پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

حب حقيقى در پيروى از شريعت است
علامه طباطبايى
قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله"
در ذيل آيه: "و الذين آمنوا اشد حبا لله ..." 2، گفتارى پيرامون مساله"حب" داشتيم كه در مقاله «حقيقت حب چيست» آمده و در آنجا بيان گرديد كه حب نسبت به خداى تعالى معناى حقيقى و واقعى كلمه است، همان طور كه به غير خداى تعالى تعلق مى‏گيرد.
در اينجا اين بحث را اضافه مى‏كنيم كه: خداى سبحان به طورى كه كلام مجيدش با بانگ رسا اعلام مى‏دارد و جاى ترديد باقى نمى‏گذارد، بنده خود را به سوى ايمان و پرستش خالصانه خود، و اجتناب از شرك دعوت مى‏كند، از آن جمله مى‏فرمايد:
"الا لله الدين الخالص" 3
و نيز مى‏فرمايد:
"و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين" 4
و آياتى ديگر از اين قبيل.
در اين هم شكى نيست كه اخلاص در دين وقتى به معناى واقعى كلمه، محقق مى‏شود كه شخص عابد همانطور كه هيچ چيزى را اراده نمى‏كند مگر با حب قلبى و علاقه درونى، در عبادتش هم چيزى به جز خود خدا نخواهد، تنها معبود و مطلوبش خدا باشد، نه صنم، و نه هيچ شريك ديگر، و نه هيچ هدفى دنيوى، بلكه و حتى هيچ هدف اخروى، يعنى رسيدن به بهشت و خلاصى از آتش و امثال اينها، پس خالص داشتن دين براى خدا به همين است كه در عبادتش محبتى بغير خدا نداشته باشد.
حال ببينيم حب چيست؟ و چه آثارى دارد؟ حب در حقيقت تنها وسيله‏اى است براى اينكه ميان هر طالبى با مطلوبش رابطه برقرار كند و هر مريدى را به مرادش برساند، و حب اگر مريد را به مراد و طالب را به مطلوب و محب را به محبوب مى‏رساند، براى اين است كه نقص محب را به وسيله محبوب برطرف سازد تا آنچه را ندارد دارا شود، و كمبودش تمام و كامل گردد.
پس براى محب هيچ بشارتى بزرگتر از اين نيست كه به او بفهمانند محبوبش دوستش دارد، اينجا است كه دو حب با هم تلاقى مى‏كنند و از دو سو غنج و دلال رد و بدل مى‏شود.پس انسان اگر غذا را دوست دارد و به سوى آن كشيده مى‏شود و در صدد تهيه كردنش بر مى‏آيد، براى اين است كه به وسيله آن نقصى را كه (همان گرسنگى باشد) در خود احساس مى‏كند برطرف نمايد، و يا اگر عمل زناشوئى را دوست مى‏دارد و در صدد رسيدن به آن بر مى‏آيد براى اين است كه نقصى را كه در خود سراغ دارد (كه همان شهوت است) از خود برطرف نمايد.
و همچنين دلش براى ديدن دوستش پر مى‏زند و اين علاقه باعث مى‏شود كه بپا خيزد و در صدد ديدار با او برآيد. و به وسيله انس با او، تنگى حوصله خود را جبران كند.و به همين منوال اگر عبد مولاى خود را دوست مى‏دارد و يا خادم به مخدوم خود علاقه مى‏ورزد براى اين است كه خود را اسير و گرفتار حق او مى‏داند، عبد، خود را اسير حقوق مولا، و خادم، خود را رهين احسان مخدوم مى‏داند و مى‏خواهد سنگينى اين حق را از دوش خود بيفكند.
و اگر شما خوانندگان عزيز ساير موارد علاقه و محبت را يك يك در نظر بگيريد و يا داستانهاى عشاق تاريخ را بخوانيد بدون شك مى‏بينيد كه با همه اختلافى كه در آنان هست، در اين مطلب شريك‏اند، كه مى‏خواهند با وصل به محبوب، خلاى را از خود پر كنند.پس بنده مخلص كه اخلاص خود را با محبت به خدا اظهار مى‏دارد، هيچ هدفى جز اين ندارد كه خدا هم او را دوست بدارد، همانطور كه او خدا را دوست مى‏دارد و خدا براى او باشد همانطور كه او براى خدا است، اين است حقيقت امر.
