حدیث سلسلة الذهب نماد توحید
توحید در صورتی مقبول درگاه خداوند است که همراه با پذیرش ولایت اهل بیت (علیهم السلام) باشد.
چکیده
موضوع این نوشتار نگاهی است به حدیث سلسة الذهب، حدیث کوتاهی که امام رضا(علیه السلام) به هنگام خروج از شهر نیشابور در ازدحام مردم و درخواست ایشان بیان فرمود.
مسئله اصلی و سؤال اصلی این است که پیام حدیث چیست؟ و امام رضا(علیه السلام) با سیره عملی و علمی خود نشان داد، مشکل اصلی جامعه مسلمانان در آن روزگار دور شدن مردم از توحید بود، مشکلی که همچنان می تواند همه جوامع اسلامی را با چالش های جدّی روبه رو نماید.
تاریخچه حدیث
در کتاب تاریخ نیشابور آمده است: در سفر حضرت رضا (علیه السلام) به خراسان کاروان امام در ۷ جمادی الاول ۲۰۱ برابر با ۱۵ آذر ۱۹۵ شمسی وارد نیشابور شد و در حال عبور از بازار بود که دو نفر از راویان احادیث به نامهای «ابوذرعه» و «محمد بن اسلم طوسی» جلو آمدند و به امام عرض کردند:«ای امام و فرزند امامان، ای سلاله پاک فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و ای چکیده پرثمر نبوت! به حق پدران گرامیت صورت مبارک و پرنور خود را به ما بنمایان و حدیثی از جد بزرگوارت را برای ما بگو!» امام دستور داد کجاوه را متوقف کنند. سپس سایبان را کنار زد و چشم مسلمانان به جمال نورانیش منور شد.
مردم همه روی پا ایستادند. صدای گریه از هر سو بلند شد و اشک شوق از دیدهها فرو ریخت. گروهی خود را به خاک میافکندند، عدهای افسار مرکبش را بوسه میزدند، یا گردن می کشیدند تا صورت مبارک امام را ببینند.
ازدحام و غوغا تا ظهر طول کشید و مردم همچون سیل اشک می ریختند تا سرانجام، بزرگان قوم فریاد زدند:« ای مردم! گوش فرا دهید و فرزند رسول خدا را آزارندهید، که این کار آزار رسول خداست.»
مردم ساکت شدند و بیست و چهار هزار قلم و دوات آماده شد تا حدیث امام را بنویسند. این حدیث شریف بعدها به «حدیث سلسلة الذهب» (سلسلهی طلا) معروف شد؛ چون راویان آن حدیث همه از معصومین (رسول خدا و ائمه ) و جبرئیل (علیهم السلام) هستند. بوزرعه و محمد بن اسلم نیز مأمور شدند تا حدیث را برای افرادی که صدای امام را نمیشنیدند با صدای بلند تکرار کنند.
امام رضا (علیه السلام) این چنین آغاز کرد:« پدرم، موسی بن جعفر الکاظم، برای من روایت کرد از قول پدرش، جعفر بن محمد الصادق، از قول پدرش، محمد بن الباقر، از قول پدرش، علی بن الحسین زین العابدین، از قول پدرش، حسین بن علی که در سرزمین کربلا شهید شد، از قول پدرش، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب که در کوفه شهید شد،از قول برادر و پسر عمویش، محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، از قول جبرئیل، که خداوند فرمود: «کلمه لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» (کلمه توحید (لا اله الا الله) دژ و حصار محکم من است. هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل قلعه و حصار من شود، از عذاب من در امان است) سپس حضرت رضا (علیه السلام) فرمود:« آری، خداوند راست فرمود و جبرئیل و رسول خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) همه راست گفته اند».
در این هنگام کجاوه امام به راه افتاد.(چه بسا مامورین مأمون، کجاوه را حرکت دادند) ولی امام اشاره کرد کجاوه را نگه دارند و ندا کرد : « بشرطها وانا من شروطها»(اما در صورتی که به شرطهای آن عمل شود، و من یکی از آن شرطها هستم.)
