رسول اکرم(ص) آمد تا راههای بهشت را نشان دهد و یک راه قطعی برای ورود به بهشت حبّ مساکین و فقرا و خدمت به آنان آست.در روایتی از پیامبر (ص) آمده است که خودتان را محبوب فقرا کنید زیرا دولت در روز قیامت دولت فقرا می باشد.در روز قیامت اغنیاء و ثروتمندان گرفتارند و فقراء به آسانی و به سرعت از پل صراط عبور می کنند و حسابرسی فقراء در قیامت بسیار آسانتر از اغنیاء خواهد بود.
فرهنگ جهادی از جمله ارزشهایی است که متعلق به صدر اسلام است و در سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)آمیخته شده است؛ آنان تعقیبات بعد از نماز شبشان رفتن به درب منازل فقراء و دادن غذا به آنان بوده است وهیچ یک از اهل بیت(ع) از این مسأله مستثنی نیستند.آثار کیسه هایی که به دوش می کشیدند روی شانه و دوش آنان نمایان بود. در کربلا پیکر بی سر و قطعه قطعه شده امام حسین (ع) را امام سجاد(ع) از روی همین آثار بر دوش پدرش شناسایی نمود.
پیش از پیروزی انقلاب, جریانهایی که درمسیر انقلاب با ایدئولوژی اسلامی بودند یکی از کارهای ثابت و واجبشان در کنار مطالعات سیاسی و اسلامی شان,اردوهای جهادی بود.آنان فقراء هر منطقه را شناسایی وبه آنان رسیدگی میکردند.امام (ره) فرمود فاصله طبقاتی را جز به دست ملت نمی توان برچید.
دو مقوله فکری که هردو مدعی تمدن سازی هستند دارای استدلالاتی برای روشی که به بشریت پیشنهاد می کنند هستند؛ در روش اول خدمت به خلق ,انفاق و ایثار مفاهیم علمی نیست؛و نوجیه اقتصادی ندارد و هرگاه در تفکر سرمایه داری مسائل اخلاقی و عدالت خواهی و احساسات انسانی را دخالت دهیم از عینیت نزول کرده و این مطلب مخالف توسعه می باشد.
استدلال این روش از تئوری ارزش و قیمت صحبت می کند یعنی می باید یا از ماهیت مصرفی کالا و فوائد فیزیولوژیکی و روانی کالا بحث کرد و یا بحث قدرت خرید و تولید از جنبه لذت را مورد قضاوت قرار دهیم؛ تولید و توزیع کالا از جنبه های دیگر غیر علمی است و آن را پیشرفت و توسعه نمی شناسند و این نوع اقتصاد را اقتصاد مدرن می نامند و تنها معیاری که میشناسند واحد پول است
طبق این دیدگاه انسان عاقل انسانی است که بخشی از عوامل تولید را هزینه میکند و کالایی را تولید می نمایدآن را مبادله کرده و از سود آن بر دارایی خود اضافه می کند. در این نوع جامعه واحد پول و دارایی تنها واحد اجتماعی پذیرفته شده است و ارزش اقتصادی جنبه اصلی حاکم بر روابط اجتماعی است. عاقل کسی است که بتواند هزینه تولید را صفر نماید تا سود بیشتری نصیبش گردد.طبق این دیدگاه عقل اقتصادی یعنی سود بیشتر شخصی.
مطلوبیت و رفع نیاز تنها مقصد واقعی انسان در این مدل زندگی است و به مقداری که نیاز رفع گردد و انسان لذت ببرد و از مصرف احساس لذت و مطلوبیت نماید و همچنین به روح انسان احساس انفعال لذت بخش دست دهد او به ارزشهای مصرفی بیشتر دست پیدا کرده است و به لحاظ روانی خود را از ارزش مصرفی مطلوب برخوردار نموده است؛ بعضی از این ارزشها موقتند و بعضی دیگر مدت طولانی تری ادامه می یابند.و دست یافتن به ارزشهای مصرفی فقط از طریق مصرف بالا و خدمات مربوط به آن بدست می آید.انسان اقتصادی براساس میزان مصرف و میزان لذتی که از مصرف می برد تعریف میشود.
