شب دوم به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س)-حسینیه ارشاد-۹۵۱۲۱۱ ۱۳۹۵/۱۲/۱۱
قرآن کریم با سبکی زیبا و دلنشین، همواره دو رکن ایمان، یعنی نماز و زکات را به ما معرفی کرده است. چنانچه از ابتدای قرآن شروع به بررسی کنید، میبینید در بیشتر موارد، هر جا سخن از اقامهی نماز شده، از ایتاء زکات نیز سخن به میان آمده است و مؤمن با اقامهی نماز و ایتاء زکات معرفی میشود. سخن از جامعهی مؤمنان که به میان میآید، باز هم به همین شکل عمل میشود. این دو همیشه در کنار هم و به تعبیری دو قلوهای همزاد هستند و در حیات، شخصیت و سبک زندگی مؤمن، همواره در کنار یکدیگر دیده میشوند و از هم جدا نمیشوند.
قال الله تعالی فی کتابه الکریم: «في بُيُوت أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَاْلآصالِ رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللهِ وَإِقامِ الصَّلاةِ وَإيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَاْلأَبْصارُ؛[۱] در خانههايى كه خدا رخصت داده كه رفعت يابند و نامش در آنها ياد شود. در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مىكنند؛ مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات به خود مشغول نمىدارد و از روزى كه دلها و ديدهها در آن زيرورو مىشود، مىهراسند».
در جلسه گذشته، عرض کردیم یکی از اصلیترین ارکان شخصیت و سیرهی حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)، ارتباط با پروردگار متعال در عالیترین سطح ممکن و از طریق نماز است.
امشب به امید خدای متعال، دربارهی رکن دوم سیرهی فاطمی و روش روشن و درخشان و پرنور آن حضرت، یعنی مهرورزی، گشادهدستی و خدمت به بندگان خدای متعال، نکتهها و یادآوریهایی را عرض میکنیم.
خانهی نور
محور بحث ما آیهی کریمهی نور است: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ؛[۲] خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى و آن چراغ در شيشهاى است. آن شيشه گويى اخترى درخشان است». در این آیه بیان میشود که تجلیگاه نور عظمت خدای تعالی، خانهی فاطمه (سلام الله علیها) است. خدای متعال اهالی این خانه را معرفی میکند که محوریت و مرکزیت آن، حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.
خداوند در معرفی میفرماید: «یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ رِجَالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ»؛ در این خانه شخصیتهایی هستند که یاد خدای متعال برایشان همیشگی و دائمی است و اتفاقات جریان عادی زندگی، از جمله فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی، آنها را از یاد خدای متعال غافل نمیکند. «وَإِقَامِ الصَّلاةِ»؛ چیزی مانع آنها از اقامهی نماز نمیشود.«وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ»؛ هیچ چیزی این بزرگان را از ادای زکات نیز باز نمیدارد.
دو رکن ایمان
قرآن کریم با سبکی زیبا و دلنشین، همواره دو رکن ایمان، یعنی نماز و زکات را به ما معرفی کرده است. چنانچه از ابتدای قرآن شروع به بررسی کنید، میبینید در بیشتر موارد، هر جا سخن از اقامهی نماز شده، از ایتاء زکات نیز سخن به میان آمده است و مؤمن با اقامهی نماز و ایتاء زکات معرفی میشود. سخن از جامعهی مؤمنان که به میان میآید، باز هم به همین شکل عمل میشود. این دو همیشه در کنار هم و به تعبیری دو قلوهای همزاد هستند و در حیات، شخصیت و سبک زندگی مؤمن، همواره در کنار یکدیگر دیده میشوند و از هم جدا نمیشوند.
