الف) احساس تقصیر در پیشگاه پروردگار عالم
از آن جا که انسان نمیتواند آن گونه که خداوند شایسته عبادت است، او را عبادت کند و فرمان او را اطاعت کند، خود را مقصّر میداند.
ـ مولای متّقین و عبادت کنندگان در دعای ملکوتی کمیل، به خداوند عرض میکند: وَ قَد اَتَیتُکَ یا الهی بَعدَ تقصیری و اِسرافی عَلی نفسی مُعتذِراً نادِماً مُنکَسِراً مُستَقیلاً مُستَغفِراً مُنیباً مُقِّراً مُذعِناً مُعتَرفاً...
خداوندا!
به سوی تو آمدم بعد از تقصیر و ستم بر نفس خود باز آمده ام، با عذرخواهی و پشیمانی و دلی شکسته تقاضای عفو و آمرزش دارم.
آمدهام به گناه خود اقرار و اعتراف کنم و ...
ـ امام سجاد(علیه السّلام) که زین العابدین و تاج البکّائین و سیّدالسّاجدین است، چنان متضرّعانه در دعای ابوحمزه ثمالی از خداوند درخواست توبه میکند و عرض میکند:
اگر با این وضع و حال و با این قصور و تقصیر، من به ملاقات تو بیایم چه کنم؟ باید به حال خودم گریه کنم.
...وَ انقُلنی اِلی دَرَجةِ التُّوبَةِ اِلَیکَ و اَعِنّی بالبُکاء علی نَفسی فَقَد اَفنَیتُ بِالتَّسویفِ وَالامالِ عُمری وَ قَد نَزَلتُ مَنزِلَةَ الایسینَ مِن خَیری فَمَن یَکوُن اَسوَءَ حالاً مِنّی اِن اَنَا نُقِلتُ عَلی مِثلِ حالی اِلی قَبری لَم اُمَهِدِهُ لدِقدَتی وَلم اَفرُشُهُ بِالعَمَلِ الصّالِحِ لِضجعَتی وَ مالی لا اَبکَی لِخُرُوجِ نَفسی، اَبکی لِظُلمَة قَبری، اَبکی لِضیقِ لَحدی، اَبکَی لِسُؤالِ مُنکَرٍ وَ نَکیرٍ اِیّایَ، اَبکی لِخُرُوجی مِن قَبری عُریاناً ذَلیلاً حامِلاً ثِقلی عَلی ظَهری...
خدایا مرا موفّق به توبه حقیقی کن! مرا کمک کن تا برای خودم گریه کنم! من تمام عمرم را به تسویف(تأخیر در توبه) و آرزوهای طولانی گذراندم.
آیا کسی بد حالتر از من وجود دارد؟ اگر با این حالت وارد قبر شوم، قبری که وسایل خوابیدن را در آن فراهم نکردم، با عمل صالح آن را فرش نکردهام، چه کنم؟ چرا به حال خودم گریه نکنم؟ در حالی که نمیدانم مرا به کدام مسیرمیبرند؟ من نمیدانم که نفسم با من خدعه میکند، در حالی که عقاب مرگ بر سرم، پر و بال گشوده است چرا گریه نکنم؟ گریه میکنم برای خروج روح از بدنم، گریه میکنم برای تاریکی قبرم، گریه میکنم برای تنگی لحدم، گریه میکنم برای سؤال و جواب نکیر و منکر، گریه میکنم برای خروج از قبر، در حالی که برهنه و ذلیل هستم و بار سنگین گناهانم را به دوش میکشم و ...
ب) اندوه تقصیر و گناهان سایر بندگان، در پیشگاه پروردگار عالم
این که مردم نیز اصرار بر گناه دارند، نیز برای یک شخص متّقی و پرهیزکار بسیار سخت و ناگوار است و به خاطر لجاجت مردم در ظلم به خودشان غصّه دارد و اندوهناک میشود.