سه قدرت مطرح در این دیدگاه وجود دارد 1.قدرت اقتصادی 2.قدرت خرید 3.ارزش قدرتی می باشد و در تبیین این سه قدرت گفتند: ارزش قدرتی زمانی ارزش است که تبدیل شود به قدرت اقتصادی یعنی ارزش اخلاقی نزد ما بی معنا است و فقط ارزش اقتصادی نزد ما ارزشمند است.و براساس ارزش اقتصادی به ارزشهای مصرفی مطلوبمان دست می یابیم.
طبق منطق این گروه انسان عاقل اقتصادی اینگونه تعریف می شود,فرض کنید یک فرد متقاضی خرید با دو سبد کالا مواجه میشود که هردو مطلوبیت یکسان و ارزش مصرفی یکسان دارند اما ارزش اقتصادی یکی از سبدها بیشتر است, انسان عاقل کسی است که سبدی را که ارزش اقتصادی کمتر دارد انتخاب کند این اصل عقلانی است چون انسان باید قدرت خریدش را بین نیازهای شخصی خودش توزیع نماید و هدف در آن حداکثر ارضاء و رضایت است.
اگر همین فرد با دو سبد کالا با دو مطلوبیت مختلف ولی با ارزش اقتصادی برابر مواجه گردد اگر عاقل باشد سبدی که مطلوبیت بیشتری دارد را انتخاب می کند و اگر دو سبد با دو مطلوبیت و دو ارزش اقتصادی متفاوت در برابرش باشد مصرف کننده براساس قدرت خریدش از دو سبد کالا ترکیبی را انتخاب می کند که با توجه به قدرت خریدش بیشترین لذت را ببرد.
سؤالی در اینجا مطرح میگردد اگر قدرت خریدش نامحدود باشد همه سبدها را میخرد اما اگر محدود باشد چطور؟از هر سبدی بخشی را برمی دارد؛و قدرت خریدش را به ارزشهای مصرفی هر کالا طوری اختصاص می دهد که اولاً حداکثر مطلوبیت بدست آید ثانیاً حداقل ارزش اقتصادی را از دست دهد. بنابراین در کالا و خدمات فقط دو ارزش وجود دارد.1.جنبه فردی 2. جنبه اجتماعی,منظور از جنبه اجتماعی خدمت به دیگران نیست بلکه قدرت خرید شما را در جامعه تبیین می کند نه اینکه شما نسبت به دیگران چه مسئولیتی دارید.در قدرت خرید, مقیاس ارزش مصرف, مطلوبیت , لذت و رضایت مندی است. و معیار ارزش اقتصادی واحد پول است.
این مباحث اشکال ندارد لیکن زمانیکه تعریف انسان محدود به انسان اقتصادی شد تعابیری که بیان شد نهایت انسان بودن را می رساند.اما انبیاء آمدند که بگویند این مسائل کف و اضعف مراتب انسان است.
محاسبات مادی را حیوانات نیز دارا هستند. یک حیوان چهارپا از بین سه بسته علوفه توجه میکند که 1. کدامیک نزدیک تر است یعنی انرژی کمتری مصرف می کند 2.کدام یک خوشمزه تر است یعنی لذت و ارضاء میل و رضایت بیشتر را به دنبال دارد 3.تهدید کدام یک کمتر است. در روشی که بیان شد دقیقاَ این سه مسأله مطرح است. محاسباتی که بعنوان عقلانیت اقتصادی مطرح شد همان محاسبات چهارپا می باشد و محاسبات آنان دقیق است زیرا غریزی است.انرژی کمتر, لذت بیشتر, سود بیشتراین موارد طبیعی است اما کسی از چهارپا انتظار ایثار و برخورد اخلاقی ندارد. مفاهیم عدالت , ارزشهای اخلاقی , ایثار و... از اصول انسانی است ولیکن اقتصاد سکولار مدرن با اخلاق و عدالت و حقوق و شرع و حلال و حرام بیگانه است.
