نقل کردکه رسول خدا فرمود :در روز قيامت در موقف شفاعت مي ايستم و آنقدر گنهکاران را شفاعت ميکنم كه خداوند مي فرمايد : ارضيت يا محمد آيا راضي شدي من عرض مي کنم رضيتُ رضيتُ راضي شدم راضي شدم46 . در روز قيامت همه انبيا و مردم مي گويند وَ انفُسَاه اما پيامبر رحمت مي فرمايد اُمتي امتي .
عفو وگذشت در سيره پيامبر اعظم
پيامبر رحمت نسبت به مردم با بزرگواري رفتار مي کرد بد رفتاري و بي حرمتي به خود را ناديده مي گرفت و از خطاي ديگران براحتي مي گذشت. کينه کسي را در دل نگه نمي داشت، در صدد انتقام بر نمي آمد. روح نيرومندش که در سطح بالاتر از انفعالات نفساني و عقده هاي روحي قرار داشت عفو و بخشايش را بر انتقام ترجيح مي داد .
حضرت امير (ع) فرمود : « کان رسول الله اجودالناس کفاً و اکرمهم عشره»47
رسول خدا از همه بخشنده تر و از همه مردم در معاشرت بزرگوارتر بود .
«يقبل معذره المعتذر اليه »48
عذر خواهي کسي را که ازاو معذرت مي طلبيد قبول مي فرمود .
هرگز بدي را با بدي پاسخ نمي گفت بلکه از بديها و سيئه مردم بهراحتي درميگذشت .
« ولا يجزي السيئه بالسيئه ولکن يعفو و يصفح »49
در برابر جفا و تندي ديگران با بزرگواري برخورد مي کرد
«يصبر للغريب علي الجفوه في منطقه و مساکنه »50
در مقابل تندي نه تنها با او برخورد نمي کرد و مقابله به مثل نمي نمود بلکه دستور مي داد که چيزي به او عطا نمايند .
در جنگ احد با آن همه وحشي گري و اهانتي که به جنازه عموي ارجمندش حضرت حمزه سيدالشهداء روا داشته اند دست به عمل متقابل با کشتگان قريش نزد و در فتح مکه وقتي که به ابوسفيان و هند و سران قريش دست يافت در مقام انتقام برنيامد حتي ابو قتاده انصاري که مي خواست زبان به دشنام آنان بگشايد از بد گويي منع کرد. بلکه در روز فتح مکه اعلام فرمود : « اليوم يوم المرحمه » امروز روز رحمت و مهرباني است . «اذهبواانتم الطلقا » برويد همگي آزاديد . 51
پس از فتح خيبر جمعي از يهوديان که تسليم شده بودند و غذاي مسموم براي حضرت فرستاده بودند ، اما حضرت آنان را به حال خودشان رها کرد . زن يهودي وقتي که خواست در کام آن حضرت زهر بريزد او را نيز عفو کرد . در مراجعت از غزوه تبوک جمعي از منافقان در سوء قصدي که به جان حضرت کردند و خواستند مرکبش را رم بدهند تا در پرتگاه سقوط کند با اين که پيامبر آنان را شناخت با همه اصرار يارانش اسم آنان را فاش نساخت و از مجازاتشان صرف نظر فرمود . 52
با عبدالله بن اُبي سر دسته منافقان که کارشکني زياد مي کرد و شايعه سازي بر عليه پيامبر مي کرد ياران پيامبر بارها از آن حضرت خواستند که او را به سزاي اعمالش برسانند اما حضرت اجازه نمي داد بلکه در حال بيماري به عيادت او رفت . 53
به پيامبر عرض کردند درباره مشرکين نفرين کن فرمود ، نه من براي لعنت نيامدم بلکه براي رحمت فرستاده شده ام .گاهي بعضي از ياران عرض مي کردندکه به دشمنان نفرين کند اماحضرت نه تنهانفرين نمي کرد بلکه در حق آنها دعا مي کرد و مي فرمود خداوندا اين مردم را هدايت فرما . لذا فرمود «ارحموا من في الارض يرحمکم من في السما»54 به انسانهاي روي زمين رحم کنيد تا به آنها که درآسمان هستند به شما رحم کنند.
