بسم الله الرحمن الرحیم
حاج آقا رفیعی شب سوم فاطمیه دوم ۹۶ بیت رهبری
شب گذشته بحثی را در رابطه با دفاع حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها از ولایت و امامت امیرالمؤمنین مطرح کردم. عزیزانی بودند اشاره کردم چگونه بعد از رحلت پیغمبر گرامی اسلام، زهرای مرضیه سلام الله علیها در این عرصه ورود پیدا کرد و با تمام وجود خود را وقف دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام نمود.
علل افول و سقوط جامعه از ارزشهای دینی
در ادامه ی بحث دیشب امشب در رابطه با علل افول و سقوط جامعه از ارزشهای دینی است. بحث کاربردی و مهمی است. محل بحث من هم سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها است. ببینیم از منظر این بانوی بزرگوار آسیب یک جامعه ی دینی چیست؟ ما خودمان هم به فضل خدا امروز یک جامعه ی دینی داریم .
عوامل سقوط و افول از ارزشها در یک جامعه ی دینی چیست؟ من این عوامل را در پنج قسمت از کلمات حضرت زهرا سلام الله علیها خدمت شما عرض می کنم.
یک نکته را اول بگویم چون در بعضی از شبهات می بیند: گاهی ازما می پرسند که چه ضرورتی دارد که شما مرتب تاریخ را کاوش میکنید و گذشته را مطرح می کنید و تحلیل می کند چه داستان کربلا، چه داستان غدیر، چه داستان حضرت زهرا سلام الله علیها. ثمره ی مراجعه به ۱۴ قرن پیش، کاوش کلمات و سیره ی ائمه و طرح آن، آن هم هر سال، هر فاطمیه، هر عاشورا، هر غدیر. من برای پاسخ به این سؤال فقط اشاره می کنم به یک آیه ی قرآن سوره ی مبارکه ی هود آیه ی ۱۲۰ خدا در قرآن کاوش کرده است داستان انبیاء را، چقدر داستان حضرت موسی را بیان می کند، ثمره ی نقل تاریخ چقدر جریان شیطان و عدم سجده بر آدم ابوالبشر را مطرح می کند، بیش از صد آیه داستان یوسف را با جزییات بیان می کند. خدا در سوره ی هود آیه ی ۱۲۰ می فرماید ثمره ی نقل تاریخ ۴ چیز است. کسی نگوید چرا اینقدر برای رسول خدا داستان انبیای گذشته گفته شده آن هم با تکرار گاهی. کلا نقص علیک من انباء الرسل؛ پیغمبر! ما نبأ و اخبار رسل را زیاد برای تو بیان می کنیم، چون ۴ اثر دارد؛
اول اینکه نثبت به فؤادک، دلت محکم می شود، اگر تو را مسخره می کنند آنها را هم مسخره می کردند، اگر تو را مجنون می خوانند، آنها را هم مجنون می خواندند، اگر تو را تحریم کردند، حضرت نوح را هم تحریم کردند، اگر به تو ایمان نیاوردند، نوح پیغمبر هم بهش ایمان نیاوردند. اولین ثمره ی طرح داستانها و سیره ی تاریخ و به ویژه سیره ی ائمه این است که قلب آدم محکم می شود. وقتی عزیزی جوانش را در جبهه از دست می دهد، داستان علی اکبر را می شنود، وقتی عزیزی دستش را از دست می دهد، پایش را از دست می دهد، داستان ابالفضل العباس را می شنود، وقتی جامعه ای دچار برخی از انحرافات می شود می بیند اینها در تاریخ هم وجود داشته با حضور انبیاء خب آدم دلش محکم می شود که اینها بوده:
هست اندر صورت هر قصه ای خرده بینان را زمعنا حصه ای
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
این یک اثر نقل تاریخ است. به ما نگویید چرا هر سال تاریخ را کاوش می کنید. نثبت به فؤادک
دوم و جاءک فی هذه الحق مسائل روشن می شود، حقانیتها روشن می شود، درسها گرفته می شود، آدم جبهه ها را تشخیص می دهد، بصیرت افزایی می کند،
سوم و موعظه اینها موعظه است. شما وقتی داستان یوسف را می خوانید جوانهای عزیز! درس عفت نمی گیرید؟ شما وقتی داستان ایوب پیامبر را می خوانید درس صبر نمی گیرید؟ شما خواهران گرامی وقتی داستان حجاب را در سوره ی نور می خوانید به حجاب اهتمام نمی ورزید؟ خب اینها موعظه است. معلوم است سیره ی حضرت زهرا سیره ی اباعبدالله سیره ی امام صادق برای ما موعظه دارد.
