توبه(۱)
توبه در لغت به معناى بازگشت است. كلمه بازگشت وقتى به كار مىرود كه محل يا حالتى را مكان يا حالت اصلى براى بازگشت كننده در نظر گيريم. توبه در اصطلاح نيز از همين معناى لغوى برخوردار است. بندهاى كه در اثر جهل يا غفلت در برابر شهوات ناتوان بوده و گناه كرده است، از فطرت اصلى خود كه خداشناسى و خداجويى است خارج شده است، زيرا مقتضاى خداجويى و كمال خواهى انسان، عمل به نيكىها و ترك گناه است.
هر گاه بنده گناهكار پرده جهل و غفلت را كنار زند و در زشتى عمل گذشته خود انديشه كند، در مىيابد كه گناه او را از كمال بازداشته و از خداوند دور كرده است. سپس احساس پشيمانى بر او غالب مىشود و قصد مىكند دورى حاصل از گناه را برطرف سازد و جهت حركت خود را عوض كند. گناه، حركت پشت به خداست و موجب بعد از اوست. پشيمانى حاصل از رفع جهل و غفلت، انگيزه تغيير جهت حركت را پديد مىآورد.
براى تغيير جهت نخست بايد توقف نمود. توقف گناه، همان ترك گناه است. پس از توقف بايد در جهت مخالف گذشته يعنى به سوى خدا حركت كند. حركت به سوى خدا يعنى جبران گذشته و ادامه حركت در آينده، توبه تركيبى از اين آگاهى، پشيمانى و جبران است. توبه كننده، بازگشت كننده به فطرت اصلى خويش و مسير اصلى حركت انسان است او كه از وجود خدا وصفاتى همچون علم و بصيرت و كيفر دهندگى خدا غافل بوده و از فرامين او يا زشتى نافرمانى او غفلت نموده است، پس از زدودن غفلت به سوى خدا بازگشت مىكند و خواهان جبران گذشته مىشود.
بازگشت توبه كننده با بازگشت خداوند همراه است. يعنى هر گاه گناهكار به مقتضاى فطرت خويش باز مىگردد و ترك گناه كند، خداوند نيز به رحمت خويش باز مىگردد، چرا كه:
ان اللَّه هو التواب الرحيم؛ (261(
در آيات زيادى از قرآن اين بازگشت متقابل بيان شده است:
فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان اللَّه يتوب عليه ان اللَّه غفور رحيم؛ (262(
پس هر كه بعد از ستم كردن توبه كند و جبران نمايد، خداوند توبه او را مىپذيرد، خداوند آمرزنده مهربان است.
پذيرش توبه بنده از سوى خداوند با تعابيرى همچون يتوب عليه بيان شده است، زيرا خداوند نيز در آغاز و در اصل با بنده خويش با رحمت و مهربانى عمل مىكند و كيفر دهى و غضب خداوند پس از ناسپاسى و عصيان بنده رخ مىدهد. پس بازگشت خدا به معناى رجوع به رحمت و مهربانى است كه در رفتار خداوند با بنده اصل است.
در قرآن كريم آيات بسيارى درباره توبه وجود دارد. در اين آيات مىتوان شرايط و آثار توبه را يافت. اين آيات مؤمنان را به توبه دعوت كردهاند:
و توبوا الى اللَّه جميعا ايها المؤمنون لعلكم تفلحون؛ (263(
اى مؤمنان، همگى به درگاه خدا توبه كنيد اميد است كه رستگار شويد.
هر كس به غايت وجود خويش آگاه باشد و نقش گناه را در هلاكت و دورى از سعادت بداند با اطلاع از گناه بودن يك عمل و آگاهى از عواقب سوء آن، حكم خواهد كرد كه ترك آن گناه مقدمه ضرورى رسيدن به سعادت است. خداوند در اين آيه به همين حقيقت اشاره فرموده است تا عقلهاى غفلت زده را بيدار كند و راه رستگارى را به آنان يادآور شود.
توبهاى كه پس از آن گناهى انجام نگيرد رستگار كننده است و خداوند نيز به اين گونه توبه دعوت مىكند:
يا ايها الذين آمنوا توبوا الى اللَّه توبة نصوحا عسى ربكم ان يكفر عنكم سيئاتكم و يدخلكم جنات تجرى من تحتها الانهار؛ (264(
اى كسانى كه ايمان آوردهايد به درگاه خدا توبهاى راستين كنيد، اميد است كه پروردگارتان بدىهايتان را از شما بزدايد و شما را به باغهايى كه از زير درختان آن جويبارها روان است در آورد.
