ملاک و معیار خوب یا بد بودن
موضوع: ملاک و معیار خوب یا بد بودن
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، بارئ الخلائق اجمعین، باعث الانبیاء و المرسلین، والصلاة و السلام علی سیدنا و نبیّنا المکنّی بابی القاسم و المسمّی بالمحمد و علی آله الطیّبین الطاهرین المعصومین و لعنة الدّائمة علی اعدائهم اجمعین.
حدیث مورد بحث
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِيكَ خَيْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِكَ فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَةِ اللَّهِ فَفِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَةِ اللَّهِ فَفِيكَ شَرٌّ وَ اللَّهُ يُبْغِضُكَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَب».[1]
موضوع بحث
این حدیث معیار و مقیاس برای تشخیص سعادت و شقاوت است، یا به عبارت دیگر؛ ملاک و معیار برای خیر و شر است که چه کسانی اهل خیر و سعادتند و چه کسانی اهل شر و شقاوت هستند و معیار تشخیص را هم حضرت امام محمدباقر علیه السلام به دست خود انسان داده است، قبل از اینکه وارد بحث بشوم یک مقدمه ای کوچک را بیان کنم تا معنای حدیث بهتر به دست آید.
مقدمه
خداوند متعال برای هر چیزی مقداری قرار داده، هر شئ را مقدر به مقداری کرده، اما راه تشخیص و تعیین آن مقدار را واگذار نموده به فکر و اندیشه انسان ها، لذا عقلاً برای تعیین مقدار هر چیزی، مقیاس و معیار به تناسب خود آن شئ قرار داده، مثلاً عقلاء برای تعیین طول و عرض اشیاء واحدی به نام متر را معیار قرار داده که باز هر متری متشکل است از واحدهای کوچکتری، به نام سانتی متر – باز هم اشیای ظریف تر، به سبب واحدی به نام میلی متر اندازه گیری می کنند و می سنجند، همین طور اشیاء ظریفتر را با میکرون متر اندازه می گیرند.
محتوای حدیث
امام محمد باقر علیه السلام در این حدیث شریف ملاک و معیار تشخیص خیر و سعادت انسان را حب و بغض، قرار داده که واحد سنجش سعادت و شقاوت ما حب و بغض است.
انسان دارای غریضه حب و بغض است
چون هر انسان فطرتاً دارای این دو حالت است؛ یعنی هم دارای غضب و نفرت است و هم دارای محبت و عشق و علاقه است، یعنی این دو غریضه از کیفیات نفسانی است، از جزء اعراض است نه از حقیقت و جوهره انسان، حالتی است که بر انسان عارض می شوند، که هر انسان ناخودآگاه از چیزی و یا از برخوردی بدش می آید و نفرت پیدا می کند. و یا از چیزی مثل گل و یا زیبایی طبیعت خوشش می آید، میل باطنی پیدا می کند، همین طور نسبت به انسان ها و رفتار و گفتارشان.
لذا حضرت امام محمد باقر علیه السلام می فرماید: اگر می خواهید بدانید که از اهل خیر و سعادت هستید و یا از اهل شر و شقاوت هستید؟ و یا به عبارت دیگر می خواهید بدانید در وجود شما و زندگی شما، خیر و برکت و سعادت هست یا اینکه در زندگی شما خیر و سعادت و برکت نیست؟ باید به دل خود نگاه کنید و نظر کنید که در قلب و دل شما عشق و محبت چه کسانی است؟ اگر شما میل باطنی و قلبی به اهل طاعت خداوند داشتید و به کسانی که مطیع و فرمانبردار خداوند متعال و اولیای خداوند هستند، محبت و علاقه داشتید، پس بدانید که در زندگی شما و در وجود شما خیر است و شما اهل خیر و سعادت هستید، و نسبت به اهل معصیت خدا، تنفر دارید و از کسانی که مطیع خداوند نیستند بلکه مطیع شیطان هستند و مطیع هوای نفسانی هستند، بیزار هستید و نسبت به آنها بغض و غضب دارید بدانید که شما اهل خیر و سعادت هستید و خداوند متعال هم شما را دوست دارد و شما محبوب خداوند هستید.