چهارم ذکری للمؤمنین تذکر است، تذکر مفید است.
من یک بار دیگر آیه را مرور کنم کلا نقص علیک من انباء الرسل اگر در تاریخ کاوش می کنیم، داستان می گوییم، هر سال میگوییم فاطمیه، محرم، غدیر اولا جمعیتها فرق می کنند و عوض می شوند، نسلها تغییر می کنند ثانیا اثرش تثبیت قلب است نثبت به فؤادک و جائک فی هذه الحق شفافیت و حق نمایی است و موعظه درس دارد، و ذکری للمؤمنین.
با این مقدمه من اشاره کنم به آن ۵ عامل افول و سقوط جامعه از ارزشها. امشب می خواهیم پای سخنان صدیقه ی طاهره سلام الله علیها بنشینیم.
عوامل افول و سقوط جامعه در خطبه ی فدکیه
یک جمله ای دارد یکی از نویسندگان مسیحی آقای سلیمان کتّانی ایشان چند سال پیش فوت کرد، ایران هم برای مراسم ارتحال حضرت امام آمده، کتاب خوبی هم در مورد امام نوشته است. این کتانی چندتا کتاب قشنگ در مورد ائمه دارد، خدای ادبیات است، خدای نامگذاری است، مثلا اسم کتاب حضرت علی علیه السلام را گذاشته الامام علی نبراس و متراس علی مشعل و پشتیبان، اسم کتاب امام حسن علیه السلام را گذاشته الامام الحسن الکوثر المهدور، کوثر از دست رفته، معصومیت از دست رفته. اسم کتاب امام باقر را گذاشته الامام الباقر نجی الرسول، خیلی اسامی قشنگی گذاشته برای امام سجاد دارد، برای امام صادق دارد الامام الصادق ضمیر المعادلات، آن وقت اسم کتاب حضرت زهرا را گذاشته وتر فی غِمد یعنی کمانی در غلاف، زهی در غلاف، این کتاب ترجمه هم شده است. خیلی ها بحث کرده اند منظور چیست چون در غلاف معمولا شمشیر می گذارند، وتر کنایه از ظرافت مقام زن و جایگاه زن است که فاطمه وتر فی غمد است. ایشان در آن کتاب می گوید کسی فکر نکند خطبه ی حضرت زهرا مال مسجد مدینه بود، این خطبه فراتر از مدینه و مسجد بود، فراتر از مخاطبینی بود که آن روز در مسجد جمع شده بودند. نسل در نسل باید بنشینند پای این خطبه و تحلیل کنند سخنان زهرای مرضیه را. این سخن یک دانشمند مسیحی است. ببالید افتخار کنید به شخصیتی مانند زهرای مرضیه سلام الله علیها که دیشب هم اشاره کردم نویسندگان غیر مسلمان این گونه از او تجلیل و تکریم کرده اند.
جهت و رویکرد بحث من به همه ی مردم هست مخصوصا آنهایی که مسؤولیت دارند، کارگزاران، کسانی که این جمهوری اسلامی به عنوان امانت در دستشان است. این پنج عاملی که من عرض می کنم مواظب باشید پیش نیاید که اگر پیش بیاید همان اتفاقات می افتد. تاریخ تکرار می شود. رودخانه ی جاری است که انسان نگاه می کند فکر می کند یک آب است ولی اینطور نیست تغییر می کند. خیلی مواظب باشیم امیرالمؤمنین به امام حسن می فرماید من عمر طولانی نکردم ولی تاریخ را مطالعه کردم، زندگی گذشتگان را دیده ام گویا یکی از آنها شده ام مواظب باشید اینها برای آن روز فقط نیست این سخنان حضرت زهرا برای امروز و فردا هم هست برای همه ی جوامع دینی است که بدانند این عوامل می تواند جامعه را زمین بزند.