در روايات ائمه معصومين (ع) نيز عباراتى كه مؤمنان را به توبه ترغيب مىكنند بسيار است. در برخى از روايات شدت اشتياق خداوند به توبه بندگان بيان شده است تا شدت دوستى خداوند به توبه كنندگان معلوم گردد و انگيزه توبه قوى گردد.
خداوند خود در قرآن فرمود:
ان اللَّه يحب التوابين. (265(
امام صادق(ع) فرمودند:
ان اللَّه اشد فرحا بتوبة عبده من رجل اضل راحلته و زاده ليلة ظلماء فوجدها فاللَّه تعالى اشد فرحا بتوبة عبده من ذلك الرجل براحلته حين وجدها؛ (266(
شادمانى خدا از توبه بندهاش بيشتر از شادمانى كسى است كه مركب و توشه سفرش را در شبى تاريك گم كند و سپس آن را بيابد؛ پس شادى خداوند متعال از توبه بندهاش بيشتر است از شادمانى آن شخص به هنگام باز يافتن مركب و توشهاش.
اقسام توبه
توبه يا توبه عموم مردم است كه بازگشت از نافرمانى و معصيت خداست و يا توبه معصوم است. معصوم معصيت نمىكند، لذا توبه او از فعل حرام و ترك واجب نيست، بلكه توبه معصوم توبه از ترك اولى است. قسم سوم توبه نيز، توبه سالكان طريق خداست كه هر گونه توجه به غير خدا را گناهى بر خود مىشمارند و آن را موجب خسارت خويش مىدانند.
الف - توبه عموم مردم همان است كه خداوند همه مردم را به آن امر فرموده:
توبوا الى اللَّه جميعاً ايه المؤمنون. (267(
اراده ترك گناه به دو صورت ممكن است: گروهى از مؤمنان فرمان خدا را اجرا مىكنند كه فرمود:
يا ايها الذين ءامنوا توبوا الى اللَّه توبة نصوحا. (268(
اينان از همه گناهان توبه مىكنند و به گناه باز نمىگردند مگر لغزشهايى كه هر غير معصومى به آن مبتلا مىشود. اين گروه چنان كه در ايه 8 سوره تحريم آمده است، اميد است كه مورد مغفرت واقع شوند و به بهشت درآيند.
گروهى ديگر از گناهان كبيره توبه مىكنند و واجبات مهم را انجام مىدهند. توبه اين گونه افراد خالص و كامل نيست. اين گونه افراد مصداق اين آيه مباركه هستند:
الذين يجتنبون كبائر الاثم والفواحش الا اللمم ان ربك وسع المغفرة هو اعلم بكم اذا انشاكم من الارض و اذا انتم اجنة فى بطون امهتكم فلا تزكوا انفسكم هو اعلم بمن اتقى؛ (269(
آنان كه از گناهان بزرگ و زشت كارىها، جز گناهان صغيره، دورى مىكنند پرودگار تو به آنها آمرزشى گسترده دارد. او به شما از همه آگاهتر است. از آن هنگام كه شما را از زمين آفريد و در آن موقع كه به صورت جنين در شكم مادرانتان بوديد، پس خودستايى نكنيد او به حال پرهيزگاران داناتر است.
اين دسته از افراد هر گاه دچار گناهى مىشوند، دوباره توبه مىكنند و خداوند آنان را كه چنين توبه مىكنند و خطاى خود را موجب نااميدى قرار نمىدهند دوست دارد. امام صادق(ع) فرمودند:
ان اللَّه يحب العبد المفتن التواب و لم يكن ذلك منه كان افضل؛ (270(
خداوند بندهاى را كه چون در فتنه گناه افتد توبه مىكند دوست دارد و هر كس اين گونه نباشد يعنى در گناه نيفتد و تكرار توبه نكند برتر است.
گروهى ديگر پس از توبه مقاومت مىكنند، ولى پس از مدتى دوباره به گناه عمدى مبتلا مىشوند و در عين حال واجبات را انجام مىدهند و بيشتر گناهان را ترك مىكنند، ولى در برابر برخى از گناهان مقاومت خود را از دست مىدهند و مرتكب گناه مىشوند و پس از آن نادم مىگردند و در توبه مجدد دچار تسويف مىشوند. اينان مصداق اين آيه هستند كه:
و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صلحا و أاخر سيئا عسى اللَّه ان يتوب عليهم ان اللَّه غفور الرحيم. (271(
و گروهى ديگر به گناهان خود اعتراف كردند، و كار خوب و بد را به هم آميختند، اميد مىرود كه خداوند توبه آنها را بپذيرد. به يقين خداوند آمرزنده و مهربان است.
