· دعا ضرورت است مازاد نيست .
1- « قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً»[1] « بگو: «اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمىكند. در حقيقت شما به تكذيب پرداختهايد و به زودى [عذاب بر شما] لازم خواهد شد.» درخواستهايمان از خدا بايد در شمار نيازمنديهاي جدي زندگي ما باشد نه فوق برنامه و اضافه، هركس نيازمند است كه مورد توجه خدا قرار بگيرد اين امر صرفاً با دعا صورت ميگيرد كه آيه ميگويد و اگر دعا نكنيم عقوبت ميشويد اين هشدار نشانگر نقش اساسي و ضروري دعا در زندگي است.
· كمتر از پيرزن بني اسرائيل نباشيم .
2- «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرين»[2]« خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايىاش تكليف نمىكند. آنچه [از خوبى] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدى] به دست آورده به زيان اوست. پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير، پروردگارا، هيچ بار گرانى بر [دوش] ما مگذار؛ همچنانكه بر [دوشِ] كسانى كه پيش از ما بودند نهادى. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن»
توان را در دعا بايد گسترده ديد، گمان نكنيم چون ميزان توانمان محدود است بايد ميزان درخواستهايمان محدود باشد، پيامبر (ص) روزي در بياباني بودند و چوپاني براي ايشان گوسفندي را ذبح كرد و پيامبر (ص) به چوپان گفتند: از ما چيزي طلب كن. او گفت: چند شتر و چند گوسفند ميخواهم پيامبر خواسته او را اجابت كرد و پس به چوپان فرمودند : كاش از پيرزن بنياسرائيل كمتر نبودي. پيرمرد پرسيد: حكايت پيرزن بنياسرائيل چيست؟ پيامبر (ص) گفتند: بعد از مرگ يوسف هر يك از بني اسرائيل ميگفتند يوسف بايد در محله ما دفن شود در نهايت تصميم بر آن شد جنازه يوسف را در تابوتي بگذارند و آن را به رود نيل بسپارند تا خير يوسف به همگان برسد.
زمان حضرت موسي (ع) تابوت حضرت يوسف از دريا بيرون كشيده شد و در خشكي جا گرفت، فقط پيرزن بني اسرائيل حكايت را ميدانست، او به حضرت موسي گفت: به شرطي شمارا از جريان مطلع ميكنم كه براي من چهار كار انجام دهي:
اول: آنكه جوانيم را برگرداني.
دوم: بيناييم را بازگرداني.
سوم : مرا به همسري خود در بياوري.
چهارم: در بهشت مرا با خود همراه كني.
موسي (ع) خواست امتناع كند ولي خداوند فرمود بپذير. پيامبر (ص) فرمودند: كاش مرد چوپان كمتر از پيرزن بني اسرائيل نبود، هركس هنگام دعا بيايد توانش را گسترده و وسيع ببيند و گمان نكند قابليت دريافت الطاف حق را ندارد .