معنا و مصادیق زکات
کلمهی زکات در قرآن کریم دارای جلوههای ویژه و باشکوهی است و بحث جذابی دارد که حق آن در یک جلسه ادا نمیشود، اما اجمالاً زکات، رفتاری است که انسان مؤمن در پرتوی آن پاک و تمیز و شکوفا میشود و از خود بیرون میآید و شخصیت و برکات وجودی او، از چشمهسار شخصیتش به محیط اطراف جریان پیدا میکند و به دیگران میرسد. به خاطر تأثیر فوقالعادهی این کار در تزکیه، نموّ، شکوفایی، پاکسازی و بهسازی شخصیتِ مؤمن و همچنین به خاطر تأثیر فوقالعادهی آن در بهسازی محیط پیرامونی، این اقدام زکات نامیده شده است.
کلمهی زکات، در قرآن کریم، یک معنای عمومی و یک معنای خاص دارد. معنای عمومی آن هر نوع پرداختی است که از شخصیت انسان مؤمن و بر اساس رضای خدای متعال و به خاطر جلب نظر حضرت حق، صادر میشود. با این معنا اگر انسان مؤمن از دانشی که در اختیار دارد، به دیگران هدیه دهد، زکات داده است. چنانچه از مهر و محبتی که دارد، در تجلی یک تبسم، به دیگران هدیه کند، زکات داده است. اگر از معنویت و نورانیت خود، دیگران را بهرهمند سازد، به دیگران زکات داده است. چنانچه از مال خود به دیگران چیزی ارزانی دارد، آن هم زکات محسوب میشود. به این معنا، زکات، شامل تمام موجودیهای انسان مؤمن، از اندیشه، تفکر، دانش، اخلاق، معنویت و موجودیهای مادی میشود.
گروه خاصی نیز هدفگذاری نمیشود و هر جا که نیاز باشد و هر کس که دریافتکننده باشد، زکات به معنای عام محقق میشود. کسانی که به دانش نیاز دارند یا افرادی که از معنویت شخصی استفاده میکنند یا اشخاصی که نیازهای مالی دارند، همگی زکاتگیرندهی مؤمن هستند. میبینید که موضوع و دریافتکننده، عام است و با فضایی گسترده مواجه هستیم.
معنای دوم زکات، معنایی خاص است که یک واجب مالی تعریف شده است که در قرآن کریم مبانی آن آمده است. در احکام فقهی بیان شده که این نوع زکات به چه چیزهایی تعلق میگیرد. این زکات، یک حق اجتماعی و اقتصادی است که بر عهدهی انسان مؤمن است. زکات به معنای خاص به اموال مشخصشدهای تعلق میگیرد و باید به افراد مشخصشدهای نیز برسد.
تعابیر قرآن دربارهی زکات
قرآن کریم، در مورد زکات عام و گسترده، تعابیر دیگری هم دارد که بسیار قابل توجه است.
۱. انفاق
یکی از این تعابیر، انفاق است. در جایجای قرآن کریم، سخن از انفاق به میان آمده، به انفاق فرمان داده شده است و منفقین ستوده شدهاند. انفاق شامل امور معنوی و مادّی میشود. مهم این است که انسان مؤمن، دیگران را در داشتههای خود سهیم کند. یک چاله و گسل اجتماعی، با اقدام مؤمن پر و جبران میشود و کم و کاستی آن برطرف میگردد، به همین دلیل آن را انفاق میگویند. جالب است که قرآن کریم هنگامی که دستور به انفاق میدهد، از تعبیر «ممّا رَزَقناکم؛[۳] از آنچه به شما روزى دادهايم» استفاده میکند که رزق معنایی وسیع دارد و شامل رزق مادّی و معنوی میشود.
۲. صدقه
تعبیر دیگری که به صورت بسیار جذاب، زیبا و شوقانگیز همین معنا را میرساند، صدقه است. صدقه هم به همین ترتیب معنای عام و معنای خاص دارد و در جایجای قرآن کریم، مخصوصاً در سورهی مبارکهی بقره، به آن اشاره شده است. صدقه، زکات و انفاق از داشتههای مؤمن است، با این ویژگی که از سر صدق و صفا و راستی و با نیت خالص تقدیم میشود. به همین دلیل، صدقه نامیده شده است. در قرآن کریم و کلمات اولیای خدا، صدقه خیلی گسترش و توسعه داده شده؛ مثلاً در روایت آمده است که لبخند شما به برادر مؤمنتان صدقه محسوب میشود.[۴] شما با این لبخند که هدیهای از سر صدق است، دل او را شاد میسازید و در دل او احساس خوبی ایجاد میکنید؛ به همین دلیل لبخند شما صدقه قلمداد میگردد.
