امتحان سنت الهي
امتحان سنت الهي
خطبه
لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظيم اعوذ بالله من الشيطان اللعين الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد لله رب العالمين الصلاة والسلام علی اشرف الانبياء والمرسلين، سيدنا و مولانا ابي القاسم محمد. وآله الطيبين الطاهرين المعصومين المظلومين و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعين، من يومنا هذا الي قيام يوم الدين.
اما بعد فقد قال الله تبارک وتعالی في کتابه الاعلي: بسم الله الرحمن الرحيم (وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیمٌ [1]"و بدانيد اموال و اولاد شما، وسيله اي آزمايش (براي شما)است..."
مقدمه
آيه اي که سرنامه اي سخن قرار داده شد، آيتي است که خداوند در اين آيه انسان را هشدار ميدهد و ميفرمايد: مبادا به اين اشياء دل ببنديد. چون اگر به اينها دل بستيد، خدا را فراموش ميکنيد، فقط بدانيد که اينها وسيله اي امتحان براي شمايند.
امتحان چيزي است که ملاک و معيار براي شناخت حقيقت انسان است. امتحان هر انسانی نسبت به مقام و منزلت وي گرفته ميشود. براي طلبه اي کارداني، امتحان کارشناسي ممکن نيست،و اگر هم گرفته شود نسبت به آن ظلم شمرده ميشود. و همچنين طلبه اي از کارشناسي ارشد نميتواند موفق در آزمون دکترا بشود، لذا شايسته است که امتحان هر انسانی نسبت به سوادش گرفته شود.
اين امتحان فقط بين ما انسانها وجود ندارد بلکه سنت قديمه اي خداوند است، خداوند انبياء خودش را امتحانات گوناگونی گرفته است، خداوند چون قادر مطلق است لذا اختيار دارد که از هر انساني امتحان هر گونه اي ميخواهد بگيرد و به همين جهت است که خداوند به اقسامي که در قرآن ذکر نموده است، از انسانها امتحان گرفته است؛ بعضيها را بوسيله اي تشنگی و گرسنگی آزمود و بعضيها را بوسيله اي مال و بعضيها را بوسيله اي اولاد و فرزندان مورد آزمايش قرار داده است. چنانچه خداوند در قرآن کريم ميفرمايد:" وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ [2]"قطعاً همه شما را باچيزي از ترس، گرسنگي و کاهش در مالها و جانها و ميوهها آزمايش ميکنيم؛ و بشارت ده به استقامت کنندگان".
در اينجا مراد آيه واضح است که خداوند متعال بوسيله اي هر چيزي ميخواهد امتحان ميگيرد، چون خداوند مالک است و ما بندگان و بردگان او.
روايت
امام جعفر صادق علیه اسلام ميفرمايد: "ان اشد الناس بلاءا الانبياء ثم الذين يلونهم ثم الامثل فالامثل".[3]
در بين مردم سخت ترين امتحان امتحان انبياء الهي است و مرحلة بعد نزديکان انبياء الهي و در مرحلهای سوم امتحان بحسب رتبه است، هرچه رتبه اش بلند باشد امتحانش سخت تر ميشود.
و همچنين امام باقرعلیه اسلام ميفرمايد:"انما المومن بمنزلة کفة الميزان کلما زيد في ايمانه زيد في بلائه".[4]
همانا مثال بندة مؤمن مثال ترازو ميباشد؛ هر چقدر ايمانش زيادتر ميشود بلاها نيز اضافه مي گردد.
از اين روايات بدست ميآيد که امتحان بحسب ايمان است، هر چقدر ايمان بالاتر، امتحان نيز سختتر ميشود.
