بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلوۀ و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته حبیب اله العالمین ابی القاسم مصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین عجل الله تعالی فرجه الشریف بهم نتولی و من اعدائهم نتبریء الی الله.
ای دل به جهان در طلب راه یقین باش تا جان به بدن هست تو را پیرو دین باش
کن شمع ره خویش خرد را و پس آنگه با شادی و آسایش ایام قرین باش
امروز در اندیشه فرداست خردمند ای مرد خردمند تو هم آتیه بین باش
خواهی که به پیری نشوی خوار و زمین گیر امروز جوان! در غم فردای پسین باش
مسأله شرعی
یکی از احکام مبتلابه مسأله تیمم است که چگونه باید تیمم نمود؟ ابتدا موانعی اگر در اعضای تیمم هست باید برطرف نمود مثل انگشتر و یا موی سر اگر روی پیشانی را گرفته باشد و اعضای تیمم باید پاک باشد. سپس به خاک پاک کف دست ها را ضربه می زنیم و کف دو دست را به پیشانی و دو طرف آن می کشیم و بعد با کف دست چپ پشت دست راست را از مچ تا سر انگشتان و همین طور بالعکس عمل می کنیم.
مقدمه
از مهمترین مسائلی که جزء مسائل روز است و برای هر انسان مؤمن و مسلمان لازم است به آن توجه کند و آن را بداند، علل و عوامل دین گریزی و بی توجهی به دین است. چرا که ممکن است انسان ناخواسته گرفتار کاری باشد که خود متوجه نیست که با این عمل به دین ضربه می زند و هر چند فکر می کند که من متدینم و دارم با اعمال و رفتارم دیگران را نیز به دین دعوت می کنم. به تعبیر قرآن باید خیلی مواظب باشیم که جزء کسانی نباشیم که: «الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»[1]
یعنی بعضی ها گمان می کنند که کارشان درست است در حالی که مسیری که می روند بیراهه است.
گریز از دین و بی توجهی به دستورات دینی معلول عواملی است که به مهمترین آنها می پردازیم.
عامل اول: عدم شناخت دین
هر چه شناخت ما از چیزی بیشتر باشد و ارزش و اهمیت آن را بدانیم توجه ما نیز به آن بیشتر خواهد شد. سرچشمه بی توجهی برخی افراد به دین و مسائل آن، نداشتن شناخت درست از دین است. امام رضا علیه السلام در حدیثی گهربار می فرمایند:
«فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»[2] اگر مردم زیبایی های سخنان ما را بشناسند از ما پیروی خواهند کرد.
برخی نسبت به نماز کاهلی می کنند هنگامی که از آنها جویای علت می شویم پاسخی می دهند که از عدم آشنایی آنها به نماز حکایت می کند مثلاً می گویند: خداوند چه نیازی به نماز ما دارد؟ این گروه نمی دانند که نه تنها خدا به نماز ما نیازی ندارد بلکه به خود ما نیز نیازی ندارد بلکه این ما هستیم که تمام هستی ما محتاج اوست و همه عالم از ما بی نیاز است. زنبور عسل و سایر حیوانات چه نیازی به ما دارند؟ اکسیژن و خورشید چه نیازی به ما دارند؟ اگر گفته اند خانه خود را رو به خورشید بسازیم معنایش این نیست که خورشید به ما محتاج است بلکه این انسان است که به نور و گرمای خورشید نیازمند است.
در دعا می خوانیم «عصیتک بجهلی»[3] خدایا به خاطر جهل و نادانی فرمانت را عمل نکردم.
اگر انسان آثار اعمال صالح را بداند و از مجازات اعمال زشت باخبر باشد قطعاً اعمال صالح را انجام داده از کارهای ناپسند دوری می کند. اگر کسی سیگار می کشد و نماز نمی خواند به خاطر این است که نه بر ضررهای سیگار واقف است و نه از اسرار و آثار نماز آگاه است.
برای جذب مردم به دین لازم است شناخت از دین و معارف آن در جامعه رواج یابد و رابطه بین اسلام شناسان و نسل نو بیشتر شود. باید هر دانشجو و هر جوان مسلمان، با یک عالم اسلام شناس در ارتباط باشد تا معارف دینی را بشناسد و همواره از دین تحلیل و برداشت درستی داشته باشد.
نقل می کنند که در زمان دولت کمونیستی معلمی در کلاس درس گفته بود: «اسلام می گوید هر کس دزدی کرد باید فوراً دست او را قطع کرد و اگر حکومت اسلامی تشکیل شود در هر شهری باید سلاخ خانه ای برای قطع دست درست شود. اما «کارل مارکس» می گوید: هر کس دزدی کرد لابد گرسنه بوده است شکمش را سیر کنید دیگر دزدی نمی کند. شکم سیر کردن هنر است نه قطع کردن دست!