خداوند متعال نيز به پيامبر اعظم فرمود : « فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غليظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم »55 در پرتو رحمت خدا با خلق خدا نرم و مهربان شدي و اگر سخت دل بودي مردم از گرد تو متفرق مي شدند، پس چون امت بدکنند از آنان در گذر و از خدا بر آنها طلب آمرزش کن.
دلسوزي و مهرباني در سيره پيامبر اعظم
دلسوزي و مهرباني در سيره پيامبر اعظم كاملاً مشهود بود و خداوند رسول اعظمش را در قرآن اين گونه توصيف مي نمايد . «حريص عليكم لعلك باخع نفسك الا يكون مؤمنين »56 ؛ اي رسول ما، گويي مي خواهي جان خود را به خاطر اينكه آنها ايمان نمي آورند از شدت اندوه بر باد دهي . باخع به معني هلاك كردن خويش از شدت غم واندوه است و اين تعبير نشان مي دهدكه پيامبر اعظم تا چه اندازه نسبت به مردم دلسوز و مهربان بود.
در آغاز سوره طه فرمود : « طه ما انزلنا عليك القرآن لتشقي »57
ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خودت را به زحمت بيفكني .
بخاطر شدت علاقه اي كه به هدايت مردم داشت بقدري دلسوزي داشت ، كه اين آيه نازل شد: ما تورا نفرستاديم كه خودت را به درد سر بياندازي .
روزي پيامبر اكرم (ص) دوازده درهم به علي (ع) داد و فرمود : براي من لباس بخر. حضرت به بازار رفت و لباسي براي پيامبر تهيه نمود. پيامبر فرمود لباس ارزانتر و سادهتر بهتر بود ، اگر فروشنده حاضراست لباس را برگردان . علي (ع) لباس را برگرداند و پول را پس گرفت و به خدمت پيامبر برگشت رسول خدا با علي (ع) بسوي بازار حرکت كردند در راه كنيزي را ديدند كه گريه مي كند از حالش جويا شدند عرض كرد چهار درهم پول براي خريد جنس به من دادند ولي آن را گم كردم و اكنون مي ترسم به خانه برگردم. پيامبر رحمت چهار درهم به او داد وآنگاه به بازار رفتند و پيراهني به قيمت چهار درهم خريدند. در راه بازگشت برهنه اي را ديدند لباس را به او بخشيدند و دوباره به بازار رفتند و پيراهن ديگري خريدند هنگام بازگشت به خانه دوباره آن كنيز را ديدند كه ناراحت است علت را پرسيدند . گفت : چون برگشتنم به خانه طول كشيده مي ترسم مـرا تـوبيخ كنند پيـامبر اعظم همراه كنيز به منزل صاحبش رفت ، صاحب خانه به احترام پيامبر كنيز را بخشيد و او را آزاد نمود . رسول اكرم فرمود چه دوازده درهم با بركتي كه دو برهنه را پوشاند و يك نفر را آزاد كرد . 58
رفق و مدارا در سيره پيامبر رحمت
رفق و مدارا و ملايمت همواره در رفتار و سيره اجتماعي آن حضرت كاملاً مشهود بود و يكي از شئون رحمه للعالمين است. چونكه خداوند متعال در قرآن كريم نرم خويي و مداراي پيامبر را رحمت الهي قلمداد نمود و با عظمت از آن ياد فرمود .
« فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظاً غليظ القلب لا نفضوا من حولك »59
در پرتو رحمت الهي در برابر آنان نرم و مهربان شدي و اگر خشن و سنگدل بودي از اطراف تو پراكنده مي شدند .
