سه شنبه 13 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

رضا

محمد فتحعلي خاني

رضا حالتى نفسانى و به معناى خشنودى از قضاى الهى است زيرا قضاى خداوند، تحقق اراده محبوب است و محب، اراده محبوب را بر اراده خويش مقدم مى‏دارد. كسى كه به مقام رضا برسد نه تنها به قضاى پروردگار اعتراضى نمى‏كند، بلكه از آن خشنود است برخلاف انسان صابر كه ممكن است در باطن از مصيبت‏ها ناخشنود باشد ولى خود را از اعتراض باز دارد. بنابراين مى‏توان گفت صبر ترك اعتراض ظاهرى است ولى رضا ترك اعتراض است ظاهرا و باطنا.

رضا نحوه برخورد مؤمن با قضاى الهى است ولى شكر نحوه برخورد مؤمن بانعمت پروردگار است. بسا كه قضاى الهى در نزد مؤمن نعمت انگاشته شود؛ چرا كه قضاى الهى براى مؤمن وسيله قرب است، هر چند به ظاهر مطلوب نباشد.

منشأ رضا

همه موجودات و همه وقايع از خداوند صادر شده است و خداوند حكيم و خير است. نظام هستى نيز نظام احسن و اصلح است و آن چه بر انسان مؤمن مى‏گذرد مصلحت اوست كه خداوند براى او خواسته است. معرفت به اين حقايق كافى است تا انسان بداند اعتراض به قضاى الهى، نادرست و خلاف عقل است. از امام صادق روايت شده است:

قال اللَّه عزوجل عبدى المؤمن لا اصرفه فى شى‏ء الا جعلته خيرا له فليرض بقضائى...؛ (217)

خداوند فرمود بنده مؤمنم را به هر سو بگردانم براى او خير است. پس بايد به قضاى من راضى باشد...

كسى كه خداوند را اين گونه بشناسد، مى‏تواند راضى به قضاى الهى باشد. از همين روست كه امام صادق(ع) فرموده‏اند:

ان اعلم الناس باللَّه ارضا هم بقضاءاللَّه؛ (218)

داناترين مردم به خدا راضى‏ترين آنها به قضاى خداست.

اگر چنين معرفتى به خداوند در اثر طاعت از پوردگار و انس با او با محبت همراه شود، رضايت از قضاى خداوند حاصل مى‏شود؛ زيرا محب، همه چيز محبوب را دوست دارد و اراده و فعل او را بر اراده و فعل خويش ترجيح مى‏دهد. قضاى الهى حتى اگر آزردگى جسم بنده مؤمن را پديد آورد، چون او مى‏داند كه اين آزردگى ناشى از اراده و فعل محبوب است آن را خوش مى‏دارد؛ زيرا محبوب او حكيم و خيرخواه است و خداوند آنچه را براى مؤمن مقدر مى‏كند كه به مصلحت اوست. كسى كه رنج و درد جراحى را براى دست يافتن به سلامتى تحمل مى‏كند هيچ گاه از عمل طبيب آزرده خاطر نمى‏شود و حتى از او سپاسگزار است. حال تصور كنيد كه طبيب، حكيمى بى‏خطا و محبوبى بى‏نظير باشد؛ در اين صورت رضايت از فعل او قطعى است.

محبت مؤمن به خداوند گاه چنان است كه قلب او آكنده از عشق به خدا مى‏شود و از هر چيز ديگرى جز توجه به محبوب غافل مى‏شود. او در چنين مواردى از هيچ پيش‏آمدى آزرده نمى‏شود و وقتى آزردگى پيش نيايد، محب حتى به نتايج بعدى قضاى پروردگار توجه نمى‏كند تا مصلحت بودن آن او را راضى سازد؛ بلكه فعل محبوب هر چه باشد خوشايند اوست و به آن راضى است. بنابراين رضا نتيجه ايمان و معرفت يقينى به خداوند و محبت اوست.

آثار رضا

رضا به قضاى الهى پيش از هر چيز آرامش و رضايت از زندگى را پديد مى‏آورد و از زياده خواهى و اضطراب ناشى از آن جلوگيرى مى‏كند. امام صادق(ع) مى‏فرمايد:

ان اللَّه بعدله و حكمته و علمه جعل الروح و الفرح فى اليقين و الرضا عن اللَّه - تعالى - و جعل الهم و الحزن فى الشك و السخط؛ (219)

خداوند به عدل و حكمت و علمش آسايش و شادمانى را در يقين و رضا از خداوند تعالى قرار داده و غم و اندوه را در شك و سخط نهاده است.

