توبه به معناي پيوند با نظام هستي و در برابر ، توبه نکردن گسستن از جهان هستي و قطع رابطة با غيب است. گناه رابطة انسان با غيب را قطع ميكند اما توبة آدمي را دوباره به حقيقت وصل ميكند. در روايات ما به اين وصل و قطع اشاره شده ؛ از جمله حديث شريف از رسول اكرم (ص) است كه به حالت قطع اشاره دارد. به صورت موعظه اين بيان رسول اكرم (ص) است: «طهّر قلبك من كل ظلمة قطعك» قلب و دلت را از هر ظلمت و تاريكي كه تو را از خدا جدا ميكند پاك كن. در دعاها هم مورد توجه قرار گرفته ؛ نظير اينكه خدايا من را قطع نكن از خودت. «و لا تقطعني عنك»(1
نظير اين تعابير و احاديث شريفه آمده و توبه انسان را به خدا در برابر گناه وصل ميكند. البته توبهاي كه محوري دارد و آن محور در سورة مباركة احقاف آمده است، ميفرمايد: «انّي تبت اليك و أنا من المسلمين»(2) من توبه ميكنم و تسليم تواَم، آن نقطة مركزي توبه تسليم خدا بودن است.
اين نقطة اساسي است كه در هر موردي ميگويد من تسليم تو هستم؛ خصوصاً در وظايفي كه دارم تسليم تو هستم. در برابر خودمحوري، خودبيني، خودخواهي، لجاجت، من چنين ميفهمم، من چنين ميگويم، اين راه را من ميپسندم.
در برابر خود ديدن، خدا ديدن است. توبه يك طريق و جادهاي است كه انسان را تسليم خدا ميكند و با تسليم حقتعالي شدن انسان وصل به او ميشود.
اگر از خدا جدا شدي چه ميشود و اگر پيوستي چه ميشود؟
اگر از خدا جدا شدي روح ما كوچك ميشود، زندگي بر ما تنگ ميشود و آخرتمان تباه ميشود و لذاست كه در احاديث شريفه و آيات قرآن به گناه و آثارش خيلي توجه داده شده كه چطور بركات را از انسان سلب ميکند.
بيان امام زين العابدين (ع) دربارة نقش توبه و آمادگي گناه بسيار راهگشاست. ابا خالد كابلي ـ كه از راويان معتبر است ـ از امام سجاد (ع) مي پرسد: چه گناهاني نعمتهاي خداوند را از انسان سلب ميكند؟ امام (ع) فرمودند: «البغي علي الناس» ظلم به مردم.
ظلم انواع و اقسام دارد؛ از خانه تا خيابان و هر كجا كه فكر كني ميتواند عرصة گناه باشد. ظلم به جان و آبروي مردم، مال مردم، شئون جامعه، مثلاً كسي با كسي تصادف ميكند و فكر ميكند اگر او را به بيمارستان ببرد گير ميافتد و مصدوم را رها ميکند فكر ميكند زرنگي كرده در حاليكه نعمتها ـ نظير آسايشي كه از طرف همسر و فرزند دارد ـ از او و خانوادهاش گرفته خواهد شد.
كسي نگويد در سال پيش اينطور اتفاقي افتاد اما تا الان طوري نشده، زيرا چه بسا به آخر عمر انسان بيفتد، به فرزندان او اثر كند، در نسل چندم آدمي اثر كند. ظلم اثرش را خواهد گذاشت.
امام سجاد (ع) فرمودند که نعمتي كه از انسان زائل و گرفته ميشود يکي به خاطر ظلم است و ديگري «وزوال عن عادت الخير» كسي كه اصلاً به خير عادت نكند اين نعمتها از او گرفته ميشود. يكي زندگي مرفهي دارد ولي كار خير انجام نميدهد و تنها دنبال كار خود و محدود به زندگي خود است. اين گناه نعمت را از انسان ميگيرد.
مثلاً امشب از ليالي قدر است ما دعا ميكنيم و دست تضرع به سوي مدير جهان دراز ميكنيم كه امام عصر (ع) كه به --- تقسيم ميشود كه بايد آن را نگه داشت و از دست خواهد رفت زماني كه انسان ناشكري ميكند و از خدا گله ميكند اين نعمت را عوض ميكند.
باز امام (ع) ميفرمايد: از ديگر چيزهايي كه حظ انسان را بهم ميزند «عن صلوة غداة» انسان نماز صبح را كوچك بشمرد. البته در روايات در مورد همة نمازهاي واجب تأکيد شده که از اول وقت عقب انداخته نشود. «تأخير الصلوات المفروضات حتي تذهب تذهب أوقاتها»(3) اما سرّ اينكه به نماز صبح تكيه شده اين است كه چون بايد از خواب برخيزد و تطهير و وضو بگيرد سخت تر از ساير نمازها به نظر ميرسد و لذا گاه آفتاب ميزند و نماز ميخواند بيخبر از اينکه اين تأخير چه بر سر او ميآورد.