مرحوم نراقي در معناي رفق فرمود : مدارا ، ملايمت و خوش برخوردي با مردم و تحمل ناگواري و آزارهاست . 60 و به تعبير غزالي : نرم خويي ويژگي پسنديده الهي است كه صفت مقابل آن درشتي و تندي است كه درشتي در اثر خشم ولي نرم خويي نتيجه اخلاق نيكو و سلامت روح است . 61 واژه كوتاه مدارا بسياري از فضيلت ها را ( از قبيل انسان دوستي ، فرو بردن خشم ، دوري ازكينه توزي برد باري و خويشتن داري ، پرهيز از جفا و ستم ، مقابله به نيكي با آنكه بدي كرد ، دوري از خشونت و سخت گيري ، آسان گيري بر مردم و جذب ديگران ) در درون خود جاي داده است . لذا خداوند درقرآن با عظمت از آن ياد فرمود و نشانه رحمت خودش قلمداد نمود . «فبما رحمه من الله لنت لهم » در پرتو رحمت الهي نرم ومهربان شدي .
امام صادق (ع) از پيامبر نقل کرد : « امرني ربي بمداراه الناس کما امرني بأداء الفرائض»62 خداوند به من دستور داد به مدارا کردن با مردم همانطوري که به انجام واجبات دستور داد .
پيامبر اعظم فرمود : « ثلاث من لم يکن فيه لم يتم له عمل ، ورع يحجزه عن معاصي الله و خُلق يواري به الناس و حلم يردّ به جهل الجاهل ».63
سه چيز است اگر در کسي نباشد كارش به پايان نمي رسد؛ ورع و پارسايي که او را از گناهان باز دارد. خُلق و خوئي که بدان با مردم مدارا کند، بردباري و حلمي که بدان جهل و جاهل را دفع کند .
رسول اعظم هنگام سفر تبليغي معاذ به يمن سفارش فرمود : «عليک بالرفق والعفو»64 . با مردم مدارا کن و بدي هاي آنان را ببخش.
يکي از مصاديق رفق و مدارا مراعات حال ديگران است لذا خود پيامبر اعظم در نماز و خطبه مراعات اضعف المومنين را ميکرد: «کان اخف الناس من تمام واقصر الناس خطبه .» نمازش را از همه سبکتر و خطبه اش را از همه کوتاهتر مي کرد . حضرت امير (ع) در سفر تبليغي اش به يمن از پيامبر رحمت سوال کرد چگونه با مردم نماز بخوانم . فرمود : در حد ناتوان ترين آنها و خود حضرت علي به مالک اشتر سفارش فرمود : در نماز جماعت با مردم مدارا کن و با طولاني کردن نماز مردم را پراکنده مساز . 65
نرمش و مداراي پيامبر در پيشرفت اسلام نقش بسزائي داشت لذا خداوند به او فرمود اگر نرم و مهربان نبودي مردم از اطراف تو پراکنده مي شدند همچنانکه برخورد کريمانه حضرت در فتح مکه با کساني که سالها با او دشمني کرده بودند در آن روز اعلام فرمود اليوم يوم المرحمه ، توفاني در دلها ايجاد کرد که به فرموده قرآن يدخلون في دين الله افواجا ، فوج فوج مسلمان شدند.
ارتباط عاطفي و کريمانه پيامبر اعظم(ص)
يکي ديگر از سيره اجتماعي رسول اعظم برقراري ارتباط کريمانه با مردم است .
خداوند متعال در قرآن کريم به پيامبرش فرمان مي دهد « واخفظ جناحک لمن اتبعک من المومنين »66 پرو بال مرحمت بر پيروان با ايمانت با تواضع بگستران .
اين تعبير کنايه از برخورد توأم با محبت و ملاطفت با مردم است همانگونه که پرندگان هنگامي که مي خواهند به جوجه هاي خود اظهار محبت کنند آنان را زير بال و پر مي گيرند .
در سيره پيامبر اکرم نقل شده است « کان رسول الله بهم رحيما و عليهم عطوفا »67 لذا پيامبر رحمت اگر کسي به مسجد نمي آمد احوال آنان را مي پرسيد و اگر مريض مي شد به عيادت آنان مي رفت و اگر مشکلي برايش پيش مي آمد در صددرفع آن اقدام مي نمود .