این عوامل چیست؟
نفاق
فلما اختار الله لنبیه دار انبیائه و مأوی اصفیائه ظهرت فیکم حسکه النفاق. عامل اول نفاق است. منافق و نفاق می تواند در چهره ی خود به ارزشهای جامعه لطمه بزند، فرق می کند با کافر. کافر جلوی شما می ایستد. رسول خدا می فرماید من بر امتم از کافر نمی ترسم از منافق می ترسم. منافق عالم اللسان زبانش چرب و نرم است اما باطن و ذات، مطابق با گفتارش نیست. این اولین عاملی که حضرت زهرا اشاره کرد. می دانید ۳۰۰ آیه در قرآن در مورد نفاق داریم. ۱۳ سوره ی قرآن به بحث نفاق پرداخته است این خیلی زیاد است. قرآن کریم به پیغمبر می فرماید پیغمبر! اطراف تو را هم بعضی منافقین گرفته اند تو هم ممکن است آنها را نشناسی البته به حسب طبیعی نه علم غیب و من اهل المدینه مردوا علی النفاق لا تعلمهم و نحن نعلمهم. این اولین عامل است.
در شرح نهج البلاغه ی ابن ابی الحدید داستان قشنگی است البته صاحب منهاج البراعه شارح عزیز مرحوم آیت الله سید حبیب الله خویی هم این داستان را آورده است. ایشان نقل می کند روزهای آخر عمر پیغمبر ایشان آمد مسجد خداحافظی کند. حرفهایش را گفت، حدیث ثقلین را فرمود. بعد به مردم فرمود من دیگر نمی توانم مسجد بیایم، کسی با من کاری ندارد، سؤآلی دعایی، … یک نفر بلند شد گفت یا رسول الله انی رجل کذاب من خیلی دروغ می گویم دعا کنید این دروغ از من گرفته شود. این آدم خوبی است که عیب خود را شناخته، دروغگویی بد است ولی عیب شناسی خوب است کفی بالمرء جهلا ان لا یعرف قدره بد است انسان عیب خود یا قدر خود را نشناسد. پیغمبر یک نگاهی کردند فرمودند اللهم ارزقه الصدق خدایا صداقت را روزی این کن دیگر دروغ نگوید. یک نفر دیگر بلند شد گفت یا رسول الله انا رجل نئوم من خیلی می خوابم، پرخوابم چون خوابم زیاد است طبیعتا کم عبادت می کنم دلم می خواهد قدری خوابم کاهش پیدا کند. پیغمبر دعا کرد اللهم اذهب عنه النوم خدایا کمی خوابش را تقلیل بده به عبادت برسد. یک وقت یک آقایی بلند شد گفت یا رسول الله انا رجل منافق، من آدم منافقی هستم دعا کنید نفاق در زندگی من از بین برود. یک آقای دیگری بلند شد رو کرد به او گفت اجلس فضحت نفسک بنشین چرا آبروی خودت را بردی، کسی نمی دانست تو منافقی چرا گفتی من منافقم؟ هنوز پیغمبر چیزی نگفته، رسول خدا یک جمله ای گفتند من این جمله را خودم می بینم متأثر می شوم می دانید چه گفت؟ اول رو کرد به این آقایی که اعتراض کرد فرمود ان فضوح الدنیا خیر من فضوح الاخره آدم در دنیا آبرویش برود بهتر از این است که در قیامت برود، اینجا گفت من دعا می کنم بالاخره اصلاح می شود اما اگر این نفاق را به قیامت بیاورد چه کند؟ این خیلی پیام دارد. اگر انسان در دنیا آبرویش برود بد است و ان شاء الله نرود ولی به مراتب قیامت بدتر است، انجا دیگر نمی شود کاری کرد. اینجا شاید جبران شود، شاید یک عذرخواهی بکنید، اما آنجا نمی شود، عذر نمی پذیرند. لذا امام سجاد علیه السلام یکی از دعاهایش این است این دعا را زیاد بخوانید الهی لا تفضحنی یوم القیامه علی رؤوس الاشهاد خدایا جلوی چشم مردم در قیامت من را مفتضح نکن، آبرویم را نبر. خوشا به حال آنهایی که هم دنیا آبرویشان حفظ شود هم آخرت. زیاد دعا کنید. حضرت فرمود تو بنشین، حرف بدی نزده، اشکالی در کارش هست حل می شود، دعا می کنیم. بعد حضرت دعا کردند خدایا نفاق را از او دور کن و به او ایمان بده.
