امام صادق عليه السلام مردم را به سه خصلت بسيار مهم اخلاقى توجه مىدهند كه اگر اين سه خصلت به وسيله ىهمه ى مردم به كار گرفته شود
مشكل تهيدستان حل مىشود، و همه ى تلخىهاى روحى و باطنى و نزاعهاى خانمانسوز و برخوردهاى نامناسب خاتمه مىيابد، و هركسى به هر حقى كه دارد مىرسد، و خيمه ى حيات از شيرينى و آرامش و امنيت و كرامت پر مىشود. آن سه خصلت
به اندازهاى باارزش و سودمند است كه امام صادق عليه السلام مىفرمايند:
هركسى يكى از اين سه خصلت را به محضر حضرت حق بياورد حضرت حق بهشت را بر او واجب مىكند. آن سه خصلت عبارت است از:
الإنفاقُ مِن إقتَارٍ،
وَالبِشْرُ لِجَميعِ العَالَمِ،
وَالإنصافُ مِن نَفسِهِ «1»
. هزينه كردن مال در عين تنگدستى، برخورد با گشادهرويى با همهى مردم و انصاف دادن به همگان از سوى خود.
انفاق
قرآن مجيد و روايات به طور مكرر از انسان خواسته اند كه بخشى از مال خود را براى حلّ مشكل تهيدستان و كارهاى خير و امور عام المنفعه هزينه كنند، گرچه خود هنگام انفاق در مضيقه ى مالى و فشار مادى قرار داشته باشند!!
راستى، انفاق چه خصلت باارزشى است كه معارف الهيه انسان را گرچه تنگدست باشد به انجام آن دعوت كردهاند.
ممكن است تنگدست بگويد حكم پرارزش انفاق شامل حال من نمىشود؛ زيرا چراغى كه به خانه رواست به مسجد حرام است.
ولى اسلام اين توجيه را كه انسان را از يكى از بهترين خصلتها و از پى آن از پاداشهاى عظيم الهى محروم مىكند نمىپذيرد. اسلام انفاق تنگدست را به اندازهى شأن مادى او از وى خواسته است.
در كتابهاى قديمى نقل شده: هنگامى كه نمروديان براى سوزاندن ابراهيم آتش فراوانى افروخته بودند، جبرئيل زنبورى را ديد كه به سوى آن آتش مىرود تا آب بسيار اندكى كه با دهانش حمل مىكند روى آن آتش بريزد. به او گفت:
مگر ممكن است اين آب بسيار اندك اين آتش فراوان را خاموش كند؟ زنبور گفت: من هم به اندازهى ظرفيتم وظيفه دارم به خاموش كردن اين آتش كمك كنم، كوچكى من و حجم غيرقابل توجه دهان من باعث نمىشود كه من وظيفه ى الهى خود را ترك كنم، بر من هم لازم است در اين دستگاه الهى به اندازهى توان و قدرتم به يارى ابراهيم بشتابم!
بىترديد اگر چند نفر تنگدست پول اندك خود را كه فرض كنيد با روى هم گذاشتن آن مجموعاً ده هزار تومان مىشود به تهيدستى بپردازند، يقيناً گوشهاى از مشكل او را حل مىكند، پول نسخه ى بيمار او را تأمين مىنمايد يا كفشى براى فرزندش تهيه مىشود، يا با آن ورقهى آب و برقى را مىپردازد و يا....
بنابراين تنگدستان هم بايد در كنار مؤمنانى كه گشايش مالى دارند و پيوسته در كار خير شركت مىكنند، به اندازهى شأن مادى خود گرچه يك درهم باشد، گرچه يك متر پارچه باشد، گرچه يك عدد خرما باشد، شركت كنند تا حضرت محبوب آنان را نيز جزء انفاقكنندگان ثبت كند و در قيامت به پاداش عظيم و اجر كريم و ثواب بىنهايت برساند.
«آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ» «2».