حال ملاحظه کنيم كه امير مومنين علي (ع) ـ اميري كه صاحب امشب است ـ چطور با خدا صحبت و راز و نياز ميكند، پيداست که سخن علي (ع) با خدا و گريهاش با گريه بنده و شما فرق ميكند. ما بر گناهانمان گريه ميكنيم اما اميرالمؤمنين (ع) به خاطر انسي که با محبوب خود دارد اينگونه بيتابي ميکند. وقتي انس با خدا كم ميشود و بندهاي راستين مثل علي بن ابي طالب از مقام انس و قرب تنزل پيدا ميكند احساس گناه و ملامت ميکند. پس خيلي فرق است كه من و شما گريه ميكنيم كه اين گناه زندگي من و شما را چنين و چنان ميكند تا آنكه امير المؤمنين صحبت ميكند. او در جايي ايستاده و مقامي را ميبيند كه گناه و توجه به دنيا مقام او را ميكاهد. ضرار بن ضمرة ـ از ياران امير المؤمنين (ع) ـ ميگويد بعد از شهادت ايشان به شام رفتم و با معاويه برخوردي داشتم ، معاويه گفت: «صف لي عليّاً» علي را براي من توصيف كن، به او گفتم:
«أشهد بالله لرايته في بعض مواقفه ...في محرابه قابضاً علي لحيته» من علي را ميديدم گهگاهي در محراب كه دستش را به محاسنش گرفته بود و به خود ميپيچيد و ناآرام بود و «يبكي بكاء الحزين» گريه ميكرد و چنين ميگفت: يا دنيا به من متعرض شدهاي؟ «يا دنيا أني تعرّضت أم إليّ تشوّقت» تو به سوي من آمدهاي و علي را ميخواهي ببري و ميخواهي توجه مرا جلب كني. «لا حان حينك قد ابتّك» تو جاي غلطي آمدهاي تو علي را نميتواني ببري. «هيهات غرّي غيري لا حاة لي فيك قد طلقتك ثلاثاً لا رجعة فيها»(4)
برو اين دام بر مرغ دگر نه كه عنقا را بلند است آشيانه(5)
«طلقتك ثلاثاً لا رجعة فيها» تو را طلاق دادهام و رجوع به تو نميكنم چرا تو چنيني؟ «عمرك قصير و خيرك حقير و خطرك غير كبير» چون زندگي تو دنيا كوتاه است، حضّ تو كم است، از من دور شو. من را نميتواني گول بزني من دنيا و مقام را خوب فهميدم.
«دخل ضرار بن ضمرة الكناني علي معاوية بن ابي سفيان يوماً فقال له: يا ضرار صف لي عليّاً فقال: أو تعفيني من ذلك؟ قال: لا أعفوك. قال: أما إذا لابّد كان والله بعيد المدي شديد القوي يقول فصلاً و يحكم عدلاً... أشهد بالله لرأيته في بعض موافقه و قد أخي الليل سدوله و غارت نجومه، مماثلاً في محرابه، قابضاً علي لحيته، يتململ السّلم و يبكي بكاء الحزين و كأنّي اسمعه و هو (ع) يقول: يا دنيا يا دنيا، أني تعرضت أم إليّ تشوّقت، هيهات هيهات، غرّي غيري، لا حان حينك، قد ابتّك ثلاثلاً، عمرك قصير و خيرك حقير و خطرك غير كبير، آه آه»(6)
اشكال بنده و شما اين است كه نميدانيم با اين روشي كه پيش گرفتهايم چه بر سر زندگيمان ميكنند، آخرت تو هم همينطور و نميداند كه چه آخرت تاريكي دارد. همين است كه امام باقر (ع) به فرزندش ميفرمايد: اي پسرم توجه كن به اينكه «المرء علي دين خليله و قرينه»(7) انسان بر دين دوستش است دوست آدم را ميبرد و ميفرمايد صاحب سوء انتخاب مكن چون اين فرد، زندگي انسان را تباه ميكند.
گناهاني كه بلاها را نازل ميكند گناهاني مثل اين است كه مظلوم را كمك نكنيم «ترك معاونة المظلوم» كسي گرفتار است و انسان به نالهاش نرسد و به او رحم نكند، به همسايه كار نداشته باشد. اين نعمتهاي اعطا شده به انسان را تباه ميكند.
باز از گناهاني كه انسان را از خدا ميبرد «و تقطع الرجاء» اميد به خدا را قطع ميكند آن يأس از رحمت خداست.
«الذنوب التي تنزل البلاء ترك اغاثة الملهوف و ترك معاونة المظلوم... و الذنوب التي تقطع الرّجاء اليأس من روح الله و القنوط من رحمة الله»(8)
توبه ، وصال دوباره با حق
ولي توبه ـ به شرط اينکه تسليم به فرامين حق را هم همراه داشته باشد همانطور که قرآن كريم ميفرمايد: «إني تبت اليك و إني من المسلمين»(9) من توبه ميكنم و مسلم و تسليم تو هستم ـ انسان را دوباره وصل به خداوند ميكند.