پس ببینید یک جریان اینطوری بوده که حتی خود طرف بلند شده اعلام کرده است. این یکی از عوامل سقوط جامعه است یعنی نفاق. البته بدانید نفاق شاخ و دم ندارد، در روایت داریم سه چیز در زندگی کسی اگر بود منافق است بله نفاق خفیف و شدید دارد. ثلاثه من کن فیه فهو منافق و ان صام و صلی اگر کسی دروغ گفت منافق است، دوم بدقولی، سوم خیانت به امانت. اینها شاخصه های منافق است فکر نکنید وقتی میگوییم منافق فقط عبدالله بن ابی است نه، او رأس المنافقین بود، وقتی میگوییم نفاق، ما نفاق اعتقادی داریم، نفاق اخلاقی هم داریم، نفاق زبانی هم داریم. مواظب باشید اگر کسی دو چهره شد جلوی رو تعریف می کند و پشت سر مذمت می کند، مسؤولیت که دستش هست مسائل را به گونه ای مطرح می کند از مسؤولیت که کنار می آید خدایی ناکرده به گونه ی دیگری ورود پیدا می کند. رأی می آورد یک طور، رأی نمی آورد طور دیگر. این تغییر موضع ها گاهی ممکن است آخرش نفاق خفیف باشد. اینی که در روایت داریم این آقا هم من حدث می زنم احتمالا همینطور بوده که احساس می کرده یک نفاق اینطوری در او بوده است. رجل منافق خودش بلند شد گفت
نامه ی ۲۷ نهج البلاغه که به محمد بن ابی بکر نوشته شده را نگاه کنید. در این نامه میگوید رسول خدا به من فرمودند علی جان! من از منافقین بر تو می ترسم چون نفاق در چهره ی اسلام ظاهر می شود، منافق ادعای اصلاح دارد قرآن می گوید نمی گوید من ایجاد فساد می کنم نمی گوید من جامعه را به هم می ریزیم بلکه با واژه های دینی جلو می آید. این یکی از عوامل سقوط است مواظب باشیم ان شاء الله در جامعه ی ما دچار این پدیده نشویم.
پشت کردن به قرآن
عامل دوم را حضرت زهرا فرمود پشت کردن به قرآن. ترکتموا کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم پشت سر انداختید. هر جامعه ی دینی (من با جامعه ی سکولار و غیر دینی کار ندارم) اگر قرآن پشت سر رفت، قرآن به تعبیر رسول خدا امام نشد فاتخذوه اماما این جامعه دور می شود. ای کاش همه ی ادارات ما، مسؤولین ما، خود ما، خانواده های ما، جوانهای ما زندگیشان را بر قرآن عرضه میکردند و نمره می دادند. خدا رحمت کند آیت الله مشکینی یک موقع خدمت ایشان بودم اشک می ریخت می فرمود من سوره ی مؤمنون را جلو میگذارم و از این ده آیه به خودم نمره می دهم چون روایت داریم این ده آیه ی سوره ی مؤمنون در زندگی هرکس پیاده شود بهشت می رود. می فرمود ده آیه بر من نازل شده است من اقامهن دخل بهن الجنه ایشان می فرماید این را جلوی خودم می گذارم نماز با خشوع، حفظ فلان، وفای به عهد و … میگفت هی نگاه می کنم که چقدر این ده آیه در زندگی من متجلی است؟ بله. امام صادق به جابر فرمود هر وقت خواستی خود را امتحان کنی اعرض نفسک الی کتاب الله به قرآن خود را امتحان کن. خدا رحمت کند مرحوم آشیخ جعفر شوشتری بالای منبر بود یک مرتبه بالای منبر سکوت کرد. همه ی جمعیت دارند نگاه می کنند، آقا یادش رفت حرفهایش؟ خوب که جمعیت سکوت کرد گفت می خواهم امتحان بگیرم. همش که نمی شه من حرف بزنم، یک بار می خواهم امتحان بگیرم، مگر کلاس و مدرسه امتحان نمی گیرند. من هم ۵ شب ده شب منبر رفته ام می خواهم امتحان بگیرم. پیش خود گفتند آقا چطور می خواهد امتحان بگیرد؟ خودشان را جمع و جور کردند نقل شده مرحوم آشیخ عبدالکریم حائری هم نشسته بود. شیخ جعفر شوشتری فرمود قرآن می فرماید وقتی نام خدا برده می شود دل مؤمن باید بلرزد من چند بار نام خدا را می برم ببینم چه کسی دلش می لرزد انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم وقتی گفتند الله آدم بایدتأثیر بپذیرد. یک مرتبه شروع کرد با آن نفس گرمش گفتن به الله الله الله … هی اشکها جاری شد دیدند آشیخ عبدالکریم حائری به سجده رفت! گفتند چرا؟ گفت برای اینکه قبول شدم، اولش ترسیدم گفتم نکنه نشود. و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا.