به خدا و پيامبرش ايمان بياوريد و از مال و ثروتى كه شما را در تصرف و هزينه كردنش جانشين خود قرار دادهام انفاق كنيد و كسانى از شما كه ايمان آوردهاند و انفاق كردهاند داراى پاداش بزرگ هستند.
انفاق مال براى حل مشكل آبروداران و انجام امور خير از قبيل مسجد، مدرسه، حمام، پل، راهسازى، غرس درخت براى بهرهورى عموم مردم، درمانگاه، بيمارستان، نشر معارف اسلامى عبادت و طاعت خداست.
اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد:
إنّ إنفاقَ هَذَا المالِ فى طاعَةِ اللَّهِ أعظَمُ نِعمَةٍ، وَإنّ إنفاقَه فى مَعاصِيهِ أعظَمُ مِحنةٍ «3»
. بىترديد انفاق مال در طاعت خدا بزرگترين نعمت، و هزينهكردنش در معاصى بزرگترين مصيبت است.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
أرضُ القِيامَةِ نارٌ مَا خَلَا ظِلَّ المُؤمِنِ: فَإنَّ صَدَقَتَهُ تُظِلُّهُ «4»
. زمين قيامت يك پارچه آتش است، مگر سايبان مؤمن، زيرا صدقهى مؤمن او را در سايهى خود مىپوشاند.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
مَلعونٌ مَلعونٌ مَن وَهَبَ اللَّهُ لَهُ مَالًا فَلمْ يَتَصَدَّقْ مِنهُ بِشَىءٍ «5»
. ملعون است، ملعون است كسى كه خدا مالى به او بخشيده و او چيزى از آن را صدقه نداده است.
و نيز آن حضرت فرمود:
أنفِقْ وَأيْقِنْ بِالخَلَفِ «6»
. از مال خود در راه خدا هزينه كن و يقين داشته باش كه آنچه را هزينه كردهاى جايگزين دارد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
مَن مَنَعَ مَالَهُ مِن الأخْيَارِ إختِياراً صَرَفَ اللَّهُ مَالَهُ إلَى الأشرَارِ إضطِراراً «7»
. كسى كه مالش را به اختيار خود از هزينه كردن براى خوبان منع كند، خدا مالش را به ناچار مصرف بدان خواهد كرد.
حضرت سجاد عليه السلام فرمود:
إنَّ مِن أخْلاقِ المُؤمِنِ الإنفاقُ عَلَى قَدْرِ الأقْتَارِ «8»
. بىترديد از خصلتهاى مؤمن هزينه كردن مال در حدّ تنگدستى است.
اين نكتهى بسيار مهم را نيز نبايد از ياد برد كه عمل به آيات انفاق و روايات مربوط به آن در صورتى براى انسان ميسّر است كه از بيمارى خطرناك بخل سالم باشد؛ زيرا اين خصلت نكوهيده و خطرناك براى باطن انسان هم چون ترمز شديدى است كه نمىگذارد انسان يك قدم به سوى عمل به آيات كتاب خدا و فرهنگ اهل بيت بردارد و در نتيجه به خاطر تعطيل آيات خدا و فرمانهاى اهل بيت در زندگىاش دچار عذاب قيامت خواهد شد!
اميرالمؤمنين عليه السلام در اين زمينه مىفرمايد:
البُخلُ يَكسِبُ العارَ وَيُدخِلُ النَّارَ «9»
. بخل براى انسان كسب عار و ننگ مىكند و او را وارد آتش دوزخ مىنمايد.
خوش رويى
از خصلتهاى بسيار زيبا كه غم و اندوه را از دل ديگران مىزدايد نشان دادن خوش رويى است، كارى كه براى انسان هيچ هزينهاى ندارد.
چقدر شايسته است انسان هنگامى كه مىخواهد با زن و فرزند، پدر و مادر، اقوام و خويشان و همهى مردم برخورد كند همهى غم و اندوهش را در پس پردهى باطن پنهان نمايد و همه ى نشاط و سرسبزى و خرمىاش را در چهره ظاهر كند و با خوش رويى كامل با همگان ديدار كند.