و اگر نگاه به دل و قلبتان کردید، «بالعکس» از اهل معصیت خداوند؛ فاسقان، گنهکاران و ظالمان خوشتان آمد و نسبت به اینها علاقه و محبت داشتید، و نسبت به کسانی که اهل طاعت و بندگی هستند، بی علاقه و بی محبت بودید،! در وجود شما و در زندگی شما خیر و برکت و سعادت وجود ندارد، بلکه مبغوض خداوند هستید و خداوند منان شما را دوست ندارد و انسان با هر کسی که محبت، عشق و علاقه داشت، محشور می شود و با آن زندگی می کند.
لذا حضرت امام محمد باقر علیه السلام معیار تشخیص خیر و سعادت را قلب و دل انسان ها قرار داد، که در دل انسان چیست؟ می تواند هر انسانی با این مقیاس و معیار خودش را (قیمت) کند و محاسبه کند ببیند دلش و قلبش با چه کسانی هستند. اگر میل باطنی و کشش قلبی شان با کسانی هستند که مطیع اوامر و دستورات خداوند متعال است و مطیع پیامبران خدا و اولیای خدا هستند و با خدا و اولیای خداوند عشق می ورزد و در زندگی شان دستورات خداوند را به پیاده می کند و در زمینه های مختلف زندگی؛ در زمینه ازدواج مطیع دستور خداوند است و در بعد از ازدواج در مورد همسرداری و برخورد با همسرش و در تربیت فرزندان و غیره مطیع خداوند هستند.
در زمینه اموال و دارایی و کسب و کار مطیع خداوند هستند و در زمینه همسایگان و همجواران، مطیع خداوند هستند و در زمینه ارتباط با مردم و جامعه هم مطیع دستورات خداوند متعال هستند و مطیع اولیای خداوند هستند.
دوستان خدا وجودشان نسبت به خانواده شان خیر است
وجود چنین انسان هایی خیر و برکت هستند، هم خیر و سعادت در خودش و زندگی شخصی خودش، چون وجودشان نسبت به فرزندانشان مایه سعادت و برکت هستند، چون چنین پدران و مادران، فرزندانشان را بر اساس تعالیم حیاتبخش خداوند متعال و پیامبرانشان تربیت نموده و در زندگی شان اولیاء خدا و اهل اطاعت و بندگی خدا، الگو بوده و از آنها متأثر شده، لذا چنین تربیت کرده اند که پایه و اساسش برخاسته از دستورات خداوند باشد، همه سعادت و خیر و برکت هستند، چون رو به سوی کمال و خیر و برکت نموده و خداوند متعال کمال مطلق و خیر محض است و منبع فیض و خیر است.
وجود محبین خداوند در جامعه منشأ خیر است
هم چنین وجود چنین انسان هایی نسبت به مردم و جامعه خیر و خوبی است، چون انسانی که دلش با خدا و اولیای خدا است، هرگز کاری نمی کند که آن کار و عملش برای جامعه مضر باشد و باعث اذیت و دردسر بندگان خدا شود، بلکه چنین انسان هایی کارهایی می کنند که در جامعه و مردم نفع داشته باشد.
مصادیق خیر
مصادیق خیر در جامعه زیاد است از جمله مثلاً: اگر پول و سرمایه به دستش باشد آن را در اختیار مردم قرار می دهد، یا به عنوان قرض و وام که مشکلات مردم حل شود، چه بسا آدم هایی هستند سرمایه دارند، سرمایه شان را در اختیار جامعه قرار می دهند، مسجد، بیمارستان، مدرسه و ... می سازند که فرزندان جامعه در چنین مدرسه ای درس می خوانند، بیماران زیادی در چنین بیمارستان هایی درمان می شوند.