خدا شاهد است می دانید اگر کسی خدا را شاهد بگیرد و دروغ بگوید خیلی محاکمه اش سنگین است چون خدا می گوید شاهد از من ضعیفتر پیدا نکردی؟ دروغ گفتی و گفتی خدا شاهد است؟ حواستون جمع باشدوقتی حرف قطعی است بگویید خدا شاهد است در روایت داریم. خدا شاهد است اگر بیاییم بخشهای مختلف زندگیمان را با قرآن تطبیق دهیم مثلا حرف زدنمان را چون الان در جامعه مبتلا به حرفهای بی خودی خیلی هستیم این برای آن بگوید آن برای این بگوید، این سایت بنویسد آن سایت تکذیب کند، همین یک آیه قولوا قولا سدیدا مردم حرف محکم بزنید، نگو میگن برده، خورده، آورده، دزدیده، آقا این میگن میگن ها والله مسؤولیت دارد. خدا رحمت کند علامه طباطبایی ذیل این آیه می نویسد اگر کسی محکم حرف بزند خدا در قرآن می گوید همه ی اعمالش درست می شود یصلح لکم اعمالکم و یغفر لکم ذنوبکم همه ی کارهایش درست می شود. این گفتارمان. خانواده داریمان این همه آمار طلاق بالا رفته که صدای همه در آمده است چون قرآنی خانواده داری نمی کنیم. اگر قرآنی خانه داری کنیم، قرآن می فرماید عاشروهن بالمعروف، لتسکنوا الیها، خانواده باید باعث آرامش باشد، بایدبه زن محبت کرد، مرد به زن، زن به مرد جعل بینکم موده و رحمه چرا در تربیت داد همه در آمده میگوید حریف اولادم نمی شوم چون قرآنی تربیت اولاد نداریم. اگر تربیت اولاد قرآنی داشتیم قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجاره خواهر من نمی گذاشتیم بچه مان بی حجاب شود. نمی گذاشتیم بچه مان بی نماز شود. می گوید چطوری؟ خودت به نماز اول وقت و حجاب اهمیت بده. حضرت زهرا نماز می خواند امام مجتبی تماشا می کرد، با حجاب به مسجد آمد حضرت زینب یاد گرفت. امام حسن را مسجد فرستاد روح اجتماعی را در او پرورش داد. حیف که وقت نیست وگرنه دهها آیه برای شما می خواندم ببینید اقتصاد ما اگر قرآنی شود چه می شود. خدا می فرماید یمحق الله الربا من ربا را زمین می زنم، نمی گذارم رشد کند در این صورت است که نظام ربوی از بین می رود. اگر به قرآن عمل شود قرض الحسنه و صدقه در جامعه رشد می کند چون خدا می فرماید یربی الصدقات من صدقه را افزایش می دهم، قرض را بالا می برم، همینطور بروید جلو. در مورد پدر و مادر اگر واقعا پدر و مادر داری قرآنی باشد هم به آنها احسان می کنیم، هم دعا میکنیم رب اغفر لی و لوالدی هم تشکر می کنیم ان شکر لی و لوالدی خدا می گوید شکر خدا و والدین، مگر نمی گوید دعا برای مغفرت خود و والدین، مگر نمیگوید احسان بعد از توحید. الا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا.
