امر به معروف و نهي از منكر
بسم الله الرحمن الر حيم
«الحمدلله الذي لايبلغ مدحته القائلون، و لا يحصي نعماءه العادون، و لا يؤدّي حقه المجتهدون، الذي لا یدركه بعد الهمم، و لا يناله غوص الفطن، الذي ليس لصفته حد محدود، و لا نعت موجود، و لا وقت معدود، و لا اجل ممدود فطر الخلا ئق بقدرته و نشر الرياح برحمته، و وتّد بالصخور ميدان ارضه.»[1]
«ولتكن منكم امة يدعون الی الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون»
بايد از ميان شما جمعی دعوت به نيكی و امر به معروف و نهی از منكر كند و آنها همان رستگارانند.[2]
در آيۀ فوق دستور داده شده كه همیشه در ميان مسلمانان بايد گروه و امتی باشند كه انجام اين دو وظيفۀ بزرگ اجتماعی را به دوش گيرند و مردم را به كارهای نيك دعوت و از كارهای ناپسند بازدارند و در پايان آيه تصريح می كند كه فلاح و رستگاري تنها از این راه ممكن است.
در اينجا اين سؤال پيش می آيد كه ظاهر «منكم امة» اين است كه اين امت بعضی از جمعيت مسلمانها را شامل می شود نه همۀ آنها را، از اين رو وظيفۀ امر به معروف و نهی از منكر، جنبۀ عمومی نخواهد داشت بلكه وظيفۀ گروهي خاصی می باشد گر چه در انتخاب و تربيت اين مجموعه همۀ مردم وظيفه دارند. به تعبير ديگر اين دو ظيفه واجب عينی نیست تا بر تك تك مسلمانها انجام آن لازم باشد به گونه ای كه اگر از انجام آن سرباز زنند مرتكب معصيت شوند بلكه واجب كفایی است. مهم انجام آن است اگر گروهی آن دو وظيفه بزرگ را انجام دهند از گردن ديگران ساقط می شود با اينكه آيات ديگری در قرآن وجود دارد كه از آنها استفاده می شود كه اين دو وظيفه جنبۀ عموميت دارد و همه موظف به انجام آن دو امر هستند نه گروه و امت خاصی. از باب نمونه در آيۀ 110 آل عمران مي خوانيم:
«كنتم خير امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر»
شما بهترين امتی بوديد كه به سود مردم مبعوث شديد، چه اينكه امر به معروف و نهی از منكر می كنيد. پس طبق اين آيه و آيات ديگری كه وجود دارد اين دو وظيفه اختصاص به دسته معينی ندارد در نتيجه ما با دو دسته از آيات روبرو هستيم آياتی كه طبق آن همۀ مسلمانها مأمور به انجام اين دو وظيفه هستند و آياتي كه گروهی را مأمور به انجام اين دو وظيفه می دانند نه همۀ مسلمانها پس چگونه مي توانيم بين اين دو دسته جمع كنيم؟
مراحل امر به معروف و نهي از منكر
در پاسخ بايد گفت: كه امر به معروف و نهي از منكر داراي دو مرحله است:
1. مرحله فردی: در اين مرحله هر شخصي وظيفه دارد ناظر اعمال ديگران باشد البته با توجه به محدود بودن توانایي فرد دايرۀ وظيفه اش نيز محدود به وعظ و نصيحت می باشد و يا نهايتاَ فاصله گرفتن از كسانی كه مرتكب عمل ناپسند می شوند.
2. مرحلۀ جمعی: در اين مرحله امتي وظيفه دارند كه با كمك همديگر دست به دست هم دهند تا جلوی نابساماني هاي اجتماعي را بگيرند، مردم را از كارهاي بد و ترك فرائض ديني باز دارند و به معروف و كارهاي نيك تشويق و ترغيب كنند. از آنجایي كه در اين مرحله كار به صورت جمعی است تبعاَ وظيفۀ آنها هم دايره اش وسيع خواهد بود و اين وظيفۀ حكومت اسلامی است.
مرحله اول جنبۀ عموميت به خود مي گيرد و همۀ افراد را شامل می شود كه بايد ناظر اعمال ديگران باشد.
مرحله دوم شكل واجب كفائي به خود می گيرد و شامل گروه و امت معين می شود پس با اين توضيح كه داده شد ديگر تنافی بين آيات وجود ندارد.[3]
آيا امر به معروف ونهی از منكر حكم عقل است يا شرع؟
برخی از دانشمندان وجوب اين دو وظيفه را منحصر در حكم شرع و نقل دانسته اند و معتقدند كه عقل دربارۀ كساني كه كار بدی را مرتكب می شوند كه ضرر آن متوجه خود اوست حكمی ندارد اما با توجه به پيوند و ارتباطی كه ميان افراد جامعه وجود دارد ضرر كارهای ناپسند در نقطۀ خاصی محدود نمی شود بلكه شعله های آن ساير مناطق را در بر می گيرد بنابراين عقلی بودن اين دو وظيفه نيز ثابت می شود. در واقع ما ضرر فردی در جامعه نداريم چون كه هر ضرر فردی ممكن است به صورت ضرر جمعی درآيد. از اين رو برای پاك نگه داشتن محيط خود بايد سعی و تلاش كنيم و ناظر اعمال ديگران باشيم و نگذاريم محيط ما را فاسد كنند و اين را عقل به ما اجازه می دهد.