اميرالمؤمنين عليه السلام وقتى خصلتهاى مؤمن را مىشمارد مىفرمايد:
المُؤمِنُ بِشرُهُ فِى وَجهِهِ وَحُزنُهُ فِى قَلْبِهِ «10»
. مؤمن شادى و خرمىاش در چهرهاش نمايان و غم و اندوهش در دلش پنهان است.
و نيز آن حضرت در رواياتى مىفرمايند:
البَشاشَةُ إحسان «11»
. خوشرويى احسان و نيكى نسبت به مردم است.
البَشاشةُ حِبالَةُ المَودّة «12»
. خوشرويى ريسمان محبت و عشق است.
البِشرُ يُطفِئُ نارَ المُعانَدة «13»
. خوشرويى آتش دشمنى و كينه ورزى را خاموش مىكند.
البِشرُ شِيمَةُ الحُرّ «14»
. خوشرويى خصلت آزاده است.
بِشرُكَ يَدلُّ عَلى كَرَمِ نَفسِك وَتَواضُعِك يُنبِئُ عَن شريفِ خَلقِك «15»
. خوشروييت دليل بر بزرگوارى نفست و فروتنىات خبردهندهى از اخلاق بلند مرتبهات مىباشد.
طلاقَةُ الوَجهِ بِالبِشرِ وَالعَطيّةُ وَفِعلُ البِرّ وَبذلُ التَحيّةِ داعٍ إلى محبّةَ البَريّة «16»
. گشادهروييت با خوشرويى و دست دهندهات و كار نيكت و سلام كردنت كشانندهى تو به سوى محبوبيت نزد همهى مردم است.
انصاف
انصاف دادن به مردم كه از زيباترين خصلتهاى اخلاقى است از نظر لغت به معناى عدالت ورزى و اجراى قسط و اقرار به حقوق مردم و اداى آنهاست و اين كه هر خيرى را كه براى خود مىخواهم براى ديگران هم بخواهم و هر زيان و ضررى كه براى خود نمىپسندم براى ديگران هم نپسندم.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايد:
أعدَلُ النّاسِ مَن رَضِىَ لِلنّاسِ مَا يَرْضَى لِنَفْسِهِ وَكَرِهَ لَهُم مَا يَكْرَهُ لِنَفْسِهِ «17»
. با انصافترين مردم كسى است كه آنچه را براى خود مىپسندد براى همهى مردم هم بپسندد و هرچه را براى خود نمىپسندد براى مردم هم نپسندد.
و نيز آن حضرت فرمود:
مَن وَاسَى الفَقِيرَ وَأنصَفَ النَّاسَ مِن نَفْسِهِ فَذَلِكَ المُؤمِنُ حَقّاً «18»
كسى كه با مال خود به تهيدست كمك كند و از سوى خود به همهى مردم انصاف دهد مؤمن حقيقى است.
حضرت على عليه السلام به محمد بن ابوبكر كه از طرف آن حضرت استاندار مصر بود نوشت:
أحِبّ لعامّة رَعِيّتك مَا تُحِبُّ لِنَفسِك وَأهل بَيتِك، وَأكرِه لَهُم مَا تَكرَهُ لِنَفسِك وَأهلِ بَيتِك «19»
. آنچه را براى خود و خانوادهات دوست دارى براى همهى افراد تحت حكومتت دوست بدار و آنچه را براى خود و خانوادهات دوست ندارى براى آنان هم دوست نداشته باش.
