بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطبین الطاهرین المعصومین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین اللهم ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین.
مقام رضا، یکی از مقامات اخلاقی و عرفانی است که بعد از صبر و توکل، عارف به آن مقام می رسد و اهل بیت علیهم السلام به طور اتم به این مقام رسیدند. چندین فراز زیارت جامعه کبیره به این مقام و فضلیت «رضا» و مرتضی بودن اشاره دارند، مانند: « ... وَ الاَدلآءِ علی مرضات الله ... و أشهد اَّن محمّداً ... و رسوله المرتضّی... و ارتضّاکم لغیبه ... و رضیکم خلفاء فی ارضه .... و بذلتُم انفسکم فی مرضاتهِ ... و سننتم سُنته و صرتم فی ذلک منه الی الرَّضآء ... بکم یُسلک ألی الرضوان ... انّ بینی و بین الله ذنوبأ لا یاتیی علیها ألا رضآکم ...».
حقیقت رضا
عبارت است از ترک اعتراض بر مقدرات الهیه در باطن و ظاهر، قولاً و فعلاً و صاحب مرتبه رضا پیوسته در لذّت و بهجت و سرور و راحت است؛ زیرا تفاوتی نیست در نزد او میان فقر و غنا، راحت، و عنا، بقا و فنا، عزّت و ذلت، مرض و صحّت، موت و حیات و هیچ یک از اینها بر دیگری در نظر او ترجیح ندارد و هیچ کدام بر دل او گران نیست؛ زیرا که همه را صادر از خدای تعالی می داند به واسطه محبت حق که بر دل او رسوخ نموده بر همه افعال او عاشق است و آنچه از او می رسد بر طبع او موافق است.[1]
همان طور که بیان شد، که به واسطه عبودیت و اطاعت مطلق از خداوند قدوس تنها وسیله نیل انسان به مقامات معنوی است. چون عبد محض و سالک مطیع معبود حق را به خدایی و الوهیت می پسندد و به قضا و قدر او راضی می شود و در نتیجه به مقام رضا نیز می رسد؛ یعنی راضی از ذات حق است و هم مرضی حق تعالی: «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ».[2] در نتیجه آن ذات حق او ر برای آشنایی بر اسرار غیب می پسندد.
و مرتضای او در آگاهی یافتن از حقایق هستی خواهد شد: «عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ».[3] معیار آگاهی یافتن بر اسرار و غیب مرتضای ذات حق بودن است.
مقام مرتضای ذات حق تعالی
خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایند: «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي».[4] از این آیات می توان به طور اجمال به مقام مرتضای حق تعالی پی برد؛ مخاطب این خطاب از چند ویژگی برخوردار است.
الف- اطمینان: اگر قلبی با یاد خدا انس بگیرد و به این نکته نیز توجه داشته باشد که زمام امور، فقط به دست خدا است، از هر گونه نگرانی و تشویش رها می شود و اطمینان و آرامش می یابد: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».[5]
ب- راضی بودن: اگر انسان مقام اطمینان را بگذراند، به مقام رضا می رسد و آنچه خدا به او می دهد یا از او می گیرد، برایش لذت بخش و رضایت آور است، نه تنها نعمت های خدا برای او بهجت آفرین است، بلکه از مصیبت ها و بلاها او نیز لذّت می برد.
ج} مرضی بودن: اگر مقام رضا را بگذارند، مرضی خدا خواهد بود، خصوصیت این مقام این است:
اولاً: با رضایت دادن و تسلیم قضای الهي بودن حاصل می شود، خدای سبحان در پاسخ کلیم خود که درخواست کرد «مرا به رضای خود ره بنما» فرمود: «اِنَّ رضای فی رضاک بقضائی» رضای من در رضای تو به قضای من است.