اقتصاد سرمایه داری در باب مفهوم عدالت تصریح میکند که خدمت به خلق و ایثار و همدردی با دیگران مفاهیم علمی نیست. آنان اقتصاد را به سنتی و مدرن تقسیم میکنند؛ اقتصاد سنتی همراه با اخلاق بوده است اما در اقتصاد مدرن, بشری که ماتریالیست و سکولار گشت هر چیزی که مزاحم توسعه لذت او باشد غیر علمی خواهد دانست؛آنان اخلاق و عدالت و یا حتی فلسفه قدیم غرب را که در آن اخلاقیات و عدالت جایگاهی داشت را مورد نقد قرار می دهند و آنان بر این عقیده اند که عدالت مفهومی سنتی است و دوره این مباحث گذشته است. در فلسفه یونان عدالت کمال را در طبیعت می جسته و هرجا از منزلت طبیعی فاصله گرفته شود خسران ایجاد میگردد و صفت غیر طبیعی را زاهدانه میدانند و عدالت نیکو است و به معنای آن است که به هرکس هرآنچه شایسته اش است برسد و قانون شهر آنچه را برای بشر شایسته است تعیین می کند. برای آنکه عدالت نیکو باشد باید آن را مستقل از قانون لحاظ کنیم؛ عدالت یک مفهوم ما قبل قانون است و قانون باید عادلانه باشد نه اینکه عدالت قانون باشد. نهایتاً عدالت یعنی هر کسی به هرچیزی که مستحق آن است دست یابد.لیکن جامعه سکولار این جمله را قبول ندارند.
شبیه به این مسائل روایاتی از امیر المؤمنین(ع) است که عدل یعنی هر چیزی در جای خودش باشد و هر کس به حق خود برسد. نظام آدم و عالم از سوی خداوند حکیمانه و عادلانه طراحی شده است و هر چیزی در این عالم جایگاهی دارد اما در تفکر سکولار که آدم و عالم غایت و مبدأ الهی ندارد, حکمت و نظام احسن وجود ندارد لذا قبول ندارند که هرکس در این عالم جایگاهی و حقوقی دارد.
این نوع تفکر در دو نکته مشکل دارند:1- عدالت در عدالت توزیعی که توزیع منابع طبیعی و اجتماعی به حسب استحقاق اعضاء جامعه است را قبول ندارند. 2- عدالت تعویضی یا جبرانی که رعایت تساوی در دادوستد است را نمی پذیرند.
اندیشه مسلط بر اروپای به اصطلاح مدرن مصرف و لذت است و عدالت از دید آنان یعنی هر کس هر کاری که میتواند انجام دهد تا لذت بیشتری ببرد. و اخلاق انفاق و ایثار و عدالت , اخلاق شخصی و سنتی است و این نوع اخلاق مانع پیشرفت و توسعه است.بنابراین اقتصاد, سیاست و حقوق بشر باید از اخلاق جدا گردد تا علمی شود. در این دیدگاه جهاد و اردوی جهادی معنا ندارد. جهاد اقتصادی یعنی یک عمل مقدس اقتصادی که مرکز آن من و مصرف من و لذت من نمی باشد.بلکه مرکز آن گذشت و خدمت به دیگران برای رضای الهی است؛ این مفهوم در اقتصاد لائیک ذاتاَ بی معنا است.
یکی از تفاوت های تفکر اسلامی با تفکر یونان باستان در این مسأله است که در تفکر یونان هر شخصی با توجه به منزلت و موقعیت اجتماعی خودش چیزی را داراست در واقع اینان برابری طبیعی را نمی پذیرند و هر کس با توجه به نژاد, قوم , قبیله , صنف و طبقه حقوقی را داراست. حقوق افراد براساس مسائل طبقاتی است نه مسائل فردی.
در تفکر اسلامی همه افراد دربرابر خداوند به صرف انسان بودن در حقوق اولیه باهم برابرند, مازاد برآن هر کس حقوق اضافی می خواهد باید کار کند, اگر نمی تواند کار کند دیگران باید به او وام دهند گدایی و سرقت مانند تفرعون اقتصادی هر دو غیر ارزشی شناخته می شوند.
تحت عنوان اندیشه مدرن برای حقوق انسانها صرف نظر از همه تعلقات بعنوان یک پیش فرض معنا می شود نه در چهارچوب گروه و طبقه خاص.
آنان در مفهوم عدالت می گفتند معامله نابرابر با افراد نابرابر و معامله برابر با افراد برابر.