در برخی احاديث هم به اين مطلب اشاره شده است از باب نمونه در حديثی از پيامبراكرم صلی الله علیه و آله و سلم چنين نقل شده: «يک فرد گنهكار، در ميان مردم همانند كسی است كه با جمعی سوار كشتی شود و به هنگامی كه در وسط دريا قرار گيرد كلنگی برداشته و به سوراخ كردن موضعی كه در آن نشسته است بپردازد، و هر گاه به او اعتراض كنند در جواب بگويد: من در سهم خود تصرف می كنم!. اگر ديگران او را از اين عمل خطرناك باز ندارند طولی نمی كشد كه آب دريا به داخل كشتی نفوذ كرده و يكباره همگی را در دريا غرق می شوند».[4]
روايات
علاوه بر آیات در منابع حديثی روايات زيادی در اهميت و جايگاه اين دو وظيفۀ مهم اجتماعی آمده است كه در برخی آنها خطرات و پيامدهای سوئي كه در اثر ترك اين دو وظيفه در اجتماع به وجود می آيد اشاره شده است به عنوان نمونه:
1 – امام باقر علیه السلام می فرمايد : «ان الامر بالمعروف و النهی عن المنكر سبيل الانبياء و منهاج الصلحاء فريضة عضيمة بها تقام الفرائظ و تامن المذاهب و تحل المكاسب و ترد المظالم و تعمر الارض و ينتصف من الاعداء و يستقيم الامر»[5]
امر به معروف و نهی از منكر راه انبياء و طريق صالحان است دو فريضۀ مهم است كه بقيۀ فرائض با آنها برپا می شوند، و توسط آن دو راه ها امن می گردد، و كسب و كار مردم حلال می شود، حقوق افراد تأمين می گردد، و در سايۀ آن زمين ها آباد، از دشمنان انتقام گرفته می شود و در پرتو آن همۀ كارها رو به راه می گردد».
2. امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمايد: «و ما اعمال البر كلها و الجهاد في سبيل الله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنكر الا كنفشة في بحر لجی»[6]
تمام كارهای نيك و حتی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منكر چون آب دهان است در برابر دريای پهناور!
3. امام رضا علیه السلام فرمودند: «بايد امر به معروف و نهی از منكر كنيد و اگر چنين نكنيد بدان بر شما مسلط می گردند و نيكان دعا می كنند در حالي كه دعايشان مستجاب نمی شود».[7]
شيوه و روش ما در انجام اين دو وظيفۀ مهم چگونه باشد؟
امر به معروف و نهی از منكر جز در موارد ضرورت بايد با محبت و مهربانی انجام گيرد و اگر با خشونت همراه باشد نه تنها تأثير مثبت نمی گذارد بلكه نتيجۀ معكوس می دهد متأسفانه در موارد بسياری ديده شده است كه افرادی به عنوان امر به معروف و نهی از منكر از الفاظ زشت استفاده می كنند و با خشونت و تندی با طرف برخورد می كنند بايد از اين گونه رفتارها در انجام اين دو وظيفۀ مقدس دوری كرد. برخورد ائمه هدی علیهم السلام و پيغمبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بهترين الگو برای ما در انجام امر به معروف و نهی از منكر است لازم است در اينجا از محبت ومهربانی پيغمبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم با شخصی كه درخواست زشتی نمود استفاده كنيم.
در تفسير المنار در ذيل آيه مورد بحث چنين آمده است روزی جوانی خدمت پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد. عرض كرد ای رسول خدا به من اجازه می دهی زنا كنم؟ باشنيدن اين سخن از دور بر مجلس سر و صدا و اعترض بلند شد. حضرت مردم را ساكت كردند و با خونسردی و ملايمت فرمود: ای جوان بيا نزديك. جوان در جلوی حضرت نشست. پيغمر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای جوان آيا شما دوست داريد ديگران با مادرت چنين كنند؟ گفت نه يا رسول الله. حضرت فرمود: پس ديگران هم دوست ندارند با مادرانشان چنين شود. بعد فرمود آيا راضی هستی با دخترت چنين كنند؟ گفت خير. فرمود: ديگران هم راضی به اين عمل دربارۀ دخترانشان نیستند. باز پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم سئوال كرد آيا دربارۀ خواهرت می پسندی؟ جوان مكرراً انكار كرد و به كلی از سئوال خود پشيمان شد. سپس حضرت دست خود بر سينۀ او گذاشت و در حق او دعا كرد، عرض نمود: «خدايا قلب او را پاك گردان و گناه او را ببخش و دامان او را از آلودگی به عفت نگاه دار.»[8]
بعد از اين قضيه منفورترين كار در نزد او زنا بود و اين تأثير عجيب سخنان پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بر اين جوان به خاطر محبت و ملايمت حضرت در نهی از منكر بود. پس ما هم در انجام امر به معروف و نهی از منكر مانند ساير موارد بايد از سيرۀ پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و ائمه هدی عليهم السلام پيروی كنيم تا به نتيجۀ مطلوب دست يابيم.