امام صادق عليه السلام به حذّاء كه از اصحابشان بود فرمود:
ألا أخبِرُكَ بِأشَدّ مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلقِهِ؟ إنصافُ النّاسِ مِن أنفُسِهِم، مُوَاسَاةُ الإخوَانِ فِى اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ وَذِكرُ اللَّهِ عَلى كُلِّ حَالٍ، فَإنْ عَرَضْتَ لَهُ طَاعةُ اللَّهِ عَمِلَ بِها وَإن عَرَضْتَ لَهُ مَعصِيَةٌ تَرَكَها «20»
. آيا تو را به قوىترين امورى كه خدا بر مردم واجب نموده خبر دهم؟
انصافدهى به همه ى مردم از سوى خودشان، و كمك دادن به برادران دينى با مالشان و ياد خدا در همه حال، پس اگر طاعتى به آنان روى آورد به آن عمل كنند و اگر گناهى به آنان عرضه شد آن را ترك كنند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
السَّابِقونَ إلَى ظِلِّ العَرشِ طُوبَى لَهُم. قِيلَ: يَا رَسولَ اللَّهِ! وَمَن هُم؟ فَقَالَ: الَّذِين يَقبَلُونَ الحَقَّ إذا سَمِعُوهُ، وَيَبْذُلونَه إذا سُئِلُوهُ، وَيَحكُمُونَ لِلنَّاسِ كَحُكمِهِم لِأنفُسِهِم، هُمُ السَّابِقون إلَى ظِلِّ العَرْشِ «21»
. خوشا به حال پيشىگيرندگان به سوى سايهى عرش. گفتند: اى پيامبر خدا آنان كيانند؟ فرمود: كسانى كه وقتى حق را مىشنوند مىپذيرند و زمانى كه حق را از آنان مىطلبند عاشقانه در اختيار خواهندگان مىگذارند و همانند داورىِ نسبت به خود در حق همه ى مردم داورى مىكنند، اينان پيشىگيرندگان به سوى سايهى عرشند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- كافى: 2/ 103، باب حسن البشر، حديث 2؛ بحار الانوار: 71/ 169، باب 10، حديث 37.
(2)- حديد (57): 7.
(3)- غرر الحكم: 376، حديث 8463.
(4)- كافى: 4/ 3، باب فضل الصدقة، حديث 6؛ ثواب الاعمال: 140؛ بحار الانوار: 7/ 291، باب 15، حديث 2.
(5)- وسائل الشيعه: 16/ 280، باب 41، حديث 21555؛ بحار الانوار: 93/ 133، باب 14، حديث 67.
(6)- جامع الأخبار: 178، الفصل الحادى و الاربعون؛ بحار الانوار: 93/ 130، باب 14، حديث 57.
(7)- جامع الأخبار: 178، الفصل الحادى و الاربعون؛ بحار الانوار: 93/ 131، باب 14، حديث 57.
(8)- كافى: 2/ 241، باب المؤمن و علاماته، حديث 36؛ تحف العقول: 282.
(9)- غرر الحكم: 293، الذم، حديث 6555؛ هداية العلم: 70.
(10)- نهج البلاغه: 852، حكمت 333.
(11)- غرر الحكم: 250، الأمانة، حديث 5215؛ هداية العلم: 77.
(12)- غرر الحكم: 434، البشر و فوائده، حديث 9927؛ هداية العلم: 77.
(13)- غرر الحكم: 434، البشر و فوائده، حديث 9924؛ هداية العلم: 77.
(14)- غرر الحكم: 434، البشر و فوائده، حديث 9922؛ هداية العلم: 78.
(15)- غرر الحكم: 434، البشر و فوائده، حديث 9933؛ هداية العلم: 78.
(16)- غرر الحكم: 434، البشر و فوائده، حديث 9938.
(17)- من لا يحضره الفقيه: 4/ 394، من الفاظ رسول اللَّه (ص)، حديث 5840؛ بحار الانوار: 72/ 25، باب 35، حديث اول.
(18)- كافى: 2/ 147، باب الإنصاف و العدل، حديث 17؛ خصال: 1/ 47، حديث 48.
(19)- امالى طوسى: 29، المجلس الأول؛ بحار الانوار: 101/ 276، باب 4، حديث 3.
(20)- امالى طوسى: 88، المجلس الثالث، حديث 135؛ بحار الانوار: 90/ 152، باب 1، حديث 9.
(21)- مستدرك الوسائل: 11/ 308، باب 34، حديث 13118؛ بحار الانوار: 72/ 29، باب 35، حديث 19.