هنگامی که یک استاد مسائل را این گونه تحلیل و القای شبهه می کند باید به او پاسخ داد که اولاً این حرف غلط است که هر کس دزدی می کند بر اثر گرسنگی است. گر چه ممکن است دزدی گاهی بر اثر فقر و گرسنگی باشد اما در همه جا چنین نیست بسیاری از زندانیان بر اثر حرص و طمع دزدی و کلاه برداری و گران فروشی می کنند.
ثانیاً: هر کس که دزدی کرد اسلام دست او را قطع نمی کند بلکه با بیست و شش شرط دست دزد قطع می شود. یعنی مواردی از دزدی که منجر به قطع دست می شود بسیار محدود خواهد بود.
حالا اگر کسی شناخت نسبت به مسائل دینی داشته باشد از این جناب استاد خواهد پرسید که استاد! اسلام با بیست و شش شرط دست دزد را قطع می کند لطفاً شما که به اسلام اشکال وارد می کنید فقط شش شرط آن را بیان بفرمایید!
عامل دوم: اضافه شدن خرافات در دین
برخی از مردم که از مذهب دوری می کنند به خاطر خرافاتی است که از طرف دوستان نادان و دشمنان دانا به دین افزوده می شود.
اگر به انسان تشنه ای یک لیوان آب بدهند ولی در آن مگسی باشد آب را به زمین می ریزد و نمی نوشد. چه بسیار تشنگان دین که به خاطر وجود خرافات از اصل دین و مذهب صرف نظر می کنند. گاهی چیزهایی را که حلال است بر خود حرام می کنیم و گاهی خود را پایبند آداب و رسوم دست و پا گیری به نام دین می نماییم. بنابراین از عمل بعضی از مسلمانان که مایه فرار مردم از مذهب و دین می شود نباید غافل شد مثل پریدن کلاغ و نشستن جغد و امثال این امور که عوام الناس هر کدام را نشانه امری می دانند.
مثلاً اگر عزاداری از حد متعارف خارج شود و منجر به اموری شود که باعث توهین به مذهب حساب شود مثل اینکه قمه بزنند و آسیب جدی به بدن خود وارد کنند این می تواند از مصادیق افراط و خرافه گرایی باشد چرا که خلاف عقل است.
عده ای به نام دین مردم بی گناه را می کشند و خود را انتحار می کنند و جمعی به نام دین برادران دینی خود را که از مذاهب دیگر هستند تکفیر می کنند و مال و جانشان را مباح می شمارند. عده ای به نام دین به تعصبات مذهبی دامن می زنند و می گویند اگر فلان مسئله و توهین را نکنی مثلاً معلوم می شود که در امر دینت سستی نموده ای. عده ای هم مجالس عجیب و غریب راه می اندازند که بیشتر دنبال اهداف خود هستند تا اینکه به دین بخواهند خدمت کنند و ...
عامل سوم: برداشت و تعبیر ناصحیح از دین
گاهی از دین و تعالیم آن بد برداشت می شود و این فهم غلط به نام دین تبلیغ می شود. صاحب چنین برداشتی بر این باور است که هر کس دیندار است باید باین گونه فکر و عمل نماید. بدیهی است فهم نادرست و اشتباه از دین و تعالیم آن و تبلیغ این برداشت های ناصحیح به نام دین مانع از جذب دیگران می شود. نحوه تبلیغ دین بسیار مهم است. تبلیغ دین هم روانشناسی می خواهد و هم سلیقه.
نمونه ای از این برداشت ناصحیح را می توان در این مثال مشاهده نمود که به عقیده عده ای از متدینین دین با دنیا سازگار نیست و تفریح و استراحت و شادی و داشتن امکانات در حدی که رفاه کامل داشته باشیم با دینداری نمی سازد و حال آنکه این یک برداشت کاملاً نادرست از دین است. دین آمده است که سعادت دنیا و آخرت ما را تأمین کند هم دنیا و هم آخرت.
خداوند متعال به پیامبرش خطاب می کند که:
«وَ ابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لاَ تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ أَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ»[4]
پیامش این است که نباید از امور دنیایی غافل شویم. البته آنچه دین نمی پسندد دنیا زدگی و دنیا پرستی است و به عبارت دیگر فدا کردن آخرت و فروختن آخرت است برای به دست آوردن مطامع زودگذر دنیا.