روایت بسیار شیرینی از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در این باره وارد شده است. حضرت فرمودهاند: «كلُّ مَعروفٍ صَدَقةٌ إلى غَنِيٍّ أو فَقيرٍ»؛[۵] هر چیز خوبی که از شما به دیگری برسد، صدقه است؛ خواه طرف مقابل فقیر باشد یا ثروتمند. مثلاً حضرت در روایت دیگری فرمودند: «تَصَدَّقُوا على أخِيكُم بِعِلمٍ يُرشِدُهُ»؛[۶] به برادر ایمانی خود از دانشی که موجب رشد او شود، صدقه دهید. در حدیث دیگری نیز فرمودند: «صَدَقةٌ يُحِبُّها اللّهُ: إصلاحٌ بينَ الناسِ»؛[۷] حل اختلاف بین دو گروه یا دو خانواده یا زن و شوهر یا پدر و فرزند، صدقه است. در روایت دیگری فرمودهاند: «الكَلِمَةُ الطَّيِّبَةُ صَدَقةٌ»؛[۸] یک کلمهی پاک و تمیز که از زبان شما صادر شود و به گوش انسانها برسد، صدقه است. آنجا که شما به سوی نماز قدم برمیدارید،[۹] در خیابان یا کوچه، سنگ یا خار و خاشاکی میبینید و آن را از جلوی پای مردم برمیدارید، همهی این موارد صدقه محسوب میشود.[۱۰]
پس تعابیر زکات، انفاق و صدقه، هم معنای عام و فراگیر و هم معنای خاص و ویژه دارند. معنای خاصشان عمدتاً زکات مالی، انفاق مالی و صدقهی مالی است؛ اما از اینکه بگذریم، هر نوع خیری که از شما به دیگری برسد، زکات و انفاق و صدقه است.
دو صفت مؤمن
قرآن کریم به ما میگوید انسان مؤمن با دو ویژگی شناخته میشود: یکی ذکر و نماز است که در ارتباط با خدای تعالی است و دیگری زکات که در ارتباط با خلق خدای متعال است. مؤمن دستی به سوی خدای متعال برای دریافت دارد و دستی به سوی خلق خدا برای عطا. مؤمن هم در دست گیرنده، فعال است و قنوت و نماز طولانی و سحرخیزی و استضائه و استناره دارد، و هم در مقام پرداخت به خلق، دست گشاده دارد. به تعبیری، مؤمن هم دریافتکنندهی فعال و هم پرداختکنندهی فعال است. ما دیشب در مقام دریافت سخن گفتیم و امشب در مقام پرداخت.
در مقام پرداخت، وجود انسان مؤمن، وجود مبارکی است؛ چه اینکه در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) بیان شده است: «وَ جَعَلَني مُبارَکاً أَيْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَيًّا؛[۱۱] و هر جا كه باشم، مرا با بركت ساخته و تا زندهام به نماز و زكات سفارش كرده است».
برکت بهرههای سرریز است که به دیگران میرسد. از امام رضا (علیه السلام) پرسیدند: چه کسی از دیگران بهتر است؟ حضرت فرمودند: «کسی که وجودش از همه پربرکتتر است و دیگران سر سفرهی او هستند». برکت نیز عام است و برکات معنوی، مادّی، اعتبار، شخصیت، مال، جان، هنر و دانش مؤمن را در بر میگیرد.