حدیث سلسلة الذهب چیست و چرا به این اسم معروف شده است؟
حدیث سلسلة الذهب به معنای سخن زنجیرهای طلایی است و به حدیثی گفته میشود که تمام راویان آن از امام معصوم (علیه السلام) باشند. بدین صورت که امام معصوم مانند موسی بن جعفر (علیه السلام) روایتی را از پدر خود امام صادق (علیه السلام) نقل کند و او از پدرش تا این که به امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام) یا پیامبر (صلی الله علیه و آله) برسد. گاهی به حدیث قدسی و نقل سخن خدا میرسد. چون در تمام نقل راویان امامان معصوم(علیه السلام) قرار دارند، مانند این است که یک زنجیره طلایی را تشکیل میدهند، به همین خاطر حدیث سلسلة الذهب گفته میشود.
امام هشتم علی بن موسی الرضا(علیه السلام) هنگامی که در سفر به خراسان وارد شهرستان نیشابور شد، در بازار شهر دو عالم و پیشوای شهر به نام ابوذرعه و محمد بن اسلم طوسی (که حافظ احادیث نبوی بودند) به حضرت عرض کردند: بحق پدران پاکیزه و گذشتگان گرامی خود، صورت مبارک خویش را بر ما آشکار کن و حدیثی از پدران خود از جدت برای ما ذکر کن.
معروف است که بیست و چهار هزار نویسنده در انتظار شنیدن حدیث بودند که آن را ثبت کنند، حضرت فرمود: حدیث کرد مرا پدرم موسی بن جعفر و او از پدرش امام صادق... همین طور سلسله سند را ادامه داد تا رساند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و او از جبرئیل که گفت: شنیدم از حضرت رب العزّه سبحانه که میفرماید: "کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی؛ کلمه لا اله الا الله حصار من است، پس هر کس که آن را بگوید،داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من شود، ایمن از عذاب من خواهد بود".
حدیث سلسلة الذهب نماد توحید
شهرت شهر نیشابور به مرکز علمی و حضور دانشمندان فراوان در آن مسئله ای است که در منابع تاریخی معتبر از جمله کتاب تاریخ نیشابور تألیف حاکم نیشابوری، به ثبت رسیده است. از این رو ورود امام به این منطقه و خروج آن حضرت از حساسیت ویژه ای برخوردار بود و نوع استقبال و بدرقه مردم با دیگر شهرها متفاوت مینمود. آنچه که در این شهر در مدت اقامت امام رضا(علیه السلام) اتفاق افتاد، یکی از برگ های برنده و فرصتی طلایی بود برای امام رضا(علیه السلام) تا از آن به بهترین نحو استفاده کنند. شور و اشتیاق فراوان و زائدالوصف اهالی آنجا برای دیدار با امام از یک سو و خواستاری علمای آن، از سوی دیگر برای دریافت حدیث و دانش تازه ای از ایشان، این تفاوت را شکل می داد.
امام در مدت محدودی که در شهر نیشابور اقامت داشت، رابطه ای عمیق و صمیمی با مردم برقرار می کرد. توجه ایشان به عموم بود. رفتار امام و آموزه های مختلفی که از سیره آن حضرت نصیب مردم می شد، در واقع پاسخی بود محبت آمیز به عاطفه فوق العاده ایرانیان نسبت به خاندان امامت و ولایت، آخرین یادگاری امام در این شهر زمانی رخ داد که کاروان در حال ترک شهر بود. جمعیت گرد آمده اطراف امام بسیار بودند، همه مشتاقانه منتظر بودند تا آخرین سخن را از امام بشنوند. دانشمندان اهل حدیث تقاضا کردند تا کلام آباء امام را از زبان ایشان آوازه گوش خود قرار دهند.
امام رضا(علیه السلام) در برابر این شور و هیجان و حدیث خواهی، سخنی فرمود که به حدیث سلسلة الذهب شهرت یافت. در اعتبار این حدیث هیچ گونه شبهه ای وجود ندارد گرچه با متن ها و عبارات اندکی متفاوت در کتب تاریخی و حدیثی نقل شده است. همه ابزار و اسباب یک حدیث معتبر در آن جمع شده، محدثین شیعه و سنی به آن توجه ویژه ای دارند و در منابع و کتب خود نقل کرده اند.