معامله نابرابر با افراد نابرابر به لحاظ ذاتی منافاتی با عدالت نداشت. یکی از تفاوتهای تفکر یونانی با تفکر اسلامی همین مسأله است.تفکر اسلامی با تفکر سکولار تفاوت واضحی دارد, تفکر سکولار مادی است و تفکر اسلامی به حقوق مادی انسان الهی مینگرد.پیامبر(ص) می فرمایند: اگر دولت بهشت را می خواهید دولت بهشت دولت فقراء است. همچنین می فرمایند هر کس در قیامت می خواهد به من نزدیکتر باشد در دنیا به مساکین نزدیک تر باشد. در روایتی از ایشان است که هرجا من را گم کردید در دنیا یا آخرت مرا در بین مساکین بجویید. پیامبر اکرم(ص) به حضرت علی(ع) فرمود تو امام فقرائی تو امام مساکینی.
لقب ابو تراب برای این مطلب است که ایشان روی خاک خوابیده بودند پیامبر آمد و مراقب بودند که حضرت علی(ع) بیدار نشود زمانیکه حضرت بیدار شدند لباسشان خاکی بود یکی آمد با منت گفت علی روی خاک خوابیده و پیامبر یرای تجلیل و تشریف حضرت علی (ع)فرمودند علی ابوتراب است و به اصطلاح ما مشود خاکی.
پیغمبر در جامعه ای که طبقه بندی اشراف و فقراء براساس پول است زندگی میکرد و هم اینک نیز همین طور است, هر کس پول دارد شریف است و هر کس فقیر است شریف نیست در مقابل این فرهنگ پیامبر فرمود الفَقرُ فَخری. فقر افتخار من است. فقر نه از بُعد بیچارگی بلکه فقر به معنای زهد. اگر کسی به فقیری توهین کند به خاطر فقرش و به ثروتمندی احترام بگذارد به خاطر پولش, پیامبر(ص) فرمود نیمی از دینش را از دست داده است. یعنی اگر کسی مردم را بر اساس موقعیت اقتصادی آنان ارزش گذاری کند نیمی از دینش را از دست داده است.
نوع نگاه اسلام به اقتصاد نگاه الهی انسانی است. اما نوع نگاه آنان حتی به اخلاق نگاه مادی است. فیلسوف مدرن سکولاراز مفهوم طبیعت , حق طبیعی و قانون طبیعت سخن می گوید و یک سلسله مراتب اُرگانیک از یک جانور را بحث می کنند که هست یا نیست بعد حق حیات , حق فامیلیت, حق آزادی سبک زندگی را مورد بحث قرار می دهند. نتیجه نهایی این بود که اخلاق و عدالت با رفتار منطبق بر حقوق طبیعی تعریف می شود و این اصل کم کم زیر سؤال رفت.
فردگرایی و خودمحوری انسان مدرن بزرگترین ارزش و فضیلت اخلاق را که قبلاً نوع دوستی و کمک به دیگران بود تحت الشعاع قرار می دهد. جامعه مدرن امروز از اخلاق و معنویت به طور طبیعی تهی خواهد شد. چون طبق این مبنا انسانیت مساوی است بت فرد گرایی و فردگرایی برابراست با فردگرایی مادی و نهایتاً فردگرایی مادی مساوی است با خودخواهی. لیکن انبیاء آمدند تا خودخواهی مادی را محار کننداگر می خواهی رشد کنی خودآگاهی محور است اصالت لذت معیار نیست بلکه اصالت کمال معیار است.
از دیدگاه سرمایه داری کسانی که از موضع اخلاق وارد فعالیت تقتصادی می شوند متوجه اقتصاد نیستند و اقتصاد را نمی شناسند و مانع توسعه می شوند. نفع فردی اگر با همبستگی اجتماعی طلاقی پیدا کند باعث می شود رقابت کم شود و جامعه ای که در آن رقابت نباشد پیشرفت نیست.
رقابتی که با همبستگی قابل جمع است پسندیده است. در دانشگاه اسلامی باید رقابت باشد, اما این رقابت باید توأم با همبستگی و وحدت انسانی و اخلاقی باشد. رقابت صحیح تکامل تفاوت منطق اسلامی با سکولار است.
آنان می گوینددر رقابت اگر اخلاق همبستگی به کار وارد شود دیگر رقابت نیست پس پیشرفت نخواهد بود.اسلام میگوید رقابت سالم بت حفظ برادری.