ریشه و پیامدهای بخل
بخل، سد برکت و سد زکات و سد انفاق و سد صدقه است. به برکت ایمان، در وجود انسان مؤمن، بخل وجود ندارد. ریشه بخل سوءظن به خدای متعال و شرک به او است. بخیل وقتی به دل خود مراجعه میکند، میبینید به خدای متعال سوءظن دارد و یکی از جلوههای زشت این سوءظن، بخل و امساک است که در نتیجهی آن، همهچیز را برای خود میخواهد و گرفتار خودمحوری، خودبینی، خودخواهی و فردیت میشود. اگر کسی به چنین بیماری مبتلا شود، آنچه را خدای متعال به او داده ـ اعم از مال، سرمایه، آبرو، علم، اعتبار و... ـ فقط برای خودش میداند و خودش را در پشت صحنه، مالک میداند؛ بنابراین همهی اینها را در حوزهی شخصیت خودش حبس میکند. بیچاره خبر ندارد که: «وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ؛[۱۲] و هر كس بخل ورزد، فقط به زيان خود بخل ورزيده است». او دقیقاً دارد خودش را محروم میکند. اگر نگاه این شخص توحیدی بود و خود را بنده، خلیفه و امانتدار خدا میدانست، هر چه را خدا در اختیار او قرار داده، کریمانه و عاشقانه و با گشادهدوستی به دیگران اعطا میکرد و آنها را با خودش سهیم میکرد.
اگر شخص گرفتار شرک خفی باشد و خود را مالک چیزهایی بداند که دارد، آنها را در دایرهی زندگی شخصی خود و منسوبینش حبس میکند. پس ریشهی بخل، سوءظن به خدای متعال و نگاه شرکآلود است. شخص بخیل میترسد که اگر بدهد، دست او خالی شود؛ میترسد که اگر دیگران بهرهمند شوند، به او فخر بفروشند و میترسد در مسابقههای اقتصادی یا علمی، جا بماند.
مؤمن، بخشنده و گشادهدست است
اما مؤمن چون از توحید و اعتماد به حضرت حق نصیب دارد، همهچیز را از آنِ خدای متعال میداند و به خدای مالک، رزّاق، غنی، کریم، رحمان، رحیم، عطوف و رئوف، ایمان دارد؛ بنابراین از این صفت پلید خطرناک بسیار کثیف نجات پیدا میکند. شخصیت انسان مؤمن، باز و شکفته، و سینهی او گشاده است و شرح صدر دارد؛ لذا فکر، دست، اخلاق و چهرهی او گشاده است. مؤمن کسی است که وجود او مورد طمع مردم است و مردم به او امید میبندند. زن و بچه و نزدیکان و همسایهها و همکاران، به او دلبسته و از او بهرهمند هستند و به او اعتماد دارند.
مؤمن چون خود را مالک نمیداند، وقتی به دیگری پرداخت میکند، ممنونِ دریافتکننده نیز هست و میگوید این امانتی بود که من آن را در اختیار تو قرار دادم و خدای متعال از رهگذر این واسطهگری و شفاعت و امانتداری، به من در دنیا و آخرت، از عنایات خاص خود کرامت میکند.
خدای متعال در برخی موارد نقد پرداخت میکند و میفرماید: «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى؛[۱۳] بهزودى راه آسانى پيش پاى او خواهيم گذاشت». مؤمن همین که وارد میدان پرداخت شود، با وجود آنکه یک دانه کاشته، هفتصد برابر برداشت میکند. خدای متعال اگر بخواهد، بیشتر هم میدهد و دست او باز است: «بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَ لَيزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنهُم؛[۱۴] بلكه هر دو دست او گشاده است، هر گونه بخواهد مىبخشد و قطعاً بر بسيارى از ايشان خواهد افزود».
برکت بیپایان کوثر نبی
توصیفی که از مؤمن بیان شد، مصداق برجسته و برگزیده و درجه یک آن، حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)، پدر ارجمند او، همسر گرامی او و فرزندان عزیز و نسل مطهر او هستند. این دو ویژگی در وجود مقدس حضرت و در خانهی او مشاهده میشود. ایشان بانوی مهر هستند و سرمایهی بسیار بزرگی دارند. خدای تبارک و تعالی همهچیز را در مُلک و ملکوت در اختیار فاطمه گذاشته است و انسانها، آسمانیان، پریان و فرشتگان ـ چه بدانند و چه ندانند ـ سر سفرهی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نشستهاند.