امام رضا (علیه السلام) در طول مسافرت خود نیشابور را برای بیان این حدیث انتخاب کردند و این در حالی بود که ایشان از کجاوه پیاده نشده و بعد از مدتی فقط رخ خود را نمایان کردند سپس قدری مرکب راه رفت و سپس شرط حدیث را بیان فرمودند. این روایت بوسیله شیعه و سنی در همان زمان کتابت شد. و اما مفهوم این روایت در حالی که به توحید و ولایت الله اشاره دارد، در عین حال مسلمین را به ولایت ائمه طاهرین (علیهم السلام) توجه می دهد. بگونه ای که می توان ادعا کرد توحید در دو منظر معرفت و عمل بدون التزام به ولایت ائمه (علیهم السلام) محقق نمی شود. در این ادعا با توجه به ولایت می توان به سه دلیل اشاره کرد:
* لااله الا الله پایگاه و ریسمانی است که با ورود در آن و چنگ زدن به آن هیچ گمراهی و عذابی در زندگی انسان وجود نخواهد داشت و برای ورود به این پایگاه شرطی وجود دارد که امام رضا (علیه السلام) خود را شرط این ورود می داند، یعنی ولایت ایشان موجب ورود به توحید میشود که همان مقام ولایت امام بر مردم است، «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم»(احزاب/۶)
* امام در نقل روایت به اسامی پدران معصوم خود تا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تا پیام آور وحی یعنی جبرئیل و او هم از خداوند متعال، اشاره میکند. این نوع نقل روایت از یک طرف اهمیت روایت را می رساند و از طرف دیگر تمام اسامی ذکر شده در ماهیت روایت وجود دارند یعنی به عبارت دیگر ائمه معصومین (علیهم السلام) که اسامی ایشان نام برده شده جزء ولایت می باشند و همچنین از آنجا که قبول ولایت و امامت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به پذیرش ولایت امام عصر می انجامد (شیعیان هشت امامی وجود ندارند یعنی اگر شیعه ای امامت امام رضا (علیه السلام) را پذیرفت تا امامت امام عصر (علیه السلام) را پذیرفته است) پس شرطی که امام در توحید می داند همان ولایت ائمه معصومین (علیهم السلام) است.
* در حدیث دیگری با نقل مشابهی همچون حدیث سلسله الذهب به ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) بعنوان پایگاه امن الهی اشاره میشود. عَنِ النَّبِیِّ ص عَنْ جَبْرَئِیلَ عَنْ مِیکَائِیلَ عَنْ إِسْرَافِیلَ عَنِ اللَّوْحِ عَنِ الْقَلَمِ قَالَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»(عیون أخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۱۳۶؛ امالى صدوق، ص۲۳۵)
احمد بن حسن قطّان با چند واسطه که نامشان در متن ذکر شده از علىّ بن بلال روایت کرد که گفت: حضرت علىّ بن موسى از پدرش از آباء بزرگوارش از علىّ بن ابى طالب (علیهم السّلام) از رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) از جبرئیل از میکائیل از اسرافیل از لوح از قلم روایت کرد که گفت: خداوند عزّ و جلّ میفرماید: ولایت علىّ بن ابى طالب برج و باروى محکم من است، هر کس در آن داخل شود از عذاب من ایمن خواهد بود.
صدوق در ذیل این حدیث می نویسد: «مراد آنست که اگر مردم حکومت علىّ (علیه السّلام) را بپذیرند، و زیر پرچم او روند و او را اولى الامر خود دانند، در این صورت جهان بشریت از هر گونه عذاب و ناراحتى و بدبختى، و نیز دزدى و قتل و چپاول و فقر و مرض و نابسامانیها رها میگردد، و در این حال همه این معضلات از میان رخت بربسته و عذاب یکسره از خلق برداشته می شود».(عیون اخبارالرضا، ج۲ ص۱۳۶)
با کنار هم قرار دادن این دو حدیث، ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) همسان با اعتقاد به لااله الا الله قرار می گیرد که با استفاده از یکپارچگی دو مفهوم می توان نتیجه گرفت که ولایت نه تنها شرط ورود به پایگاه محکم توحید است بلکه خود این پایگاه است.