یک گِله ای است در قرآن که هم خدا دارد هم پیغمبر، سوره ی مبارکه ی واقعه گله ی خدا این است افبهذا الحدیث انتم مدهنون مردم! به این قرآن سستی می کنید؟ همین گله را پیغمبر کرده ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا خدایا! این مردم این قرآن را ترک کردند! اگر به قرآن عمل می شد یقین بدانید غدیر پیاده می شد در جامعه، چون فضائل امیرالمؤمنین در قرآن است. اگر به قرآن عمل می شد یقین بدانید بنی امیه و بنی عباس هفت قرن بر گرده ی مردم حکومت نمی کردند، چون قرآن نمی گویداطاعت از ظالم بلکه میگوید اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. اگر قرآن پیاده می شد، علم می شد ملاک چون داریم یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات اگر قرآن ملاک می شد جهاد می شد ملاک چون فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما. این دومین مشکل. چرا مسیر به این سادگی عوض شد؟ چرا موسی بن عمران رفت میقات و برگشت دید همه گوساله پرست شده اند. چرا انبیای الهی بعد از خودشان غالبا آن خط و مسیرشان تغییر کرد؟ نمی خواهیم بگذاریم تکرار شود، می خواهیم حواسمان جمع شود. یک عامل را فرمود نفاق و عامل دوم پشت سر قرار دادن قرآن
شکستن حرمت پیغمبر
فرمود ازیلت الحرمه من بعده حرمت رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله زایل شد. جالب است وقتی این عامل را بیان می کند یک ادامه ای دارد می فرماید والله النازله الکبری و المصیبه العظمی لا مثلها مصیبه این مصیبت، مصیبت عظمی است که حرمت پیغمبر شکست. اگر حرمت پیغمبر بشکند حرمت سلمان را نگه می دارند؟ ابن عباس حرف قشنگی به امام حسین علیه السلام زد گفت اگر شما را بکشند دیگر حرمت ما را نگه نمی دارند. فرمود حرمت پیغمبر شکسته شد. حرمت پیغمبر در خاندانش و فاطمه ی زهرا سلام الله علیها است، در پاره ی تنش است. حرمت پیغمبر به گفتارش است؛ خب گفتارش که من کنت مولاه فعلی مولاه بود، حرمت پیغمبر به حرمت رفتارش است، رفتارش که بوسیدن دست زهرای مرضیه بود. حرمت پیغمبر به حرمت احکام و دستوراتش است. کدام را رعایت کردند؟ کدامش مراعات شد؟ حرمت پیغمبر حفظ نشد.
من امروز یک عبارتی را می دیدم نامه ی ۶۲ نهج البلاغه است که امیرالمؤمنین به مالک اشتر داده است البته این غیر از نامه ی ۵۳ است که عهدنامه مالک اشتر نام دارد. امیرالمؤمنین در این نامه می فرماید فلما مضی تنازع المسلمون پیغمبر که از دنیا رفت دعواها شروع شد فوالله، الله اکبر قسم یاد می کند!! فوالله لا یختر ببالی ان العرب تزعج هذا الامر من بعده من فکر نمی کردم این کار را بکنند و این طور من را از جامعه حذف کنند و اینطور مسیر را تغییر بدهند. (شارحین نهج البلاغه نوشته اند به طور طبیعی نمی دانستند نه از روی علم غیب و اخبار پیغمبر) به طور طبیعی تصور نمی کردم این همه حرف در مورد ولایت و امامت من، غدیر، یوم الانذار تبوک انت منی بمنزله هارون من موسی به این راحتی جامعه اینها را فراموش کند.
پس عامل سوم شکستن حرمت پیغمبر است. مواظب باشید حرمت پیغمبر وقتی می گویم بشکند حتی در مسائل جزیی. من یک مثال برای شما بزنم پیغمبر گرامی اسلام دو نفر آمدند خدمتشان برای قضاوت، چیز مهمی هم نبود سر آب دعوایشان بود. سوره ی نساء آیه ی ۶۵ یکی می گفت من اول باغم را آب بدهم دیگری می گفت من. بالاخره پیغمبر قضاوت کرد (قضاوت کار مشکلی است یکی از سخت ترین قوای هر کشوری است، چون هر کاری کنی بالاخره ۵۰ درصد ناراضی است) حضرت حکم کردند زبیر اول باغش را آب بدهد بعد اون یکی. از نزد پیغمبر که بیرون آمدند آن آقا به زبیر گفت من قضاوت پیغمبر را قبول ندارم العیاذ بالله پیغمبر پارتی بازی کردی تو که پسر عمه اش بودی (پسر صفیه) لذا به نفع تو حکم کرد! آیه نازل شد!! نگفت قرآن را قبول را ندارم، نگفت پیغمبر را قبول ندارم، نگفت قیامت را قبول ندارم، نگفت نماز را قبول ندارم، یک قضاوت پیغمبر را در مسأله ای جزیی قبول نداشت آیه نازل شد فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم به خدا قسم اینی که این حرف را زد ایمان ندارد!