عده ای به نام دین به زنان ظلم می کنند و حق آنان را می خورند. مثلاً اسلام می گوید زن جز در موارد ضروری بهتر است از خانه بیرون نرود. خوب اولاً موارد ضروری را باید شناخت. در دنیای کنونی موارد ضروری شامل تحصیل علم حتی در حد تخصص در بعضی رشته ها و خرید مایحتاج و صله رحم و تفریح در حد نیاز می باشد ولی ولگردی و بیهوده در کوچه و بازار گشتن را اسلام برای زن منع کرده که البته اگر عاقلانه بیندیشیم این کار برای مرد هم ممنوع است چون باعث ضایع شدن عمر است. ثانیاً ماندن در خانه معنایش کارگر بودن زن نیست و اسلام نگفته است که زن وظیفه دارد غذا بپزد، لباس بشوید، بچه داری بکند و در آخر هم اخلاق تند مردش را تحمل کند. البته زنان جامعه این کارها را با افتخار انجام می دهند و اخلاقا خود را به این کارها ملزم می دانند. اما دقت شود که نباید از این مطلب سوء استفاده صورت گیرد.
عامل چهارم: عمل برخی از متدینین
گاهی رفتار برخی از متدینین موجب دین گریزی دیگران می گردد. مانند عرضه غذای تمیز توسط فردی کثیف برای شخص گرسنه. مثلاً شخصی که به نماز جماعت و حضور در مسجد پایبند است اگر اخلاق نادرستی داشته باشد و به فکر اصلاح خود نباشد و یا در کسب و کارش اهل دروغ و کلک بازی باشد و یا در امانت خیانت کند و امثال ذلک کسانی که این دو کار را در کنار هم از او مشاهده کنند هرگز با عمل او جذب مسجد و نماز نمی شوند و پیش خود چنین می گویند که اگر مسجد رفتن این است که فلانی می رود بگذار این مسجد مال او باشد.
نمونه دیگر: گاه خادم مسجد و یا بعضی اهالی مسجد برخورد نادرستی با بچه هایی که به مسجد آمده اند انجام می دهند و یا یک استاد و قاری قرآن جوری با نوآموز برخورد می کند که در حضور جمع شخصیت او خرد می شود و یا شیوه به نماز بیدار کردن بچه ها، که سفارش شده از ده سالگی پسران و از هفت سالگی دختران را به نماز امر کنید تا در هنگام تکلیف برایشان خیلی مشکل نباشد، گاه طوری با خشونت و تندی عمل می شود که نوجوان از همانجا ممکن است تصمیم بگیرد که نماز را ترک کند.
این موارد و موارد مشابه، نه تنها جلو پیشرفت اسلام و جذب غیر مسلمانان به اسلام را می گیرد که گاه باعث می شود یک مسلمان و مؤمن حتی از دین بیزار شود و به قول معروف، قید آن را بزند.
روضه
«السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين».
خيزد از ناي دل نواي حسين چون كند ياد نينواي حسين
اي كه داري به سر هواي حسين پاي بگذار جاي پاي حسين
دست توسلي بزنيم در خانه ارباب بي كفن آقا ابا عبدالله عليه السلام. چند جمله از سلام نامه فرزندش حضرت مهدي عجّل الله تعالی فرجه الشریف را بخوانم و ترجمه كنم.
حضرت در مصيبت جد غريبش مي فرمايد:
«فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِي الدُّهُورُ، وَ عَاقَنِي عَنْ نَصْرِكَ الْمَقْدُورُ، وَ لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حَارَبَكَ مُحَارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ مُنَاصِباً، فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً...»[5]
اگر نبودم كربلا كه تو را ياري كنم و با دشمنانت بجنگم؛ در عزاي تو صبح و شام ناله سر مي دهم و به جاي اشك از ديدگانم خون خواهم گريست.
«السلام علي الدماء السائلات، السلام علي المغسل بالدماء السلام علي المقطع الاعضاء، السلام علي الخد التريب، السلام علي الشيب الخضيب».
سلام بر خونهايي كه بر زمين ريخته شد؛ سلام بر كسي كه با خون بدنش غسل داده شد؛ سلام بر كسي كه اعضاي بدنش قطعه قطعه شد ...
ألا لعنۀ الله علي القوم الظالمين «و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون»[6]
سيد بشير مهديزاده
[1] كهف/104.
[2] عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص272
[3] بحارالأنوار، ج94، ص182
[4] قصص/77
[5] المزار الكبير (لابن المشهدي) ص496
[6] شعراء/227