فرمایش امام به این معنی است که توحید در صورتی مقبول درگاه خداوند است که همراه با پذیرش ولایت اهل بیت باشد.
چگونگى و چرایى طرح حدیث
حرکت امام رضا (علیه السلام) در امتداد سفر از مدینه تا مرو مرکز خلافت اسلامى، نتایج فراوان و سازنده اى ایجاد مى کرد که با همه محدودیت ها و تنگناهاى حفاظتى، مأموران مأمون نمى توانستند از آن ها جلوگیرى نمایند. حضور امام در شهرهاى مسیر، یاد و خاطره پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در اذهان مردم مسلمان زنده مى کرد. آنان حقیقت محمدیه را این بار در قامت عالم آل محمد نظاره گر مى شدند و امام هرکجا که پاى مى نهاد، نورانیت توحیدى پرتو افکن مى شد. این تقدیر الهى بود که دشمن ولایت ناخواسته و از سر درماندگى دست اندازى به دامن امام بکند تا شاید و به گمان برآمده از سیاست بازى هاى پشت پرده خود با هم داستانانش، از جایگاه بلند امام، تحولات را به سود حکومت مدیریت نماید، اما نشانه ها و پدیده هاى تازه از رقم خوردن اتفاقات به گونه اى دیگر خبر مى داد.
در رویارویى پنهان و غیر رسمى امام رضا (علیه السلام) با حکومت عباسى به نمایندگى مأمون، در واقع دو جبهه توحید و شرک با هم به مبارزه برخاسته بودند. امام رضا (علیه السلام) با دانش توحیدى و قرآنى و تفسیر درست مؤلفه هاى دینى، اقدام به اصلاح فرهنگ جامعه اسلامى کرد. ایشان مى بایست کارى پیامبروار انجام دهد. لذا طرح حدیث سلسلة الذهب در نیشابور در راستاى همین اصلاح فرهنگى صورت گرفت. امام در برابر خواسته اهالى این شهر به مسئله توحید پرداخت چه این که ایشان نیک مى دانست ریشه همه انحرافات و اختلافات، معلول دور شدن امت اسلامى از بنیادى ترین اصل اسلام یعنى توحید است.
حدیث کوتاه اما جهانى از معرفت معنا در آن نهفته و حتماً این روزى که مردم این حدیث را از امام و فرزند پیامبرشان مى شنیدند، نشاطى سرشار از عشق و محبت سراپاى آنان را فرا گرفته بود. شاهد آن قلم دان ها و انگشتان پرشمارى بود که عاشقانه کلام امام را بر صفحه تاریخ مى نگاشتند.
بنابراین طرح این پرسش در برابر خواسته هاى اهالى نیشابور، هشدارى بود به همه جامعه مسلمانان با زبان یک سخن قدسى که اصل اول دین اسلام است. امام این حدیث کوتاه را بیان کرد تا مسلمانان به این نکته پى ببرند که اگر جامعه امن مى خواهند یا اگر طالب آرامش هستند و اگر از این همه کشمکش ها و ناهنجارى ها خسته شده اند، تنها در سایه بازگشت به توحید، این مهم میسر است.
همه وجوه رفتارى امام رضا(علیه السلام) چه در مناسبات فردى و اجتماعى و چه در برخوردها و آموزه هاى علمى، انسان ها را به توحید فرا مى خواند. از کوچکترین عمل اخلاقى گرفته تا اصولى ترین قاعده اجتماعى که نمونه هاى فراوانى در تاریخ زندگى آن حضرت گزارش شده، از جمله: رعایت حقوق همسر، فرزندان، نزدیکان، بردگان، احترام به ذات انسان، انفاق آبرومندانه، دفاع از مظلوم، آزاد سازى بردگان، ترویج مساوات و برادرى، احترام به طبیعت و دهه ها رفتار دیگرى که فعلاً فرصت ذکر آنها نیست.
سنت و سیره رضوى مى توانست جامعه اى را که امام در آن زندگى مى کرد به بهشت روى زمین مبدل کند، کما اینکه در عصر ما نیز این سنت باید منشورى باشد براى جامعه اى سالم، پویا و نوآور اما به شرطها...
گردآوری: احمد سرمدی بیدگلی
کارشناس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان نطنز