جهاد با نفس ۱
نخستين گام در طريق تربيت و تهذيب، «مجاهده» است؛ يعني تلاش در جهت رفع موانعي كه سد راه كمال انسان است و بدون آن هر نوع تربيتي بي حاصل است. از ويژگيهاي تربيت ديني اين است كه پيش از آنكه از بيرون به تربيت انسان بپردازد، در آغاز، خويشتن فرد را به وي مي نماياند و ضعفها و قوتهايش را بدو گوشزد مي كند تا خودجوش در تكاپوي رشد و تزكيه باشد و موانع را از ميان بردارد.
مجاهده دو گونه است: دروني و بروني (جهاد با نفس و جهاد با دشمن بيروني) كه هر دو نقش تربيتي و انسان سازي دارند. در ابتدا، سخن از جهاد با نفس است كه براي تبيين آن بايد به چند مطلب توجه داشت: نفس و خطرهاي آن، ضرورت مجاهده با نفس، حقيقت مجاهده، مراحل عملي تهذيب نفس.
الف) نفس و خطرهاي آن
شناخت نفس نخستين ضرورت در امر مجاهده است. همان گونه كه در گذشته گفتيم، يكي از مراتب نفس (مرتبه نازل آن) نفس اماره است كه از درون به بدي فرمان مي هد (إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ؛ همانا نفس، بسيار به بدي امر ميكند)1 و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ آن را سرسخت ترين دشمنان خوانده است و در آيات، روايات و توصيه هاي اخلاقي، عرفاني و ادبيات ما، از آن نكوهش بسيار شده و پيروي هواي نفس سرچشمه همه خطاها و گمراهيها به شمار آمده است. حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «نَفْسُكَ أقرَبُ أعدائِكَ اِلَيْك؛ نفس تو، نزديكترين دشمنانت به تو است».2 قرآن كريم پيروي هواي نفس را نوعي پرستش مشركانه مي داند كه چشم عقل را كور و قلب را ظلماني مي كند و آدمي را از هويت الهي محروم و از مشاهده حقايق محجوب مي سازد و در اين باره مي فرمايد: آيا ديدي آن كس را كه هواي نفس خود را خداي خود گرفت و با داشتن علم و دانش، خداوند گمراهش ساخت و بر گوش و دلش مهر زد و بر ديدگانش پرده افكند.3
هواي نفس به گردابي مهلك مانَد كه هر مقدار آدمي در آن پاي بفشارد بيشتر به اعماق آن كشيده مي شود و اميد نجات را از دست مي دهد. هواي نفس تنها به گناه بسنده نمي كند، بلكه آدمي را تا سر حد كفر و انكار آيات خدا به پيش مي راند. به فرموده حضرت امام (ره):
و چون سلطنت نفس اماره و شيطان در باطن، قوي شد و تمام قوا سر به رقّيّت و طاعت آنها گذاشتند و خضوع در پيشگاه آنها نمودند و تسليم تام شدند، آنها قانع به معاصي نمي شوند و كم كم از معصيتهاي كوچك انسان را به معاصي بزرگ و از آنها به سستي عقايد و از آن به ظلمت افكار و از آن به تنگناي جحود=انكار و از آن به بغض و دشمني انبيا و اوليا مي كشانند.4
ب) ضرورت مجاهده
با توجه بدانچه از خطرهاي نفس اشاره شد، مجاهده با نفس اماره كه در روايات با عنوان «جهاد اكبر» آمده،5 امري است اجتناب ناپذير كه تا آخرين روزهاي زندگي ادامه دارد. حضرت علي ـ عليه السلام ـ جهاد با نفس را بالاترين نوع جهاد خوانده است: «ما مِن جِهادٍ أفْضَلُ مِن جهادِ النفسِ».6 راز مطلب اين است كه اولاً، اصلاح نفس كه اساس تربيت اخلاقي است، جز از طريق مجاهده ميسر نيست؛ همان گونه كه حضرت علي(ع) مي فرمايد: «في مجاهدة النفسُ كَمالُ الصَّلاحِ؛ در مجاهدة نفس، كمال صلاح است»؛7 ثانياً، نيل به درجات عالي و كمالات معنوي در پرتو مجاهده با نفس، ميسر است؛ زيرا هواي نفس، آدمي را از علم و كمال و كرامت و عزّت و تجلّي استعدادهاي انساني باز مي دارد. اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «مَن اَحَبَّ َنيْلَ الدَّرجاتِ العُلي فَلْيَغْلِبِ الْهَوي؛ هر كس نيل به درجات عالي را دوست دارد، پس بايد بر هواي نفس غلبه كند»؛8 ثالثاً، اگر انسان در جبهه نفس شكست بخورد، در همه جبهه ها شكست خورده است و اسارت نفس انسان را به هر نوع بردگي و انحطاط مي كشاند. به فرموده حضرت علي ـ عليه السلام ـ : «مَن اتَّبَعَ هواه أردي نَفْسَه؛ هر كس از هواي نفس خود پيروي كند، خود را نابود كرده است».9
بنابراين، اگر انسان بخواهد مالك خويشتن باشد و از قيد و بند طبيعت و اسارت تن و اسارت ديگران رهايي يابد، بناچار بايد محدوديتهايي را بپذيرد تا از خودِ محدود آزاد شود. اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ به مالك اشتر چنين مي نويسد: تو بايد مالك خود باشي و نسبت به خواسته هاي نامشروع نفس، بخل ورزي، كه بخل ورزيدن نسبت به نفس، عين انصاف در حق آن است.10