« کان رسول الله يتعاهد الانصار و يعود هم و يسأل عنهم » 68
حضرت ابراهيم هم در برخورد با عموي بت پرست خود از واژه عاطفي پدرم استفاده نمود و با لحن ملايمي فرمود : « سلام عليک ساستغفرلک ربي انه کان بي حفيا »69 سلام بر تو ، من از خدا براي تو آمرزش مي طلبم که خداي من بسيار در حق من مهربانست .
نكته آموزنده
امام مجتبى علیه السلام گاهى مبالغ قابل توجهى پول را، یكجا به مستمندان میبخشید، به طورى كه مایه شگفت واقع میشد. نكته یك چنین بخشش چشمگیر این است كه حضرت مجتبى علیه السلام با این كار براى همیشه شخص فقیر را بىنیاز میساخت و او میتوانست با این مبلغ، تمام احتیاجات خود را برطرف نموده و زندگى آبرومندانهاى تشكیل بدهد و احیاناً سرمایهاى براى خود تهیه نماید. امام روا نمیدید مبلغ ناچیزى كه خرج یك روز فقیر را به سختى تأمین میكند، به وى داده شود و در نتیجه او ناگزیر گردد براى تامین روزى بخور و نمیرى، هر روز دست احتیاج به سوى این و آن دراز كند.(2)
خاندان علم و فضیلت
روزى عثمان در كنار مسجد نشسته بود. مرد فقیرى از او كمك مالى خواست. عثمان پنج درهم به وى داد. مرد فقیر گفت: مرا نزد كسى راهنمایى كن كه كمك بیشترى به من بكند. عثمان به طرف حضرت مجتبى علیه السلام و حسین بن على علیه السلام و عبدالله جعفر، كه در گوشهاى از مسجد نشسته بودند، اشاره كرد و گفت: نزد این چند نفر جوان كه در آنجا نشستهاند برو و از آنها كمك بخواه.
وى پیش آنها رفت و اظهار مطلب كرد.حضرت مجتبى علیه السلام فرمود: از دیگران كمك مالى خواستن، تنها در سه مورد رواست: دیهاى (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن به كلى عاجز گردد، یا بدهى كمرشكن داشته باشد و از عهده پرداخت آن برنیاید، و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایى نرسد. آیا كدام یك از اینها براى تو پیش آمده است؟(3)
گفت: اتفاقاً گرفتارى من یكى از همین سه چیز است. حضرت مجتبى علیه السلام پنجاه دینار به وى داد. به پیروى از آن حضرت، حسین بن على علیه السلام چهل و نه دینار و عبدالله بن جعفر چهل و هشت دینار به وى دادند.
فقیر موقع بازگشت، از كنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه كردى؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادى، ولى هیچ نپرسیدى پول را براى چه منظورى میخواهم؟ اما وقتى پیش آن سه نفر رفتم یكى از آنها (حسن بن على) در مورد مصرف پول از من سوال كرد و من جواب دادم و آنگاه هر كدام این مقدار به من عطا كردند.
عثمان گفت: این خاندان، كانون علم و حكمت و سرچشمه نیكى و فضیلتند، نظیر آنها را كى توان یافت؟(4)
بخشش بی نظیر
حسن بن على علیه السلام تمامى توان خویش را در راه انجام امور نیك و خداپسندانه، به كار میگرفت و اموال فراوانى در راه خدا میبخشید. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پر افتخار آن حضرت، بخشش بىسابقه و انفاق بسیار بزرگ و بىنظیر ثبت كردهاند كه در تاریخچه زندگانى هیچ كدام از بزرگان به چشم نمیخورد و نشانه دیگرى از عظمت نفس وبیاعتنایى آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا است. نوشتهاند:
"حضرت مجتبى علیه السلام در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج كرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم كرده و نصف آن را براى خود نگه داشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید."(5)