بله حرمت شکنی از پیغمبر در همه ی این زمینه ها است. مگر شیطان حرمت خدا را شکست؟ گفت من خدا را قبول ندارم؟ شیطان می گفت من قیامت را قبول ندارم؟ شیطان منکر عبادت بود؟ شش هزار سال عبادت کرده بود. شیطان فقط گفت من به آدم سجده نمی کنم، سجده نکرد، ولایت آدم را نپذیرفت اینطور سقوط کرد و اهل نار شد! مواظب باشیم. حیفم میاد این حدیث را برای شما نخوانم اینهم امشب یادگار از من باشد.
مواظب پنج چیز باشید
امام صادق علیه السلام فرمود خدا بین شما پنج چیز محترم دارد خیلی حواستان باشد حرمت این ۵ تا را نشکنید. ان لله فی بلادکم خمس حرم، خدا بین شما ۵ چیز محترم دارد حرمت اینها را نشکنید:
۱) حرمه رسول الله؛ چرا امام اینقدر محکم جلوی سلمان رشدی ایستاد؟ حکم داد به این صراحت با اینکه از نظر سیاسی بالاخره در کشور ایجاد موجی شد اما با شجاعت ایستاد چون او جسارت به پیغمبر کرده بود.
۲) حرمه آل رسول الله؛ بچه های پیغمبر، زهرای مرضیه، ائمه ی اطهار
۳) حرمه کتاب الله؛ حرمت قرآن، کلام خداست
۴) حرمه کعبه الله؛ خانه ی خدا
۵) حرمه المؤمن؛ خدمت امام صادق علیه السلام آمد آقا به او فرمود حالا دیگه به ما جسارت می کنی و تحقیر می کنی؟ گفت آقا خدا من را نیامرزد من به شما جسارت کنم؟! فرمود بله؛ یک مؤمنی در جحفه جلوی تو را گرفت، تحقیرش کردی، به حرفش گوش ندادی، تو نمی دانی من استخف بمؤمن استخف بنا اگر کسی یک مؤمنی را خوار بشمارد ما اهل بیت را خوار شمرده است. چرا اینقدر در فضاهای مجازی بی در و پیکر ورود می کنیم؟ چرا اینقدر با فضای خصوصی مردم افرادی بازی می کنند؟ چرا دقت نمی کنیم؟ اتقوا الله خدا می داند اینها مسؤولیت دارد! حرمت مؤمن اعظم است. پیغمبر نگاه کرد به کعبه گفت کعبه! خدا تو را بالا برده است ان الله عظمک و شرفک اما بدان حرمت مؤمن سه برابر تو است. بله منافق و کافر و بی دین و فاسق اینطور نیست کسی که علنا فسق می کند غیبت هم ندارد اما مؤمن به حفظ ایمان باید حرمتش حفظ شود.
این سه کلام و سه محور در کلام فاطمه ی زهرا دختر پیغمبر حضرت محمد صلی الله علیه و آله
پیروی از شیطان
عامل چهارم را فرمود پیروی از شیطان. هر جامعه ای که پیرو شیطان شد سقوط می کند قد اطلع الشیطان رأسه من مغرضه هاتفا بکم فالفاکم لدعوته مستجیبی فرمود شما با این حرکت پیروی از شیطان کردید. شیطان حربه هایی دارد، یک حربه اش شهوت است، یک حربه اش غضب است، یک حربه اش مال است. وقتی درهم و دینار خلق شد شیطان آن را بوسید گفت بارک الله شما خوب چیزی هستید! نعم العون من را کمک می کنید. مواظب باشیم شیطان هم یک عامل سقوط جامعه از ارزشها و افول جامعه از ارزشهای دینی است
تفرقه و اختلاف
آخرین مورد در کلام حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند تفرقه و اختلاف است. فتق امور، گشوده شدن آن چیزهایی که نباید این اتفاق می افتاد و حفظ میشد، انسجام جامعه منا امیر و منکم امیر این تفرقه… اگر حول غدیر مانده بودند این وحدت حفظ می شد. همه ی این پنج عاملی که گفتم امروز هم در جامعه خطر است هم نفاق هم پشت سر انداختن قرآن و عمل نکردن، هم حرمت شکنی از پیامبر و هم پیروی از شیطان و هم تفرقه.