رياضت
مجاهده با نفس در پاره اي روايات با عنوان «رياضت» مطرح شده است. رياضت يعني تلاش جهت رام كردن نفس در برابر مشتهيات كه به گفته اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ ، از شريعت انفكاك ناپذير است (الشَّريعَةُ رياضَةُ النَّفْسِ؛ شريعت رياضت نفس است.)11 و عالي ترين درجات آن براي اولياي خداست. اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ در نامه اي به عثمان بن حنيف انصاري، فرماندار خود در بصره، مي نويسد: همانا نفس خويش را باتقوا و رياضت تمرين مي دهم تا در روز هولناك قيامت در امان باشد و بر آن لغزشگاه، ثابت و استوار بماند.12
از روايات چنين بر مي آيد كه رياضت قله برتر و مرتبه متعالي مجاهده است كه پوينده راه كمال نه تنها از محرمات و مكروهات پرهيز مي كند، بلكه از بسياري امور مباح نيز خودداري مي ورزد و بدين وسيله در چهارچوب شرع، بر صفاي نفس و توان روحاني خود مي افزايد.13
باري، جلوه هاي ملكوتي نفس ناطقه، رهيابي عقل به معارف الهي و عروج روح در ملكوت اعلا و كسب عزت و كرامت انسان، پيش از هر چيز، در گرو پالايش روح و رياضت و مجاهده با نفس اماره است.
ج) حقيقت مجاهده
مجاهده و رياضت در اسلام، نه به معناي محروميت از نعمتهاي الهي و سركوب تمايلات مشروع مادي است، آنگونه كه درپاره مسلكهاي افراطي ترويج شده است، بلكه به معناي محدود ساختن و مهار كردن و به كار گرفتن اين استعدادها در جهت رشد و كمال و تعالي آدمي است. در واقع، محدوديت كه يك اصل منطقي در نظام آفرينش است و به طور خودكار و تحت تدبير و امر الهي جريان دارد، رمز مصونيت و بقاي موجودات و از جمله انسان است؛ مثلاً انسان با خصلت غريزي خود به خوردنيها و آشاميدنيهاي مطبوع تمايل نامحدود دارد، اما در همين حال، ساختار طبيعي بدن، او را محدود مي سازد و آنگاه كه نياز بدن تأمين شد و به مرز طبيعي رسيد، آب و غذا را پس مي زند.
پيامبران خدا برانگيخته شدند تا كاروان انساني را در مسير كمال همراهي كنند و محدوده هر يك از قوا را مشخص نمايند تا انسان در پرتو عقل و شرع، شهوت و غضب را مهار كند، نه آنكه به تعطيل بكشاند.
و نيز ناگفته نماند كه اسارت و بردگي انسان در برابر اميال نفساني نه تنها سد راه تكامل و مقامات عالي انساني است و موجب به ركود و خمول كشيده شدن توان نامحدود معنوي اوست و سعادت ابدي او را به مخاطره مي افكند، بلكه در همين جهان مادي و زندگي دنيوي نيز موجب فساد و ويراني و هرج و مرج اخلاقي خواهد بود و ادامه حيات اجتماعي را در فضايي از عواطف انساني و تعهدات اخلاقي ناممكن مي سازد؛ به همين دليل است كه هيچ يك از جوامع،آزادي انسان را به طور مطلق نپذيرفته اند و همه مكاتب، نوعي محدوديت را الزامي مي دانند.
.................................................................
1 . سوره يوسف، 53.
2 . تصنيف غرر؛ ص 234.
3 . جاثيه، 23.
4 . چهل حديث؛ ص 220.
5 . ابي عبدالله ـ عليه السلام ـ : «ان النبي بعث سرية فلما رجعوا قال مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقي عليهم الجهاد الاكبر قيل يا رسول الله و ماالجهاد الاكبر؟ قال جهاد النفس» (فروع كافي، ج 5، ص 12.(
6 . تصنيف غرر؛ ص 243.
7 . همان.
8 . همان؛ ص 241.
9 . همان؛ ص 243.
10 . نهج البلاغه؛ نامة 53.
11 .غرر الحكم، ح4791.
12 . همان؛ نامه 45.
13 . در فرهنگ امروز عرب، از ورزش به رياضت بدني تعبير ميشود. بدين ترتيب، بي تناسب نيست گفته شود همان گونه كه ورزش جسماني بر قواي بدن ميافزايد، ورزش روحي (رياضت) نيز قدرت نفساني بشر را بالا ميبرد و هر اندازه با تمايلات تن مبارزه شود، روح قويتر شده، اعمال خارق العاده انجام ميدهد. راز اعمال غيرعادي مرتاضان را در همين قدرت روحي بايد جست، هر چند در مشروع بودن برخي رياضتها جاي گفتگوست و رياضت شرعي با رياضيتهاي غيرشرعي تفاوت بارز دارد.
محمدتقي رهبر، محمدحسن رحيميان ـ اخلاق و تربيت اسلامي،