اخلاق جامعه کوچک را نباید به جوامع بزرگ تعمیم داد. اخلاقیاتی که در جامعه کوچک موجب موفقیت بوده در جامعه بزرگ موجب شکست می شود.
آنان قائل به تفکیک اقتصاد از اخلاق هستند. آنچه را داری به دیگران هم بده.در مورد اهل بیت بسار آمده که همه اموال و یا نیمی از آن را می بخشیدند.این اخلاق سنتی است اما اخلاق مدرن با این متفاوت است.
نظم جامعه کوچک مبتنی بر پیگیری هدف مشترک اعضاء جامعه است در جوامع ابتدائی هدف مشترک داریم اما در جوامع پیشرفته هدف مشترک وجود ندارد و هدف فردی است. در جوامع قدیم قبیله ای مردم شناخت چهره به چهره داشتند و نظارت مستقیم در کارشان بود یکدیگر را می شنتختند و با هم رودربایستی و تعارف داشتند.در جامعه مدرن رودربایستی نداریم هرکسی می تواند به همسایه یا همکار خود بگوید مشکل خودت است به این اخلاق مدرن میگویند با این اخلاق می توان توسعه و پیشرفت داشت و هر کس هدف مشخصی برای بقاء خودش دارد. تعاون و همبستگی و ارزشهای اخلاقی در مسأله مصرف و تولید و توزیع تعیین کننده نیستند.
در جامعه بزرگ که تقسیم کار وسیع است و روابط شبکه ای فراگیر وجود دارد هدف مشترک وجود ندارد., هرکس در چهارچوب قواعد انتزاعی بازی شخص خودش را میکند. در این میان با اشخاص دیگر اصطکاک پیدا میکند و سعی میکنند به هم کمتر صدمه بزنندتا کمتر صدمه ببینند و قرار نیست کسی به دیگری کمک کند.
اما در تفکر اسلامی مثلاً مستحب است فروشنده جنسی که میدهد از پولی که میگیرد بیشتر باشدو برای خریدار هم مستحب است پولی که می دهد از جنسی که میگیرد بیشتر باشد . مستحب و مکروه اسلام خلاف مستحب و مکروه سرمایه داری است. حداکثر سود, کمترین ضرر, بیشترین مصرف دیدگاه سرمایه داری است.دربازار اسلامی قسم نمی خورند, دروغ نمی گویند, چانه نمی زنند اما در بازار غیر اسلامی قسم می خورند, دروغ می گویند, چانه می زنند.
انسان مدرن دو الگوی ارزشی متفاوت دارد:1- گروه کوچک همبسته دارد مثل خانواده و در آنجا بحث اقتصادی ندارد. 2- شبکه گسترده روابط اقتصادی, اجتماعی , سیاسی در سطح جامعه که در آنجا رقابت است. اگر کسی بخواهد رقابت را حذف و جای آن همبستگی را بیاورد و یا رقابت در ضمن و در کنار همبستگی قرار گیرد؛این مسأله کل نظام اقتصادی و سیاسی مدرن ا با خطر فروپاشی مواجه می کند. مدیر یک بنگاه رقابتی موفق کسی است که بر خانواده خودش در خانه لبخند می زند اما در بازار به خانواده خودش هم رحم نمی کند.
در منطق اسلامی اولا فرد و فردیت محترم است, حریم شخصی و مالکیت شخصی محترم است؛ کسی که در دفاع از مالش کشته شود شهید است چون مسأله منیت نیست مسأله حق است, همان پیغمبری که میگوید انفاق و ایثار کن و از حق خودت بگذر می گوید اگر در دفاع از حق مالی خودت کشته شوی شهید هستی. کسانی تولید علم , تولید پروت و اشتغال برای دیگران می کنند مجاهد فی سبیل الله هستند.در روایتی آمده است کسی که برای دیگران کارآفرینی کند اگر به مرگ طبیعی از دنیا برود شهید راه خدا است. و همچنین آمده است کسی که از خانه بیرون می آید برای تأمین معاش خانواده مثل کسی است که پیش چشم پیامبر در جنگ بدر و احد جنگیده و شهید شده است. هرکس کارش سخت باشد پاداشش بیشتر است و محبوبترین کارها نزد خداوند سخترین آنها است.