مثلاً برای محرومین جامعه کمک می کنند، برای جوانان که توانایی ازدواج را ندارند، وسیله ازدواج شان را فراهم می کنند، یا برایشان اشتغال و کار ایجاد می کنند، آیا وجود چنین انسان هایی برای جامعه، خیر و سعادت نیست؟ همه مایه خیر مزید است، لذا که امام محمد باقر علیه السلام فرمود: اگر در قلب و دلت محبت دوستان خدا بود، بدان در وجود تو خیر است «ففیک خیر» یعنی همان وجود تو مایه خیر و برکت شخصی و اجتماعی است.
اما دوستان اهل معصیت
اما اگر به دلت نگاه کردی که دلت و قلبت با معصیت کاران و فاسقان بود و به آنها علاقه و محبت داشتی؛ پس بدان که در وجود تو خیری نیست «فلیس فیک خیر» نه در زندگی شخصی خودت خیر هست و نه در زندگی اجتماعی و مردمی تو خیر هست، بلکه برعکس وجود چنین انسانی شده است، چون که میل و گرایش باطنی و قلبی انسان وقتی با اهل معصیت خدا بود، الگو و معیار و ملاک در زندگی شان هم همان الگوی اهل معصیت خدا هستند.
معیار و الگوی اهل معصیت
الگوی اهل معصیت خدا، این است که همه را برای خودش می خواهد کاری به دیگران ندارد، برای اینکه به نان و نوایی برسد، باید حق دیگران را تضییع کند و دروغ بگوید و شهادت به ناحق بدهد و کلاهبرداری کند و حتی به جهت منافع خود به برادر و فامیلش خیانت کند و اگر لازم باشد زندگی اش را نابود کند و چه بسا به قتل برساند.
این چنین زندگی که اساسش با قتل و غارت و کلاهبرداری باشد همه شر است، برای فرزندانش و همسرش شر است، چون این فرزندان و بچه های معصومش از چنین سفره ای نان می خورند که محتوای این سفره خون بینوایان است و از حقوق دیگران است، بعد این پدر و یا این مادر این چنینی می شود سرمشق و الگو برای بچه ها و فرزندانش.
آیا وجود چنین انسان هایی نسبت به خودش و فرزندانش شر و بدبختی نیست؟ آیا وجود چنین پدری نسبت به خودش و فامیلش و خانواده اش نابودی نیست، مایه ننگ و عار و آبرو ریزی نیست؟
وجود چنین انسانی نسبت به مردم و جامعه هم شر است، چون وقتی که انسان با فاسقان، گنهکاران، اهل دروغ و فساد محبت داشت و با آنها علاقه مند بود، خودش هم به همان ها ملحق می شود، معیار و مقیاس زندگی شان چنین آدم هایی می شود، آن وقت کاری می کند که با عمل کردن آنها موفق باشد، کاری می کند که در جامعه مضر باشد، وقتی کلاهبرداری می کند و دزدی می کند و حقوق دیگران را غصب می کند، این عملکردها یک معضل و مشکل اجتماعی است، اثرات مخرب و منفی در جامعه دارد و کم کم تبدیل می شود به یک باند بزرگ و در یک جامعه مایه ناامنی و فساد می شود، جوانان را به فساد می کشاند، چنانکه در جوامع فعلی بسیاری از جوانان گرفتار هستند و گرفتار اعتیاد که یک بلای بسیار بزرگ و مهلک است که بسیاری از جوانان مسلمان را گرفتار نموده و به کام مرگ کشانده است و زندگی شان را نابود نموده.