كسى كه چنين آرامشى داشته باشد، قلبى آماده براى عبادت خواهد داشت و در آخرت از عذاب خداوند ايمن و در رضوان او آسوده خواهد بود. در روايت آمده است كه پيامبر فرموده‏اند:

گروهى از امت من با بال‏هايى كه خداوند به آن‏ها مى‏دهد از گورهايشان به سوى بهشت پرواز مى‏كنند و از هر نعمتى كه بخواهند بهره مى‏گيرد. ملائكه از ايشان مى‏پرسند: آيا شما محاسبه شديد؟ آنان پاسخ مى‏دهند: محاسبه نشديم. مى‏پرسند: آيا از صراط گذر كرديد؟ پاسخ مى‏دهند: ما صراط را نديديم. مى‏پرسند: آيا جهنم را ديديد؟ مى‏گويند: نه مى‏پرسند در دنيا چگونه عمل كرديد؟ پاسخ مى‏دهند به سبب دو ويژگى به اين درجه رسيده‏ايم در خلوت معصيت خدا نكرديم و به قسمت اندك خود راضى بوديم. (220)

آسودگى آخرت، اثر ديگرى از آثار رضاست. در روايت آمده است:

من رضى من اللَّه عزوجل بالقليل من الرزق رضى اللَّه عنه بالقليل من العمل؛ (221)

كسى كه به روزى اندك راضى باشد، خداوند از او به سبب عمل اندك راضى مى‏شود.

كسى كه فقر را تحمل مى‏كند، اگر از خدا راضى باشد پاداش دريافت مى‏كند. در روايت آمده است:

اعطوا اللَّه الرضا من قلوبكم تظفروا بثواب فقركم و الا فلا؛ (222)

رضايت قلبى خود را به خدا دهيد به پاداش فقرتان مى‏رسد و گرنه از فقرتان بهره نخواهيد داشت.

رضا به قضاى الهى، به طور كلى پاداش الهى را در پى دارد؛ خواه رضا به فقر باشد و يا هر قضاى ديگرى. امام باقر(ع) فرموده‏اند:

من رضى بالقضاء اتى عليه القضاء و عظم اللَّه اجره؛ (223)

كسى كه به قضاى الهى راضى شود قضاى الهى بر او مى‏گذرد و خداوند پاداش او را بزرگ مى‏دارد.

يكى از آثار رضاى بنده از پروردگار، رضاى خدا از اوست. در روايت آمده است كه موسى به خدا عرض كرد: پروردگارا مرا به كارى راهنمايى كن كه رضاى تو در آن باشد. خداوند متعال فرمود: ان رضاى فى رضاك بقضايى (224) رضاى من، در رضاى تو به قضاى من است.

كسى كه به قضاى الهى راضى باشد، در شمار صديقين قرار مى‏گيرد. از امام صادق(ع) روايت شده است:

عبدى المؤمن لا اصرفه فى شى الا جعلته خيراً له فليرض بقضايى و ليصبر على بلايى و ليشكر نعمايى اكتبه يا محمد! من الصديقين عندى؛ (225)

خداوند فرمود بنده مؤمنم را به هر سو بگردانم براى او خير است. پس بايد به قضاى من راضى باشد و بر بلاى من صبر كند و نعمت‏هاى مرا سپاسگزارد. اگر چنين كند اى محمد! او را در شمار صديقين نزد خود ثبت مى‏كنم.

رضا به قضاى الهى آثار اجتماعى نيز دارد. اين آثار از يك سو ناشى از آرامش حاصل از رضاست و از سوى ديگر ناشى از آن است كه فرد راضى به قضاى الهى در مواجهه با تقصير و قصور افراد ديگر، مقابله خشم آلود و كينه جويانه نمى‏كند. ترك زياده‏خواهى، اثر ديگر رضاست كه نتايجى اجتماعى در بردارد. كسى كه زياده خواه نيست به حقوق ديگران تعدى نمى‏كند و مردم از آزار و اذيت او در امان هستند.

