بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمين الصّلوة و السّلام علي صاحب الدّعوة النبوية و الصّولة الحيدرية و العصمة الفاطمية و الحلم الحسنية و الشّجاعة الحسينية و العبادة السّجادية و المآثر الباقرية و الآثار الجعفرية و العلوم الکاظمية و الحُجج الرّضوية و الجُود التقوية و النقاوة النّقوية و الهيبة العسکرية و الغيبة الالهية القائم بامر الله.
امّا بعد، فقد قال الله تبارک و تعالى في کلامه المجيد: بسم الله الرّحمن الرّحيم «وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَ لاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَ بِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ الْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَ الْجَارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً»[1]
خداي يکتا را بپرستيد و هيچ چيزي را شريک وي نگيريد، و نسبت به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و فقيران خويش و همسايه اي که بيگانه است و دوستان موافق و رهگذران و بندگان و پرستاران که زير دست تصرّف شمايند در حقّ همه نيکي و مهرباني کنيد که خدا مردم خود پسند و متکبّر را دوست ندارد.
درباره حق همسایه در روايات ائمه معصومين علیهم السلام هم خيلي سفارش شده است، حضرت امام علي بن موسى الرّضا علیه السلام مي فرمايد: «صِلة الاَرحامِ و حُسنُ الجوارِ زِيادة فِي الاَموالِ».[2] صله رحم و خوش رفتاري با همسايگان روزي را زياد مي کند. يعني خوش رفتاري و خوش رويي و خوش اخلاقي با همسايگانمان مايه زيادي روزي ما مي گردد.
حد و مرز همسايه
در ذهن انسان چيزی که طور مي کند که اين قدر در روايات معصومين علیهم السلام سفارش شده که با همسايگان خويش خوش رفتار و خوش رفتار باشيد، حال همسايه ما تا کدام خانه محسوب مي شود و حد و مرز همسايه چيست؟ پيرامون اين نکته صادق آل محمّد حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مي فرمايند: «حَدُّ الجارِ اَربَعِينَ داراً مِن کُلّ جانِب».[3] از هر طرف چهل خانه، همسايه انسان محسوب مي شوند. يعني اگر جايي خانه شما باشد چهل خانه از طرف جنوب، چهل خانه از طرف شمال، چهل خانه از طرف مشرق و چهل خانه از طرف مغرب، همساية شما محسوب مي گردد، پس بر شما است که به آنها رسيدگي کنيد و با آنها خوش رفتار و خوش رو باشيد. اگر اين چيز را لحاظ نکرده و رعايت نکردي پس بشنو اين حديث را: حضرت امام رضا علیه السلام مي فرمايند: «اَحسِن مُجاورة مَن جاوَرَت تَکُن مُسلِماً».[4] با همسايگان، خوش رفتاري و به آنان نيکي کن تا از مسلمانان محسوب شوي. ببينيد اين قول امام چقدر وزن دارد؟ يعني اگر ما با همسايگان خوش رفتاري و به آنان نيکي نکنيم گويا از نظر امام، مسلمان نيستيم.
احترام همسايگان در سخن پيامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم
1 . پيامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم راجع به احترام همسايه مي فرمايند: «اَکرِمِ الجارَ و لَو کان کافِراً». [5] همسايه را اکرام و احترام کن هر چند کافر باشد. از اين کلام پيامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم برمي آيد که لازم نيست که همسايه مان مسلمان باشد تا اکرامش کنيم و اگر مسلمان نباشد احترام لازم نيست، بلکه هر چند همسايه مان کافر باشد و خداوند متعال را قبول ندارد باز هم اکرام و احترام او مانند مسلمان، لازم مي باشد.
2 . و همچنان مي فرمايند: «مَا آمَنَ بِي مَن باتَ شَبعَانَ و جَارُه المُسلِمُ جَائع».[6] کسي که شب سير بخوابد و در حالي که همسايه او گرسنه باشد به من ايمان نياورده است. از اين سخن پيامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم روشن و واضح است که اگر ما شب بخوابيم و همسايه ما گرسنه باشد و او در همان حال بخوابد در حالي که ما سير بخوابيم آن موقع هر چند ظاهراً مسلمان هستيم ولي ما مسلمان حقيقي نيستيم.