نگذاریم این اتفاقات تکرار شود، درس بگیریم و پرهیز کنیم
خدایا به آبروی زهرای مرضیه انقلاب ما و کشور ما را حفظ بفرما
اسلام را در سراسر دنیا سربلند بفرما
روضه
السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا بنت رسول الله یا قره عین النبی المصطفی
دلها را روانه کنیم شب آخر عمر زهرای مرضیه سلام الله علیها است. یک امشبی را فاطمه مهمان بچه ها و امیرالمؤمنین بود امشب و فردا قرآن می خواند. شیخ عباس می فرماید بین مغرب و عشاء مثل فردایی طبق روایت سوم جمادی حضرت جان به جان آفرین تسلیم کرد اما یک بخشی از امشب و فردا به وصایای حضرت زهرا سلام الله علیها اختصاص یافت. امیرالمؤمنین نشست کنارش. مظلوم و مظلومه کنار هم. شروع کرد وصیت کردن، یک سری وصایای مالی دارد بماند، یک سری وصایای اجتماعی دارد من بیشتر وصایای شخصی و فردیش را میگویم. رو کرد به امیرالمؤمنین علیه السلام علی جان! وقتی از دنیا رفتم فراموشم نکن، بیا کنار قبرم. بنشین کنار قبرم اجلس تجاه وجهی اکثر من تلاوه القرآن برای من زیاد قرآن بخوان و الدعا برای من زیاد دعا بخوان. علی جان! اوصیک فی ولدی خیرا بچه های من را فراموش نکن این چهار بچه را من می گذارم و می روم مواظب اینها باش. در بعضی از نقلها دارد زهرای مرضیه به امیرالمؤمنین عرض کردند حسینم را یادت نره، قتیل طفم را فراموش نکن. علی جان! کسی جز تو غسل و کفن و کارهای من را انجام ندهد همه ی این کارها را هم شب انجام بده نمی خواهم دیگران در تشییع من و کارهای من شرکت کنند. امیرالمؤمنین به همه ی این وصایا عمل کرد در دل شب مادر را جلوی چشم بچه ها غسل داد. خیلی سخت است یک مادر جوان را جلوی چشم بچه ها تجهیز کنی. بدن را غسل داد کفن کرد. می دانید اگر یک جوانی مادری از دنیا برود بابا سعی می کند خیلی گریه نکند که بچه ها گریه نیفتند خودش را کنترل می کند. خیلی امیرالمؤمنین خود را کنترل کرد، اما یک وقت سر به دیوار گذاشت بلند بلند گریه کرد آن وقت زینب ضجه زد، ام کلثوم ضجه زد، نتوانست خود را کنترل کند. نمی دانم چه اتفاقی افتاد آیا از راز بازو باخبر شد؟ آیا راز پهلوی شکسته را متوجه شد؟ امام صادق علیه السلام فرمود وقتی از دنیا رفت هنوز بازویش متورم بود و الاثر الباقی کمثل الدملجی فی عضد الزهراء اقوی الحججی بدن را آماده کرد از زیر لباس غسل داد یک وقت نگاه کرد دید این بچه ها دارند می لرزند خیره خیره نگاه می کنند، صدا زد حسنم بیا بابا، حسینم بیا بابا، هلموا خودشان را روی بدن مادر انداختم. یا امیرالمؤمنین این یک صحنه ی یتیمها بود با مادر، یک صحنه هم کربلا، دختر ابی عبدالله روی بدن امام حسین. شما بچه ها را برداشتی اما دختر امام حسین را با تازیانه از روی بدن ابی عبدالله …
لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.