آيا رضاى به قضاى الهى با تلاش و دعا در تنافى است؟

رضا به قضاى الهى، خشنودى از هر چيزى است كه پيش مى‏آيد و حوادث زندگى انسان را تشكيل مى‏دهد. ممكن است كسى بگويد: مؤمن اگر برخى پيش آمدهاى زندگى را مكروه نمى‏دارد و از وقوع آنها راضى است چرا دعا مى‏كند تا از او دفع بلا و بيمارى و فقر شود؟ آيا ممكن است گفته شود: رضا به قضاى الهى با تلاش براى رفع امورى همچون گناه و فقر و بيمارى از اجتماع سازگار نيست. پاسخ مشترك اين دو اشكال، اين است كه اولا همه تلاش‏ها و دعاها براى انسان مؤمن، اسبابى هستند كه خداوند اراده كرده است واسطه پديد آمدن مسببى خاص باشند.

استخدام اين اسباب در واقع تسليم شدن به سنت و اراده خدا و پذيرش يك قانون الهى در جريان يافتن امور است و اگر اين مطلب را بپذيريم رضاى به قضاى الهى وقتى كامل است كه بنده مؤمن به سنن پروردگار نيز راضى باشد و اسباب را براى نيل به اهداف مورد رضاى خدا به استخدام آورد و نتيجه دعا و تلاش را هر چه باشد بپذيرد و از آن خشنود باشد؛ هر چند با گمان و پيش بينى او سازگار نباشد. اگر چه انسان در مقام رضا بر اين باور است كه هر چه پيش مى‏آيد به اراده خداوند است و مصلحت او را در بر دارد ولى به اين نكته هم باور دارد كه هر پيش آمدى بنابر عللى مصلحت او را تأمين مى‏كند واز جمله علل و عوامل مؤثر در اين مصلحت خود اوست يعنى ويژگى‏هاى فردى و شايستگى‏هاى او در نزد خداوند چنان است كه خداوند حوادثى خاص را براى او و به مصلحت او رقم مى‏زند.

پس اگر او بكوشد و از خدا بخواهد كه شايستگى‏هاى بيشترى داشته باشد تا حوادثى ديگر و مناسب‏تر با تقرب او پيش ايند، از حالت رضا خارج نشده است. مثلا اگر كسى براى درمان بيمارى و رفع فقر دعا مى‏كند، بر اين باور است كه در شرايط سلامت و غنا توانايى بيشترى براى عبادت و نزديكى به خداوند خواهد داشت. چنين فردى در واقع دعا مى‏كند كه خود او شايسته فراهم آمدن شرايط مناسب‏تر گردد و در عين حال مى‏داند كه اگر او قادر به قدرشناسى و اغتنام فرصت‏ها و امكانات نباشد خداوند دعاى او را مستجاب نخواهد كرد و او بر اين عدم استجابت راضى و خشنود خواهد بود.

از طرف ديگر سيره انبياء و اوليا گواه است كه هيچ گونه تنافى ميان دعا و رضا نيست؛ چرا كه معصومين از بالاترين مراتب رضا برخوردار بودند و در عين حال بسيار دعا مى‏كردند. آنان امر به معروف و نهى از منكر مى‏نمودند و در اين راه جان خود را فدا مى‏كردند، در حالى كه از مقام رضا برخوردار بودند. علت اين تلاش‏ها چيزى جز تسليم بودن در برابر خداوند متعال و سنت و قانون او نيست.

در قرآن كريم و روايات نيز، مؤمنان به دعا و تلاش ترغيب شده‏اند؛ در حالى كه در همين قرآن و روايات درباره مقام رضا و فضيلت آن بسيار سخن گفته شده است. اين خود بهترين دليل بر عدم تنافى ميان آنهاست، زيرا كه در كلام خداوند و معصومين تعارضى وجود ندارد و هيچ يك از پاره‏هاى وحى با هم در تنافى نيستند. پس بايد معناى درست رضا و دعا را دريافت، همان گونه كه در قرآن و احاديث مورد نظر بوده و هست.
.................................................

پى ‏نوشتها

217 - اصول كافى، ج 2، باب الرضا بالقضاء.

218 - همان.

219 - جامع السعادات، ج 3، ص 204.

220 - محجة البيضاء، ج 8، ص 88.

221 - همان.

222 - همان.

223 - جامع السعادات، ج 3، ص 204.

224 - همان.

225 - اصول كافى، ج 2، باب الرضا بالقضاء.

آموزه هاي بنيادين علم اخلاق جلد يک صفحه 242

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group