حقیقت وجودی حضرت فاطمه، مساوی با برکت است و فاطمه، برکت است. حقیقت اینجهانی و قرآنیِ آن، کوثر میشود. خدای متعال با آن بیان افتخارآمیز و مملو از لطف و کرامت خطاب به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ؛[۱۵] ما تو را كوثر داديم». این همان جلوهی این جهانیِ فاطمه (سلام الله علیها) و تجلی مُلکی او است. اگر بشریت، معنویت یا علم یا نمونههای عالی و درجه یک برای زندگی بخواهد، از وجود بابرکت او صادر میشود. حسن او یا حسین او یا زینب او بهتنهایی برای تمام عالم کفایت میکند. سرچشمه، لبّ لباب و حقیقت علم، نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) است و هر آنچه از علوم باطنی و اسرار هستی در دست بشر است، از طریق همین سرچشمه بوده است. گرههایی که توسط علمای بزرگ گشوده شده، از برکت حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است. اینها همه ارث مادری است که به بشریت رسیده است.
نسل او، نسل گستردهی مطهر، منور و سراپا معنویت و برکت است؛ همان که خداوند در قرآن مثال زد و فرمود: «كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ؛[۱۶] گفتار پاکیزه را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشهی آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است».
مصادیق کوثر در زمان ما
حقیقت این سلسله، در خاندان عصمت و طهارت است و اکنون در حضرت بقیت الله متجلی است و در نسلی از سادات جلیلالقدر نیز منتشر شد و نسلبهنسل تا زمان ما امتداد پیدا کرد. جلوهی کوثر در زمان ما، در سیمای امام راحل مؤسس عظیمالشأن مشاهده میشود. از وجود مبارک این فرزند فاطمه، چه گشایشها و برکتها و عزتها و شکوهها نصیب ملت عزیز ما و ملتهای عالم شد. اگر میخواهید جلوهی کوثر در زمان خود را مشاهده کنید، به این رهبر عالیقدر و فرزانه نگاه کنید که ملت عزیز ما در سایهسار شخصیت پر از لطف و کرامت و دانش و زهد و صفای او، روزگار خود را با کرامت سپری میکند.
تکتک شهدای عزیز ما امتداد کوثر هستند و وجودشان فیّاض و جوشان است. شهدای مدافع حریم و حرم، جلوههای همان کوثر هستند و از همانجا به ارث بردهاند که جان خود را برای آزادی، استقلال و رهایی بشریت تقدیم کنند.
در وجود نازنین آحاد مؤمنان، نشانههایی از کوثر هست و هر جا انفاق، صدقه، مدرسهسازی و کارهای خیر و... هست، امتداد همان حقیقت نورانی است.
وجود خود شما، قطرهای از همان کوثر است. اگر اهل نماز و زکات هستید و در مقام بندگی دستی به سوی آسمان و دستی هم به سوی خلق دارید، امتداد همان کوثر هستید. در کانون شخصیت شما، مهر و محبت همان مادر نهفته است. البته در مورد کسانی که امتداد نسلیشان نیز به حضرت زهرا (سلام الله علیها) میرسد، چنانچه به آن ملتزم باشند، با توسعه و شرف بیشتری یافت میشود. اما بقیه هم ابناء الزهرا هستند و با دعای همان مادر، موفق به مهرورزی میشوند؛ چراکه او مادر مهر است.
در صلوات شعبانیه این خانه را اینگونه معرفی میکنیم: «الکَهفِ الحَصینِ و غیاثِ المُضطَّر المُستَکینِ و مَلجَأِ الهارِبینَ و مُنجیِ الخائِفینَ و عِصمَهِ المُعتَصِمینَ؛[۱۷] پناهگاه محكم، و فريادرس بيچارگان درمانده، و پناه گريختگان، و دستاويز استوار براى چنگاندازان». نیازمندها و درماندهها به اینجا پناهنده میشوند و در سایهسار آن به آرامش میرسند.