جوانی که باید از مغز و فکر و از حافظه و قدرت و توانایی های خود استفاده کند هم به نفع خود و خانواده اش و هم به نفع جامعه و مملکت و مردمش. و جوانی که دارای استعدادهای سرشار در زمینه ها و عرصه های مختلف زندگی، در زمینه علم و فن آوری و در زمینه ورزش و در زمینه کار و فعالیت در مزارع و کشاورزی که با کار و تلاش قدرت خود زمین ها و مزارع را سرسبز کند و کشورش را آباد کند و با علم و فکرش فضا را تسخیر کند، امروز گرفتار درد بی درمان شده، به نام اعتیاد که همه را از او سلب کرده و شده منفور خانواده و جامعه، به جای نفع رسانی و فایده، تبدیل شده به یک ویروس کشنده که همه مردم از او گریزان و هراسان هستند.
تمام این گرفتاری ها و بدبختی ها و تمام این شرور و ناکامی ها از وجود انسان هایی سرچشمه می گیرد که اهل معصیت خداوند هستند و اهل گناه و فساد هستند ریشه ناکامی ها و مشکلات جامعه وجود انسان هایی هستند که با اهل معصیت و گناه محبت دارد و با آنها ارتباط دارند و علاقه مند هستند و حرف های اولیاء خدا و دوستان خدا را عملی نمی کنند، لذا وجودشان مایه شر و بدبختی برای جامعه است، مایه ننگ و عار برای ملت است، لذا زندگی و نفس کشیدن چنین انسان هایی فضای اجتماعی را آلوده و مسموم می کند و زندگی کردن و نفس کشیدن بقیه انسان ها در چنین جامعه و در چنین فضای آلوده برای هر انسانی خطرآفرین و مشکل ساز است.
پس بیایید ای برادران و خواهران مسلمان از فکر و عقل و مال استفاده کنیم، دست به دست هم دهیم و با منافقین و فاسقین مبارزه کنیم و جامعه و اجتماع مان را از وجود دشمنان خدا و فاسقین پاک کنیم، تا در یک فضای سالم و پاک و معطر به عطر دوستان اولیای خدا زندگی کنیم و زمینه را برای ظهور بنده صالح خدا و ولی خدا که وجودش سراسر مایه خیر و برکت در تمام عالم هستی است، آماده سازیم تا این دنیای ظلمانی و تاریک را با نور ظهورش منور و نورانی کند، و دنیای پر از ظلم و ستم را با حکومت عادلانه خود پر از عدل و خیر نماید. ان شاء الله.
روضه
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة، السلام علیکم یا اهل بیت الرسالة، السلام علیکم یا امام الجواد علیه السلام
آقا امام جواد علیه السلام مظلومانه و غریبانه توسط همسرش مسموم شد و به شهادت رسید، در بین حضرات معصومین علیهم السلام دو نفر توسط همسرانشان به شهادت رسیدند، یکی حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام توسط همسرش جعده ملعونه مسموم شد و به شهادت رسید، دوم حضرت امام جواد علیه السلام در سن جوانی توسط ام الفضل همسرش مسموم شد و به شهادت رسید.
اما تفاوتی که بین این دو بزرگوار بود این است که: وقتی امام حسن علیه السلام مسموم شد، تشنگی برایش غلبه کرد، آب می خواست در کنارش پرستارانی مثل برادرش امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام بودند و در کنارش خواهر مهربانی مثل حضرت زینب سلام الله علیها بود، هر کدام از او دلجویی می کردند و برای مظلومیتش گریه می کردند.
اما دلها بسوزد به غربت آقا امام جواد علیه السلام که وقتی به سبب زهر مسموم شد و زهر در بدنش کار کرد، فریاد می زد جگرم از تشنگی سوخت، در کنارش هیچ دلسوزی نبود تا برایش پرستاری کند، در کنارش برادر و خواهری نبود تا جرعه ای آب بدهند، طبق نقل، به جای آنکه آب بدهند ام الفضل به کنیزان دستور داد تا کف بزنند و آواز بخوانند.
صلی الله علیک یا اباعبدالله و صلی الله علیک یا امام جواد.
والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته.
محمد علی بخشی
[1] المحاسن، ج1، ص263.