پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

مرگ در نظر مردان خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

لاحول و لا قوة الا با لله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر الحمد لله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین، والصلاة والسلام علی اشرف الانبیاء والمرسلین حبیب اله العالمین ابی القاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم من الآن الی قیام یوم الدین اما بعد فقد قال الله الحکیم فی کتابه الکریم :«انک میت و انهم میتون»[1]

مقدمه

یکی از سنت های الهی در نظام آفرینش سنت مرگ و مردن است یعنی هر انسانی که پا در عرصه گیتی می گذارد یک همزادی دارد به نام مرگ که یک روزی دامنگیر او شده و بخواهد یا نخواهد به زندگی دنیای او خاتمه می دهد.

فرقی نمی کند که این آدم در کجای این عالم باشد در غرب باشد یا در شرق در شمال باشد یا در جنوب در دریا باشد یا هم در فضا «اینما تکونوا یدرککم الموت»[2] و همین گونه فرق نمی کند که پست ترین انسان باشد یا بهترین انسان. خداوند متعال خطاب به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم که اشرف مخلوقات است می فرماید: «انک میت و انهم میتون»[3] یعنی ای پیامبرم همانا هم تو و هم آنها می میرند.

ترس از مرگ

با وجود اینکه مرگ یک سنت الهی و یک امر طبیعی است اما بسیاری از ما انسانها نه تنها از مرگ بلکه از نام آن می ترسیم و وحشت داریم از شخص مرده می ترسیم حاضر نیستیم لحظه به تنهایی در کنارش بنشینیم حتی اگر دوست نزدیک ما باشد.

و بالعکس تعدادی را هم می بینیم که از مرگ و مردن هیچ گونه وحشت ندارند بلکه با آن مأنوس است. حال سؤال اساسی این است که چرا یک تعداد از ما انسانها از پایان یافتن زندگی می ترسیم و تعداد دیگر هم که البته عددشان کم است از مردن نمی ترسند؟

قبل از پرداختن به پاسخ این پرسش یک داستان کوتاه نقل کنم: نقل می کنند هارون الرشید شب خواب دید که همه دندانهایش ریخته است صبح دستور داد خواب گزارهای بزرگ را احضارکردند تا خواب او را تعبیر کنند دو نفر از بهترین آنها انتخاب شدند.

نفر اول خواب را اینگونه تعبیر کرد که عمرخلیفه طولانی می شود و بیش از اقوام خود در دنیا زندگی می کند.

نفر دوم گفت خلیفه عمر طولانی می کند و اقوام او زودتر از او می میرند.

هارون الرشید دستور داد به نفر اول جایزه دادند و به نفر دوم تازیانه زدند وقتی اعتراض کردند که اینها هر دو یک تعبیر داشتند گفت چون نفر دوم از لفظ مرگ استفاده کرد و از مرگ واهمه داشت.

عوامل ترس ازمرگ

حالا در مورد اینکه چرا بعضی ها از مردن وحشت دارند باید گفت سه عامل عمده و اساسی باعث ترس از مرگ می شود:

1- مرگ را نابودی دانستن؛ اگر علت ترس از مردن را در بعضی از افراد جستجو کنیم می یابیم که آنان درک درست از مردن ندارند مرگ را به معنای فنا و نابودی تفسیر می کنند در واقع اینها اعتقادی به معاد و زندگی پس از مرگ ندارند؛ فکرمی کنند که با مردن رشته حیاتشان کاملاً بریده می شود.

خیال نکنیم که این علت ربطی به ما ندارد چون ما مسلمانیم و باور به معاد و زندگی پس ازمرگ داریم. نه؛ خیلی از مسلمانان اگر چه در ظاهر اقرار به معاد دارند اما در باطن و درونشان به این امر اذعان ندارند و یا هم اینکه زندگی اخروی را به اندازه زندگی دنیوی قبول ندارند.

بنابراین اگر کسی مرگ را نابودی بداند مسلّم است که از او وحشت داشته حاضر نیست در چنگال او بیفتد و همواره تلاش می کند از لذتهای زودگذر دنیا هر چه می تواند و از هر راهی که می تواند بهره ببرد و وقتی هم که دید دنیا دیگر برایش لذتی ندارد اقدام به خودکشی می کند.

2- داشتن جرم فراوان؛ تعدادی هم به این جهت از مرگ می ترسند که پرونده شان سیاه و تاریک است این گروه در حقیقت از مرگ نمی ترسند بلکه از اعمال بد خود وحشت دارند می دانند که مرگ نابودی نیست بلکه سرآغاز یک زندگی جدید است و هر کس پس از مرگ به کیفر و جزای عمل خویش می رسد و چون اینها اعمالشان ننگین است از کیفرآن وحشت دارند و مردن را سرآغاز عقوبتهای سخت الهی می دانند و لذا بیم دارند.

3 - نداشتن اعمال نیک و دست خالی بودن؛ این دسته اگر چه جرم فراوان ندارند ولی از این طرف اعمال نیک چندانی هم ندارند و می دانند که سفر بسیار طولانی را پیش رو دارند که با مردن آغاز می شود.

آیا ندیده اید وقتی آدم به یک سفر طولانی می رود اگر زاد و توشه کافی نداشته باشد چه قدر نگران است و از آن سفر می ترسد, مخصوصاً هم اگر امکان صرف نظر کردن از آن سفر نباشد. می ترسد مبادا توشه اش در وسط راه تمام شود به ویژه اگر در جایی باشد که امکان برگشتن و آمادگی دوباره هم نباشد.