ثانیاً: برتر از هر نعمت مادی و معنوی است بالاترین تمجید و تکریم از زن نمونه و الگوی قرآنی این است که فرمود: پروردگار مریم گوهر جان او را پذیرفت و چه نیکو پرورش داد و به بار نشاند: «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا».[6] تا جایی که توانست مستقیماً فيض خدا را دریافت کند و مادر روح الله گردد.[7]
وقتی صاحب نفس مطمئنه به این مقام های عالی می رسد به او خطاب می شود: «فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي».[8] حضرت موسی کلیم علیه السلام در بارگاه حق درخواست کرد که «مرا به رضای خود ره بنما» این درخواست و سؤال موسی کلیم الله مقام رضای او را بیان می کند، در حالی که در زیارت جامعه بر اهل بیت علیهم السلام سلام می کنیم: «السلام علی الدعاة الی الله وَالادلآءِ علی مرضات الله».
این فراز اشاره به افضلیت و اشرفیت مقام رضا اهل بیت علیهم السلام را می رساند، که فوق مقام رضا کلیم الله است.
همان طور که قرآن کریم، انگیزه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از عمل شجاعانه اش در لیلة المبیت را جلب رضای خدا می داند: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ».[9]
همین طور سید و سالار سپاه عشق در آغاز سفر عاشقانه اش به سوي کربلا، درکنار قبر جدّ بزرگوارش با توسل به آن مضجع شریف و به حق کسی که در آن غنوده است، از حضرت ذوالجلال می خواهد که راه رضای رسول مرتضایش را در پیش پای وی بگذارد: «...انا اسئلك یا ذاالجلال و الاکرام بحق القبر و من فیه الاّ اخترتَ لی ما هو لک رضیً و لرسولک رضی».[10]
حضرت امام سجاد علیه السلام عرضه می داشت: «... و استعملنی فی مرضاتِکَ عملاً لا اترک معه شیا من دینک».[11] خدایا! در راه رضای خود مرا به عملی مشغول دار که با آن، هیچ امری از امور دینت را ترک نکنم. در دعای دیگر در بارگاه حق عرض می کند: «... فهب لی یا الهی من رحمتک و دوام توفیقک ما اتخذه سُلَّما اعرج به إلی رضوانک و آمن به من عقابک».[12] امام وسلیه رسیدن به رضوان الهی است سید الساجدین علیه السلام به درگاه الهی عرضه می دارد: «اللهم انک ایّدت دینک فی کلّ أوان بإمام ... و جعلته الذریة إلی رضوانک...»[13] خداوند متعال در قرآن کریم پس از شمارش نعمت های بهشتی «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَ مَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ»[14] می فرماید: «وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ»[15] رضوان الهی را بالاتر و بزرگترین نعمت می شمارد: «ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ».[16] رستگاری و کامیابی بزرگ، دستیابی به رضایت الهی و رضوان الهی است.
در زیارت جامعه خطاب به اهل بیت علیهم السلام می گوییم: «بِکُم یسلك الی الرَّضوان» و در آخر زیارت عرض می کنیم: «یا ولی الله اِنَّ بنیی و بین الله عزّوجل ذُنوبأ لایاتی علیها إلاَّ رضاکم».
مقام و مرتبه رضا، که از همه مراتب رضا فوق و اعلی است، حضرت ختمی مرتبت صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «إن الله لیغیضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها».[17] با غضب فاطمه علیها السلام خدا غضب می کند و با رضای او راضی می شود.
در سیره و سنت حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم آمده است که در همه زندگی اش هرگز «ای کاش» نگفتند: «لم یکن رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم بقول لشیء قد مضی لو کان غیره»؛[18] زیرا همه گفتار و رفتارش مطابق قضای الهی تنظیم می شد و این مقام کامل رضا است؛ به خاطر این وجود مبارک آن حضرت اسوه عارفان و سالکان معرفی شده است.امامان معصوم علیهم السلام نه تنها با گفتار، کردار و سکوت معنادار خود، دلیل به سوی رضای الهی هستند، بلکه صفات آنان نیز به این مقصد بلند دلالت می کند. در واقع تمام شئون وجودی امام معصوم در نظام هستی، چنین راهنمایی و دلالتی را به همراه دارد. در نتیجه: انسان کامل که مظهر اسم اعظم خداست، در مراحلی، واسطه ثبوت رضا است و در مراحلی دیگر، واسطه اثبات رضا؛ یعنی گاهی علت رضا است و زمانی، علامت و دلیل آن. آنچه در جمله «الادلآء علی مرضاة الله» آمده است، ناظر به مقام اثبات رضا است، نه ناظر به مقام ثبوت.