اين گروه چون بر تسويف شيطانى غلبه كنند و توبه كنند، اميد است بخشوده شوند و خداوندبا آمرزش و مهربانى خود با آنان رفتار مىنمايد، ولى همواره در اين خطر هستند كه پيش از آن كه موفق به توبه شوند عمرشان به سر آيد.
گروهى ديگر پس از توبه و مقاومت در برابر گناه، دوباره مرتكب گناه مىشوند، ولى پشيمان نمىشوند و در انديشه توبه نيستند. اين دسته، از جمله اصرار كنندگان بر گناه هستند. اين گونه افراد به دشوارى مىتوانند ايمان به توحيد را در درون خود محفوظ دارند و مؤمن از دنيا بروند. اگر كافر از دنيا روند، اهل آتش خواهند بود و اگر مؤمن از دنيا بروند در صورتى كه طاعات آنان از بدىهايشان بيشتر باشد اميد است اهل نجات باشند.
دستهاى از افراد هستند كه از گناه خويش پشيمان مىشوند و توبه مىكنند و علاوه بر آن عقوبت دنيايى نيز مىبينند. اين گونه افراد را خداوند عذاب نخواهد كرد. از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه فرموده:
الذنوب ثلاثة: فذنب مغفور، و ذنب غير مغفور، و ذنب نرجوا لصاحبه و نخاف عليه؛
گناهان سه گونهاند، گناه بخشوده، گناه نابخشوده و گناهى كه براى انجام دهنده آن اميد بخشايش داريم و نيز از نابخشوده بودنش بيمناكيم.
از ايشان خواستند كه هر يك از اقسام سه گانه را توضيح دهند. ايشان درباره گناه بخشوده فرمودند:
اما الذنب المفغور فعبد عاقبه اللَّه على ذنبه فى الدنيا، فاللَّه تعالى احلم و اكرم من ان يعاقب عبده مرتين؛ (272(
اما گناه بخشوده گناه بندهاى است كه خداوند او را بر گناهش در دنيا كيفر نموده است، پس خداوند متعال شكيباتر و كريمتر از آن است كه بندهاش را دوبار كيفر نمايد.
ب. توبه معصوم چنان كه گفته شد توبه از معصيت نيست. بلكه توبه از ترك اولى است؛ برخى از توبههاى انبياء در قرآن كريم از اين قبيل است. توبه حضرت ادم از اين قبيل است:
فتلقى ءادم من ربه كلمت فتاب عليه انه هو التواب الرحيم؛ (273(
سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود و خدا بر او ببخشود، آرى او است كه توبهپذير مهربان است.
ج. توبه اولياء و سالكان طريق الهى، پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت سومين (ع) قسم از اقسام توبه است. توبههاى مذكور در ادعيه اهل بيت از اين قبيل است. در قرآن كريم وقتى از بخشودن پيامبر ياد شده است، مقصود بخشودن گناهى در اين رتبه بوده است:
انا فتحنا لك فتحا مبينا* ليغفر لك اللَّه ما تقدم من ذنبك و ما تأخر؛ (274(
ما تو را پيروزى آشكارى داديم* تا خداوند از گناه گذشته و آينده تو در گذرد.
گناه آنان كه در اين مرتبه قرار دارند، معصيت منافى عصمت نيست، بلكه مقصود گناهى متناسب با مقام عصمت است. براى اولياء واقع شدن در طبيعت و اشتغال به تدبير امور دنياى، موجب رنج است و آنان از اين كه ناگزير به زندگى در عالم طبيعت هستند دچار كدورت مىشوندو آرزو دارند حتى اين مقدار از توجه به طبيعت وجود نمىداشت تا فقط به خداوند توجه مىنمودند و در ذكر دائم او بودند. پيامبر اكرم(ص) مىفرمودند:
انه ليغان على قلبى حتى أستغفر اللَّه تعالى فى اليوم و الليلة سبعين مرة؛ (275)
گاه دلم را كدورتى مىپوشاند تا آن كه روز و شب هفتاد بار از خداوند آمرزش بخواهم.
در خاتمه بحث اقسام توبه، بايد گفت تقسيمى كه ذكر شد، بر حسب اختلاف معانى و مراتب گناه بود كه ناشى از اختلاف مرتبه توبه كنندگان است.