أربع خصال سألت عجوزَ بني إسرائيل موسى (ع)
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع أَنَّهُ قَالَ احْتُبِسَ الْقَمَرُ عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَى مُوسَى ع أَنْ أَخْرِجْ عِظَامَ يُوسُفَ مِنْ مِصْرَ وَ وَعَدَهُ طُلُوعَ الْقَمَرِ إِذَا أَخْرَجَ عِظَامَهُ فَسَأَلَ مُوسَى عَمَّنْ يَعْلَمُ مَوْضِعَهُ فَقِيلَ لَهُ هَاهُنَا عَجُوزٌ تَعْلَمُ عِلْمَهُ فَبَعَثَ إِلَيْهَا فَأُتِيَ بِعَجُوزٍ مُقْعَدَةٍ عَمْيَاءَ فَقَالَ لَهَا أَ تَعْرِفِينَ مَوْضِعَ قَبْرِ يُوسُفَ قَالَتْ نَعَمْ قَالَ فَأَخْبِرِينِي بِهِ قَالَتْ لَا حَتَّى تُعْطِيَنِي أَرْبَعَ خِصَالٍ تُطْلِقَ لِي رِجْلِي وَ تُعِيدَ إِلَيَّ شَبَابِي وَ تُعِيدَ إِلَيَّ بَصَرِي وَ تَجْعَلَنِي مَعَكَ فِي الْجَنَّةِ قَالَ فَكَبُرَ ذَلِكَ عَلَى مُوسَى فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَيْهِ يَا مُوسَى أَعْطِهَا مَا سَأَلَتْ فَإِنَّكَ إِنَّمَا تُعْطِي عَلَيَّ فَفَعَلَ فَدَلَّتْهُ عَلَيْهِ فَاسْتَخْرَجَهُ مِنْ شَاطِئِ النِّيلِ فِي صُنْدُوقٍ مَرْمَرٍ فَلَمَّا أَخْرَجَهُ طَلَعَ الْقَمَرُ فَحَمَلَهُ إِلَى الشَّامِ فَلِذَلِكَ يَحْمِلُ أَهْلُ الْكِتَابِ مَوْتَاهُمْ إِلَى الشَّام
(الخصال، ج1 ، ص 205، ح 21)
(چهار چيزى كه پيرزن بنى اسرائيل از موسای درخواست کرد)
از امام کاظم (ع) نقل شده که فرمود: ماه بر بنى اسرائيل طلوع نكرد. خداوند متعال به موسى وحى كرد كه مى بايست استخوان هاى يوسف را از مصر خارج كنى تا ماه برآيد. موسى [به میان قوم خویش رفت و] پرسيد: كسى جاى آن را مى داند؟ گفتند: پيرزنی اينجاست كه جایش را مىداند. كسی را به دنبالش فرستاد تا اینکه پيرزن را آوردند كه زمين گير و كور بود. موسى گفت: جاى قبر يوسف را مى دانی؟ گفت: بله. گفت: جايش را به من نشان بده! گفت: نه [نشان نمی دهم] تا چهار چيز به من بدهى: پايم را از زمينگيرى رها كنى و جواني ام را به من بازگردانى و بینایی ام را به من برگردانی و مرا در بهشت با خودت همنشين سازى! امام کاظم (علیه السلام) فرمود: اين خواسته ها بر موسى گران آمد! پس خداى متعال به او وحى فرستاد كه: اى موسى! آنچه مي خواهد به او بده كه به عهده من مي دهى! [یعنی من عهده دار و ضامن انجام همه آنها خواهم بود.] موسى خواسته هاى او را انجام داد. او نيز جاى قبر يوسف را نشان داد. پس موسى يوسف را از كنار رود نيل كه در ميان صندوقى از مرمر بود بيرون آورد، پس چون او را بيرون آورد ماه برآمد! پس جنازه يوسف را به شام برد، از اين روست که يهودیان، مردگان خويش را به شام مى برند.
· دعا نوعي كاسبي است.
3- دعا را كاسبي بدانيم. « لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت»[3] « آنچه [از خوبى] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدى] به دست آورده به زيان اوست.» هر آنچه از سوي خداي سبحان به ما ميرسد ميتواند به نفعتان باشد و درخواستهايتان كسب شماست و ميتواند اين كسب نافع باشد يا مضر.
· ديدن خوبان انگيزهاي براي دعا .
4- « هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِ هَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ»[4] « آنجا [بود كه] زكريا پروردگارش را خواند [و] گفت: «پروردگارا، از جانب خود، فرزندى پاك و پسنديده به من عطا كن، كه تو شنونده دعايى.» حضرت زكريا با ديدن حضرت مريم آه نكشيد و افسوس نخورد بلكه دعا كرد فرزندي مانند مريم به او عطا كند، و خدا دعاي او را اجابت نمود.
· يقين به اجابت دعا داشته باشيد .
5- « فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحين»[5] « پس در حالى كه وى ايستاده [و] در محراب [خود] دعا مىكرد، فرشتگان، او را ندا دردادند كه: خداوند تو را به [ولادت] يحيى -كه تصديق كننده [حقانيت] كلمة الله [=عيسى] است، و بزرگوار و خويشتندار [=پرهيزنده از زنان] و پيامبرى از شايستگان است- مژده مىدهد.»