هر بیتی از بیوت مؤمنین باید این نشانهها را در خود داشته باشد. امام حسن (علیه السلام) فرمود: نیمهشبی از خواب بیدار شدم، دیدم مادرم مشغول نماز است. قنوت گرفته و برای اهالی مدینه به صورت تفصیلی، یکانیکان و با اسم، دعا میکند. از صدر شب تا ساق صبح مشغول تماشای نماز مادر شدم. به مادرم گفتم: شما یک کلمه برای خودمان دعا نکردید؟ پاسخ داد: «الجارُ ثُمَّ الدّارُ؛[۱۸] همسایه، سپس خانه». این اخلاق و سیرهی فاطمی است.
نشانههای فاطمی بودن
در دعاهای فاطمه، اسم همهی دوستان و شیعیان حضرت تا قیامت برده شده است. حضرت برای شما هم دعا کردهاند و اگر باور کنید فرزند فاطمه هستید، فکر و اخلاق و وجود شما توسعه پیدا میکند و مهربان میشوید؛ بهقدری که میخواهید به همهی عالم خیررسانی کنید. نمونهی آن شهدا هستند که در جنگ تحمیلی و سوریه، حاضر شدند برای حفظ عزت اسلام و مسلمانان، جان خود را تقدیم کنند.
به من و شما گزارشهای شیرینی از برخی شیرینکاریهای حضرت رسیده است. یک قلم آن همان نقلی است که در پی آن آیه نازل شد که: «یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً؛[۱۹] و به [پاس] دوستیِ [خدا]، بینوا و یتیم و اسیر را خوراک میدادند». این بیت، دردمند است و درد همهی بشریت را دارد. حاضر است خود را به زحمت بیندازد تا دیگران در آرامش باشند. حضرت فاطمه، حضرت علی و فرزندانشان (علیهم السلام) و حتی فضه، غذای خود را به مسکین دادند و شبی دیگر به یتیم و شبی دیگر به اسیر. جالب آنکه توقع تشکر هم نداشتند و میگفتند: ما با شخص دیگری معامله میکنیم. این آیات در شأن این بیت شریف نازل میشود تا همه بدانند که این بیت، «بیت الزکاه» و «بیت الاکرام» است و همهی فرزندان فاطمه بدانند که باید به این روشِ مادر تأسی کنند. اعطای گردنبند و لباس شب عروسی حضرت نیز به همین معنا اشاره دارد.
این خانه و خانواده بیت برکت است. اگر درد دیگران را دارید، یعنی از کوثر فاطمه نصیب دارید. چنانچه در رنج دیگران احساس مشارکت میکنید، از کوثر فاطمه نصیب دارید. اما چنانچه دنبال دنیا افتادهای و خودت را محاصره کرده و گرفتار بخل شدهای، داری از خانهی مادری فاصله میگیری.
[۱]. نور: ۳۶ ـ ۳۷.
[۲]. همان: ۳۵.
[۳]. بقره: ۲۵۴.
[۴]. متقی هندی، كنز العمّال، حدیث۱۶۳۰۵.
[۵]. شیخ طوسي، امالي، ص۴۵۸.
[۶]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۰۵.
[۷]. کلینی، كافي، ج۲، ص۲۰۹.
[۸]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸۳، ص۳۶۹.
[۹]. همان.
[۱۰]. متقی هندی، كنز العمّال، حدیث۱۶۳۰۵.
[۱۱]. مریم: ۳۱.
[۱۲]. محمد: ۳۸.
[۱۳]. لیل: ۷.
[۱۴]. مائده: ۶۴.
[۱۵]. کوثر: ۱.
[۱۶]. ابراهيم: ۲۴.
[۱۷]. مفاتیح الجنان، اعمال ماه شعبان.
[۱۸]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۸۳.
[۱۹]. انسان: ۸.