شرايط توبه
توبه دو ركن اصلى دارد كه بدون آن هيچ توبهاى محقق نمىشود: نخست پشيمانى از گناه و دوم عزم بر ترك گناه در حال و آينده به قصد تقرب به خداوند علاوه بر اين اركان شرايطى نيز براى توبه وجود دارد كه آن شرايط به طور خلاصه عبارت است از:
جبران گذشته:
جبران گذشته به تناسب انواع گناه به شيوهاى خاص صورت مىگيرد. امير المؤمنين (ع) در عباراتى شيوا به اركان و شرايط توبه اشاره فرمودهاند. ايشان خطاب به كسى كه در حضورشان آمرزش مىطلبيد (استغفراللَّه مىگفت) فرمودند:
ثكلتك امك، اتدرى ما الاستغفار؟ الاستغفار درجة العليين، و هو اسم واقع على ستة معان: اولها الندم على ما مضى، و الثانى العزم على ترك العود اليه ابدا، و الثالث ان تؤدى الى المخلوقين حقوقهم حتى تلقى اللَّه املس ليس عليك تبعة، و الرابع أن تعمد الى كل فريضه عليك ضيعتها فتؤدى حقها، و الخامس أن تعمد الى اللحم الذى نبت على السحت فتذيبه و الاحزان حتى تلصق الجلد بالعظم و ينشأ بينهما لحم جديد، و السادس أن تذيق الجسم ألم الطاعة كما ذقته حلاوة المعصيه، فعند ذلك تقول أستغفراللَّه؛ (276)
مادرت بر تو بگريد آيا مىدانى استغفار چيست؟ استغفار درجه بلند رتبگان است و شش معنى دارد: نخست پشيمانى بر آن چه گذشت و دوم عزم بر ترك هميشگى بازگشت به آن گناه و سوم آن كه حقوق مردم را به آنان بپردازى تا خدا را چنان پاك ديدار كنى كه گناهى بر تو نباشد، و چهارم اين كه حق هر واجبى را كه ضايع كردهاى ادا كنى، و پنجم اين كه گوشتى را كه از حرام روييده است با اندوهها آب كنى چنان كه پوست به استخوان بچسبد و ميان آن دو گوشتى تازه رويد، و ششم آن كه درد طاعت را بر تن بچشانى، چنان كه شيرينى معصيت را به آن چشاندى، آن گاه مىتوانى استغفراللَّه بگويى.
در اين عبارت اميرمؤمنان على(ع) به دو ركن و شرط تحقق توبه اشاره فرمودهاند و سپس دو شرط را كه شرط كمال توبه است اضافه نمودهاند. اگر توبه كننده شرط تحقق را ادا نكند توبه او ثمرى ندارد، ولى شرط كمال اين گونه نيست. فقط اگر كسى همت صعود به مراتب بالا را دارد بايد علاوه بر جبران كاستىهاى گذشته، لذتهاى گذشته را نيز تدارك كند تا كاملترين بهره را از توبه به دست آورد.
اولين شرط تحقق توبه، اداى حقوق ديگران است. اداى حقوق ديگران دو گونه تأثير دارد: اولا رابطه انسان و ديگران را اصلاح مىكند و ثانياً شرط اصلاح رابطه انسان با خداست.
حقوق مردم، اگر اموال و املاك باشد بايد به آنها باز گردانده شود و اگر توبه كننده قدرت باز گرداندن را نداشته باشد بايد رضايت صاحبان مال را به دست آورد و اگر حقالناس در ارتباط با جنايتى باشد بايد ديه آن را بپردازد و در مورد قصاص به صاحبان حق اجازه قصاص دهد. در صورتى كه به كسى تهمت زده باشد و يا غيبت كرده باشد، بايد مورد تهمت را تكذيب كند و از صاحب حق حلاليت طلبد و اگر بر خواستن رضايت صاحب حق مفسدهاى باشد بايد براى صاحب حق استغفار كند.
شرط دوم تحقق توبه اداى حقوق الهى است. توبه كننده يا واجباتى همچون نماز و روزه و زكات و... را ترك كرده كه بايد آنها را تا حد امكان قضا كند، يا محرماتى را مرتكب شده است همچون دروغ و شرابخوارى و... كه بايد استغفار كند، پشيمان باشد و از تكرار آنها بپرهيزد.
دو شرط آخر يعنى ذوب كردن گوشتى كه از حرام روييده و چشاندن رنج طاعات بر خويشتن، چنان كه گفته شد شروط كمال توبه هستند.
آثار توبه
آثار توبه بسيار است و البته به تناسب مرتبه توبه كننده و نوع گناه، آثار توبه نيز متفاوت است كمترين آنها نجات از عذاب و بالاترين آنها رسيدن به مقامات بندگان مخلص و اولياء الهى است. از آثار توبه مىتوان موارد زيرا را برشمرد:
1 - كسى كه توبه مىكند مورد بخشايش و رحمت خدا واقع مىشود. خداوند متعال خود فرموده است:
و انى لغفار لمن تاب و امن و عمل صلحاً ثم اهتدى؛ (277)
و به يقين من آمرزنده كسى هستم كه توبه كند و ايمان بياورد و كار شايسته نمايد و به راه راست رهسپار شود.