ـ حسن بصری میگوید:
امیرالمؤمنین(علیه السّلام) را در بازار بصره دیدم که به شدّت گریه میکند. وقتی از او علّت را پرسیدم، فرمود: به خاطر این مردم که دایم به فکر دنیایشان هستند و به فکر مرگ و قیامت خود و عقاب و پاداش بزرگ آن نیستند.
ـ رسول مکرّم اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن قدر در هدایت مردم خود را به زحمت میاندازد که خداوند به او میفرمایند:
لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفسَکَ اَلاّ یَکُونُوا مُؤمِنینَ
ای رسول ما! شاید خودت را در هدایت این مردم که ایمان نمیآورند، به هلاکت بیندازی.[1]
ـ یا مثل امام خمینی رحمة الله علیه که در اسفار اربعه، به سیر چهارم، که همان سیر به سوی حق با خلق میباشد، نائل شده است. یعنی امام نه تنها خودش به سوی خدا رفت، بلکه خلق را هم به همین راه هدایت فرمود. (روحش شاد).
ج) گرفتاریها و ناراحتیهای مردم در زندگی
یک مؤمن و متّقی وقتی به درجات بالای تقوا میرسد که به فکر حلّ مشکلات مردم هم باشد. در اندوه مردم، اندوهناک بوده و خود را شریک هَمّ و غم مردم میداند.
ـ امیرالمؤمنین(علیه السّلام) به عثمان بن حنیف انصاری، که حاکم منصوب بصره از طرف خودشان بود، مینویسد:
آیا به همین قانع شوم که گفته شود: من امیرالمؤمنینم؟!
امّا با آنان در سختیهای روزگار شرکت نکنم؟! پیشوا و مقتدایشان در تلخیهای زندگی نباشم؟!
اگر میخواستم، میتوانستم از عسل مصفّا و مغز این گندم، و بافته های این ابریشم برای خود، خوراک و لباس تهیّه کنم.
امّا هیهات که هوی و هوس بر من غلبه کند و حرص و طمع مرا وادار کند تا طعام های لذیذ را برگزینم، در حالی که ممکن است در سرزمین حجاز و یا یمانه کسی باشد که حتّی امید به دست آوردنِ یک قرص نان نداشته باشد و نه هرگز شکمی سیر خورده باشد.
آیا من با شکم سیر بخوابم، در حالی که در اطرافم شکم های گرسنه و کبدهای سوزانی باشد؟![2]
ـ جابر جُعفی میگوید: در حضور امام باقرu بودم که ناگهان دلم گرفت، به امام عرض کردم:
فدایت شوم! گاهی اوقات بدون آن که مصیبتی یا گرفتاری به من رسد، اندوهگین میشوم چندان که همسرم و دوستانم آن را در چهرهام میخوانند.
امام(علیه السّلام) فرمود: آری، ای جابر! خدای عزّوجلّ مؤمنان را از طینت بهشتی آفرید و از نسیم روح خویش در آنها جاری ساخت. از این روست که مؤمن برادر تنی مؤمن است. پس هرگاه به یکی از آن ارواح در شهری اندوهی رسد، آن روح دیگر اندوهگین شود؛ زیرا از جنس اوست. [3]
د) نگرانی و غصّه در مظلومی اهل بیت(علیهم السّلام):
یکی از غصّههای مؤمنین، ظلم هایی است که در حقّ بهترین بندگان خدا و اولیاء بزرگ الهی یعنی اهل بیت(علیهم السّلام) وارد شده که این غم و غصّه عبادت است.
ـ قال الصّادق(علیه السّلام):
نَفَسُ المَهمُومِ لَنا المُغتَمِّ لِظُلمِنا تَسبیحٌ وَ هَمُّهُ لِاَمرِنا عِبادَة
کسی که برای ما نگران باشد و به خاطر ستمی که بر ما برود، غمگین شود، نفس کشیدنش تسبیح و غم خواریش برای ما عبادت است.[4]
1- سوره ی مبارکه ی شعراء، آیه ی شریفه ی 3
2- نهج البلاغه، نامه ی45
3- میزان الحکمه ج 3، ص 1155
4- اصول کافی، ج2، ص226