در این دو قسم اخیر اگر این ترسها باعث شود که انسان به فکر مرگ و زندگی پس از مرگ بیفتد و گذشته ها را جبران و تدارک کند متوجه خدا گشته و به سوی او باز گردد و در کسب زاد و توشه تلاش نماید بد نیست و اگر فقط ترس باشد اما در عمل نه جبران مافات باشد و نه سعی در کسب فضایل چندان سودی نخواهد داشت.

مرگ در نظر مردان الهی

به هر حال اگر کسی مرگ را فنا و نابودی ندانست بلکه او را سرآغاز یک زندگی ابدی و جاودانی دانست و همچنین پرونده اعمالش سیاه و تاریک نبود و تمام عمرش را در راه کسب فضایل اخلاقی و مقامات معنوی سپری کرد دیگر مرگ و مردن برای چنین آدمی نه تنها ترس آور نیست بلکه مسرت بخش خواهد بود. به ویژه اگر این مرگ در راه خدا و به شکل شهادت باشد.

خیال نکنیم پس زندگی دنیا برای این افراد هیچ ارزش ندارد؛ اگر مریض شوند دکتر هم نمی روند و یا هم اینکه آرزوی مرگ می کنند؛ نه؛ آنچه که برای اینها ارزشمند است خداوند متعال و رسیدن به اوست،خواه در قالب حیات باشد یا ممات.

اینان هم مرگ و هم زندگی هر دو را در راه خدا می خواهد.

از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که در پیشگاه الهی عرضه می دارد: «و عمرنی ما کان عمری بذلة فی طاعتک فإذا کان مرتعاً للشیطان فاقبضنی الیک»[4] پروردگارا به من عمر طولانی عطا فرما تا وقتی که این عمرم در طاعت و بندگی تو صرف شود و هر گاه این عمرم چراگاه شیطان قرار بگیرد مرا به سوی خودت ببر.

مصداق کامل چنین انسانهایی انبیاء و ائمه اند؛ و آنانی که پیروان راستین پیامبران الهی و امامان اهل بیت اند نیز در زمره این گروه قرار دارند.

از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که فرمود: «والله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه»[5] قسم به خدا هر آینه پسر ابی طالب مأنوس تر است به مرگ از انس طفل به پستان مادرش.

در آن موقعی که شمشیر به فرق مبارکش اصابت کرد هم به جای اینکه ناله کند فرمود :«فزت ورب الکعبۀ» قسم به پروردگار کعبه که رستگارشدم. چون می دانست شهادتش در راه خداست.

همین گونه در مورد ابی عبدالله الحسین علیه السلام نقل شده است که در روز عاشورا هر قدر به لحظه شهادت نزدیکتر می شد چهره اش بشاش تر وخوشحال تر می گردید. اگر چه مصیبتهای فراوان بر او وارد آمد اصحاب باوفایش به شهادت رسید جوانانش به شهادت رسید سخت تر از اینها طفل شیرخواره اش در آغوشش در حالی که از تشنگی بی تابی می کرد با تیر سه شعبه دشمن به شهادت رسید ولی چون می دید همه در محضرخدا و در راه دین خداست بر او آسان بود.[6]

روضه

«السلام عليك يا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا مابقیت و بقی الیل و النهار و لاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین».

خوشا جانی که جانانش حسین است خوشا دردی که درمانش حسین است

بـود فرمانروای کشور دل خوشا ملکی که سلطانش حسین است

وداع امام با اهل حرم

در روز عاشورا ابی عبدالله الحسین علیه السلام براي آخرين وداع به خيمه ها آمد و صدا زد: «يا سكينه, يا فاطمه, يا زينب, يا ام كلثوم عليكن مني السلام!»[7] زنان و دختران از خيمه ها بيرون دويدند و اطراف آن حضرت اجتماع كردند. زنان شيون كنان صدا را به واويلا بلند كردند و جدشان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را صدا زدند. امام حسين علیه السلام آنها را امر به سكوت و صبر و تحمل مي نمود.

چه جمله هاي نوراني دارد! رو مي كند به آنها كه: اهل بيت من! مطمئن باشيد كه بعد از من, شما اسير مي شويد, ولي كوشش كنيد كه در مدت اسارتتان, يك وقت كوچكترين تخلفي از وظيفه شرعي تان نكنيد, مبادا كلمه اي به زبان بياوريد كه از اجر شما بكاهد. «واعلموا إن الله منجيكم» بدانيد كه خدا شما را نجات مي دهد و از ذلت حفظ مي كند. اهل بيت من! شما اسير خواهيد شد ولي حقير و ذليل نخواهيد شد و اسارت شما هم اسارت عزت است.

خواهرا, در مرگ من افغان مكن شيون مزن

اي برادر, پيش خواهر حرفي از مردن مزن

خواهرا, آن كهنه پيراهن كه مي داني بيار

يوسفا ديگر دم از آن كهنه پيراهن مزن

چون كه بر روي زمين مي افتم اندر قتلگاه

صبر كن زاري مكن بر چهره و بر تن مزن

چون به روي سينه ام دشمن نشيند صبر كن

اي برادر, آتشم بر جان از اين گفتن مزن

الا لعنۀ الله علی القوم الظالمین

رضاخان احمدی

 


[1] زمر/30

[2] نساء/78

[3] زمر/30

[4] صحیفه سجادیه ص94 و بحارالانوار، ج70، ص62.

[5] نهج البلاغه خطبه 5.

[6] «هوّن علی ما نزل بی انه بعین الله» بحارالانوار، ج45 ، ص46 و اصول کافی ترجمه رسولی ص378.

[7] بحارالانوار ج45 ص47.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group