حسرت خوردن و ناراحتی به سبب از دست رفتن محبوب و مطلوبی که مترتّب بر کراهت از مقدّرات الهی باشد و اگر این کراهت همراه با اعتراض هم باشد که بسیار بدتر و مذمومتر است.
ـ فرق حزن و اعتراض مانند فرق رضا و سرور است.
رضا، به معنای: بازداشتن نفس از جزع و فزع در حوادث وارده است بدون کراهت و ناراحتی. ولی سرور، عبارت است از: منع نفس از جزع در حوادث وارده با شادی و خوشحالی. پس مقام سرور، در شرافت خیلی بالاتر از مقام رضاست.
توضیح:
ـ قرآن در مورد بندگان خوب و اولیاء الهی، میفرماید:
اَلا اِنّ اَولیاء الله لا خَوفٌ عَلَیهِم و لا هُم یَحزَنوُن
آگاه باشید که اولیاء خدا(دوستان خداوند) نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند.
ـ اولیاء جمع (ولی) از مادّه ولی ـ یلی، به معنای نبودن واسطه میان دو چیز و پی در پی بودن آنهاست.
پس اولیاء خدا یعنی کسانی که میان آنان و خداوند حائل و فاصله ای وجود ندارد، حجابها از قلبشان کنار رفته است و در پرتو معرفت، ایمان و عمل صالح، خداوند را با چشم دل مشاهده میکنند و عظمت و قدرت مطلق ولایزال او را دیدهاند و ماسوای خداوند در نظرشان کوچک و بیمقدار میباشد.
غم و ترس معمولاً از روح دنیاپرستی است که در مورد گذشته و آینده در انسان به وجود میآید؛ یعنی ترس از عقوبت عمل گذشته و یا سایر حوادث آینده و...
ـ در قرآن(سوره ی مبارکه ی حدید آیه ی23) آمده است:
لِکَیلا تَأسَوا عَلی مَا فَاتَکُم وَ لا تَفرَحُوا بِمَا آتَاکُم...
نه آن روزی که داشتند به آن دل بستند و نه امروزکه از آن جدا میشوند، غمی دارند.
(روحشان بزرگتر از این است که حوادث گذشته و آینده در آنها اثری داشته باشد) پس کسانی که از روح دنیاپرستی تهی هستند، نداشتن ترس و غمشان نیز طبیعی است.
ـ به عبارت دیگر، چنان محو مشاهده ی جمال پاک خداوند هستند و غرق در صفات جمال و جلال او، که غیر او را به دست فراموشی سپردهاند و طبیعی است که نه ترسی داشته باشند و نه غمی.
ـ امیرالمؤمنین(علیه السّلام) میفرمایند:
علی را با زیور چه کار؟ و چگونه شاد شوم به لذّتی که فانی میشود و نعمتی که باقی نمیماند.[1]
ـ به حالات مردم و انواع شادیهای مردم بنگرید! شادی هر گروهی به چیزی است.
مثلاً: کودکان به بازی و تهیّه ی اسباب آن(اسباب بازی)، ولی کسانی که از مرحلهی کودکی میگذرند، بازی کردن کودکانه برایشان زشت است.
یا بعضی افراد شادیشان به جمع آوری ثروت و سکّه و پول است.
بعضی شادیشان در خریدن ملک و زمین و ساخت و ساز است.
بعضی شادیشان در جمع کردن مریدان و پیروان و یاران است.
بعضی شادیشان در تمتّع با زنان است.
بعضی در همراهی با زنان و فرزندان (خانواده).
بعضی شادیشان در نوع شغل و صنعت و یا کاری که دارند، میباشد.
بعضی شادیشان در همراهی با حیوانات و مطالعه احوالات ایشان است.
بعضی شادیشان در لذّت بردن از طبیعت و فضای سبز و آب و دریاست.
بعضی شادیشان در استفاده از مرکبها، اتومبیلها و موتورسیکلتها و... میباشد.
بعضی شادیشان در خرید و فروش کالاهای دنیایی و... است.
بعضی شادیشان به حسب و نسب یا قوم و قبیله ی خویش است.
بعضی شادیشان در به دست آوردن شهرت، جاه، مقام و منصب است.
بعضی شادیشان در رشته های ورزشی یا اِزدیاد نیروی جسمانی است.
بعضی شادیشان در زیبایی و جمال ظاهری است و دایم در حال آرایش خودشان هستند.
بعضی شادیشان در به دست آوردن کمالات دنیایی مثل خطّاطی، شعر، آوازخوانی، طبابت و علوم غریبه است.
ـ و امّا بعضی شادیشان در رسیدن به کمالات نفسانی و مقامات معنوی است که ایشان نیز چند گروهند:
بعضی نهایت فرح و سرورشان در عبادت و مناجات است.
بعضی نهایت فرح و سرورشان، معرفت حقایق اشیاء است.
تا میرسد به کسانی که فرح و سرورشان فقط در انس با حضرت ربّ است و در دریای انوار جمال او مستغرقند.
فقط اولیای خدا توان رسیدن به چنین مرحله ای از شادی و سرور را دارند و محزون شدن در از دست دادن سایر موارد مذکور را مذموم و زشت میدانند.
1- جامع السّعادات، ج3، ص271