چيزى كه هست خداى سبحان در كلام مجيدش هر حبى را حب نمى‏شمارد چون حب (كه حقيقتش علقه و رابطه‏اى است ميان دو چيز)، وقتى حب واقعى است كه با ناموس حب حاكم در عالم وجود، هماهنگ باشد، چون دوست داشتن هر چيز مستلزم دوست داشتن همه متعلقات آنست و باعث مى‏شود كه انسان در برابر هر چيزى كه در جانب محبوب است تسليم باشد.
در مورد دوستى خدا هم همينطور است. خداى سبحان كه خداى واحد است و هر موجودى در تمامى شؤون وجوديش به او متكى است، و همه تلاشش در يافتن وسيله‏اى به سوى او است، خدائى كه تمام خرد و كلان عالم به سوى او باز مى‏گردد، بايد دوستى و اخلاص با او توأم با قبول دين او باشد كه همان دين توحيد و طريقه اسلام است.
كسى كه خدا را دوست مى‏دارد بايد به قدر طاقت و كشش ادراك و شعورش از دين او پيروى كند و دين نزد خدا اسلام است و اسلام همان دينى است كه سفراى خدا مردم را به سوى آن مى‏خوانند و انبيايش و رسولانش به سوى آن دعوت مى‏كنند و مخصوصا آخرين اديان الهى يعنى دين اسلام كه در آن اخلاصى هست كه ما فوق آن تصور ندارد، دين فطرى است كه خاتم همه شرايع و طرق نبوت است، و با رحلت خاتم الانبياء (ص) مساله نبوت ختم گرديد و اين نكته‏اى كه ما تذكر داديم مطلبى است كه هيچ متدبر در قرآن، در آن مطلب ترديد نمى‏كند.
و چگونه ممكن است ترديد كند، با اينكه رسول خدا (ص) طريقه و راهى را كه پيموده، راه توحيد و طريقه اخلاص معرفى نموده است، چون پروردگارش او را دستور داده كه راه خود را چنين معرفى كند و فرموده: "قل هذه سبيلى ادعوا الى الله على بصيرة، انا و من اتبعنى، و سبحان الله و ما انا من المشركين" 5 كه در اين آيه سبيل خود را عبارت دانسته از دعوت به سوى خدا با بصيرت، و پرستش خالصانه و بدون شرك پس سبيل پيامبر اسلام دعوت و اخلاص و پيروى او در اين دعوت و اخلاص است.
پس دعوت و اخلاص بالاصاله صفت خود آن جناب و به تبع صفت پيروان او است.
آنگاه در آيه: "ثم جعلناك على شريعة من الامر فاتبعها" 6.
و نيز در آيه: "فان حاجوك فقل اسلمت وجهى لله و من اتبعن" 7 آن سبيل را براى بار دوم روش تسليم خدا شدن خوانده ودر آيه شريفه "و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه"8 روش اسلام را به خودش نسبت داده، و آنرا صراط مستقيم خود خوانده است.
پس با اين بيان و اين آيات روشن گرديد كه اسلام يعنى شريعتى كه براى پيامبر اسلام تشريع شده، (و عبارت است از مجموع معارف اصولى و اخلاقى و عملى و سيره آن جناب در زندگى)، همان سبيل اخلاص است، اخلاص براى خداى سبحان كه زير بنايش حب است پس اسلام دين اخلاص و دين حب است.
