راهکار بهرهوری از زمان
بپرهیزید از ضایع کردن عمر در اموری که برای شما نمیمانند، چرا که عمری که فوت شد، دیگر بر نمیگردد.
برای رسیدن به این اصل، توجّه به امور ذیل لازم است:
1. درک ارزش وقت: گاهی حرص و طمع انسان، برای رسیدن به مال و یا حفظ اموال به دلیل عدم درک قدر و بهای وقت خیلی بیشتر است از دقّت و التفاتي که در هزينه کردن و هدر دادن عمرش به خرج ميدهد. این در حالی است که پیامبر گرامی اسلام (ص) خطاب به ابوذر غفاری فرمودهاند: «يَا أَبَاذَرٍّ كُنْ عَلَى عُمُرِكَ أَشَحَّ مِنْكَ عَلَى دِرْهَمِكَ وَ دِينَارِك؛[1] ای ابوذر نسبت به عمرت حریصتر باش تا نسبت به مالت.» طبیعی است که اگر انسان درک صحیحی از بهای عمر و اوقات شریف خود داشته باشد، برای لحظه لحظه آن برنامهریزی خواهد کرد و از هدر رفتن حتّی یک لحظه آن جلوگيري خواهد كرد.
2. حرمت اتلاف وقت: تضییع عمر، مورد نهی معصومین (ع) قرار گرفته است؛ آقا امیر المؤمنین (ع) میفرمایند: «إِحذَرُوا ضِيَاعَ الأَعْمَارِ فيمَا لا يَبْقَى لكُمْ فَفَائِتُهَا لا يَعُودُ؛[2] بپرهیزید از ضایع کردن عمر در اموری که برای شما نمیمانند، چرا که عمری که فوت شد، دیگر بر نمیگردد.» همچنین امام صادق (ع) فرمودهاند: «الْمَغْبُونُ مَنْ غُبِنَ عُمُرَهُ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ؛[3] مغبون کسی است که عمرش را لحظه به لحظه از دست بدهد.» در مورد معنای مغبون جناب راغب اصفهانی مینویسد: «اَلْغَبْنُ اَنْ تَبْخَسَ صَاحِبَکَ فِی مُعَامَلَۀٍ بَینَکَ وَ بَینَهُ بِضَرْبٍ مِنَ الإِخْفَاءِ؛[4] غبن این است که در معامله با دوستت، به صورت مخفیانهای از سهم او بکاهی.» بنابراین مغبون یعنی کسی که در معاملهای از سهمش کم بگذارند و او متضرّر شود. پس روایت فوق میخواهد بگوید: انسان هر لحظه در حال معامله است؛ برترین و اصلیترین سرمایه زندگی خود را که عمرش است، میدهد و باید دید در قبال آن، چه چیزی دریافت میکند؟ برخی سعادت ابدی را میخرند؛ زیرا مصداق این آیه شریفه شدهاند که فرمود: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ¨[5] و برخی شقاوت ابدی را میخرند؛ چرا که مصداق این آيه کریمه شدهاند که فرمود: (أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدينَ.¨[6] آنها کسانی هستند که گمراهی را به بهای هدایت خریدند، پس نه تجارتشان سود داد و نه از رهیافتگان بودند. این گروه دوم را مغبون گویند؛ چرا که عمرشان را که تنها سرمایه مهمّ زندگیشان بوده، دادهاند ولی در قبال آن جز گمراهی، نکبت و بدبختی چیزی به دست نیاوردهاند، به همین خاطر خسران دیدهاند. برای اینکه ما هم دچار این ضرر نشویم باید تلاش کنیم كه برای همه ساعات شبانهروز برنامه مناسبی را طرّاحی کنیم، آنهم برنامهای که برای تقرّب ما به خداوند متعال کارساز باشد.
یکی از جنبههاي زندگی امام راحل . كه میتواند برای ما درس باشد، این است که حضرت امام. در فاصلهای که بعد از نماز ظهر و عصر برای ناهار میآمدند، اگر در این مدّت کوتاه، چند دقیقهای فرصت میشد، قرآن را برمیداشتند و میخواندند؛ حتّی اگر دو دقیقه هم فرصت بود، اين كار را ميكردند. ایشان نمیگذاشتند عمرشان بیهوده بگذرد و یا این که در موقع مصاحبه وقتی که خبر نگاران میآمدند، تا وسایلشان را بچینند، امام قرآن ميخواندند.[7]
وقتِ گذشته را نتوانی خرید باز مفروش خیره، کین گهرِ پاک، بیبهاست
سعدی میگوید:
مکن عمر ضایع به افسوس و حیف که فرصت عزیز است و اَلْوَقْتُ ضَیْف
یعنی زمان، مهمانی است که فقط لحظاتی را در خدمت شماست و به زودی مرخّص میشود، پس عمر خود را به اموری که بعد از آن جز گفتن حیف و افسوس نتیجهای عايدت نميشود، ضایع نکن.
ضرورت زمانبندي برنامهها: ما باید در کنار هر برنامه، زمان لازم برای انجام آن را نيز ولو به طور تخمینی، ثبت کنیم و تلاش کنیم كه هر برنامهای را در ظرف زمانی معیّن خودش انجام دهیم. با این کار به مرور معلوم میشود که هر برنامهای چهقدر زمان لازم دارد. استاد مطهّری . میفرماید: «برای هر کار وقت مناسب همان کار را در نظر بگیرد...»[8] بنابراین دیگر اتّفاق نميافتد که برای انجام یک کار مهمّ که زمان زیادی میخواهد، فرصت کمی باقی بماند و یا وقت زیادی به برنامهای اختصاص يابد که در زمان کمتری هم قابل انجام است. چرا که با این سهلانگاریها اوّلاً: از پرداختن به برخی برنامههای مهمّ به دلیل کمبود وقت محروم ميشويم و ثانیاً: مقداری از عمر و زمان خود را بیخود و بیبرنامه از دست ميدهيم.
-----------------------------------------------------------------
[1] . بحار الأنوار، ج74، ص78، باب4، ما أوصى به رسول الله (ص) إلى أباذر.
[2] . غرر الحكم، ص160، ضيايع الأعمار، ح3059.
[3]. وسايل الشيعة، ج16، ص94، باب95.
[4]. معجم مفردات الفاظ القرآن، ص370، ماده غبن؛ جناب طریحی می فرماید: «اَلمَغْبُونُ: اَّلذي يَبيُع الْكَثَيَر بِاْلقَليلِ وَ مِنْ حَيْثُ اشْتِغالِ الْمُكَلَّفِ أَيَّامَ الصَّحَّةِ وَ الْفَراغَةِ بِالْأُمُورِ الدُّنْيَوَّيةِ، يَكُوُن مَغْبُونَّا لِأَنَّهِ قَدْ باعَ أَيَّامَ الصَّحَّةِ وَ الْفَراغَةِ الَّتِيِ لا قيمَةَ لَها بِشَيءٍ لا قيمَةَ لَه مِنَ الْأُمُورِ الْحَقيَرةِ الْفانِيةِ الْمُنْغِضَةِ بِشَوائِب الْكُدُورات». مجمع البحرين، ج6، ص288.
[5] . و [برخی] از مردم کسانی[اند] که جان خود را می فروشند [معامله می کنند] برای به دست آوردن رضایت خداوند و خداوند نسبت به بندگان خود رئوف است، سوره بقره، آیه 207.
[6] . سوره بقره، آیه 16.
[7]. پرتوی از خورشید، ص189. به نقل از مرضیه حدیده چی (دباغ).
[8] . حکمت ها و اندرزها، ص198.