داستان امتحان حضرت ابراهيم علیه اسلام
حضرت ابراهيم علیه اسلام نزديک ترين بندگان به خداوند بوده است لذا امتحانش نيز بمنزله اي سخت قرار دارد، ابراهيم علیه اسلام که خليل خداوند بوده است؛ آيا از امتحان خداوند بخشيده ميشود؟ نخير اين چنين نيست، آيا ما روايات را ذکر نکرده ايم که امتحان بحسب رتبه اي ايمان است! لذا ابراهيم علیه اسلام در سختترين امتحان خداوند گرفتار شد، داستان امتحان حضرت ابراهيم علیه اسلام از اين قرار است:
خداوند ابراهيم علیه اسلام را گوسفندي عطا کرد و ايشان بحسب معمول گوسفند را در صحرا ميچراند، صداي يک منادی به گوش ابراهيم علیه اسلام خورد که مي گفت: "سبوح قدوس ربنا و رب الملائکة و الروح" ابراهيم علیه اسلام که عاشق خداوند متعال بود، از تعريف خداوند خوشش آمد و گفت: اي منادی! اگر دوباره اين جمله را تکرار کني يک سوم از گوسفند خودم به شما ميدهم. منادي اين جمله را تکرار کرد، ابراهيم علیه اسلام گفت: اي منادي! اگر يک بار ديگر اين جمله را تکرار کني نصف گوسفند به شما عطا ميکنم. منادي بار دوم نيز تکرار کرد:"سبوح قدوس ربنا و رب الملائکة و الروح". باز هم ابراهيم از تعريف معشوق خويش سير نشد و گفت: اي منادي! اگر يک بار ديگر بگوئيد همه گوسفند به شما ميدهم. منادي که تعريف از خداوند ميکرد بار سوم نيز تکرار کرد، ابراهيم علیه اسلام صدا زد: اي منادي غايب! بيا اين گوسفند از آن شما شد، منادي غايب، ظاهر شد؛ ابراهيم گوسفند را به دست منادی سپرد و ميخواست برگردد در عين حال منادی به ابراهيم علیه اسلام صدا زد: اي ابراهيم! کجا ميروی؟ آيا گوسفند خودت را نمي بري؟ ابراهيم گفت: نخير از اين به بعد اين گوسفند مال من نيست بلکه از آن شما است. منادی گفت: اي ابراهيم ! من نياز به گوسفند ندارم، من فرشتة خداوند(جبرئيل) هستم، من از شما امتحان ميگرفتم، شما در امتحان خودت موفق شدي، بدون شک شما عاشق حقيقي خداوند هستي.[5]
از اين داستان درس ميگيريم که بعضي وقتها خداوند در مورد ذات خويش نيز از بندگان امتحان مي گيرد، تا بندة خودش را در مورد خويش بيازمايد که آيا اين بندة من عاشق حقيقي من هست يا نه؟ لذا ما بايد هشيار باشيم، شيطان به ما گول نزند و از اطاعت خداوند بي بهره نسازد که در وقت آزمايش خداوند موفق نشويم.
داستان امتحان قوم موسی علیه اسلام
علي ابن ابراهيم روايت ميکند که خداوند به حضرت موسي علیه اسلام وعده داد که در طول چهل روز توريت به شما عطا ميکنم. موسي بني اسرائيل را در مورد وعدة الهي بازگو کرد، هارون را خليفة خويش درميان آنها قرار داد و به سوي کوه طور روانه شد.
وقتي سي روز از وعدة الهی گذشت و موسی علیه اسلام برنگشت، قوم موسي(بني اسرائيل) اطاعت از هارون علیه اسلام را ترک نمودند و خواستند که هارون را بکشند، و گفتند که موسي به ما دروغ گفته و از ما فرار کرده است.
شيطان آمد و قوم موسي را فريب داد لذا آنها مجمسه اي از گوساله(بچه گاو) درست کردند، سپس شيطان دنبال سامري رفت و به او گفت: "خاکي که از زير سم اسب جبرئيل را برداشته بودي، بياور و در شکم گوساله قرار ده".
سامري اطاعت از شيطان کرد و خاک را در شکم گوساله قرار داد و گوساله به حرکت در آمد، بني اسرائيل در سجده افتادند و گوساله را معبود خويشان شمردند، تعداد سجده کنندگان به گوساله هفتاد هزار نفر بود، هر چند هارون خواست که آنها را از اين کار باز دارد ولي نصيحت او تاثيري نداشت، آنها در جواب هارون گفتند: "تا وقتي موسي بر نميگردد ما از اطاعت گوساله دست بر نميداريم"، و خواستند که هارون را به هلاکت برسانند لذا هارون از آنها دور شد و آنها بر پرستش گوساله پابرجا ماندند.