روضه شهادت علی اكبر عليه السلام
السلام عليك يا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائك السلام علی الحسين و علی علي بن الحسين و علی اولاد الحسين و علی اصحاب الحسين الذين بذلوا مهجهم دون الحسين عليه السلام.
يكی از صحنه هایی كه بر امام حسين عليه السلام در روز عاشورا بسيار سخت تمام شد وقتی بود كه ديگر كسی از اصحاب آن حضرت باقی نمانده بود. فرزندش علی اكبر علیه السلام خدمت حضرت رسيد اجازۀ ميدان رفتن را خواست امام علیه السلام بدون هيچ گونه معطلی به او اجازه فرمود. وقتی علی اكبر علیه السلام به طرف ميدان حركت كرد امام يک نگاه نااميدانه به فرزندش انداخت. اشك از چشمان حضرت جاری گشت سپس فرمود: «پروردگارا گواه باش كه جوانی را برای جنگ با كفار به ميدان فرستادم كه از نظر جمال و كمال و خلق وخوی و سخن گفتن شبيه ترين مردم به رسول تو بود و ما هر وقت كه مشتاق ديدار پيامبرت می شديم به صورت او نگاه می كرديم.»[9]
علی اكبر علیه السلام جنگ نمايان و سختی كرد عدۀ زيادی را به درك واصل كرد سپس به طرف خيمه گاه برگشت. آمد خدمت پدر. فرمود : «يا ابة العطش قد قتلنی، و ثقل الحديد قد اجهدنی، فهل اِلی شربة من ماء سبيل؟» ای پدر تشنگی مرا كشت، سنگنی سلاح مرا به زحمت انداخته، آيا جرعۀ آب هست كه به من بدهی؟
امام گريه كرد و فرمود: ای پسرم اندكی ديگر مبارزه كن چيزی نمانده كه جدت رسول الله را ملاقات كنی و تو را از آب سيراب می كند كه ديگر هرگز احساس تشنگی نكنی.
طبق نقلی ديگر وقتی كه علی اكبر علیه السلام از پدر آب خواست امام عليه السلام فرمود: فرزندم بيا جلو وقتی علی اكبر علیه السلام جلو آمد حضرت زبان خشكيده خود را در دهان فرزند گذاشت. در واقع می خواست به فرزندش بگويد علی جان من از تو تشنه تر هستم، سپس انگشتر خود را در آورد به علی اكبر علیه السلام داد و فرمود: فرزندم اين را در دهانت بگذار، شايد كمی از تشنگی ات بكاهد. برو كه چيزی نمانده كه جدت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را ملاقات كنی. علی اكبر علیه السلام تشنه و خسته به طرف دشمن برگشت در حالی که می غريد و می جنگيد اما يک مرتبه منقذ بن مره عبدی او را با تيری هدف قرار داد علی اكبر علیه السلام به زمين افتاد صدايش بلند شد فرمود: «يا ابتا عليك منی السلام» پدرجان از من به تو سلام، اين جدم پيامبر است كه به تو سلام می فرستد و می فرمايد: در آمدنت به سوی ما شتاب كن.
امام حسين علیه السلام خود را با شتاب بر بالين جوانش رساند صورت خود را به صورت خون آلود علی گذاشت و فرمود: خدا بكشد گروهی را كه تو را كشتند، چقدر بر خدا گستاخی نمودند و حرمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را شكستند. پس از تو خاك بر سر دنيا باد».
ناگاه زينب علیها السلام از خيمه برون آمد و فرياد می زد: ای برادرم ای فرزند برادرم... با عجله آمد خود را بر روی پيكر به خون آغشتۀ علی اكبر علیه السلام انداخت. امام حسين علیه السلام آمد خواهر را از روی بدن بلند كرد و به سوی خيمه زنان برگرداند.
آن گاه امام علیه السلام جوانان بنی هاشم را صدا زد و فرمود: «تعالوا احملوا اخاكم» ای جوانان بنی هاشم بيائيد و برادرتان را به سوی خيمه ها ببريد.
جوانان بنی هاشم بيایيد علی را بر درخيمه رسانيد
خدا داند حسين طاقت ندارد علی را بر در خيمه رساند
بگویيد مادرش ليلا بيايد تماشای علی اكبر نمايد [10]
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
سيد خادم حسين سجادي
[1]. نهج البلاغه خطبه 1.
[2]. آل عمران/104.
[3]. تفسير نمونه ،ج3، ص53-54 .
[4]. تفسيرنمونه، ج3، ص56.
[5]. وسائل الشيعه، ج16 ،ص119. تفسير نمونه، ج3 ص57.
[6]. نهج البلاغه، تحقیق صالح، ص542.
[7]. وسائل الشيعه، ج11، ص394.
[8]. مجمع الزوائد، الهیثمی، ص129.
[9]. لهوف، ص153.
[10]. سوگنامه آل محمد، ص277-278.