2 - اميد به رستگارى توبه كننده از آثار مهم توبه است:
فاما من تاب و أامن و عمل صلحاً فعسى أن يكون من المفلحين؛ (278(
و اما كسى كه توبه كند و ايمان آورد و به كار شايسته پردازد، اميد كه از رستگاران باشد.
3 - محو كامل گناهان اثر ديگر توبه است. امام باقر(ع) فرمودهاند:
التائب من الذنب كمن لا ذنب له؛ (279(
توبه كننده از گناه همانند كسى است كه گناه نكرده است.
امام صادق(ع) فرمودند:
اذا تاب العبد توبة نصوحا احبه اللَّه فستر عليه، قيل و كيف يستر عليه، قال ينسى ملكيه ما كانا يكتبان عليه و يوحى اللَّه الى جوارحه و الى بقاع الارض ان اكتمى عليه ذنوبه فيلقى اللَّه تعالى حين يلقاه و ليس شىء يشهد عليه بشىء من الذنوب؛ (280(
وقتى بنده توبه خالص كند خداوند دوستدار او مىشود و گناه او را مىپوشاند. از امام پرسيدند: چگونه پوشيده مىشود؟ فرمودند: دو فرشته او را از آن چه نوشتهاند بر عليه او به فراموشى مىاندازند و به اندامهاى و قطعات زمين وحى كند كه گناهان او را بپوشانند. پس به هنگام ملاقات خداوند خدا را در حالى ديدار كند كه گناهان او را بپوشانند. پس به هنگام ملاقات خداوند خدا را در حالى ديدار كند كه بر هيچ گناهى از او هيچ چيزى گواهى نمىدهد.
4 - يكى از آثار اميد بخش توبه آن است كه خداوند كريم به كرم خويش زشتكارىهاى توبه كننده را به نيكى بدل مىكند. خداوند در قرآن كريم پس از آن كه قاتلان و زانيان را به عذاب و زانيان را به عذاب دو چندان اخروى وعده مىدهد مىفرمايد:
الا من تاب وأامن و عمل صلحا فاولئك يبدل اللَّه سيئاتهم حسنت و كان اللَّه غفوراً رحيماً؛ (281(
مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند. پس خداوند بدىهايشان را به نيكىها تبديل مىكند و خدا همواره آمرزنده و مهربان است.
آين آيه نويد بخش به گناهكاران اميد مىدهد كه جبران گذشته كنند و كاستىها را به دارايى بدل سازند. كسى كه از عذاب آخرت و محروميت از كمالات معنوى نگران و خائف است، حتى اگر به او بشارت دهند كه گناهان او از دفتر اعمالش محو شده است بسيار شادمان مىشود؛ چه برسد كه به او بگويند اگر عمل صالح پيشه كنى، بدىهاى تو به نيكى بدل خواهند شد. خداوند فرموده است:
ان الحسنت يذهبن السيئات. (282(
5 - توبه اقوام از گناهان مشترك، موجب بركت و قدرت آنها مىشود. حضرت هود به قوم عاد خطاب مىكند و مىگويد:
و يقوم استغفروا ربكم ثم توبوا اليه يرسل السماء عليكم مدراراً و يزدكم قوة الى قوتكم؛ (283(
و اى قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهيد سپس به درگاه او توبه كنيد تا از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نيرويى بر نيروى شما بيفزايد.
.................................................................................
پىنوشتها
261 - توبه، 118.
262 - مائده، 39.
263 - نور، 31.
264 - تحريم، 8.
265 - بقره، 222.
266 - محجة البيضاء، ج 7، ص 8.
267 - نور، 31.
268 - تحريم، 8.
269 - نجم، 32.
270 - اصول كافى، ج 2، باب التوبه.
271 - توبه، 102.
272 - محجة البيضاء، ج 7، ص 30.
273 - بقره، 37.
274 - فتح، 2 - 1.
275 - محجة البيضاء، ج 7، ص 17.
276 -نهجالبلاغه، كلمات قصار، 417.
277 - طه، 82.
278 - قصص، 67.
279 - اصول كافى، ج 2، باب التوبه.
280 - محجة البيضاء، ج 7، ص 9.
281 - فرقان، 70.
282 - هود، 114.
283 - هود، 52.