3 . پيامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم پيرامون اکرام و احترام همسايگان مي فرمايند: «نيکخويي و خوش رفتاري با همسايگان، خانه ها را آباد و عمرها را طولاني مي کند.»[7] ببينيد اگر ما با همسايگان خودمان خوشرفتاري و خوش اخلاقي داشته باشيم خداوند متعال به عوض آن در اين دنيا به ما چه پاداشي مي دهد؟! خوشرفتاري و خوش اخلاقي و خوش رويي با همسايگان، خانه هاي ما را آباد مي کند؛ و اين امر مايه طولاني شدن عمرهايمان مي گردد. امروز بياييد عهد کنيم که هميشه با همسايگان، خوشرفتار و خوش اخلاق باشيم.
4 . و همچنين آن حضرت صلّی الله علیه و آله و سلّم مي فرمايد: «اگر کسي از ده خانه دزدي کند، براي او آسان تر است از اين که از خانه همسايه خويش دزدي کند.»[8] اين سخن پيامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم هم احترام همسايه، مي رساند؛ و انسان نمي تواند در اموال همسايه خود، خيانت کند.
5 . پيامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم مي فرمايند: «هر کس همسايه را اذيت کند، خداوند بوي بهشت را بر او حرام مي کند و جايگاهش دوزخ (جهنم) مي باشد.»[9] از اين سخن پيامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم مي فهميم که اذيت همسايه، سبب جهنم مي شود، پس براي ما سزاوار است سعي کنيم که همسايه ما از ماها هميشه راضي و خوشنود باشد و کاري نکنيم که همسايه ما ناراضي و اذيت بشود چون اذيت همسايه مايه داخل شدن جهنم مي باشد.
6 . پيامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم مي فرمايند: «حرمت همسايه، مانند حرمت خون او است.» [10]
حقوق مسلمين بر يکديگر
از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام درباره حقوق مسلمين بر يکديگر سؤال کردند، امام فرمودند: مسلمان نسبت به مسلمان ديگر بايد هفت حق را رعايت کند اگر کسي يکي از آنها را عمل نکند از ولايت و اطاعت خداوند متعال بيرون رفته است. و آنها عبارتند از:
1 . آسانترين حق آن است که هر چه براي خود مي پسندي براي او نيز مي پسندي و هر چه بر خود روا نمي داري بر او نيز روا مداري.
2 . برادر مسلمان خويش را به خشم درنياوري و همواره وي را راضي نگهداري و امرش را اطاعت کني.
3 . وي را با جان، مال، زبان و با تمام وجود ياري کني، و راهنما همچون آينه براي وي باشي.
4 . اگر برادر مسلمان تو گرسنه بود تو سير نباشي و اگر او تشنه باشد تو سيراب نباشي و اگر او برهنه بود تو را لباس متعدد نبايد باشد و اگر تو داراي خادمي هستي ولي برادر ديني تو آن را ندارد آن را براي وي بفرست تا لباسش را شسته و غذايش را تهيه نمايد و فراش او را آماده سازد.
5 . سوگند و دعوت او را بپذيري.
6 . بيمارش را عيادت کني و در تشيیع جنازه اش حاضر شوي.
7 . قبل از بيان حاجت، آن را براي وي برآورده سازي. [11]
روضه ورود اهل بيت علیهم السلام به شام
در بحارالانوار نقل شده است که سهل بن سعد گفت: من عازم شهر بيت المقدس بودم، در سر راه خود وارد شهر شام شدم امّا اوضاع شهر شام را دگرگون ديدم، کوچه ها و محله هاي شهر را تميز و چراغاني کرده اند پارچه هاي رنگين و چيزهاي تزئيناتي بر در و ديوار نصب شده بود، و مردم خيلي خوشحال و زنان پايکوبي و طبل مي زدند. پيش خود فکر کردم و گفتم چه خبر شده و اهل شام عيد جداگانه اي از ما ندارند که ما از آن بي خبر باشيم تا اينکه در جايي رسيدم ديدم عده اي جمع شده اند و با همديگر صحبت مي کردند. جلو رفتم و از آنها پرسيدم: اي مردم چه خبر است در اين شهر، مگر شما روز عيد ديگري هم داريد که ما از آن بي خبريم؟ آنها به من گفتند: اي مرد! مگر تو غريب و رهگذر هستي؟ گفتم بله من سهل بن سعد هستم و از کساني هستم که پيامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را ديده بودم. آنها به من گفتند: جاي تعجب است از اين که آسمان خون گريه نمي کند و زمين فرو نمي رود تا مردم را به کام خود ببرد و اينک کار به جايي رسيده که سر بريده حسين علیه السلام را از عراق براي يزيد هديه مي آورند!