هر چند اهل بیت عصمت علیهم السلام ادّله سخط الهی هم هستند، لیکن چون رضای خدا بیش از غضب و پیش از سخط آن حضرت است: «یا من رضاه اَوفر من سخطه»[19] لذا دلالت آنان بر رضا مطرح شدهاست.[20]
انسان کامل معصوم که جامع و برخوردار از «جوامع الکلم» است، در بذل نفس و نفیس، نیل به مقام رضوان مطلق را می طلبد هم می خواهد از قضا و قدر الهی راضی باشد و هم شئون علمی و عملی او مرضی خدای سبحان گردد چنانکه آیة: «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ».[21] ناظر به برخورداری صاحب نفس مطمئن از این در مقام منيع است.
چنین انسانی افزون بر آن که خود دارای طمانینة ومقام رضوان و مصادق کامل آیة: «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»[22] است مجرای فیض اطمینان و رضا برای دیگر سالکان کوی رضوان نیز هست.[23]
روضه
سخت ترین و مشکل ترین مصائبی که بر اهل بیت علیهم السلام وارد شده، نمونه آن در تاریخ کربلا دیده می شود و اسارت بردن ناموس اهل بیت علیهم السلام به شهرها مثل کوفه و شام ... بارزترین نمونه مصيبتها است اما اهل بیت علیهم السلام در مقابل این همه مصیبتها، هیچ گونه بی صبری از خود نشان ندادند بلکه در رأس صابران، همه افعال عالم را فعل فعّال مایشاء هستی تبارک و تعالی می دانستند و هیچ فعل و انفعالی را خارج از رهبری نظام هستی نمی ديدند، بلکه در مقابل این همه مصیبتها و بی حرمتی ها با سرودن شعار «ما رأیت إلا جمیلا»[24] همواره با یار حقیقی و دلنواز خود چنین زمزمه می کردند.
سید و سالار شهیدان و صابران حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام روز عاشورا بدون اینکه از تحمل مصائب بی قرار نشان دهد می گفت: «صبرا علی قضائک یا ربّ! لا اله سواک یا غیاث المستغثین مالی ربّ سواک و لا معبود غیرک صبرا علی حکمک یا غیاث من لا غیاث له»[25]
الا لعنۀ الله علی القوم الظالمین
ظفرعباس
[1] احمد نراقی، معراج السعادة، ص767، مؤسسه انشارات هجرت 1376 ش، چاپ چهارم.
[2] مجادله/22.
[3] جن/26-27.
[4] فجر/27-30.
[5] رعد/28.
[6] آل عمرآن/37.
[7] عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج3، ص216.
[8] فجر/29-30.
[9] بقره/207.
[10] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج10، ص341.
[11] صحیفه سجادیه، دعای54، فراز6، ص365.
[12] صحیفه سجادیه، دعای،49، فراز17، ص341.
[13] صحیفه سجادیه، دعای47، فراز60، ص299.
[14] توبه/72.
[15] توبه/72.
[16] توبه/72.
[17] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج10، باب،3، ح،2، ص15.
[18] کلینی، اصول کافی، ج4، باب الرضا بالقضاء، ح13، ص198.
[19] صحفيه سجادیه، دعای12، فراز9، ص91.
[20] عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج2، ص318.
[21] فجر/27.
[22] مجادله/22.
[23] عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج5، ص471.
[24] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج10، ص430.
[25] عبدالرزاق المقرم، مقتل الحسین علیه السلام، ص283، منشورات شريف رضي1414ق، الطبعه الاولي.