حال اگر اين سخنان را از كساني كه در خانه وحي بزرگ شدهاند بشنويم بسيار موثرتر است. حقيقت اين است كه اگر انسان بخواهد به اين مطالب برسد و ايمان پيدا کند چنين ايماني به آگاهي از جهان غيب احتياج دارد. انسانهامتفاوتند؛ برخي غيب را ميبينند همچون امير المؤمنين (ع) و برخي نميبينند مثل بنده و شما که بايد ببينيم آن كساني كه گناه را ميبينند چه ميگويند. اميرالمؤمنين (ع) وقتي گناه را ميبيند كه ميفرمايد: اگر شما ميدانستيد و از غيب خبر داشتيد آنگونه كه من خبر دارم بر رفتار و كردار و برخوردهاي خود گريه ميكرديد.
«لو تعلمون ما أعلم لضحتكم قليلاً و لبكيتم كثيراً علي أنفسكم و لخرجتم علي الصعدات تبكون علي أعمالكم...»(10)
«لو تعلمون ما أعلم مما طوي عنكم غيبه اذا لخرجتم إلي الصّعدات تبكون علي اعمالكم»(11)
يعني ميفهميد كه اين گناه چه تأثيري بر زندگي انسان دارد و باز به اين نكته اشاره كردهاند: «طوبي لمن شغله عيبه عن عيوب الناس... و بكي علي خطيئته»(12)
خوشا به حال كسي كه به عيب خود فرو ميرود اشكالات خود را بفهمد، بر خطاهاي خودش گريه كند، كه اگر گريه كرد اين توبه است که اثر خاصش وصل انسان به خداست. مشكل ما اين است كه نميدانيم اين گناه و لجاجت به زندگيها چه ميكند.
صدرالمتألهين نكتهاي دارد كه به بحث ما مربوط است. ميگويد اين كلمه كه خارج شد تكان ميدهد همة فضا را تا جايش باز شود. ولي ما نميبينيم حال هم چنين است نسبت به عالم غيب اين نگاه اثر ميگذارد و لذاست كه توبه و تضرع خيلي تأثير دارد.
حضرت علي (ع) اين گناه را و اثرش را ميبيند و بر همين اساس است كه ميفرمايد كه من ميبينيم اين گناه را. گناه انسان را ساقط ميكند.
ابن ملجم مرادي و قطام اينها مسلمان بودند ولي با لجاجت و خودبيني به اينجا رسيدند. انسان كمكم بد و تباه ميشود. اگر به نماز و زكات و انفاق توجه نكند به اينجا ميرسد.
اميرالمؤمنين (ع) به دست يك مسلمان و به تحريك يك زن مسلمان به عنوان خوارج نهروان به شهادت رسيد. آنچنان شد كه در مثل صبح 19 ماه مبارك رمضان وقتي حضرت (ع) در محراب افتاد گفت «فزت و رب الكعبة»(13) قسم به خداي كعبه كه رستگار شدم. راحت شدم از اين جامعه خودخواه و كجانديش.
ما واقعاً بايد توبه كنيم. كساني كه با خدا صحبت ميكنند ببينيم چطور صحبت ميكنند. امام زين العابدين (ع) چنين صحبت ميكند: «ادعوك يا سيدي بلسان قد أخرسه ذنبه»(49) خدايا من به زباني با تو حرف ميزنم كه با آن گناه كردم.
ما هم بايد در وجودمان اين باور را داشته باشيم. ما بايد در اين شبها در مسجد باشيم. اگر انسان تنها بود و يكي بود خيلي ميتوانست گريه كند ولي با آن گريه معلوم نيست كه انسان به جايي برسد بلکه با آمينهاي ديگران است که انسان به جايي ميرسد. بايد بفهمد كه اين زبان چه كرده «قد أوبقه جرمه» خدايا من با زبان لال با تو صحبت ميكنم. با تو با قلبي مناجات ميكنم كه سياه شده است. اين مبالغه نيست و حقيقت است.
منابع
1 صحيفه سجاديه، دعاي 47في يوم عرفه.
2 سورة احقاف : 15
3. . بحارالانوار، ج 70، ص 275، باب 138...
4. . نهج البلاغه، ص 480.
5. . حافظ شيرازي ، ديوان.
6. بحارالانوار، ج33، ص 250، باب 20.
7. وسائل الشيعه، ج12، ص 48، باب تحريم مجالسة اهل البدع؛ بحارالانوار، ج71، ص 201
8 بحارالانوار، ج70، ص 375، باب 138ـ علل المصائب.
9. . احقاف: 15.
10 . ارشاد القلوب، ج1، ص 33، الباب الخامس.
11. نهج البلاغه، ص 173.
12. . مستدرك، ج1، ص 116، باب 16؛ نهج البلاغه، ص 255، لزوم الطاعة.
13. بحارالانوار، ج42، ص 239، باب 127ـ كيفيته شهادته (ع).
49. بحارالانوار، ج 95، ص 82، باب الاعمال و ادعية ليالي شهر رمضان (دعاي ابوحمزه ثمالي).