گفتم: آنها را از کدام يک از درهاي شهر شام وارد مي کنند؟ به من اشاره کردند که از آن در، که باب السّاعات ناميده مي شود و در اين هنگام بود سر و صداها و همهمه زيادي شنيدم به آن صداها رفتم ديدم کاروان بزرگي در حال آمدن هستند پيشاپيش آنها پرچم هاي زيادي بود بيشتر اين کاروان، افراد سپاهيان مسلّح به شمشيرها و نيزه ها و کمانداران تيرانداز بودند و اين ها عده اي را به اسارت مي آورند که اغلب آنها زنان و کودکان بودند. وقتي که جلو آمدند ديدم يکي از سپاهيان در دستش نيزه اي بود و بالاي نيزه، سر بريده اي بود به نظرم آمد که آن سر بريده براي من آشنا است او خيلي شباهت به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم داشت و همچنين سرهاي بريده ديگري هم ديدم که بر بالاي نيزه ها در دست افراد سپاه بود و زنان و کودکان زيادي بر بالاي شترها بودند و بدون اينکه بر شتران، محمل و چيزي باشد امّا چهره هاي آنها ژوليده و به شدت غمگين و گريان بودند، جلو رفتم و از يکي از اسيران که دختر نوجواني بود پرسيدم: تو کيستي و اهل کجايي؟ او به من گفت: من سکينه بنت الحسين علیه السلام هستم.
تعجب کردم گفتم: خانم! من سهل هستم از کساني هستم که جدّت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را ديده ام و سخنان او را شنيده ام. حالا به من بگو خواسته اي داري تا من فراهم کنم؟ او به من گفت: اي سهل! به آن نيزه دار بگو از کنار ما برود تا مردم مشغول تماشاي سرهاي بريده شوند و اين قدر به ما زنان و کودکان نگاه نکنند و مورد اذيت و زخم زبان آنها نشويم آخر اين زنان را که مي بيني زنان حرم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند.
سهل مي گويد: به طرف نيزه دار رفتم و به او گفتم: مي خواهم چيزي به شما بگويم آيا خواسته ام را برآورده مي کني؟ او گفت: بگو چه کار داري؟ گفتم: اين چهارصد دينار را از من بگير و خواهش من اينست که اين سر را از جلوي اين زنان ببر، او هم گرفت و در مقابل زنان و بين مردم قرار گرفت. [12]
در کتاب بحارالانوار اين روايت نقل شده که سهل ساعدي گفت: سپاهيان و اسرا وقتي که مي خواستند بر يزيد ملعون وارد شوند سر ابي عبد الله الحسين علیه السلام را در ظرفي پوشش دار قرار دادند من هم با آنها وارد شدم. يزيد بر تخت شاهانه خود نشسته بود و بر سر خود تاجي گذاشته بود که از سنگ هاي قيمتي و جواهرات، آراسته شده بود و در اطرافش عده زيادي از بزرگان قريش بودند. وقتي که حامل سر ابي عبد الله علیه السلام وارد شد به يزيد ملعون گفت:
«املا رکابي فضّةً و ذهباً انا قتلت السّيّد المحجبا
قتلت خير النّاس اُماً و اباً و خيرهم اذ ينسبون النّسبا»
الا لعنۀ الله علی القوم الظالمین و سيعلم الّذين ظلموا ايّ منقلب ينقلبون.
اختر حسين محمّدي
--------------------------------------------------------------------------------
[1] نساء/36
[2] بحارالانوار، ج71، ص97
[3] همان، ص151؛ خصال، ج2، ص113
[4] بحارالانوار، ج71، ص158
[5] جامع الاخبار، ص214
[6] بحارالانوار، ج71، ص151
[7] نصايح، ص74
[8] نهج الفصاحة، ص468
[9] همان، ص286
[10] همان.
[11] کلمة طيّبه، ص379.
[12] بحارالانوار، ج45، ص127.