در نتيجه چهل روز تمام شد و خداوند به موسي توريت عطا نمود که بر روي تخته ها مکتوب بود و همه نصائح و پندهاي که قوم موسي نياز داشت در اين کتاب مقدس وجود داشت.
خداوند موسي را وحي نمود: "ما قوم شما را آزموديم، سامري آنها را گمراه کرده است و دنبال پرستش گوساله رفته اند" موسي عرض کرد: "گوساله را که سامري درست کرد ولي صدايش از کجا آمد؟"، خداوند فرمود: "من صدايش را بوجود آوردم، وقتي من ديدم که قوم شما از من روگردان شده است، من امتحان آنها را شديدتر کردم".[6]
از اين داستان بدست ميآيد که انسان همواره از فريب شيطان هشيار باشد، مبادا از اطاعت خدا روگردان شود، شيطان ميخواهد که بجاي اطاعت خداوند، اطاعت او را بجا بياوريم و ميخواهد که ما در امتحان الهي موفق نشويم چون موفقيت ما شکست شيطان است و وقتي ما موفق نشويم شيطان موفق در سعي خويش ميشود.
روضه
ايام شهادت اميرالمؤمنين علیه اسلام است، امام حسن و حسين علیهما اسلام گريه ميکنند، زينب و ام کلثوم در سوگواري پدر نوحه ميکنند.
امام علي علیه اسلام مثل روزانه براي اداي نماز صبح به مسجد کوفه وارد شد، قاتل او عبد الرحمن ابن ملجم منتظر حضرت بود، حضرت در مسجد تشريف آورد و اذان گفت و مشغول در نافلة نماز صبح شد، هنوز امام علي علیه اسلام نماز را تمام نکرده بود و فقط سجدة اول از رکعت اول بود که ابن ملجم به حضرت حمله کرد، امام علیه اسلام بعد از ضربت فرمود: "بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله فزت و رب الکعبة"
امام علی7 چقدر جنگها جنگيد و فاتح خيبر و خندق بود ولي در هيچ موقعي اين جمله نگفت، وقتی نزديک به شهادت خويش شد اعلام موفقيت را ابراز کرد و به ما درس داد که فتح در جنگها پيروزي حقيقي نيست بلکه موفقيت در راه خداوند پيروزي حقيقي است.
وقتي امام علی علیه اسلام ضربت خورد، جبرئيل نوحه کرد: "تهدمت والله ارکان الهدي، و انطمست اعلام التقي، وانفصمت العروة الوثقي، قتل ابن عم المصطفي، قتل علي المرتضي، قتله اشقي الاشقياء".[7]
بخدا قسم ارکان هدايت منهدم شد، نشان تقوي بينور شد، ريسمان معتمد شکست، عمو زاده محمد مصطفي شهيد شد، علی مرتضي شهيد شد، او را شقيترين اشقياء قتل کرده است.
در عين حال که امام علي علیه اسلام از کرب ضربت مي تپيد، به فرزند بزرگ خود خطاب فرمود: پسرم! برو نماز صبح اقامه کن، نماز گذاران منتظر امام خويشانند، الله اکبر... امام علي علیه اسلام چقدر اهميت به نماز ميداد! که در حال شهادت نيز نماز را فراموش نکرده است که پيامي براي شيعيان دارد که نماز در هيچ مشکلي نبايد قضا شود."انا لله و انا اليه راجعون"
سيد غافر حسن رضوی
[1] - سوره انفال /28
[2] - سوره بقره / 155
[3] . شيخ کلينی، اصول کافي: ج۲،ص۲۵۲.
[4] . همان: ج۲،ص۲۵۳.
[5] . محمد رحمتي شهر صفا،گنجينه معارف:ج۱، ص۱۱۳.
[6] . علامه مجلسي، حيات القلوب: ج۱، ص۴۵۴.
[7] . شيخ عباس قمی، منتهي الامال: ج۱، ص۱۲۶.