و از بيانات طولانى گذشته معناى آيه مورد بحث ما روشن مى‏گردد، و معلوم مى‏شود آيه: "قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله"، چه معنائى دارد، پس مراد از آيه"و خدا داناتر است"اين شد كه اگر مى‏خواهيد در عبادت خود خالص شويد و عبادت شما بر اساس حب حقيقى باشد، اين شريعت را كه زير بنايش حب است و تبلور دهنده اخلاص و اسلام مى‏باشد و صراط مستقيم خدا است و سالك خود را با نزديك‏ترين راه به خدا مى‏رساند، پيروى كنيد، كه اگر مرا در سبيل و طريقه‏ام كه چنين وضعى دارد پيروى كنيد، خداى تعالى شما را دوست مى‏دارد و همين بزرگترين بشارت براى محب است، در اينجا است كه آنچه را مى‏خواهيد مى‏يابيد، و همين است آن هدف واقعى و جدى كه هر محبى در محبتش به دنبال آن است، اين آن مطلبى است كه آيه شريفه با اطلاقش آنرا افاده مى‏كند.
و اما اگر از اطلاقش صرفنظر نموده و وقوعش را بعد از آياتى در نظر بگيريم كه از دوستى با كفار نهى مى‏كرد و بخواهيم ارتباطش را با آن آيات حفظ كنيم، و در نظر بگيريم كه در معناى ولايت دوستى بين ولى و متولى برقرار است، نتيجه مى‏گيريم كه آيه شريفه مى‏خواهد بشر را از همين راه ولايت به پيروى رسول خدا (ص) دعوت كند، البته در صورتى كه در دعوى ولايت خدا صادق بوده و به راستى از حزب خدا باشند، مى‏فرمايد ولايت خدا با پيروى كفار و تابع هوا و هوس‏هاى آنان شدن، نمى‏سازد، ولايت هم كه جز با پيروى معنا ندارد، پس اگر واقعا دوستدار خدايند، بايد پيامبر او را پيروى كنند نه مال و جاه و مطامع و لذاتى را كه نزد كفار است، در آيه زير كه فرموده:
"ثم جعلناك على شريعة من الامر، فاتبعها و لا تتبع اهواء الذين لا يعلمون، انهم لن يغنوا عنك من الله شيئا، و ان الظالمين بعضهم اولياء بعض، و الله ولى المتقين" 9.
توجه مى‏كنيد كه چگونه در آيه دوم از معناى اتباع به معناى ولايت منتقل مى‏شود. پس بر كسى كه مدعى ولايت خدا و دوستى او است واجب است كه از رسول او پيروى كند تا اين پيرويش به ولايت خدا و به حب او منتهى شود.
و اگر در آيه مورد بحث به جاى ولايت خدا حب خدا را آورده، جهتش اين است كه اساس، و زيربناى ولايت"حب"است و اگر تنها به ذكر حب خدا اكتفا نمود و سخنى از حب رسول و ساير دوستان خدا نكرد، براى اين بود كه در حقيقت ولايت و دوستى با رسول خدا و مؤمنين، به دوستى خدا برگشت مى‏كند.
..........................................
پى‏نوشت‏ها:
1. كتاب: ترجمه تفسير الميزان، ج 3، ص 246
2. سوره بقره آيه 165.
3. آگاه باش كه دين خالص از خدا است.سوره زمر آيه 3.
4. و مامور نشده‏اند مگر به اينكه خدا را پرستش نموده‏دين را خالص از آن او بدانند (سوره مؤمن آيه 14).
5. (اى رسول ما) بگو طريقه من و پيروانم اين است كه خلق را با بصيرت و بينائى به خدا دعوت كنم، خداوند منزه است و من از مشركين نيستم (سوره يوسف:108).
6. سوره جاثيه آيه 18.
7. سوره آل عمران آيه 20.
8. سوره انعام آيه 153.
9. سپس ما تو را بر طريقه‏اى از دين قرار داديم، پس همان را پيروى كن، و هيچگاه پيرو هواى نفس مردم (مشرك) نادان نباش كه آنان ذره‏اى تو را از خداوند بى‏نياز نمى‏كنند، و بدرستى كه بعضى از ستمكاران دوست و مددكار يكديگرند و خدا سرپرست مردم با تقوا است (سوره جاثيه آيه 19).

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group