بايد يقين داشته باشيم هرگاه خدا اجازه دعا را صادر ميكند استجابت هم نصيبمان ميشود حضرت زكريا بلافاصله بعد از دعا استجابت را يافت،اما لازمه اين استجابت بندگي است آيه ميگويد: « هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْراب» زكريا در محراب بندگي دعا كرد شايد به همين دليل است كه روايت يادآوري ميكنند بعد از نماز دعا كنيد .
· دعا وهمراهي آن با ذكر و فكر.
6- الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» « همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته، و به پهلو آرميده ياد مىكنند، و در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند [كه:] پروردگارا، اينها را بيهوده نيافريدهاى؛ منزهى تو! پس ما را از عذابِ آتش دوزخ در امان بدار.»
دعا اگر همراه با ذكر و فكر باشد اجابت ميشود هر امري پيش نياز دارد پيشنياز دعا توجه خاص به خداي سبحان و حركت باطني به سوي اوست اين حركت همان فكر است. « وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» اگر نگاه دعاكننده به عالم وسيع و گسترده باشد سطح دعايش گستردهتر ميشود هر چه گستردگي عوالم را بيشتر ملاحظه كنيم ناچيزي و حقارت و خضوع خود را در مقابل خداوند سبحان بيشتر درمييابيم و اوج لطف حضرت حق را نسبت به خود دريافت ميكنيم.
· تسبيح قبل از دعا .
7- « سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار»[6] « پس ما را از عذابِ آتش دوزخ در امان بدار.» تسبيح آن است كه اعلام كنم خداي من از همه عيب و نقصي به دور است چه آنكه دعاي بنده را اجابت بكند يا نكند و يا اجابت آن را به دعاكننده با ذكر سبحان الله به خود يادآوري كند خير و كمال او قطعاً در تأخير و يا اجابت نشدن دعاست هيچ نقصي بر خدا نيست.
· بردعا توكل نكنيد بر خدا توكل كنيد .
8- « وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا »[7] « به خدا توكّل كنيد.»
گاهي ما زياد دعا ميكنيم امّا اجابت نميشود ممكن است عامل اجابت نشدن دعا آن است كه روي دعا كردنمان حساب باز كردهايم.در حاليكه اگر باور كنيم خدا دعاي خالصانه را اجابت ميكند هرگز بر ميزان دعاي خود تكيه نميكرديم.
· اهل دعا مورد احترامند.
9-« وَ لا تَطْرُدِ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمينَ»[8] « و كسانى را كه پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان مىخوانند -در حالى كه خشنودى او را مىخواهند- مران. از حساب آنان چيزى بر عهده تو نيست، و از حساب تو [نيز] چيزى بر عهده آنان نيست، تا ايشان را برانى و از ستمكاران باشى.» آيه ميگويد پيامبر ! تو كساني را كه شبانه روز دعا و بندگي دارند از خود مران و آنها را طرد مكن. از آداب دعا اين است كه از اكرام خاصي برخوردار باشند زيرا آنان كه اهليت حضور در محضر حق را يافتهاند با كساني كه صرفاً در امور سخت به خدا مراجعه ميكند تفاوت جدي واساسي دارند.
· در دعا فرافكني نداشته باشيد.
10- « قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ »[9] « گفتند: «پروردگارا، ما بر خويشتن ستم كرديم، و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى، مسلماً از زيانكاران خواهيم بود.» آدم در دعاي خود گفت: خدايا ! به نفس خود ظلم كردهام و ديگران نقشي در ستم نسبت به من نداشتهاند .
[1] سوره مباركه فرقان ، آيه 77
[2] سوره مباركه بقره ، آيه 286
[3] سوره مباركه بقره ، آيه 286
[4] سوره مباركه آل عمران، آيه 38
[5] سوره مباركه آل عمران، آيه 39
[6] سوره مباركه آل عمران، آيه 191
[7] سوره مباركه مائده، آيه 23
[8] سوره مباركه انعام، آيه 52
[9] سوره مباركه اعراف ، آيه 23
:: دسته : سخنرانی مکتوب