آنانی بدون تلاش مال بدست آوردند و خوردند در آخرت بیشتر معطل می شوند و آنان که کمتر خوردند و مشکلات بیشتری در زندگی داشتند از پل صراط راحتتر عبور می کنند و بیشتر مورد رحمت خدا قرار می گیرند. در روایتی بین شده است 100 فقیر از پل صراط عبور می کنند و هنوز یک غنی معطل است.آنانی جهاد کردند و تلاش نمودند با قاعدین و نشسته گان نزد خداوند برابر نیستند.
از جنبه ای دیگر جامعه اسلامی جامعه بدون فقر است اگر در جامعه ای فقر است به همان اندازه غیر اسلامی است؛ در فرهنگ اسلامی بیان شده اگر فقر از یک در آمد ایمان از در دیگر می رود پس جامعه ای که فقر دارد زمینه کفر در آن وجود دارد. جامعه اسلامی جامعه ای است که در آن با فقر مبارزه شود. هدف الهی و اسلامی این است که در کل جامعه جهانی فقر ریشه کن گردد.
اقتصاد اسلامی, اقتصاد عقلی و تجربی به اضافه اخلاق و معنویت و برابری و احساس است.و جامعه اسلامی نباید متکاثر باشد یعنی همه در آن مسابقه رفاه بگذارند مسابقه تشریفات و اشرافی گری بگذارند.جامعه اسلامی یعنی منهای تکاثر و منهای فقر.
جهاد مقدس است برای نزدیکتر شدن هرچه بیشتر به جامعه اسلامی.جامعه اسلامی باید طوری باشد که همه هزینه های اولیه زندگی را داشته باشند. فقر با عدالت تعارض دارد. سرمایه داری و اشرافی گری با عدالت تعارض دارد.
تحقیر فقراء یک حرام مسلم فقهی و اخلاقی است؛ در فرهنگ اسلامی اردوهای جهادی کمک می کنند تا فرهنگ تحقیر فقراء تبدیل به فرهنگ تعظیم فقراء گردد از این جهت نیز نوعی جهاد مقدس است.
اصل دیگر در اسلام این است که کسالت و تنبلی از علائم منافق است اما در مقابل مؤمن مدام نشاط دارد و مدام در حال تلاش و کار است.کسی که دیگران کارهایش را انجام میدهند خلاف فرهنگ اسلامی رفتار می کند. پیامبر(ص) لباس و کفش خود را خودش وصله میزد و اجازه نمی داد دیگران انجام دهند. هر کس بیشتر کار و تلاش برای خداوند می کند او عارف است.هرکس کمتر مصرف می کند و بیشتر تولید میکند عارف است.
مؤمن دو علامت دارد:
1- چهره اش آرام وخندان است و در چهره اش غم نیست اگر غمی هم دارد در دلش است.
2- کسل نیست. مؤمن در بدترین شرایط زندگی با نشاط است.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) هرگز خانه نشین نشدند , بعد از وفات پیامبر مسئولیت حکومتی نداشت, انتقاد می کرد, دفاع می کرد, تضعیف نمی کرد و موضع خود را مشخص می نمود. آن زمان که میگفتند بیکار مانده اطراف مدینه چاه حفر میکرد و از آب آن نمی خورد و تشنه آن را وقف می کرد.جامعه ای که تنبل اند و اسراف می کنند اسلامی نیست. در جامعه اسلامی زیاد کار می کنند زیاد تولید می کنند و کم مصرف می کنند در جامعه اسلامی اگر مالی ندارید هم نباید عنوان کنید چون عزت و کرامت انسان بسیار بالا است و همچنین اندازه نگه داشتن در معاش باید مراعات گردد. کسانی که طلب در روزی ندارند خود را محتاج دیگران می کنند, اما فقط در لحظه مرگ میتوانید التماس کنید. اگر مسلما هستید نه از کسی خواهش کنید و نه کسی را تحقیر کنید و نه اجازه دهید کسی خود را جلوی شما تحقیر کند. شخصی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و می خواست درخواستی کند حضرت قبل از درخواست او گفت: اگر چیزی می خواهی بنویس و بر زبان نیاور در چشم من نگاه نکن زمانی که خواهش می کنی تا کرامت خود را حفظ کنی